شرق| در چند سال گذشته مقالات و تحلیلهای معتبر بسیاری در نشریات معتبر بین المللی پیرامون احتمال ظهور یک دولت جدید که بنیان های بالقوه آن از سال 2002 در شمال عراق فراهم آمده است، صورت گرفته است. ایران نیز به دلیل همسایگی با این کشور عراق و ارتباط مستقیم با تحولات ژئوپلتیک این کشور دغدغه این مساله را دارد و زوایای تحلیلی مختلفی در این خصوص ترسیم شده است. اما یک نکته مغفول در مساله شکلگیری یک دولت جدید در شمال عراق،که مستقیما مربوط به منافع ملی ایران خواهد بود، مساله «نام» دولت جدید کردی است. مسالهای که در بادی امر بی اهمیت به نظر می رسد اما در بلند مدت حایز اهمیت است و تجزیه تاریخی مشخصی حول این موضوع شکل گرفته است.
***
در سال 1918 همزمان با انقلاب روسیه و فروپاشی امپراطوری تزاری، بخشهایی از این قلمرو در نبود حکومت مرکزی قوی و نیز وعدههای انقلابیون کمونیست به به سمت استقلال گرویدند. در این بین حزب مساوات، رهبری تاتارهای مسلمان ساکن در جنوب قفقاز را برعهده گرفت و با کمک نیروهای ارتش عثمانی یک جمهوری کوچک در شمال رود ارس تأسیس کرد که «آذربایجان» نام داشت. این نخستین کوشش جدی امپراطوری عثمانی و هیأت حاکمۀ اتحاد و ترقی برای به چالش کشاندن ایران از طریق «تاتارهای قفقازی» بود که پس از آن قرار بود «آذربایجانی» نامیده شوند.
انتخاب این نام از سوی دولت ایران و نیز روشنفکران وقت با انتقادهای شدیدی روبرو شد. از جمله شیخ محمد خیابانی تصمیم گرفت برای جلوگیری از سوءبرداشتهای بعدی نام ایالت آذربایجان موقتا را به «آزادیستان» تغییر دهد. این مسأله باعث انتقادهای زیادی از سوی موّرخان باکو از جمله جمیل حسنعلی به شخصیت شیخ محمد خیابانی شد تا آنجا که وی را به حسادت و همکاری با بلشویکها متهم کردند.
وزارت خارجه وقت ایران، بهرغم اصرارها و رایزنیهای بسیار، استقلال این جمهوری را به دلیل استفاده از نام یکی از استانهای شمالی ایران به رسمیت نشناخت. یک سال بعد نیروهای ارتش سرخ وارد باکو شده و حکومت مستعجل مساواتیها را برانداختند. سرزمینهای قفقاز جنوبی در تقسیمات کشوری اتحاد شوروی تا سال 1936 « اتحادیه جمهوریهای سوسیالیستی ماوراء قفقاز» نام داشتند. از این تاریخ به دستور مسکو این تقسیمات تغییر کرد و در نتیجه جمهوری سوسیالیستی آذربایجان شوروی بار دیگر ظهورکرد. این بار دولت ایران واکنش منفعلانهای داشت و سعی نکرد با مسکو وارد مذاکره شده و این مشکل را همان ابتدا حل و فصل کند.
در دهۀ 1370 که با فروپاشی شوروی و استقلال جماهیر آن مواجه بودیم، یک بار دیگر مسأله نام آذربایجان پیش روی ایران قرار گرفت. جمهوری آذربایجان در مرداد 1370 اعلام موجودیت کرد و ایران در دی ماه همان سال با چند ماه تأخیرآن را به رسمیت شناخت. وزارت امور خارجه ایران چند ماه فرصت داشت تا در خصوص شناسایی یک کشور جدید به یکی از نامهای استانهای ایران تأمل کند.
در تجربهای همزمان، این مشکل برای یونان پس از فروپاشی یوگسلاوی تکرار شد. یونان در سال 1991 به انتخاب نام جمهوری مقدونیه در بالکان اعتراض کرد؛ زیرا یکی از استانهای غربی این کشور مقدونیه نام داشت و یونان در این خصوص حق تقدم را متعلق به خود میدانست. حکومت آتن در این خصوص تقریباً هیچ امتیاز مهمی به مقدونیه نداد و اکنون سالها است که مقدونیه با چالش مهمی در خصوص نام ملی کشور روبرو است. فعلاً نام «جمهوری یوگسلاویایی مقدونیه» در مجامع بینالملل و به اصرار یونان رواج دارد، اما خواست یونان تغییر کامل این نام است و تا کنون مشکلات زیادی برای مقدونیه در جهت حضور در سازمانهای بینالمللی ایجاد شده است.
کدورت بین یونان و جمهوری مقدونیه در یک کدورت زودگذر نبوده است: شاهد این ادعا نیز نقش یونان در ممانعت از ورود مقدونیه به اتحادیه اروپا و ناتو است تا جایی که حتی سازمان ملل نیز در ارجاعات خود از مقدونیه بهعنوان کشور کوچکی از یوگوسلاوی سابق یاد میکند.
امروز پس از قریب به ربع قرن مشاجره و منازعه، نخست وزیر مقدونیه «نیکولا گرووسکی» به بحث پیرامون تغییر نام رغبت نشان داده است؛ چنانکه گرووسکی به گاردین گفته است: ما آمادهایم تا گفتوگو با آنها (یونان) را آغاز کرده و راهحلهایی بیابیم.
مقدونیه نام خود را پس از جدایی از یوگوسلاوی سابق در سال 1991 میلادی انتخاب کرد. گذشته از نام، یونان شکایتهایی مبنی بر تلاش و تمایل مقدونیه در سرقت،جعل و تحریف تاریخ همسایه یونان علیه این کشور اقامه کرده است.
بنابرادعاهای یونان، مقدونیهایها به مصادره سرقت نمادهای فرهنگی یونانی به نفع خود متهم هستند، که از جمله آنها میتوان به استفاده از نماد خورشید یونانی در پرچم مقدونیه، و نامیدن فرودگاه اصلی مقدونیه در اسکوپیه (پایتخت) به نام اسکندر کبیر اشاره کرد.
مشکلات یونان و مقدونیه دقیقا از همان جنسی است که ایران با جمهوری کوچک شمال است به مرکزیت باکو با آن درگیر است. با این تفاوت که دولت یونان از همان ابتدا مبادی حقوقی و بین المللی را برای طرح دعوی انتخاب کرد و توانست حقانیت خود را با پافشاری بر اصول ثابت نماید اما ایران در سرابی قدم گذاشت که بیش از واقعیت بر امیدهای وهم آلود متکی بود.
اقلیم شمال عراق؛ شناسایی مشروط یا شناسایی دوفاکتو
امروز موضوع تأسیس یک کشور جدید در شمال عراق به نام «کردستان»، از موضوعات داغ بینالمللی است. این کشور فرضی در همسایگی غرب ایران و هممرز با «استان کردستان» ایران است. آیا باید منتظر تأسیس کشورهایی در همسایگی، به نام استانهای کشور ماند؟
شهروندان ایرانی در استانهای مرزی هنگامی که در یک روز آفتابی از خواب بیدار میشوند،متوجه می شوند که یک دولت به نام آنها در همسایگی شان ظهور کرده و پاسپورتها و شناسنامه هایی به نام آنها ثبت و در مراجع بین المللی مهر می شود. ممکن است عده به درستی این امر را ناشی از گسترش حوزه تمدنی ایران در بیرون از مرزها بدانند. اما سیاست بین الملل عرصه واقعیات است نه رویا. از سوی دیگر هیچ نشانه دال بر وفاداری یک دولت نوظهور کُردی در شمال عراق به حوزه تمدنی ایران دیده نمیشود و چشمانداز روند ملتسازی در آن ناحیه نیز امیدوار کننده نیست.
بنابراین اگر قرار است دولتهایی جدید در همسایگی ایران تأسیس شود، این کشورها نباید از این حق برخوردار باشند که از نامهای تاریخی که پیش از این دولت ایران برای نواحی و مناطق خود انتخاب کرده است، استفاده کنند. چنین نامگذاری هایی در آینده موجب ایجاد مشکلات عدیده و بسیار ظریفی در حوزه های مرزی و مناطق ژئوپلتیکی به ضرر ایران می شود و ایران نیز نمی تواند بیش از این در خصوص «بخشنده» باشد.
تجربه یونان ـ مقدونیه و مشکلات راهیابی مقدونیه به سازمانهای بینالمللی از جمله اتحادیه اروپا و سازمان ملل نشان دهندۀ این حقیقت است که یک عرف حقوقی در عرصۀ بینالملل در این زمینه ایجاد شده و راه برای شکایت ایران هم در این خصوص باز است. «جمهوری یوگسلاویایی مقدونیه» هم اکنون در مسیر تغییر نام و رها شدن از گرفتاریهایی است که به دلیل یک انتخاب غیر محقانه دچار آن شده است. اقلیم خودمختار شمال عراق نیز میتواند از یکی از نامهای جغرافیایی خود مانند اربیل، سلیمانیه و غیره برای نامگذاری استفاده کند و ایران نباید این حق را قائل باشد که نام یکی از استانهای معتبر و قدیمیاش توسط یک دولت تازه تأسیس به سرقت رود. به نظر میرسد تجربۀ حقوقی پرونده یونان در قبال مقدونیه میتواند در این خصوص برای سیاستگذاران ایران قابل توجه و در خور مطالعه باشد.
باید توجه کرد که لغو شناساییهای دیپلماتیکِ قطعی (دو ژوره) ممکن نیست، استرداد شناسایی تنها در شناسایی دوفاکتو (یعنی شناسایی عملی و موقت) میسر است. بنابراین دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی باید از واکنش شتابزده و هیجانی در این خصوص پرهیز کرده و از هم اکنون کارگروههایی را برای تحقیق و بررسی منافع دراز مدت ایران در سناریوهای احتمالی تشکیل دهد. «شناسایی مشروط» و همچنین «شناسایی دوفاکتو» از گزینههای موجود در این زمینه است.
از سوی دیگر مسأله نام «جمهوری آذربایجان» نیز باید در دستور کار وزارت خارجه ایران قرار گیرد. هر چند ایران این کشور را بهصورت قطعی (دو ژوره) شناسایی کرده است، اما طرح بحث بهصورت دوستانه و مذاکره در این خصوص در سطوح مختلف ممکن است مسیری برای حل این مشکل باشد.
بنابراین ایران باید با دولت باکو وارد مذاکره شده و در دیدارهای دوجانبه و سازمانهای بینالمللی از جمله سازمان ملل بهصورت دوستانه از این کشور بخواهد که گامهای مؤثر و معناداری در راستای تغییر نام خود بر دارد.
بینالمللیسازی مسأله از دیگر راهبردهای ایران خواهد بود. صرف طرح بحث در محافل بینالمللی به زنده بودن مسأله و باقی ماندن آن بهعنوان یک «مسأله حل نشده» کمک خواهد کرد.
منبع: شرق: 22 تیر 1395