برلن چاپ کرده بود، در اعلام جغرافیای ایران درباره زبان آذربایجان تصریح کرده بود که: زبان حقیقی پهلوی زبان آذربایجان است که زبان اشکانیان بوده است. مضاف بر این پروفسور مارکوارت در سال ۱۹۱۸، اران را که قسمتی از سرزمین قفقاز توسط مساواتچیها، آذربایجان نامیده شده بود، سخنرانی انتقادی به عمل آورده که در مجامع عمومی و در مطبوعات آن زمان انعکاس یافت.
استاد ایرج افشار در مجله آینده (شماره ۶ ـ۴ سال پنجم، ۱۳۵۸ ) در مقالهای، از استاد زبان شناسی به نام امئل بئر نام میبرد که استاد دانشگاه زوریخ است. استاد مزبور با هدایت و راهنمایی و راهنمایی سیدحسن تقیزاده به تبریز، جلفا، مرند، هرزند، خلخال، و قریه گلین قیه و تالش سفر میکند و مطالعاتی درباره زبان آذری و تالشی به عمل میآورد و نتیجه تحقیقاتش را به صورت مقاله به انجمن بینالمللی شرقشناسی ارائه میدهد.
قبل از اینکه در سال ۱۳۰۴ رساله آذری یا زبان باستانی آذربایجان را به چاپ برسد، دکتر ارانی مقالاتی درباره زبان آذربایجان و زبانفارسی در مجلات ایرانشهر و فرنگستان شماره ۵ و ۶ در سال ۱۳۰۳ شمسی در برلین قلمی کرده بود.
بعد از آن، اولین مقالهای که در تایید رساله زبان آذری انتشار یافت توسط علامه محمد قزوینی بود که در دی ماه ۱۳۰۵ انتشار داد، علامه قزوینی در مقاله خود مینویسد: «این رساله صغیره الحجم، عظیمه الفایده مولف فاضل آن یک موضوع بدیع و دلکش را انتخاب نموده و در پیرامون آن تحقیقات فاضلهای خود را تمرکز داده است. و آن موضوع عبارت است ار حل دو مسئله ذیل: اول آن که زبان آذری مذکور در کتب مولفین قدما چه زبانی بوده است؟ ثانیاً آنکه: زبان ترکی که فعلا زبان اهالی آذربایجان است از چه وقت و در نتیجه چه علل و اسباب تاریخی در آن ناحیه ظهور پیدا کرده است.»
زبان آذری تا آن موقع مورد احتیاج عمومی نبوده و کسی هم به صرافت نیفتاده بود که در پیرامون این زبان در کتب گذشتگان، تحقیق و پژوهش نماید. نویسنده در دیباچه چاپ دوم این مسئله را به وضوح شرح میدهد.
«بیست و اندی سال پیش یک رشته گفتارها در روزنامههای تهران ـ قفقاز و استانبول پیرامون مردم آذربایجان و زبان آنجا نگارش مییافت. در عثمانی آن زمان دستهای میکوشیدند و ترقی به روی کار آمده و آنان به این میکوشیدند که همه ترکان را در هرکجا هستند با خود همدست گردانند و یک تودهای ترک بسیار بزرگی پدید آورند. و در قفقاز نیز پیروی از اندیشه ایشان مینمودند. چون آذربایجان در جنبش مشروطه خواهی شایستگی بسیار از خود نشان داد، و در همه جا بنام شده بود، نویسندگی قفقاز و استانبول آن را از دیده دور نداشته و از این که زبان ترکی در آنجا روان است دست آویز یافته، گفتارهای پیاپی درباره آذربایجان کارگر نمیافتاد. زیرا آذربایجان خواست نویسندگان آنها را نیک میدانسته و با جانفشانیهایی که خود میان توده ایران بازکرده بود هیچ نشایستی که پیروی از اندیشه دیگران نماید. این است مردم آذربایجان کمترین ارجی به آن نگارشها نمینهادند.
در تهران روزنامه به جوش آمده و به پاسخ میکوشیدند که اگر نمینوشتند بهتر بود زیرا اینان از خواست نویسندگان ترکی آگاه نبودند که از راهش به جلوگیری از آن کوشند و نه چگونگی داستان مردم و زبان آذربایجان را از روی دانش و تاریخ میدانستند که پاسخ درستی به ایشان بدهند.
آذربایجان همیشه بخشی از ایران میبود و کمتر زمانی از آن جدا افتاده، با این همه زبانش ترکی میباشد و این خود چیستانی شده که به دست روزنامهنویسهای عثمانی و قفقاز افتاده بود. و چون سخن از آذربایجان و مردم آنجا میرفت و من که برخاسته از آذربایجانم بر آن شدم چگونگی را از راهش جستجو کنم و به نتیجه روشنی رسانم و خرسندم که به آسانی توانستم آذری یا زبان دیرین آذربایجان را پیدا کنم و نمونههایی از آن را بدست دهم و نیز چگونگی رواج زبان ترکی را در آن سرزمین از راه تاریخ بشناسم. اگر چه نادانانی به زبان درازیها برخاستهاند لیکن دانشمندان از ارجشناسی باز نایستادهاند.» (دیباچه آذری یا زبان باستانی آذربایجان در چاپهای متعدد.)
قبل از چاپ رساله زبان آذری توسط نویسنده، ایرانشناسان و زبان شناسان تصور میکردند زبان آذری همان زبان ترکی است که در آذربایجان رایج است و آن را ترکی آذری مینامیدند. بعد از انتشار رساله، هم زبانشناسان و هم شرقشناسان متوجه این مسئله شدند که زبان آذری جدا از زبان ترکی فعلی آذربایجان است. حتی دایرهالمعارف اسلامی در حرف آ (آذربایجان) و حرف ت (تبریز) زبان آذری و زبان تبریزی را نوعی گویش ترکی ثبت کرده بودند که بعد از انتشار رساله آذری آن را تصحیح کردند.
البته بعد از اسلام توسط مورخان و جغرافیدانان بیشماری در کتابهایشان به زبان فهلوی (فهلویات ـ آذری) در گروههای زبان دری غربی نجد ایران در آذربایجان اشاراتی داشتهاند که این اشارات تاریخی به نویسنده این امکان را داد که به قول خودش از راه تاریخ و زبان شناسی به تحقیق درباره زبان آذری در آذربایجان بپردازد.
رساله زبان آذری در آن زمان، نه فقط در بین ایرانیان بلکه در کشورهای همجوار و پیرامون در ترکیه و اران و قفقاز و شوروی عکسالعملهای متفاوتی در برداشته است.
در زمان نهضت خیابانی (ره) در آذربایجان چون ترکهای عثمانی، آذربایجان را اشغال کره بودند و جمهوری نیم بند مساواتچیها در اران را پایهگذاری کرده بودند و به علت آذربایجان نامیدن اران توسط مساواتچیها، خیابانی به این اعمال مساواتچیها و عثمانی اعتراض داشته است و به همین علت ترکهای عثمانی از خیابانی دل خوشی نداشتهاند. لذا نویسندگان و روزنامهنگاران ترکیه در سالهای بعد با رساله زبان آذری و با خود کسروی هم به خاطر آذری نامیدن آذربایجانیهای ایران به مبارزه برخاسته و توهین و تهمتهایی درباره او در مطبوعات ترکیه به او نسبت میدادند. یکی از این روزنامهها به نام طنین که توسط روزنامهنگاری به نام یارار افندی منتشر میشد که وی را «ترکستیز و نوکر ایران که از قیافه، نه به عربها میماند و نه به ایرانیها با این همه خودش را سید میداند و دشمن ترکهاست» مینامند. (مجله هفتگی پرچم، شماره ۶، اردیبهشت ۱۳۲۳)
بازتاب رساله زبان آذری در آذربایجان شوروی بعد از این که حکومت مساواتچیها توسط بلشویکها برانداخته شد از طرف حکومت کمونیستی جدید به عللی که خواهد آمد و به علت منافعی که بعدها میتوانست برای اتحاد شوروی داشته باشد بازتاب مثبتی داشت.
بعد از متلاشی شدن جمهوری به اصطلاح آذربایجان در قفقاز مورخین اران به ویژه دولتمردان شوروی در راستای یکسانسازی فرهنگی خلقهای شوروی و سابقه درگیری تاریخی روسها و بعدها حکومت شوروی با ترکان در آسیای میانه و قفقاز و آسیای صغیر (ترکیه) زیاد مایل نبودند که اران قدیم و آذربایجان جدید هویت فرهنگی ترکان را داشته باشد و سعی میکردند فرهنگ و زبان آذربایجان شوروی را از ترکان دور نگه دارند و شورویها ترجیح میدادند اگر فرهنگ و هویت آذربایجان شوروی به خارج از مرزهای شوروی متمایل باشد فرهنگ ایران و آذری بیضررتر خواهد بود تا فرهنگ و هویت ترکی. و در این راستا مورخین و آکادمیسینهای آذربایجانشوروی در دهههای چهل و پنجاه قرن بیستم، تاریخی که برای آذربایجان شوروی نوشتند همه جا، ترکان را غارتگر و متجاوز نام بردهاند و فرهنگ و نژاد و هویت ارانیها را به ایرانیها نسبت میدادند تا ترکان مهاجم و غارتگر. به خاطر همین بود رساله زبان آذری در شوروی با حسن استقبال مواجه شد و تا آن موقع، ارانیها با کلماتی همچون آذری و زبان آذربایجانی بیگانه بودند (چون سابقه تاریخی زبان آذری و آذربایجان در طول تاریخ به این طرف رود ارس اطلاق میشد که همان آتورپاتکان قدیم بوده است. سابقه زبان آذری در اران هیچ محمل تاریخی نداشت).
طبق تحقیقات روانشاد دکتر محمدامین ریاحی زبان مرسوم در اران آن طرف رود ارس، در طول تاریخ به استناد گفتههای ابنحوقل و مقدسی و سایر مورخین و جغرافینویسان قدیم از (فارسی ارانی) نام میبرد که زبان نوشتاری اغلب شاعران و نویسندگان امثال نظامی، خاقانی، مجیر و صدها شاعر و ادیب آن طرف رود ارس بوده است. (برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به «نزههالمجالس» جمال خلیل شیروانی به تصحیح دکتر محمدامین ریاحی)
بعدها، استادان و زبانشناسان و شرقشناسان خارجی و ایرانی در تأیید رساله آذری مقالاتی به رشته تحریر کشیدند. از خارجیها همچون پروفسور مارکوارت آلمانی امیل بئر و مینورسکی و پروفسور هنینگ مقالات زیادی در مطبوعات و مجلات خارج از کشور قلمی کردند و از شرقشناسان شوروی نیز ارانسکی، بر تولد و از همه مهمتر ژیرکوف، دانشمند روس تصریح میکند که «آثار زبان ایرانی آذری در زبان ترکی آذربایجان محفوظ ماند و مردم آذربایجان قبل از ورود طوایف ترک زبان بدان زبان سخن میگفتهاند و البته تاکنون آثار آن در زبان آذربایجان کنونی میتوان یافت.» (مجله آینده، شماره ۲۱، صفحه ۶۴۳)
در داخل کشور هم از سال ۱۳۰۴ تا حال نزدیک به ۵۰ نفر از دانشمندان و زبانشناسان در تأیید و تکمیل رساله آذری مقالهها و کتابها به رشته تحریر کشیده شده است.
از سال ۱۳۲۷ تا سال ۱۳۵۷ مجله دانشکده ادبیات علوم انسانی دانشگاه تبریز بیشترین مقالات و تحقیقات خود را درباره زبان دیرین آذربایجان توسط استادانی همچون دکتر منوچهر مرتضوی، دکتر ماهیار نوابی و دکتر ادیب طوسی و عبدالعلی کارنگ و … و سایر استادان ایرانی به چاپ رسانیده است. در مدت سی سال مجله پربار دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز، یک تنه تحقیق و پژوهش را به طور آکادمیک درباره زبان و فرهنگ آذربایجان به عهده داشته است. البته تحقیقات خارج از دانشگاه کماکان به موازات دانشگاه تبریز توسط سایر دانشمندان ایرانی انجام پذیرفته است که نام بردن از این عزیزان باعث اطاله کلام خواهد شد.
نویسنده رساله زبان آذری را از راه تاریخ و با استفاده از زبانهای ایرانی، امثال زبان پهلوی و زبان کهن مادها و هخامنشیان حتی با استفاده از زبانشناسی ارمنی که همسایه زبانهای ایرانی در قفقاز بود پی گرفت و با استفاده از کتابهای تاریخی و جغرافینویسان بعد از اسلام، زبان ایرانی آذربایجان را از گرد و غبار قرون بیرون کشید.
او در رساله زبان آذری طی هفت گفتار توانسته است زبانی که تا آخر دوره صفویه در آذربایجان رایج بوده است به آذربایجانیها ارمغان گرداند.
در گفتار اول نویسنده با اشاره به تاریخ و مردم آذربایجان خاطرنشان میسازد که: «ما بیش از همه به دنبال راستی هستیم میخواهیم بگوییم که در آغاز تاریخ سه هزار سال پیش، مادها در آذربایجان و این پیرامونها سکونت داشتند و اگر کسی به تاریخ آشنا باشد این را میداند که سه هزار سال پیش، ترکان از آذربایجان بدور بودند و بسیار عامیانه است کسانی بگویند که آذربایجان نخست سرزمین ترکان بود. و هیچ سودی از چنین گفته بدست نخواهد آورد.» (رساله زبان آذری یا زبانشناسی آذربایجان)در گفتار دوم «ترکی چگونه و از کجا به آذربایجان راه یافته است؟»نویسنده با استفاده از نوشتههای تاریخی و مورخانی مثل ابناثیر و راوندی و سایر مورخان ایرانی چگونگی و زمان ورود ترکان به ایران و آذربایجان را بیان میکند.
در گفتار سوم «چند سخن در پیرامون زبان آذری»، نویسنده با استفاده از تحقیقات ایرانی باستانشناسان معلوم میکند که زبان اوستا، زبان شمالی است و نشانههای شمالی را با توجه به اینکه زرتشت را از مردم شمال شماردهاند و بیشتر او را برخاسته از آذربایجان میدانند و از این رو میتوان اوستا را نخستین نمونه از زبان آذربایجان نامید. (این موضوع را بعدها دیاکوف در کتاب تاریخ ماد به این زبانها اشاره میکند)
در گفتار چهارم «نمونههایی که از آذری در دست است» نویسنده به نمونههایی از زبان آذری از خلخال و از هرزندات و نمونههایی از نزههالقلوب و صفوتالصفای ابن بزاز اردبیلی و … میآورد. در گفتار پنجم «آنچه از این نمونهها بر میآید» نویسنده چندین دوبیتی و رباعی و فهلویات آذری و کلماتی چند از قواعد دستوری زبان آذری و آمدن حروف به جای یکدیگر و کلمات ویژه آذری همچون چول ـ اویان ـ بوری ـ دردهژر و ژاته میآورد.در این گفتار نویسنده چندین دو بیتی از معالی و کشفی یاراجی آورده که پیش از پیدایش سلسله صفویان سروده شده است که آقای دفتر روائی از خلخال برای نویسنده فرستاده است.گفتار هفتم «نمونههایی از آذری کنونی»: نویسنده در این گفتار میگوید زبان آذری به یکباره از آذربایجان ناپدید نشد و هنوز هم در چند جا بومیان محلی مثل دهقانان گرنیکان و خلخال و هرزندات ارسباران هستند که به گویش آذری تکلم میکنند.آخرین نفر از قافلهسالاران تحقیق درباره زبان دیرین آذربایجان دکتر منوچهر مرتضوی است که آخرین کتاب را درباره «زبان دیرین آذربایجان» به خواهش و تمایل شادروان دکتر محمود افشار و فرزند برومندش ایرج افشار در موقوفات دکتر محمود افشار در سال ۶۰ به چاپ رسیده است و در سال ۱۳۸۲ با مقدمه و تفسیر بیشتری از نویسنده تجدید چاپ گردید.
«زبان دیرین آذربایجان» متضمن فصولی است:
۱ـ آثار و اسناد مربوط به زبان دیرین آذربایجان
۲ـ منابع و مآخذ مربوط به زبان آذربایجان
۳ـ نکتهای چند از زبان هرزنی که در سال ۱۳۳۴ در شماره سوم سال شش مجله دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز چاپ شده است.
۴ـ فعل در زبان هرزنی که این مقاله هم در شمارههای چهار، سال چهاردهم و شماره یک، سال پانزدهم در سالهای ۴۲/۴۱ در همان مجله دانشگاه تبریز چاپ شده بود.
۵ـ نزدیک به ۵۰ صفحه عنوان یادداشت برای چاپ دوم
استاد مرتضوی در این یادداشت به اشاره به بعضی بدخلقیها و عصبیتهای قومی ضدایرانی عدهای، یادآور میشود که: «… در شگفت بودم که اثبات علمی و مستند ایرانی بودن زبان آذربایجان از عهد باستان تا زمان دولت صفوی چه مشکلی ایجاد میکند؟! البته این تعجب در مورد نوشتههای دیگران از زمان عباس اقبال و احمد کسروی و محمد قزوینی و ادوارد براون وجود داشته است. جای تعجب نیست اگر تعجبی؟! باشد در ساده لوحی امثال بنده است که در مردابی از عصبیت و ناآگاهی دنبال گوهر نایاب انصاف و دانش و ادب و متانت میگردیم». (زبان دیرین آذربایجان، چاپ دوم، صفحه ۱۸، انتشارات موقوفات دکتر افشار، سال ۱۳۸۲)
در خاتمه یادآور میشود که: تعدادی نزدیک به ۵۰ مقاله و خلاصه کتابهایی که طی ۸۰ سال گذشته درباره زبان آذربایجان توسط استادان و زبانشناسان در ایران به رشته تحریر در آمده است در سالهای ۶۱ و ۶۲ در دو جلد تحت عنوان «زبان فارسی در آذربایجان» به اهتمام شادروان ایرج افشار در موقوفات دکتر محمود افشار به چاپ رسیده است.