دمکراسی خواهی در داخل میهن/در پاسخ مجید محمدی

۱۳ فروردین, ۱۳۹۲
دمکراسی خواهی در داخل میهن/در پاسخ مجید محمدی

 است و ربطی به دین و مذهب هم ندارد و چه بسیارانند سربازان ایرانی باغیرت که از ادیان و مذاهب متفاوت بودند و طی 8 سال جنگ از آب و خاک ایران، دفاع کردند و نیازی هم به ادبیات ایدئولوژیک نداشتند؛ عشق شان حرمت خاک پاک وطن شان بود و از فدا کردن جان هم ابائی نداشتند.

 

معمولا بر سر یک خط و آرمان ماندن، ویژگی نسل جدید است و مانند نسل قبل چندان به ترشی هفته بیجار علاقه ای ندارند که هم نویسنده باشند و هم نقاد؛ هم شاعر باشند و هم فعال حزبی…. الاماشالله تازگی ها هم مد شده که به تروریست و بمب گذار هم درجه سرهنگی فعال حقوق بشر ارزانی می کنند! و انگار داشتن شخصیت آچر فرانسه، محبوب قلوب می شود.

کسانی هم هستند که تا دیروز – البته دیروز که چه عرض کنم ، از شب 22 بهمن 1357 – تا امروز یا مرتب رنگ باخته اند و یا ذهن و زبان شان ، فروپاشی بوده و یا به استهزای شیفتگان صلح و ارامش در داخل وطن پرداخته اند. گاه برای زندانیان 1367 اشک می ریختند و گاه اصلاح طلبان را پشت میز خطابه سلاخی می کردند و یا با آب و تاب معرفی می کردند. البته پیاز صفتانی هم بودند که در همان دوران اصلاحات به دنبال لقمه نانی بودند «برای کسب قدرت یا تقرب به قدرت» که نرسیدند و امروزه داس و چکش به دست گرفته اند و بسان عروسک کوکی یا شمشیر می کشیند یا همچون طوطی، صاحب سفره جدید هرچه امر کند، بلغور می فرمایئد و البته گاهی هم سفر زیارتی دارند و چاشنی اش هم پابوسی عربستان و دستبوسی اسرائیل است که نان و آب را بدهد و شش میخه کند اوضاع را.

و چون در اوهام زندگی می کنند همه چیز را بن بست و در حال سقوط و نظامی-امنیتی و مامور برخواسته از رانت و امتیاز وجاه‌طلب و نوکر پول‌پاشی حاصل از درآمدهای نفتی و…می دانند و اگر نوشته و گفته 10 سال پیش انها را هم عفلتا امروز منتشر کنند، تفاوتی با هم ندارد ، در ان ذهن و زبان، پویائی و نوجوئی و ره آوردی دیده نمی شود…حتی خود را استاد دانشگاه و .. می دانند و شب و روز در رسانه ها شهوت کلام و تریبون دارند و هواخواهان حفظ یکپارچگی آب و خاک میهن را «لابی برای بقای جمهوری اسلامی» می دانند و «اسلام گرایان مامور رژیم هم‌پیمان با غرب » می خوانند… فتبارک الله احسن الخالقین!

حال همین شخص حساس – اول تابستان 1388 در نیویورک – در جلوی سازمان ملل، دستش را در دستان اکبر گنجی نهاده بود و کنار محمد رضا براهنی ایستاده بود و همصدا با جمع سرود می خواند «  جان من فدای خاک پاک میهنم: مهر تو چون شد پیشه‌ام»… و راقم این سطور هم عکس انداخت…کسی هم نبود بپرسد ، قربان!، حفظ آّب و خاک کشور، چه ارتباطی با « لابی گری»، «نفی حقوق مردم» ، « دفاع از حقوق هسته‌ای»  و « حکومت دینی » دارد ؟ .. جسارتا آنان که دم از فدرالیسم می زنند، سُرنا را از سرگشادش می نوازند و تجزیه‌طلب همکار فعلی شما، مامور سابق بعث بود و نسل جوان ایران هوشمندتر از ان است که فریب غرغر امثال آن جناب را بخورد. تجزیه طلب بودن و تروریست تشریف داشتن، چه ربطی به وزارت اطلاعات دارد ؟، وزارت اطلاعاتی که نتواند حریف 4 تفنگ چی آدمکش شود، باید در آن را گل گرفت حال در هر نوع حکومتی که باشد؛ چه پادشاهی شیراز ، چه دمکراتیک اصفهان ، چه مشروطه تبریز و چه جمهوری فدرال کویر لوت… این نسل نخواهد گذاشت ایران تکه تکه شود که اسمش را گریز از مرکز بنامید.

کسی که مدعی اچر فرانسه است و هر شب ترشی هفته بیجار میل می فرماید و در همه چیز اظهار نظر می فرماید، معنی لابی را نمی داند. فرضا همه لابی ها مامور« برخوردار از مواهب رژیم تهران» باشند؛ مانند دوستان تان سرنوشت لیبی را تجویز می فرمائید؟؛ شیفته ترقه بازی هستید ؟ ایران نابود شود ، فرزندان آب و خاک ایران کشته شوند اما فرزندان شما با پاسپورت و .. در آمریکا سیر آفاق و انفس کنند؟

تا جائی که نسل جوان دیده است، « دلاریست‌ها»ی شیفته ترقه بازی، پابوس مقامات عربستان و اسرائیل شده اند نه برعکس. کسانی که شیفته آب و خاک کشورشان و حفظ تمامیت ارضی ایران باشند ، می شوند مامور جمهوری اسلامی؟!، بنا بر جمله معروف زنده یاد داریوش همایون با سایت تلاش: « در صورت حمله به ایران یا تجزیه کشور موقتا در کنار جمهوری اسلامی قرار خواهم گرفت» در گوش ما، هنوز پژواک دارد. طبعا « ادعای وطن‌پرستی و وطن‌دوستی » زیباتر است از وطن فروشی . در قاموس این افراد خشک مغز و پریشان احوال، میهن‌پرستی معادل ضد امپریالیست‌ است یعنی کشور را به زیر چکمه سرباز امریکایی سپرد، که ایشان برای ما ایرانیان، دمکراسی آمپولی تزریق کند و یک شبه همه دمکرات و آزادیخواه شوند و تجزیه طلب ها هم حکمرانان قبیله ای در داخل ایران شوند و به شیوه زمان فتحعلی شاه، کشورداری شود. و یا چیپ های چپول – شما بخوانید چپ ها – در وسط میدان آزادی تهران، نقش استالین بگذارند و جوان ها را به کمونیست فرا بخوانند!

از دید این شخص ، فرد میهن پرست – چه پزشک باشد چه کارگر – باید فعال سیاسی دارای اچر فرانسه هم باشد و با حساسیت‌مثل سیاق ایشان همه حکومت را ” قلدر و اراذل و اوباش ” بنامد و از “گرانی، بی‌کاری، فقر، اعتیاد، کار کودکان، تن‌فروشی، تبعیض، حجاب اجباری، اعدام‌های گسترده، و دیگر معضلات جامعه‌ی ایران ، فساد و سوءاستفاده از قدرت،  نظام آموزشی ایدئولوژیک ،سانسور و فیلترینگ ” شب و روز سخن براند. و بنا به تجویز وی « به موقع ، به سراغ افراد مناسب رفت»، که منظور آنانی است که می خواهند چیزی به نام ایران و ایرانی وجود نداشته باشد.

اما برماست که در هر موسم عسرت و کج رفتاری و بدکرداری چرخ هم ، از سنگ سنگ این آب و خاک دفاع کنیم و نگذاریم که حقه بازان سیاست و عدوی کین دار ، مام میهن را بر سر هر بازار بفروشند ، مثلا از عربستان 12 میلیون دلار بگیرند و سال ها بعد برای تاسیس تلویزیون ایران فردا – تریبون عربستان – پیام تبریک بگوید یا بدون اندیشه لابی اسرائیل و عربستان را نبیند و خواهان حمایت نظامی شود. گرچه بی بی سی و صدای امریکا هم محل جولان چنین افرادی بدون غیرت و حمیت وطن پرستی است اما باید هوش داشت و اندیشید و تاریخ و فرهنگ این آّب و خاک را با تار و پود اقوامش حفظ کرد و برای نسل بعد باقی نهاد. از فحش و اتهام تجزیه طلب ها هم نهراسید.

 

و پایان سخنم از بهار است :

ایران هنگام کار است، برخیز و ببین ایران

بختت در انتظار است، از پا منشین ایران

از جور فراوان هر گوشه شوری به پاست

خون ها شده پامال، آزادیش خون بهاست

دور جهان نگر که چه با ما خواهد کرد

که چه با ما خواهد کرد

حب وطن نگر که چه غوغا خواهد کرد

که چه غوغا خواهد کرد

آه چه محنت ها کشیدی ایران

آه به کام دل نرسیدی ، جز غم ندیدی ایران

خدا ز درد و غم رهاند ما را

خدا به کام دل رساند مارا

این تصنیف از ملک الشعرای بهار هست که در سال 1297 در جریان جنگ جهانی اول و هنگامی که کشور، به وسیله ی لشکریان روس و عثمانی احاطه شده بود، سروده شده