هایی چون سیاست خارجی این کشور برای پیوستن به اتحادیه اروپا، جهت گیری آن نسبت به آمریکا، اسرائیل، کشورهای عربی و آفریقایی کاملاً محسوس است. اما به عقیده اکثر کارشناسان، بررسی سیاست خارجی ترکیه بدون پرداختن به اعتقادات و نظرات شخصی احمد داود اوغلو وزیر خارجه این کشور چندان مفید نخواهد بود.با توجه به اینکه ترکیه در همسایگی ایران قرار دارد و در برخی حوزه ها با هم رقابت دارند و سیاستهای آن بر منافع ملی ایران تأثیرگذار است، بنابراین در این نوشتار تلاش خواهد شد تا به بررسی نظرات وزیر خارجه این کشور و تأثیرات آن روی سیاست خارجی ترکیه در منطقه پرداخته شود.
تبیین رخداد:
احمد داود اوغلو وزیر خارجه فعلی ترکیه،استاد دانشگاه در حوزه روابط بین الملل و جزء معدود افراد دانشگاهی است که فرصت یافته نظرات خود را در حوزه عمل به مورد اجرا گذارد. وی پیش از اینکه به عنوان وزیر خارجه انتخاب شود، مشاور رجب طیب اردوغان نخست وزیر این کشور در حوزه سیاست خارجی بود و سپس سکان هدایت وزارت خارجه را هم شخصاً به دست گرفت. داوود اوغلو که از او به عنوان “کیسینجر” ترکیه یاد می شود، بر روند سیاست خارجی این کشور تأثیر شگرفی گذاشته و اغلب نقطه نظراتش به مورد اجرا درآمده است.
دکترین داود اوغلو معروف به دکترین “عمق استراتژیک” (Strategic Depth) است که در کتابی به همین نام منتشر شده است. هسته اصلی این دکترین را ژئوپلیتیک تشکیل می دهد و مولفه های دیگری چون تأکید بر قدرت نرم،تلاش برای میانجیگری و حل بحران های منطقه ای و بین المللی و اتخاذ راهبرد برد–برد در ارتباط با دیگر کشورها آن را تکمیل می کنند.
وی در کتاب مذکور،معتقد است که “ترکیه به دلیل موقعیت جغرافیایی و تاریخی خاص خود دارای عمق استراتژیک است.” به همین دلیل داود اوغلو ترکیه را در زمره کشورهای کوچکی قرار می دهد که آنها را قدرتهای مرکزی (Central Powers) می نامد. او معتقد است که ترکیه نباید خود را محدود به نقش منطقه ای در بالکان یا خاورمیانه کند؛ چرا که کشوری مرکزی است و نه منطقه ای. بنابراین باید نقش رهبری را در چندین منطقه ایفا کند؛ چیزی که به این کشور در نظام بین الملل اهمیت استراتژیک می دهد.
از دید داوود اوغلو، ترکیه به همه مناطق خاورمیانه، بالکان، قفقاز،آسیای مرکزی و خزر، مدیترانه، خلیج فارس و دریای سیاه تعلق دارد و در همه این مناطق می تواند نقش رهبری را به عهده گرفته و اهمیت استراتژیک جهانی برای خود کسب کند. وی این ادعا را رد می کند که ترکیه پلی بین اسلام و غرب است چرا که به اعتقاد او، این امر باعث می شود ترکیه حالت منفعل به خود گرفته و بازیچه دست دیگر بازیگران شود.
مولفه های تشکیل دهنده دکترین عمق استراتژیک داود اوغلو را می توان چنین نام برد: ۱) ترکیه باید نقش پررنگ، فعال(proactive) و متناسب با تاریخ پرشکوه گذشته و عمق جغرافیایی خود ایفا کند؛ ۲) برای اجرای بهتر آن می بایست بر روی قدرت نرم خود سرمایه گذاری کند. چرا که به نظر او کشورش با همه مناطق ذکر شده دارای روابط تاریخی و فرهنگی است؛ ۳)نهادهای سیاسی داخلی این کشور می توانند الگویی برای کشوهای این مناطق باشند؛ ۴)اقتصاد آن بازوی قدرتمندی برای پشتیبانی از این روابط است؛ ۵) باید در مدیریت بحران های منطقه ای و بین المللی نقش مهمی را ایفا کند؛ ۶) با همکاری اقتصادی، سیاسی و امنیتی با کشورهای منطقه، نیاز به مداخله قدرتهای خارجی را از بین ببرد و ۷) به جای التماس و صرف هزینه های گزاف برای پیوستن به اتحادیه اروپا، باید روی کشورهای منطقه سرمایه گذاری کند مخصوصاً کشورهایی که زمانی جزء امپراطوری عثمانی بوده اند.
از دید او،ترکیه برای رسیدن به موفقیت در این راه، با دو مسأله روبروست: ۱)مسائل و مشکلات داخلی: تا این کشور نتواند به شکل مسالمت آمیز مسأله کردها و همچنین شکاف و اختلاف بین اسلام گرایان و سکولارها را حل و فصل کند نمی تواند در سیاست خارجی خویش موفقیت چندانی کسب کند. ۲)روابط با همسایگان: ترکیه برای اینکه بتواند به بازیگری مهم در منطقه و نظام بین الملل تبدیل شود، ابتدا باید با همسایگان خود رابطه مسالمت آمیزی داشته و اختلافات خود را با آنها حل و فصل کند. اینجاست که بعد مهمی از استراتژی داود اوغلو رخ می نمایاند که معروف است به استراتژی “عدم مشکل با همسایگان”(Zero Problem Policy With Neighbors). بر اساس این سیاست، ترکیه تاکنون منابع و هزینه های زیادی را به درگیریهای بیهوده صرف کرده است. این کشور برای اینکه بتواند به رهبر منطقه ای تبدیل شود و اهمیت استراتژیک بین المللی پیدا کند، باید با همسایگان خود روابط دوستانه برقرار کرده و مشکلات و اختلافات فیمابین را از بین ببرد.
بررسی تأثیر دکترین داود اوغلو بر سیاست خارجی ترکیه در منطقه
با بررسی سیاست خارجی ترکیه در سالهای اخیر، به خوبی مشخص می شود که دیدگاه های داود اوغلو در اغلب موارد به مورد اجرا گذاشته شده است. از تلاش برای رفع اختلافات دیرین با کشورهایی همچون ارمنستان و یونان گرفته تا بازسازی و بهبود روابط با کشورهایی چون سوریه و کشورهای عربی دیگر و تلاش برای ایفای نقش میانجی در بحران های منطقه ای و گسترش روابط اقتصادی منطقه ای، همگی نمودهایی از دکترین عمق استراتژیک وزیر خارجه این کشور هستند.
در این بخش در پی آن هستیم تا نمود عینی این سیاست ها را در ارتباط با کشورهای همسایه ترکیه بررسی کنیم. بدیهی است پرداختن به همه کشورهای منطقه در این نوشتار با محدودیت مواجه است و فرصت و مجال بیشتری می طلبد. به همین دلیل و صرفاً به منظور بررسی تأثیرگذاری این تفکرات، روی سه بازیگر مهم و همسایه آن یعنی سوریه، عراق و ایران متمرکز می شویم.
۱) روابط ترکیه و سوریه (پیش از انقلاب مردم این کشور)
یکی از آشکارترین تغییرات رخ داده در سیاست خارجی ترکیه، نسبت به سوریه بوده است. دو کشور در سال ۱۹۹۸ تا آستانه جنگ پیش رفتند و ترکیه سوریه را متهم به حمایت از کردهای PKK می کرد. اما از سال ۲۰۰۵ شاهد گسترش روابط دو کشور هستیم. این روابط ابتدا بعد اقتصادی و سپس سیاسی به خود گرفت و به اوج خود رسید. حتی در سالهای اخیر ترکیه چندین بار تلاش کرد با میانجیگری، سوریه و اسرائیل را پای میز مذاکره آورده و بین آنها صلح برقرار کند و اسرائیل را راضی به برگرداندن بلندیهای جولان به سوریه بکند. هرچند که این تلاش به سرانجام نرسید و روابط ترکیه با اسرائیل به تنش گرائید، اما بر میزان محبوبیت ترکیه در سوریه و کشورهای دیگر افزود. روابط اقتصادی دو طرف روز به روز در حال گسترش است طوری که در سال ۲۰۱۰ طی ۲۴ ساعت، ترکیه ۴۰ قرارداد همکاری اقتصادی با سوریه منعقد نمود. این کشور در سپتامبر سال ۲۰۰۹ داشتن ویزا برای گردشگران سوری را نیز لغو کرد؛ اقدامی که در این منطقه کم سابقه بوده و باعث افزایش محبوبیت ترکیه در افکار عمومی منطقه شد.
۲) رابطه ترکیه و عراق:
از سال ۲۰۰۵ به بعد شاهد بهبود چشمگیر روابط ترکیه با عراق هستیم. به دنبال حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳، ترکیه همواره از تحولات داخلی عراق نگران بود و مخصوصاً از استقلال کردهای این کشور بیمناک بود. علاوه بر این،حضور نیروهای PKK در خاک عراق و انجام عملیات های خرابکارانه در خاک ترکیه، باعث دغدغه خاطر مقامات این کشور شده و حتی در برخی مقاطع باعث شد که نیروهای ترکیه در تعقیب آنان وارد خاک عراق شده و حاکمیت این کشور را نقض کنند. همین عوامل باعث شده بود روابط دو همسایه به سردی بگراید. اما به تدریج تحت تأثیر دکترین داود اوغلو، سیاست مهار (Containment) در قبال عراق جای خود را به سیاست تعامل و همکاری (Engagement) داد. علاوه بر این، ترکیه مشروعیت حکومت محلی کردستان عراق را به رسمیت شناخت و همکاری های اقتصادی و سیاسی خود را با دولت مرکزی عراق گسترش داد. داود اوغلو اولین سیاستمدار ترک بود که در اکتبر ۲۰۰۹ از شمال عراق دیدن کرد و با دشمن سابق ترکیه و رهبر کنونی کردستان عراق، مسعود بارزانی دیدار و مذاکره کرد و از گشایش کنسولگری ترکیه در اربیل عراق خبر داد. وی در این خصوص اظهار داشت: “این اقدامات باید خیلی پیشتر صورت می گرفت. همه باید به پیشرفت هرچه بیشتر اربیل کمک کنیم. اربیل پل ارتباطی بین ترکیه و عراق خواهد بود و ما دروازه عراق به اروپا هستیم و اربیل دروازه ما به سمت بصره”.
هرچند که این سیاست به دلیل تداوم حضور نیروهای PKK در خاک عراق شکننده به نظر می رسد، اما به هر حال گام مهمی برای دوری از سیاستهای متخاصمانه پیشین است. اظهارات داوداوغلو ثابت می کند که روابط خوب با کردها و دولت مرکزی عراق برای دسترسی این کشور به خلیج فارس، از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
۳) رابطه ایران و ترکیه
بهبود چشمگیر روابط ایران و ترکیه پس از روی کار آمدن اسلام گرایان چیزی نیست که بتوان انکار کرد. روابط اقتصادی دو کشور روز به روز در حال گسترش است. رقم فعلی مراودات بازرگانی طرفین حدود ۱۰ میلیارد دلار در سال عنوان شده است که در سفر اخیر عبداله گل رئیس جمهور ترکیه به ایران، طرفین توافق کردند ظرف ۵ سال آن را به ۳ برابر افزایش دهند. همکاری دو کشور در حوزه های انرژی نیز بیشتر شده و دامنه این گسترش روابط، به حوزه سیاسی هم می رسد که نمود بارز آن، میانجیگری ترکیه در مسأله هسته ای ایران است. این امر یکی از شاخصه های دکترین داود اوغلو برای میانجیگری در حل بحران های منطقه ای است. ایران با میانجیگری ترکیه و برزیل در سال ۲۰۱۰ به توافقی برای طرح مبادله سوخت هسته ای دست یافت که به “اعلامیه تهران” معروف شد. این امر موفقیتی دیگر در حوزه سیاست خارجی برای ترکیه بود. به دنبال آن، تلاشهای دیپلماتیک این کشور برای حل مسأله هسته ای ایران افزایش یافت و آخرین نشست ایران با گروه ۱+۵ با درخواست ایران در استانبول برگزار شد. همه این رویدادها حاکی از اهمیت یافتن جایگاه ترکیه در معادلات بین المللی است.
ظهور منافع جهانی ترکیه:
توجه ویژه به مناطق فراموش شده، از دیگر ویژگی های دکترین سیاست خارجی داود اوغلو به شمار می رود. در همین راستا، توجه ویژه ای به کشورهای آفریقایی و آمریکای لاتین شده و نشست های مختلفی با حضور رهبران کشورهای افریقایی در ترکیه برگزار گردیده است. داود اوغلو در سخنرانی دسامبر سال ۲۰۱۰ خوداعلام کرد ۹ سفارت جدید ترکیه در کشورهای آفریقایی افتتاح شده و در سال ۲۰۱۱ میلادی ۲۶ سفارت دیگر در سایر کشورهای آفریقایی و آمریکای لاتین افتتاح خواهد شد. وی همچنین از دولت تقاضای بودجه و پرسنل بیشتری برای وزارت خارجه کرده تا این وزارتخانه بتوانداز عهده آنچه که وی “نقش جدید بین المللی ترکیه” می خواند برآید.
جمع بندی
بی شک شخص داود اوغلو و نظرات وی تأثیر شگرفی روی سیاست خارجی ترکیه گذاشته و این کشور را به بازیگری فعال در صحنه بین المللی و منطقه ای تبدیل کرده است. همین که رهبران این کشور در موضوعات حساس بین المللی مورد مشورت رهبران کشورهای غربی قرار می گیرند، خود نشان از افزایش اهمیت و به تعبیر داود اوغلو “افزایش اهمیت استراتژیک ترکیه” در سطح جهان دارد. منتقدان بر این عقیده اند که سیاستهای وی باعث تمرکز در مناطق حاشیه ای و کنار گذاشتن سیاست پیوستن به اتحادیه اروپا شده است. اما وزیر خارجه ترکیه معتقد است به جای التماس های مکرر و بی نتیجه، ترکیه باید آنقدر اهمیت پیدا کند که اتحادیه اروپا از آن دعوت کند که به آن بپیوندد. همچنین برخی سیاستمداران وی را متهم به “عثمانی گرایی جدید” می کنند که به دنبال بازگرداندن ترکیه به دوران امپراطوری عثمانی است. اما وی این ادعا را رد کرده و معتقد است به دلیل ریشه های فرهنگی و تاریخی، ترکیه در این مناطق دارای قدرت بازیگری و به عبارتی “عمق استراتژیک” است و بهتر می تواند منافع ملی خود را تأمین کند. هرچند برای نتیجه گیری در خصوص میزان موفقیت سیاست خارجی داود اوغلو کمی زود است، اما باید اذعان داشت که این سیاست ها در کوتاه مدت توانسته ترکیه را به بازیگری مهم در منطقه و نظام بین الملل تبدیل کند.
مرکز بین المللی صلح