بدنامی گرگ در فرهنگ محلی آذربایجان/وحید رنجبر

بدنامی گرگ در فرهنگ محلی آذربایجان/وحید رنجبر

 

از جمله موارد نوساخته و نادرستی که به باشندگان، فرهنگ، تاریخ و هویت دیرینه و ایرانی آذرآبادگان نسبت داده می شود تقدس و گرامیداشت گرگ می باشد. این تفکر بی اساس که ریشه در هویت سازی های جریانات پان ترکی دارد چند سالی است بصورت گسترده مورد تبلیغ و تاکید جریانات هویت گریز و قبیله گرای پانترکی می باشد. کوتاه سخن اینکه در آثار ادبی و تاریخی بازمانده در منطقه آذربایجان هیچ گونه نشانی از گرامی داشت حیوان گرگ به چشم نمی خورد و درست در نقطه مقابل این تبلیغات در اشعار بزرگان شعر و ادب آذرآبادگان و آران همواره درنده خویی و بدسرشتی گرگ مورد تاکید قرار گرفته است. در ادامه به چند نمونه از این اشعار اشاره خواهم کرد.

 

نظامی گنجوی شاعر پر آوازه ی پارسی سرا در خصوص پستی و بدسرشتی گرگ می سراید

 

از آن بر گرگ روبه راست شاهی/ که روبه دام بیند گرگ ماهی.

 

و یا:

به وقت زندگی رنجور حالیم/ که با گرگان وحشی در جوالیم

 

و یا:

پیامت بزرگست و نامت بزرگ/ نهفته مکن شیر در چرم گرگ.

 

و یا:

سوم موبد چنان زد داستان/ که با گرگی گله راند شبانی

 

رباید گوسفندی گرگ خونخوار/ در آویزد شبان با او به پیکار

 

کشد گرگ از یکی سو تا تواند/ ز دیگر سو شبان تا وارهاند

 

چو گرگ افزون بود در چاره سازی/ شبان را کرد باید خرقه بازی

 

خاقانی شیروانی دیگر شاعر پر آوازه ی پارسی سرا در خصوص بد سرشتی و پستی گرگ می سراید:

 

چند ازین یوسفان گرگ صفت/ چند ازین دوستان دشمن روی

 

و یا:

همه فرعون و گرگ پیشه شدند/ من عصا و شبان نمی‌یابم

 

و یا:

کینهٔ عدل تو هست در دل فتنه مدام/ هست قدیمی بلی کینهٔ گرگ و شبان

 

و یا:

سینه به غوغای حرص بیش میالا از آنک/ نیست به فتوای عقل گرگ به رم داشتن

 

بانو پروین اعتصامی شاعر پارسی گویی معاصر و نام آور تبریزی در خصوص بد سرشتی و پستی گرگ می سراید:

 

گرگ فلک آهوی وقت را خورد/ در مطبخ ما مشتی استخوانست

 

و یا:

بگرگ مردمی آموزی و نمیدانی/ که گرگ را ز ازل پیشه مردم آزاریست

 

و یا:

هر جا که گسترانده شد این سفرهٔ فساد/ جز گرگ و غول و دزد و دغل میهمان نداشت

 

و یا:

ای دوست، دزد حاجب و دربان نمی‌شود/ گرگ سیه درون، سگ چوپان نمی‌شود

 

و یا:

آغل از خانه بسی دور و شبان در خواب/ گرگ بددل بکمین و رمه اندر چر

 

و یا:

چو گرگ حیله‌گر اندر لباس چوپان شد/ شبان بگوی که تا چشم پوشد از اغنام

 

و یا:

چندکنی همچو گرگ، حمله بمردم/ چند دریشان همی بناخن و دندان

 

و یا:

دهر گرگیست گرسنه، رخ از او برگیر/ چرخ دیویست سیه دل، دل ازو بستان

 

و یا:

از گرگ چه آمدست جز گرگی/ وز مار چه خاستست جز ماری

 

و یا:

طینت گرگ بر آن شد که بیازارد/ ز گزندش نرهی گرش نیازاری

 

و یا:

ستمکاری، نخست آئین گرگست/ چه داند بره کوچک یا بزرگست

 

و یا:

ز بیم هژبران، پناهنده گشتن/ بگرگی سیه دل، بتاریک غاری

 

شهریار تبریزی شاعر پرآوزه ی معاصر در خصوص بد سرشتی و پستی گرگ می سراید:

 

ببین به جلد سگ پاسبان چه گرگانند/ به جان خواجه که این شیوه شبانی نیست

 

همانطور که در ابیات بالا دیدیدم گرگ در ادبیات و شعر ادیبان آذری نه تنها دارای جایگاه ویژه ای نیست بلکه همواره به عنوان موجودی بدسرشت و درنده خو از آن یاد شده است. البته فهم چرایی این موضوع بسیار ساده می باشد باشندگان آذربایجان بعنوان مردمانی یک جانشین که در شهرها و روستاها مسکن دارند همواره در کنار پیشه های مختلف به پرورش دام های اهلی و کشاورزی مشغول بوده اند و به طور طبیعی گرگ به عوان دشمن شماره ی یک دام ها و حیوانات اهلی آنها بشمار می رود .

 متاسفانه در گذشته هایی نه چندان دور کشتن و اعدام گرگ در بین روستاییان منطقه آذربایجان امری طبیعی بشمار می‌رفت و آخرین نمونه آن در اطراف روستای لیقوان تبریز بوقوع پیوست که تصاویر اعدام این گرگ در فضای مجازی به صورت گسترده پخش گردید.

بطور مشخص در دوران پیشین و باستان تقدس و گرامیداشت حیوان بخصوصی را در استفاده تندیس سنگی آن حیوان به عنوان سنگ آرامگاه ها می توان رد یابی کرد. در آذربایجان هم بمانند سراسر ایران زمین تندیس سنگی قوچ به شکل گسترده ای به عنوان سنگ آرامگاه مورد استفاده قرار گرفته است و هیچ نشانی از تندیس سنگی و یا چوبی گرگ در سراسر آذربایجان تاکنون یافت نشده است.

در همین راستا می توان از موزه ی سنگ قبر های یافت شده در آذربایجان نام برد که هم اکنون در کنار ساختمان اصلی موزه آذربایجان و محوطه ی حیاط سمت راست این موزه دایر است و علاقمندان می توانند از این موزه بصورت رایگان دیدن نماییند. در ادامه هم تصویر تعدادی از سنگ آرامگاه های قوچ شکل، یافت شده در مناطق مختلف آذربایجان ارائه خواهد شد.