و آران – که امروزه جمهوری آذربایجان نامیده می شود- را مطرح کرد و تمام تلاش خود را به کار بست تا تقویم، خط و اسامی فارسی و تمام مواردی که در منطقه نمود تمدن فارسی را داشتند، از بین ببرد.
تغییر نام «بادکوبه» به «باکو» در همین راستا قابل ارزیابی است ضمن اینکه پیدایش جریان هایی مانند پیشه وری و حزب توده بسترسازی برای تحقق این موضوع بودند. بر اساس طرح بلشویک ها، ایجاد دولت واحد آذربایجان و نیز ایجاد دولت خودمختار در مهاباد که به آذربایجان غربی متصل است، دایره نفوذ شوروی به فاو عراق و در نتیجه به آب های گرم خلیج فارس می رسید.لازم است به این موضوع نیز اشاره نمایم که یک جریان دیگر، مسیر ترکمنستان،افغانستان، بلوچستان و دریای عمان را پیگیری می کرد تا شوروی به آب های گرم دریای عمان راه یابد.
با روی کار آمدن بلشویکها در باکو ، اجرای سیاستهای ضد ایرانی که تا پیش از آن از سوی دولتهای تزاری و عثمانی در قفقاز اعمال میشد، شتاب بیشتری گرفت و ابعاد گستردهای یافت. چنان که در تمامی دوران هفتاد ساله سلطهی کمونیستی، تلاشهای سازمانیافتهای در جهت انکار مشترکات تاریخی و پیوندهای عمیق فرهنگی و مناسبات و ارتباطات کهن قومی میان مردمان قفقاز، به ویژه مردم اران با ایران، به منظور جداسازی سرزمینهای قفقاز از حوزهی فرهنگ و تمدن ایران و دستیابی به آب های گرم در جنوب ایران دنبال میگردید.
به اعتقاد بسیاری از کارشناسان سیاسی و تاریخی ، مبارزه و مخالفت با آثار و نشانههای فرهنگ و تمدن ایرانی در قفقاز و آسیای مرکزی که در قلمروی فرهنگ ایرانی و حوزه تمدن ایران قرار دارند، به عنوان یک اصل تغییرناپذیر از سیاستهای راهبری حزب کمونیست، از آغاز در دستور کار دولت اتحاد شوروی در مسکو و جمهوری آذربایجان در باکو قرار داشت و با جدیت تمام از سوی سیاسیون تعلیمدیده حزبی دنبال میشد.
از این رو، بلشویکها نیز پس از استقرار حاکمیت خود بر اران، چون در پی دستیابی به همان مقاصدی برآمدند که دولت عثمانی و ترکگرایان حزب مساوات از به کار بردن نام « آذربایجان » بر « اران » در نظر داشتند، این نام را همچنان بر آن سرزمین باقی گذاشتند و آن را « جمهوری شوروی سوسیالیستی آذربایجان » خواندند.آنان این باربهترین راه نیل به مقصود را در تحریف تاریخ منطقه یافتند و موافق سیاستهای خود به تاریخسازی پرداختند. چنان که نوع خاصی ار تاریخنگاری ابداع شد که جز،جعل تاریخ، نام دیگری نمیتوان بر آن گذاشت. بلشویکها و رهبران حزب مساوات با کنار گذاشتن واقعیتهای مستند تاریخی مبادرت به جعل نامهای جغرافیایی در جهت خلق هویتی دروغین برای مردم شمال و جنوب ارس ( اران و آذربایجان ) بر آمدند، تا این دو خطه را که با وجود ایرانی بودن هر دو سرزمین و مردمان آن ، همواره در طول تاریخ ، دارای هویت قومی و جغرافیایی مستقل و جدا از هم بودهاند، به عنوان « یک واحد سیاسی ملی با هویت قومی وجغرافیایی مستقل » مورد پژوهشهای تاریخی به ظاهر علمی قراردهند.
بر پایه این شیوهی به اصطلاح علمی از پژوهشهای تاریخی که معمول دستگاههای حزب کمونیست در باکو و مسکو در جهت دستیابی به مقاصد سیاسی بود، این باور پرورانده شد که، اصولا بخش جنوب شرقی قفقاز، یعنی سرزمین اران با آذربایجان واقعی و تاریخی، یعنی آذربایجان ایران در گذشته یک واحد سیاسی ملی و مشخص و مستقل بوده است که تنها بر اثر سیاست های استیلاگرانه ایران در قرن نوزدهم و طی جنگهای روس و ایران به دو بخش تقسیم گردیده است.و بخش جنوبی آن به تصرف ارتش ایران در آمده است. اما حیرتانگیزتر از متجاوز و اشغالگر خواندن ایران، آن که همین مورخان حزبی ، تجاوز ارتش روسیه به قلمروی تاریخی ایران در قفقاز و جدایی هفده ایالت و ولایت قفقاز از ایران بر اثر این تجاوز را ، پیوستن داوطلبانهی این مناطق و مردم آن به روسیه قلمداد کردهاند.
چنان که گذشت ، در تمام طول دوران حیات اتحاد جماهیر شوروی، فعالیتهای گستردهی پژوهشی مراکز به اصطلاح آکادمی علمی وابسته به حزب کمونیست در مسکو و با کو، که به وارونه نویسی درباره سوابق تاریخی سرزمینهای اران و آذربایجان مشغول بودهاند، ادامه داشت . این فعالیتهای به ظاهر آکادمیک، با حجم وسیعی از تبلیغات برنامهریزی شدهی مخرب از سوی مراکز حزب کمونیست شوروی آذربایجان و نیز جریانهای وابسته کمونیستی در دورن و برون از مرزهای ایران همراهی میشده است.
بدینترتیب، مسئلهی آذربایجان و ستم ملی فارسهای شوونیست بر خلق آذربایجان جنوبی و لزوم رهایی آذربایجان جنوبی، پیوستن آن به آذربایجان شمالی از محورهای اصلی سیاست تبلیغاتی حاکمان بلشویک در مسکو و جمهوری آذربایجان برای گردید. در نتیجه، این بار تئوری جداییخواهی ، با اصول « پانترکیسم » در مسئلهی آذربایجان به ابزاری برای دستاندازی به آذربایجان واقعی در ایران تبدیل شد. ورود ارتشهای متفقین به ایران در سوم شهریور ماه سال 1320ش. و اشغال کشور، فرصت مناسبی بود تا دولت اتحاد جماهیر شوروی، نقشه الحاق استان آذربایجان ایران به جمهوری آذربایجان را به اجرا درآورد. زمینهسازی لازم برای امر الحاق را عوامل تربیت یافته کمونیست و شبهکمونیست داخلی با هدایت مستقیم عناصر کمونیست اعزامی از جمهوری آذربایجان شوروی ، بر عهده گرفتند.اوج این فعالیتها زمانی بود که در 12 شهریور ماه1324ش. به اشارهی مقامات شوروی و تحت نظارت مستقیم میرجعفرباقراوف رهبر و دبیر اول کمیته مرکزی حزب کمونیست جمهوری آذربایجان شوروی ،فرقه دموکرات آذربایجان (آذربایجان دموکرات فرقه سی ) به ریاست میرجعفر پیشهوری، کمونیست کهنهکار ،اعلام موجودیت کرد. بلافاصله به دنبال این اعلام موجودیت، تشکیلات ایالتی حزب توده و نیز سازمان کارگری این حزب در استان آذربایجان شرقی به فرقه دموکرات پیوست و روزنامه آذربایجان، وابسته به تشکیلات کارگری مزبور، ارگان رسمی فرقه دموکرات شد.فرقه دموکرات اندکی پس از اعلام موجودیت، با پشتیبانی و تدارکات ارتش سرخ و به یاری کمونیستهای مسلح اعزامی از جممهوری آذربایجان، با اشغال ادارات دولتی و خلع سلاح پاسگاههای ژاندارمری و بازداشت و شکنجه و اعدام مخالفان و با ایجاد فضای رعب و وحشت، دست به مصادرهی قدرت در آذربایجان زد.
این فرقه از روز 21 آذر ماه سال 1324، خود را حکومت ملی آذربایجان خواند و از همان روز، ساعت تبریز را با یک ساعت ونیم اختلاف، با وقت مسکو تنظیم کرد. حکومت فرقه دموکرات از همان روز اعلام موجودیت، با دست زدن به اقداماتی که در جهت تجزیه آذربایجان صورت میگرفت، نیت واقعی خود را آشکار ساخت.
اما این اقدامات ، به دلایلی چند، از جمله تغییر شرایط جهانی و مقاومت مردم آذربایجان و مخالفت وایستادگی دولت ایران که دولت شوروی را ناچار به عقب نشینی از موضع خود و قطع حمایت از فرقه دموکرات کرد، ناکام ماند. در نتیجه،حیات یک سالهی این حکومت بیگانه با از دست دادن حامی روس خود، در 21 آذر 1325ش. به سر آمد و رهبران اصلی فرقه به جمهوری آذربایجان گریخته و در خدمت دستگاه تبلیغاتی حزب کمونیست آن جمهوری ، همچنان به فعالیتهای تبلیغی خود بر علیه تمامیت ارضی ایران ، به انجام وظیفه مشغول شدند.
اما آنچه بیشتر مایه نگرانیست فعالیت های گروه های پان ترکیسم در سالهای اخیر می باشد بعنوان نمونه یعقوب محموداف رئیس انیستیتوی تاریخ آکادمی ملی علوم آذربایجان طی یک مصاحبه مطبوعاتی در دیماه گذشته گفت جمهوری آذربایجان با همکاری ترکیه در صدد تهیه و نگارش تاریخ مشترک ترکها می باشد.به نظر می رسد این خبر کوتاه ، پیامهای زیادی در دل خود دارد. خبر مربوط به نگارش تاریخ مشترک ترکها با همکاری جمهوری آذربایجان به عنوان مرکز پشتیبانی پان آذریسم و ترکیه به عنوان مرکز هدایت پان ترکیسم نشانگر توطئه ای حساب شده و پیچیده جهت تحریف و مصادره بخش دیگری از پیشینه فرهنگی و تاریخی ایران کنونی در فازی جدید است ، این بار طرف آذری و ترک در نظر دارند برای مشروعیت بخشیدن به تحریف تاریخ و فرهنگ و هویت سازی مورد نظر با توجه به فقدان منابع، از رسمی شدن تحریف بزرگ از حمایتهای دیگر کشورها نیز بهره مند شون.