سه ماه پایانی فرقه دمکرات/عباس جوادی

۱۵ شهریور, ۱۳۹۵
سه ماه پایانی فرقه دمکرات/عباس جوادی

در آخرین روزهای حکومت «فرقه دمکرات» در آذربایجان،سید جعفر پیشه وری و دیگر رهبران فرقه که خود را در مقابل فشار روزافز ون حکومت مرکزی میدیدند، هرچه درِ مسکو را زدند تا کمکی بگیرند، بیشتر متوجه شدند که اوضاع برگشته و نه در مسکو گوش شنوائی به خواست های آنها هست و نه در باکو (۱).

 

تاریخ مصرف «برادران جنوب» به پایان رسیده بود.

بیداری بدنبال سرمستی اتکاء به دولت و ارتش همسایه شمالی یعنی اتحاد شوروی، زمانی شروع شد که  بالاخره بعد از کشاکش های طولانی در مسکو، در بهار ۱۳۲۵ یعنی تنها چهار ماه پس از تاسیس حکومت فرقه،  توافقی بین تهران و مسکو امضاء شد. طبق این موافقتنامه ارتش شوروی از ایران خارج میشد و حکومت ایران لایحه اعطای حق استخراج نفت شمال را برای تصویب به مجلس شورای عالی ایران میفرستاد. نخست وزیر قوام به شوروی ها اطمینان خاطر داده بود که تصویب لایحه از سوی مجلس «مشکلی نخواهد بود» ولی البته طبق قانون اساسی ایران برای قانونی بودن انتخابات مجلس، قبلا ارتش شوروی می بایست مانند نیروهای بریتانیا، از آذربایجان و همه سرزمین های اشغالی ایران خارج شود.

طبق همین سند که به «قرارداد قوام- سادچیکوف» معروف شده بود «حکومت ملی» پیشه وری تبدیل به یک اداره محلی شد، «وزیران» او تبدیل به مدیران اداره های مربوطه مانند عدلیه و مالیه گشتند که به وزارت های مرکزی در تهران وابسته بودند، رئیس «مجلس ملی» مدیر «انجمن ایالتی» شد و چون مقام نخست وزیری در یک استان معنائی نداشت پیشه وری از«باش وزیری» (نخست وزیری) سابق محروم شد اما بعنوان رئیس فرقه باقی ماند.

حکومت فرقه دمکرات که در تاریخ ۲۱ آذر ۱۳۲۴ با طراحی و برنامه ریزی دقیق حزب کمونیست اتحاد شوروی و با اتکاء به ارتش سرخ و مدیریت اجرائی حزب کمونیست آذربایجان شوروی به رهبری میر جعفر باقروف تاسیس یافته بود، درست یک سال یعنی دوازده ماه دوام آورد.

شاید تنها دوره ای که فرقه و حکومت پیشه وری در تبریز به آینده خود خوشبین تر از همه بود، همان سه ماه نخست یعنی تابستان ۱۳۲۴ بود. بدنبال اعلان حکومت فرقه در ۲۱ آذر ۱۳۲۴ وضع بتدریج اما با سرعتی فزاینده رو به وخامت گذاشت. مهمترین مشخصه وخامت اوضاع از یک سو فشار آمریکا و بریتانیا به روسیه برای بیرون بردن قوای خود از ایران و از سوی دیگر مذاکرات تهران و مسکو در باره خروج قوای  شوروی و شرایط و چگونگی آن – یعنی در درجه اول اعطای حق استخراج نفت شمال به مسکو بود.

نیمه دوم یعنی شش ماه آخر حکومت فرقه آکنده با یک نا امیدی روزافزون و زوالی بود که بخصوص بدنبال قرارداد قوام- سادچیکوف آغاز شده بود.

رهبر حزب کمونیست و دولت شوروی ژوزف استالین که ظاهرا شکایات پیشه وری از شوروی را در مورد تنها گذاشتن حکومت فرقه شنیده بود، بدنبال امضای قرارداد فوق نامه ای به پیشه وری نوشته (این لینک) کوشش نموده بود به او «آرامش خاطر» بدهد. این نامه در عین حال عملا فاش میکرد که از ابتدا نیت حزب کمونیست و دولت شوروی  از تاسیس فرقه دمکرات و حکومت آن در تبریز چه بوده است.

اکثر شاهدان، اسناد و خاطرات افراد گوناگون نشان میدهند که پیشه وری حتی پیش از امضای قرارداد قوام سادچیکوف به تکاپو افتاده همه کوشش خود را نمود تا از طرفی مانع قرارداد تهران- مسکو شود واز سوی دیگر رهبران شوروی را قانع کند که نیروهای خود را از ایران خارج نکنند و یا اقلا به فداییان فرقه برای دفاع از خود مقداری اسلحه بدهند (۲).

اما کشتیبان را سیاستی دگر آمده بود.

آلو، مسکو؟ آلو، مسکو؟

در تابستان ۱۳۲۵ مطبوعات فرقه هنوز با شور و شوق خبر از آمادگی ها برای یکمبن سالگرد تاسیس حکومت فرقه در ۲۱ آذر میدادند. اما طوری که از نامه بعدی پیشه وری به استالین که چند روز پیش از سالگرد ۲۱ آذر به رهبری شوروی معلوم میشود، رهبر فرقه که دیگر «باش وزیر» هم نبود و وزارت های حکومتش هم به ادارات وابسته به وزارت های مرکزی تهران تبدیل شده بود، چندان شور و شوقی در دل نداشت. او، بر عکس، از احتمال تعرض تهران برای پایان دادن به کار حکومت فرقه در هراس بود و بهمین خاطر به مسکو و مجری سیاست های آن یعنی میرجعفر باقروف پیوسته یادآوری میکرد که دل بستن به قوام درست نیست و تنها راه اخذ حق استخراج نفت شمال ایران از سوی شوروی، حمایت از حکومت فرقه است.

حکومت قوام که هنگام توافق با شوروی ها چند نفر از اعضای حزب توده را به هیئت وزیران راه داده و ظاهرا سیاستی دوستانه با مسکو در پیش گرفته بود، چند ماه پس از خروج نیروهای شوروی از ایران، این وزیران را از کابینه تصفیه نمود و فشار بر حزب توده را افزایش داد. در عین حال، قوام در مذاکراتی که قرار بود در باره جزئیات همکاری با «انجمن ایالتی» آذربایجان با فرقه دمکرات  انجام دهد و همچنین در برگزاری انتخابات مجلس پانزدهم شورای ملی هیچگونه جدیت و یا عجله ای از خود نشان نمیداد.

بدنبال تغییر کابینه قوام و اخراج وزیران توده ای، پیشه وریِ نگران بار دیگر بطور فوری خواستار ارسال تعدادی تفنگ، مسلسل، کامیون و افراد متخصص پرتاب توپ، مقادیری قند و چای و همچنین ۲۰ میلیون تومان (با نرخ رایج وقت حدود شش میلیون دلار) پول نقد از مسکو شد تا مخارج حکومت فرقه را بپردازد (۳).

اواخر مهر ماه قوام از سفیر آمریکا در تهران، جورج آلن، پرسید که اگر ایران ارتش خود را وارد آذربایجان کند و شوروی به دفاع از پیشه وری برخیزد، واشنگتن چه خواهد کرد؟ جواب آلن در ابتدا نا روشن و دو پهلو بود اما بزودی آمریکا مبلغ ده میلیون دلار وام به ایران داد (۴)  تا آن را صرف مخارج نظامی خود کند. بعد از تامین این حمایت آمریکا بود که قوام اعلام کرد  ارتش ایران برای تضمین آرامش و امنیت در انتخابات وارد آذربایجان خواهد شد.

حتی در اواسط آبان ماه ۱۳۲۵ که دیگر یک ماه به سقوط حکومت فرقه و فرار رهبران آن به باکو مانده بود، از مسکو خبری نرسید.

اواخر آبان ماه پیشه وری با امید اینکه فدائیان فرقه در مقابل ارتش ایران مقاومت خواهند کرد در نامه ای به رهبران حزب کمونیست آذربایجان شوروی نوشت که ورود ارتش ایران به آذربایجان ایران اعلام جنگ به حکومت فرقه است و آنها میایند تا «همه دستاوردهای آذربایجان را ملغی کنند» (۵). پیشه وری همانند آنچه که در روزنامه «آذربایجان» ارگان فرقه دمکرات نوشته بود، در این نامه هم به «رفقای باکو» تاکید میکرد که «بیش از ۲۰ هزار فدائی آماده جنگ هستند – مرگ هست ولی بازگشت نیست.»

بالاخره در هفتم آذر ماه (۲۸ نوامبر) جواب مسکو به درخواست های پیشه وری آمد. جواب استالین این بود که حکومت فرقه باید از هرگونه برخورد نظامی با ارتش ایران خودداری کند تا کسب امتیاز نفت با خطر روبرو نشود.

پیشه وری نمیتوانست باور کند که استالین برخلاف چند ماه پیش دیگر نمیخواهد از فرقه دمکرات پشتیبانی کند. او نامه ای شور انگیز به باقروف نوشته خواهش کرد آن را به اطلاع استالین برساند (۶) پیشه وری در این نامه مینوشت که در آذربایجان مردم میپرسند «مگر ممکن است که برادران ما در آن سوی ارس به ما اسلحه و کمک ندهند؟»

اما از کمک و اسلحه و پول خبری نشد. بزرگترین کمکی که شوروی حاضر شد به فرقه دمکرات بکند این بود که سفیر شوروی ایوان سادچیکوف به سفیر آمریکا آلن هشدار داد که ارسال ارتش به آذربایجان میتواند باعث ایجاد مشکلات در خود آذربایجان و مرز شوروی شود، هشداری که نه آلن آن را جدی گرفت و نه حکومت ایران.

در چنین تنگنای مخاطره آمیز بود که پیشه وری  در تاریخ   ۱۷ آذر ۱٣۲۵ (هفتم دسامبر۱۹۴۶) یعنی درست چهار روز پیش از ۲۱  آذر ۱۳۲۵ نامه معروف خود را به استالین و دیگر رهبران شوروی نوشت. در این نامه (این لینک) که به امضای پیشه وری و دیگر رهبران فرقه رسیده بود، از جمله گفته میشد:

 

اولا مادام که مرزهایمان باز هستند و قدرت ملی مان پابرجاست مقدار کمی به ما سلاح داده شود. زیرا اگر کار به این روال پیش رود، این کار دیگر ممکن نخواهد شد. ما براحتی قادریم این سلاحها را چنان مخفیانه بدست قوای ملی برسانیم که نیروی مخالف از آن مطلع نشود. پس از شروع و شدت درگیری انجام این کار بسیار سخت خواهد بود. ما سلاح زیادی نمی خواهیم. منظور ما اندک مقداری است تا فدائیان ناگزیر نشوند با دست خالی جلوی دشمن بروند.

ثانیا حالا که قوام جنگ را شروع کرده و به ریختن خون برادران ما پرداخته است، اجازه داده شود ما نیز از هر سو او را در تنگنا قرار دهیم، تا از این طریق امکان قیام آزادیخواهان همه جای ایران را فراهم کرده، نهضت بزرگی در سراسر ایران آغاز نماییم و با سرنگون ساختن حکومت ارتجاعی تهران، حکومتی دموکراتیک بجای آن مستقر سازیم.

اگر این کار به صلاح نیست، بگذارید از  تهران کاملا قطع رابطه کنیم و حکومت ملی خویش را بوجود آوریم.( [مردم ما] به راه حل اخیر بیشتر تمایل دارد.) سیاست شوروی هر کدام از این دو راه را که انتخاب کند، ما می توانیم آنرا شرافتمندانه اجرا کنیم و موفق گردیم.

(…) مسئله نفت مسئله بسیار نسیه ای است که دولت شوروی بدون داشتن طرفدارانی در مجلس و جامعه موفق به دستیابی به آن نخواهد شد.« حسن نیت» قوام السلطنه نیز نمی تواند تضمین محکمی بحساب آید. زیرا او در مسئله آذربایجان نشان داد که حسن نیت چیست. (…)

مسئله نفت هنگامی می تواند بسود اتحاد شوروی حل شود که نیروهای اجتماعی پشت آن باشند. همین نیروها اکنون در نقاط دیگر ایران بشکل فوق العاده ای در حال سرکوب شدن و از بین رفتن اند. ولی [هنوز] کاملا از بین نرفته اند. نیروی ما در آذربایجان، نیروی مهمی است. ما دارای امکانات جدی برای وارد آوردن فشار به حکومت تهران هستیم. (…)

 

ولی این نامه هم کارگر نشد.

ارتش ایران وارد آذربایجان شد. برخلاف انتظار تهران و شاید هم خود پیشه وری، مقاومت دسته های فدائیان فرقه به نسبت ناچیز بود (۷).

خود پیشه وری و رهبری فرقه که هنوز در تبریز بود، شب بیستم به بیست و یکم آذر یعنی قبل از ورود ارتش به تبریز شهر را تخلیه کرده با کمک کنسولگری شوروی به باکو گریختند.

روز ٢١ آذر بدون آنکه ارتش مرکزى وارد تبریز شود، فرقه شهر را ترک کرده بود. شهر به حال خود رها شده بود. یک روز بعد یعنى ٢٢ آذر با ورود ارتش مرکزى، تبریز بعد از یک سال جدائی و یک روز و نیم بى صاحبی، به سرزمین دیرین خود یعنی ایران بازگشت.

——————

زیرنویس ها:
(۱) برای مطالعه متن کامل اسناد و بررسی منابع مربوطه لطفا به همین تارنمای «چشم انداز»، دفتر «از ۲۱ آذر تا ۲۱ آذر» مراجعه کنید.
(۲) شاید راینه، فرناند: استالین و تاسیس فرقه دمکرات آذربایجان، در: گفتگو، ۱۳۸۶. این، ترجمه بسیار کوتاهی از اصل انگلیسی این اثر («استالین،باقروف و سیاست های شوروی در ایران در سال های ۱۹۳۹-۴۶»، سال ۲۰۰دانشگاه ییل آمریکا) است که در واقع تز دکترای خانم شاید راینه است و هنوز بصورت کتاب کامل چاپ نشده است. این نوشته که عبارت از تقریبا ۴۰۰ صفحه است، بنظرم کامل ترین و دقیق ترین بررسی ماجرای «فرقه دمکرات آذربایجان» بشمار میرود.
(۳) به نقل از شاید راینه، ص  ۳۴۵
(۴)کیونیهلم: ریشه های جنگ سرد، به نقل از شاید راینه، ص ۳۴۶
(۵)گزارش قلی یف به باقروف از طریق آتاکیشی یف، به نقل از شاید راینه، ص ۳۴۷(۵
(۶) باقروف به استالین، به نقل از شاید راینه، ص ۳۴۷
(۷) اتابکی، تورج: آذربایجان در ایران معاصر، تهران 1376، ص ۱۸۴-

 

منبع: تارنمای چشم انداز