روزنامه قانون: حجتالاسلام شیخ مجید ناصرینژاد نماینده شهرستان شادگان در دهمین دوره مجلس شورای اسلامی که رییس مجمع نمایندگان استان خوزستان هم میباشد، طی یک نشست رسانهای در روز چهارشنبه بیستم خردادماه سال جاری، به موضوعی پرداخته است که بیتوجهی به پیامدهای خطرناک و ناخوشایند این سخنان، مصداقی بر تمثیل«یکی بر سر شاخ بن میبرید…»میباشد!
آقای ناصرینژاد در این نشست عنوان داشته است که:«برگشتن نام شهرهای مختلف از جمله سوسنگرد، شادگان، ماهشهر و آبادان حق مردم است و نظام هم با این بحث مخالف نیست.هیچ مشکلی دراین زمینه نداریم منتها باید از راهکارهای قانونی و طرح درست مساله نسبت به این کاراقدام کنیم.»
به نظر میرسد که مقصود آقای ناصرینژاد از«برگشتن نام شهرهای مختلف» احیای اسامی منسوخ پیشین برخی از شهرستانهای استان خوزستان می باشد. وی مشخصا از شهرهای سوسنگرد، شادگان، ماهشهر و آبادان نام برده است که پیشتر در مقاطعی به ترتیب با نامهای خفاجیه، فلاحیه، معشور و عبادان شهرت داشتهاند. از میان این شهرها، سوسنگرد و شادگان از آغاز وادیههایی بودند که توسط قبایل بنیکعب و بنیطرف و دیگر قبایل مهاجر عرب که از قرن نهم تا دوازدهم هجری به ایران وارد شدند بنا نهاده شده بود، اما شهرهای ماهشهر و آبادان شهرهای کهن ایرانی بودهاند که در مقطعی به دلیل ترکیب جمعیتی با اعراب مهاجر، نامشان تلفظی معرب پیدا کرد. به این ترتیب که ماهشهر با قدمتی که به دوره ساسانیان میرسد، به ترتیب به ریوااردشیر،ریشهر،مهروبان، ماچول و معشور شهرت پیدا کرد. نام معشور که آخرین نام منسوخ این شهرستان میباشد،به وضوح معرب شده نام ماچول است که پیشتر رواج داشته است؛ و یا آبادان که قدمتی دیرپاتر دارد و درایران باستان به گواه بطلمیوس جغرافیدان یونانی اوپاتان نامیده میشده، با استقرار جنگاوران عرب در آن در قرون اولیه اسلامی،معرب این نام رواج پیدا میکند و عبادان نامیده میشود. اما به پیشنهاد فرهنگستان زبان فارسی وتصویب هیات دولت وقت، در سال 1314 خورشیدی، نام آبادان که مبتنی بر گویش نوین فارسی است برای این شهربرگزیده میشود.
اما اینکه در گذشته نام این شهرها چه بوده است، چندان حایز اهمیت نیست. آنچه اکنون اهمیت دارد، جایگاهی است که این نامها در گسترهای ملی دارا هستند. مشخصا اسامی شهرهای خوزستان متاثر از زبان و گویش مردمان ساکن در آن، اعم از پارسی زبان و عرب زبان، در ادوار مختلف تاریخی تغییراتی یافته است. اما در سده حاضر نه فقط در استان خوزستان، بلکه در اقصی نقاط کشور، متاثر از شرایط استقرار دولت مدرن، در پی تصویب قانون تقسیمات کشوری، نام برخی از شهرها به تناسب با وضعیت جدید تغییر کرد. مثلا نام دهکرد به تناسب تبدیل آن به شهرستان،به شهرکرد تغییر یافت و یا در استان مازندران، نام نه چندان مناسب سختسر به رامسر تبدیل شد و…مشخصا این تغییر نامها متناسب با شرایط تاریخی جدیدی بودکه ملت ایران در آن قرار گرفت و میبایست که به تناسب گسترش شهرها و ارتباطات داخلی میان شهروندان ایرانی، نامهایی که تناسب بیشتری با فرهنگ ملی و فراگیر کشور داشته باشند، برگزیده شوند. فروکاستن این ضرورت تاریخی به حکومت وقت یا تفسیر آن به عنوان سلطهگری قومی، تنها میتواند ناشی از بدفهمی و یا درک نادرست از ضروریات فرآیند ملتسازی در دوران معاصر باشد. اگرچه ایرانیان از دیرباز و با هر قوم و زبانی، به مثابه ملتی کهن درکنار یکدیگر زیسته بودند، اما موقعیت تاریخی دنیای جدید، شرایط تازهای را هم ایجاب میکرد واین شرایط هم مقتضیاتی را به دنبال داشت که از آن با عنوان ملتسازی یاد میشود. تبعا در چنین شرایطی، ملاحظات ملی هم بر ملاحظات محلی غلبه پیدا میکند و برای هر موضوعی از جمله نامگذاری اماکن و نواحی، مصلحت فراگیر ملی اولویت پیدا میکند.
فرآیند ملتسازی دستاوردهایی را برای ایرانیان به سان دیگر ملل قدیم و جدید جهان دربرداشت که از جمله آن می توان از ملی و همگانی شدن امور و فراتر رفتن آن از حوزه محلی یاد کرد.به این ترتیب بود که اگر در گذشته، مقاومت در مقابل حمله و تجاوز بیگانگان، پیش وبیش ازهمه،وظیفه مردم محلی قلمداد میشد، در دوران جدید این تصور از میان رفت و وظیفه دفاع ازجای جای میهن، خویشکاری هر شهروند ایرانی قلمداد میشود. همین بود که زمانی که استان خوزستان،آماج حملات ددمنشانه رژیم بعثی وقت عراق قرار گرفت، ایرانیان از چهارگوشه این کشور،دوشادوش مردمان خوزستان به دفاع و مقاومتی مقدس در مقابل متجاوزین خارجی پرداختند.همانطور که در آن زمان مساله حمله به خوزستان، مسالهای ملی و مرتبط با آحاد ایرانیان بوده است، امروزهم هرمساله ای از این استان، مساله همه ایرانیان است. و این مهم در مورد جای جای ایران وهمه ایرانیان صدق میکند.این حق برابر و متقابل ایرانیان بر نواحی یکدیگر را باید به پیروی امور ملی وکشوری از قاعده مشاع تعبیر کرد.
اما به نظر میرسد که آقای ناصرینژاد نماینده شادگان در مجلس شورای اسلامی که با حدود سی و شش هزار رای به نمایندگی از حوزه انتخابیه خود انتخاب شده است،باوری به این قاعده درامورملی ندارد. زیرا ایشان از چیزی به عنوان حق مردم یاد می کند که حداکثر میتواند یک مطالبه محدود محلی باشد و به هیچ روی در بردارنده حق آحاد ایرانیان بر سرزمینشان نیست.گویاایشان به این مهم توجه نکرده است که بسیاری از شهرهای این کشور، در آرامگاههای خودتعداد بسیار بیشتری از رای دهندگان به ایشان را در خود جای دادهاند که از جان خویش گذشتند،تاپای آنهایی که میخواستند نامهای ملی و ایرانی را از خوزستان بزدایند وآن راعربستان و پاره گرانقدرش خرمشهررا محمره بنامند،به آنجا نرسد. شاید آقای ناصرینژاد اطلاع ندارند که همچنان سالگرد آزادسازی خرمشهر،با تاکید بر این نام زیبایی که روزی سی وهفت میلیون جمعیت ایران به آن منتسب بوده است،از روزهایی است که توسط بیشترایرانیان گرامی داشته میشود.چه اگر جزاین بود، دور از انتظاربود که ایشان موضعی رااتخاذ کند که پیامد منطقی آن، تلاش در جهت محمره نامیده شدن خرمشهر باشد.تلاشی که یقینا مد نظرنماینده محترم مجلس شورای اسلامی نیست و نمیتواند باشد.چه آنکه این سودای شوم صدام وبعثیانی بود که باخونبهای هزاران هزار جوان دلاور ایرانی، ازهرقوم وتباری،درهمان خطه زرخیز و قهرمانپرور خوزستان،مهار شد. بعید و دور از انتظار است که نماینده ای در مجلس شورای اسلامی، دنبالهروی اهداف وآمال پان عربیستی که مغایر با تمام اصول ملی و دینی ملت ایران است، باشد.اما جا دارد که آن نماینده محترم، نسبت به پیامدهای ناگوار مواضعی ازاین دست،دقت وتامل بیشتری به خرج دهد و در جهت همسویی هرچه بیشتر مطالبات محلی بامصلحت ملی (که جزاین هم نیست و نمیتواند باشد)بکوشد. بیتردید مردمان محروم و زحمتکش حوزه انتخابیه ایشان، مسائل ومشکلاتی اساسیتراز بازگرداندن نامهای منسوخ را دارند که اهمیت پرداخته شدن به آنها ازجانب نمایندهشان را داشته باشد.