چگونه میتوان در زمینه علوم سیاسی ایران باستان کنکاش کرد. دو مسئله وجود دارد: یکی علوم سیاسی که بهعنوان پژوهشگر، دانشجو یا محقق با آن طرفیم و دیگری ایران باستان که بهعنوان ایرانی در مقابل آن متعهدیم. ضرورت پرداختن به این بحث از آنجا ناشی میشود که در درجه اول مفهوم تاریخ باستان از زوایای مختلف مورد هجوم قرار گرفته و هنوز هم آثار آن را میبینیم جملاتی از این قبیل که ایران باستان فلسفهای نداشته، اندیشمندی نداشته و… علم سیاست چگونه میتواند از ایران باستان دفاع کند؟
نکته مهم این است که اهمیت ایران باستان، سایه سنگینی بر اذهان ایرانی داشته و هیچگاه جدا نشده و هنوز هم ایرانیگری بهخصوص در شبکههای اجتماعی به صورت افراطیگری وجود دارد. در مورد علوم سیاسی برای روشنکردن گسستهای ایران باستان در چند جنبه میتوان وارد شد: مفاهیم، نظریهپردازی، اندیشه سیاسی و مجهولات تاریخی. در مفاهیم در دو عرصه میتوان فعالیت کرد: یکی خود مفاهیم علوم سیاسی است و دیگری اینکه چگونه علوم سیاسی را بومی کنیم. خود مفاهیم علوم سیاسی مثلا مفاهیم قدرت، دولت، طبقات اجتماعی، فرهنگ سیاسی، نخبگان سیاسی، رقابتهای نخبگان، جنبشهای اجتماعی، هویت ملی، فدرالیسم و… باید بررسی شود.
برای مثال، فدرالیسم امروزی اصلا در ایران باستان وجود نداشته است. دولتهای محلی چه وضعیتی داشتند؟ مثلا خاندان رستم دولت محلی سیستان بودند. برخی معتقدند حکومتهای بابل، حکومتهای محلی ایران باستان بودهاند. در تاریخ ایران باستان، بسیاری از مشکلات ناشی از اختلاف بین نخبههاست. عرصه دوم مفاهیم ایرانی و اسطورههای ایرانی است. باید ببینیم چگونه میتوانیم آنها را به کمک علوم سیاسی روشن کنیم. برای مثال مفهوم ایرانشهر را در نظر بگیرید.
بازسازی ایده ایرانشهر به چه معناست؟ فره ایزدی یعنی چه؟ ایران و انیران از دیگر مفاهیم مورد بررسی است. در زمینه نظریههای علوم سیاسی و روابط بینالملل برخی کل مفاهیم بینالملل را فقط مخصوص دوران بعد از صلح وستفالی میدانند. روابط بینالملل یک لفظ است. هر لفظ یک ظاهر دارد و یک معنی. وقتی از موازنه قوا سخن میگوییم آیا در ایران باستان این موازنه وجود نداشته است؟ در آن زمان هم نظام جهان دوقطبی بود: قطب ایران و قطب روم. آیا مثلا نمیتوان نظریه نئورئالیسم را که ساختار جهان را مبتنیبر آنارشی میداند در مورد ایران باستان بررسی کرد؟ با تدقیق و کنکاش در تاریخ ایران باستان میتوان به بسیاری از مسائل سیاست خارجی پی برد.
مثلا روابط ایران و چین در دوره تاریخ باستان اهمیت زیادی داشته است که به تازگی اهمیت آنها با مطالعه برخی متون چینی روشن شده است. یا بحث مربوط به کیانیان هم بحث مهمی است. برخی آن را اسطورهای و برخی آن را تاریخی میدانند. روابط ایران و یمن هم مطرح بوده است. جایگاه یمن در تاریخ ایران بسیار مهم است. مثلا فریدون سه دختر از یمن بهعنوان عروس به دربار ایران آورد. امروز عربستانسعودی میگوید ایران در یمن دخالت میکند درحالیکه رابطه عربستان و یمن رابطهای مبتنیبر جنگ و خون بوده، ولی رابطه ایران و یمن طی قرنها رابطهای دوستانه و مبتنی بر دادوستد فرهنگی و همزیستی بوده است.
زمینه سوم، اندیشه سیاسی ایران باستان است. مصطفی ملکیان میگوید ما در ایران باستان فیلسوف نداشتهایم. خب شما نخواندهاید. فتحالله مجتبایی کتابی نوشته که فقط نام دو هزار مدخل در مورد تأثیر ایران باستان بر روم و یهود و چین در آن ذکر شده است، ولی از میان آنها به تعداد انگشتان دست هم به فارسی ترجمه نشده است. زمینه بعدی مجهولات تاریخی است. از دو هزار سال پیش تا همین چند قرن پیش، تاریخ ایران بهصورت محدود شناخته شده بود. بعد از ترجمه آثار غربی، روند شروع تاریخ ایران باستان از زمان مادها مشخص و روشن شد. بحثهایی مثل کیانیان هم هست که نیازمند تحقیق و پژوهش بیشتر است. اینکه اسم کوروش در شاهنامه نیامده نیز مسئله مهمی است که جای بررسی دارد. البته در تاریخ طبری آمده، اما در شاهنامه نیامده است.
یا این مسئله که برخی دولت ماد را آغاز حکومت ایرانی میدانند، اما در برخی از نظریهها مادها دولت محلی بودهاند. بابل دستنشانده ایران بوده است. مسئله یهود نیز از مجهولات تاریخی است. پیش از انقلاب، اسرائیلیها میگفتند کوروش یهودی بوده، ولی حالا راست افراطی اسرائیل و نتانیاهو ایرانیها را از ابتدای تاریخ نابودکننده قوم یهود معرفی کرده است. جایگاه مسیحیت در ایران باستان هم جزء مجهولات تاریخی است.