گشایش نمایندگی های ایران در دیگر کشور ها همچون سفارت خانه ها و کنسولگری ها ،به صورت معمول به رتق و فتق نیازمندی های کشور در حوزه های بین المللی می پرداخته است.ماهیت روابط بین کشورها در دوره نوین مناسبات بین المللی ایجاب می کرد که وزارت خارجه با در نظر گرفتن مصالح ملّی و منافع کشور به گردآوری داده های مورد نیاز کشور در سطح فراملی پرداخته و خود را آماده مواجهه با تحولات ریز و درشت در سطوحی می کرد که به نوعی با منافع ملی و سیاست های کشور ارتباط داشت.این مهم توسط سفارت خانه ها و کنسولگری ها ،همچون دیگر کشورها،صورت گرفته و می گیرد.طبیعی است که نقش سفیران و کاردان و کنسولی ها در این میان برای درک و فهم شرایط بین المللی در محیط مورد نظر وزارت خارجه بسیار اساسی و با اهمیت بوده و می باشد.دیپلمات های کارکشته و با تجربه معمولاً طرف مشورت سایر اجزای اقتصادی،فرهنگی و سیاسی و حتی امنیتی دولت برای درک شرایط و وضعیت دیگر کشورها یا توازن قوای سیاسی در کشورهای مورد نظر است.
میان این نقش های دیپلماتیک یعنی سفرا و کارداران و کنسول ها و دیگر کارکنان خارجی وزارت خارجه و ساختار دیگری در وزارت خارجه که وظیفه هماهنگی های اداری و سیاسی با دفاتر خارجی این نهاد پر اهمیت را دارد رابطه ای منظم و ارگانیک تعریف شده است به عنوان نمونه سفرای ودیپلمات های ایرانی مستقر در کشورهای شمالی قاره آفریقا خود را اداره ای با همین نام یعنی اداره کل شمال افریقای وزارت خارجه هماهنگی می کنند و دیپلمات های مستقر در حوزه کشورهای خلیج فارس نیز با اداره کل خلیج فارس.در این وضعیت هر فعالیت سیاسی،اقتصادی و فرهنگی دستگاه خارجی کشور با این کشورها از طریق این ساختار پیگیری شده و می شود.
این نحوه تعامل اجزای داخلی و خارجی وزارت خارجه در حالتی ایده آل ضمن آنکه تقسیم کار روشن و نسبتاً کارآمدی برای هماهنگی های لازم را به خوبی اجرایی می کرد، موجب می گردد تا دانش و تجارب دیپلمات های کشور نیز برای استفاده دیگر همکارانشان انباشت شود.معمولاً پس از اتمام دوره ماموریت این دیپلمات ها در خارج از کشور بخشی از آنان در همین ادارت کل به ایفای نقش و فعالیت پرداخته و بدین طریق میان تجارب این گروه با تجربه های تازه دیپلمات های جایگزین هماهنگی و ارتباط ارگانیکی ایجاد می شود.البته لازم به ذکر نیست که این مدل ساده شده از ارتباط ارگانیک بخش های مختلف وزارت خارجه بدون لحاظ کردن نقش سایر عوامل با اهمیت و تأثیر گذار در سیاست خارجی کشور،آنهم در شرایط پیچیده ی ایران امروز تنها مدلی نظری برای درک بهتر چگونگی گردش کار این نهاد بسیار با اهمیت است و کیست نداند که در عالم واقع افزون بر سیاست های کلی کشور سازمان ها،نهادها و حتی شخصیت های اثر گذاری بر فعالیت دیپلماسی کشور تأثیر گذارند که نباید از نقش با اهمیت آنان نیز غافل بود.
در چند دهه گذشته افزون بر مناسبات میان کشورها تحولات دیگری در عرصه مناسبات بین المللی روی داده و دنیای امروز و میدان فعالیت دیپلمات ها را با پیچیدگی ها و تازگی های دیگری روبرو کرده است.شکل گیری نهادهای اقتصادی فراملی در عرصه جهانی در قالب تراست ها و کارتل ها و غول های اقتصادی نفتی و … واقعیت تازه ای است که در دهه های اخیر هر روز نقش با اهمیت آنان در مناسبات بین المللی را نمی توان به سادگی درک و فهم کرد.چگونگی گسترش روابط با این نهادهای اثر گذار و با اهمیت خود محتاج درک نوینی از مناسبات خارجی است.
در دنیای روابط خارجی همچنین در دوره اخیر نهادهای بین المللی قدرتمندی شکل گرفته یا اینکه بتدریج در حال اثربخشی گسترده و عمیقی بر مناسبات جهانی و منطقه ای هستند.این نهادها در سطوح مختلف سیاسی، نظامی، اقتصادی،فرهنگی و حقوقی فعالیت خویش را سامان داده و به نحوی بر محیط چالش برانگیز سیاسی در سطح بین المللی اثر گذارند.سازمان های مرتبط با حقوق کودکان،زنان،آوارگان وپناهندگان،اینترنت ورسانه ها و محیط مجازی،حقوق بشر،ادیان و مذاهب،آموزش و تحصیل،کار،آب ها و رودخانه ها ودریاها ،محیط زیست،نفت و گاز و انرژی ،کشاورزی و…از جمله چنین سازمان هایی است که در دنیای به شدت شتابان امروز ،هر روز بیش از روز پیش بر اهمیتشان در مناسبات بین المللی افزوده می شود.
همچنین در دنیای امروز به خصوص پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق شاهد موج تازه ای از تأسیس دولت ملت ها بوده است که با فروپاشی نظم پیشین سیاسی و سرزمینی به تولد دولت ملت تازه ای منجر شده است.در چه شرایطی این تغییرات روی داده و چه فرایند و مکانیسمی به چنین نتایجی منجر شده است؟پاسخ به این پرسش ها و پرسش هایی از این دست اهمیت بیش از پیش توجه به این فعل وانفعالات را در حوزه بین الملل نمایان می سازد .در شرق دور بخشی از اندونزی از سرزمین اندونزی جدا و تیمور شرقی به عنوان کشوری نوظهور در شرق آسیا بر نقشه امروز جهان افزوده شد.بافروپاشی یوگسلاوی سابق،بوسنی و هرزگوین و کرواسی شکل گرفتند.باازهم پاشیده شدن شوروی سابق جمهوری های تازه استقلال یافته قفقاز و آسیای میانه از جمله تاجیکستان،آذربایجان و ترکمنستان شکل گرفتند.ضمن آنکه بخش های دیگر از دنیای دور و نزدیک به ما با تجاربی روبرو هستند که اثرات آن بر سیاست خارجی ایران را نمی توان کم اهمیت دانست.تغییر ساختار قدرت در عراق در چند دهه گذشته و شکل گیری دولت منطقه ای کردستان عراق در شمال این کشور و یا تعمیق نفوذ شیعیان عراقی در ساختار قدرت این کشوربا منافع ملی ما پیوند و اترباط تنگاتنگی داشته و دارد.کمااینکه تحولات در حوزه کردهای جنوب و جنوب شرقی ترکیه یا کردهای شرق سوریه را باید با چنین دید و تحلیلی تعقیب کرد.
چنین تغییرات ساختاری در عرصه محیط بین الملل که حتی تأثیرات آنرا تا دروازه های کشورمان و گاه در مسائل داخلی می توانیم به روشنی حس کنیم ،باید از دید ساختاری و سازمانی وزارت خارجه مورد ارزیابی قرار داد.آیا ساختار سنتی وزارت خارجه می تواند با انعطاف و پویایی زمینه را برای درک و فهم مسئولین کشور از این مناسبات نوین بین المللی مهیا سازد؟آیا چنین ضروتی برای مسئولین وزارت خارجه و سایر مسئولین کشور روشن شده است؟آیا این ساختار از چنان کارآمدی و قابلیتی برخوردار است که مهیا ی درک چنین پیچیدگی هایی باشد؟چه بخش هایی از این دستگاه چنین وظایفی را به صورت نهادمند برای خود تعریف کرده اند؟نهادهای ستادی پژوهشی و پژوهشگاه ها و پژوهشکده های یاری گر و همراه چنین ساختاری کدام ها هستند؟آیاکارنامه چنین دستگاه هایی اریابی شده است؟ چگونه میان این دستگاه های اجرایی-سیاست گذاری و نهادهای پژوهشی روابط نهادمندی برقرار شده است؟ چگونه روابط این نهاد های پژوهشی با سایرنهادهای پژوهشی و دانشگاه های کشور برقرار می شود؟
چنین درکی از سیاست خارجی که پویایی و دانش,عقلانیت و تدبیر اساس آنرا می تشکیل می شود بر تربیت نیروی متخصص و کارامد متکی است.آیا در وزارت خارجه برای روزها و سال های آتی کشور و مبتنی بر آینده پژوهشی و دور اندیشی تربیت نیروی متخصص در حوزه های گوناگون در دستور کار قرار گرفته است؟چگونه تجارب دیپلمات های امروزی برای آینده کشور انباشت می شود؟آیا اخذ خاطرات دیپلمات های کشور و تاریخ شفاهی به عنوان یک کار پایه ای و ابتدایی در دستور کار این نهاد با اهمیت قرار دارد؟
گفته شد شرایط در محیط بین الملل نسبت به دهه های گذشته در حال دگرگونی بنیادین است و وزارت خارجه باید برای همراهی با چنین ساختاری آمادگی های لازم را اخذ کند.به تربیت نیروی متخصص و متناسب با نیازهای خاص کشور بیش از گذشته اقدام کند.تلاش کند دخالت نهادهای موازی با این دستگاه را در مسائل مربوط به سیاست خارجی کشور به حداقل برساند و با نهادسازی پژوهش محور راه را برای درک واقع بینانه از تحولات منطقی و بین المللی هماره سازد.رصد تحولات منطقه ای و فرامنطقه ای را با اولویت و حساسیت بیشتری در صدر برنامه های روزمره قرار دهد.
ایا شایسته است که امروز برای برخی موضعات حساس و مرتبط با منافع ملی آنهم در محیط بلافصل کشور همچون موضوع کردهای عراق و ترکیه و سوریه وزارت خارجه هنوز در چارچوب ساختار سنتی پیشین یعنی در قالب ادارات یا ستاد ها یا دفاتر مربوط به کشورهای همسایه وبدون تربیت متخصصین کردشناسی به مطالعه و بررسی و اخذ تصمیم بپردازد؟ارتباط این سه حوزه با یکدیگر و با منافع ملی چنان روشن است که توجه بدان را از حد توجه به بخشی از مسائل کشوری خاص چون ترکیه و عراق و سوریه خارج ساخته و آنرا نیازمند دایره و واحدی خاص نموده است.آیا چنین آمادگی در وزارات خارجه موجود است؟ به عنوان نمونه با توجه به تحولات سیاسی در محیط بلافصل کشورمان آیا وزارت خارجه برای استفاده از متخصصین کرد و بلوچ و تالشی در ساختار خود و به تناسب نیازهای ملی و نیز آموزش زبان های کردی،بلوچی،اردو و تالشی به تعدادی از کادر متخصص خود اقدام جدی در پیش گرفته است؟یا ضرورت چنین آموزش هایی درک شده است؟
تخصصی شدن موضوعات در وزارت خارجه ضمن آنکه موجب می شود تا کشور با بیشترین بهروری و کارآیی از مزایای این وزارت خانه برخوردار شود همچنین موجب می شود تا با تغییر سلایق سیاسی و دولت ها ساختار این وزارت خانه مبدل به تغییر دیپلمات ها بر مبنای روابط خویشاوندی و جناحی و …نشود و کشور همیشه از وجود بهترین متخصصین برای مواجهه با موضوعات پیچیده خارجی استفاده کرده و منافع ملی ایران در جزر و مدّ تحولات سایسی منطقه ای و بین المللی بدست نیروهای غیر مسئول و غیر متخصص و بی تجربه و جناحی به حاشیه رانده نشود.آیا مهیا شدن وزارت خارجه برای مواجهه پویا،دانش محور، پژوهش محوروتجربه محور با مسائل پچیده بین المللی برای حفظ منافع ملی ایرانیان هدفی جز حفظ منافع ملی می تواند داشته باشد؟