بنیادگرایی تعاریف گستردهای دارد و هر یک از متفکران با زاویه نگاه متفاوتی به این پدیده که در حاشیه جهان مدرن مجال بروز مییابد، پرداختهاند. اما همه آنها بر مقاومت بنیادگرایان در مقابل ارزشهای جهان مدرن و مفاهیم و ساز و کارهای عینی روشنگری تاکید دارند. بعضا مرز بین دو مقولهی سنت گرایی و بنیادگرایی مخدوش میشود. بنیادگرایان با اینکه همراهی و هماهنگی با ارزشهای جهان جدید ندارند ولی از ابزارهای برساخته جهان جدید برای قالببندی آهنین سنت متصلب استفاده میکنند و در حقیقت ایدئولوژی بنیادگرایی نمیتوان سنخیتی با سنت داشته باشد.
بنیادگذاران، بنیادگرایی و پیروان آنها به تاریخی بودن امر فرهنگی و تغییر و توالی فرهنگها و ارزشهای دینی- قومی باور ندارند و به سنن و هویات نگاهی ذاتانگارانه دارند و تغییر و تحولی برای هویت «قومی-دینی» قائل نیستند. به همین خاطر از توان سازگاری با جهان جدید ناتوان شده و به ضدیت با آن از طریق ایدئولوژیهایی که برای فراروی از جهان مدرن ساخته شدهاند؛ روی میآورند. به باور بنیادگرایان نهتنها باید در مقابل ارزشهای جهان مدرن نسبت به هویت خویش غیرت و حمیت ورزید بلکه باید آن را بهگونهای دست نخورده و سالم نگه داشت.
بهزعم خود به ستیز با فرهنگ مهاجم پرداخت که طبعا این ستیز فکری نهایتا بعد عینی و بیرونی بهخود میگیرد و در مکانهایی که شرایط بروز آن مهیا باشد، فراگیر میشود.
افکار و عقاید داعش و طالبان هم همینگونه است، اینان از نابودی ارزشهای خود در جهان مدرن که نماد آن را آمریکا میپندارند، گلهمنداند و با ایدئولوژیهای وحدتساز، رنجوران بومی را دور خود جمع کرده و درنهایت فجایعی را میسازند که عقل از تبیین آن ناتوان میماند.
بنیادگرایی قومی
بنیادگرایی قومی نوعی از بنیادگرایی است که بر جلوگیری از تغییر و تحول ارزشهای قومی-قبیلهای و اختلاط و ادغام آنها با فرهنگ فراگیر در قالب دولت-ملت یا در بعد جهانی تاکید دارد.
بنیادگرایی قومی با خاصگرایی، ذاتگرایی و دمیدن غرور به سطوح پایین اجتماع؛ نقش اساسی در عدم توسعه و برخوردهای خونین ایفا میکند. این گروه تغییر و تحول یک هویت را زوال آن میشمارند و خواستار نگهبانی از این هویت با انزوای آن و عدم اختلاط با هویتها و ارزشهای جهان برمیآیند. یکی از مشخصات جهان، بعد عصر روشنگری این است که همه امور موجود به محک عقل زده میشود؛ ولی ارزشهای سنتی بدون ادغام و اختلاط و درهمآمیزی در ظرف جهان مدرن نمیتواند امکان عمومیت بیابد، از این رو به حیطه خصوصی افراد سوق پیدا میکند.
از یک سو صاحبان ایدئولوژیهای غیرتساز از این هویتها بهعنوان وسیله پیکار سیاسی و دستیابی به قدرت استفاده میکنند، از سوی دیگر متولیان این ارزشها با اینکه خود در موقعیت واکنش نسبت به ارزشهای فراگیر هستند و نمیتوانند رفتار عقلانی و جهتمندی به تعبیر کانت داشته باشند، به افراطگرایی و تندروی روی میآورند. تمنای بازگشت ارزشهای پیش از مدرن و فشار در راستای حفظ آن منجر به تنش بین نهادهای متولی ارزشهای مدرن و مدعیان کلیت هویت قومی میشود و بر تندتر شدن رفتار بنیادگرایان قومی میافزاید و در نهایت فجایعی چون بالکان ساخته میشود.
بنیادگرایی قومی در ایران
سابقه مدرنیته ناقص و درگیر شدن جامعه در مدرنیزاسیون بهصورت جبری باعث نوعی از خود بیگانگی سنتی شده است، که این حس البته از کلان پارادایم جهانی شدن نشات میگیرد؛ چراکه جهان غرب منبع مدرنیته است ولی برخی از کنشگران سیاسی نفرت قومی، سعی دارند که با عوض کردن آدرس، علت زوال جهان سنتی و آرامش کاذب زیست سنتی، از غرب و اندیشه مدرنیته به تهران و قوم فارس یک نوع شکاف قومی در کشور ایجاد کنند. نمونه آن گاها در بازی تراکتورسازی و بعضا در مجلس شورای اسلامی بهچشم میخورد.
فعالین قومی با دمیدن روح تفاخر به بدنه گروههای اجتماعی و با تزریق هویت برساخته قومی به این پیکر تهی از هویت که بر اثر تغییر و تبادلات مدرنیته، به وجود آمده است، باعث ظهور بنیادگرایی قومی و نزاعهای قومی میشوند. بهطور حتم بنیادگرایان قومی از آنجا که نگاهی نوستالژیک سیاسی شده و آمیخته با ایدئولوژی به هویت دارند و تمایل خود نسبت به احیای آن و بازگشت به آن را انکار نمیکند، باعث ظهور خشونت میشود. فکر بنیادگرایی قومی مقدم بر ظهور خشونت قومی است و باید آگاهان به مسائل قومی و فعالین حوزه توسعه به این امر توجه کافی مبذول بدارند. در این بین برخی از سیاستمداران هم برای استفاده از احساسات قومیت گرایانه به پندار تضمین آینده سیاسی خویش، فراکسیونهای قومی را تشکیل داده و در جهت افزایش شکافهای اجتماعی و قومی به پیش میروند. تجربه کشورهای همسایه که در آتش نفرت قومی و مذهبی میسوزند، ضرورت توجه به ادغام اجتماعی و همبستگی ملی که بستری برای تحقق ارزشهای مدرن و روشنگری است نمایان ساخته؛ ولی برخی از سیاستمداران به جای جد و جهد در نهادسازی و افزایش ارتباطات و کوشش در راه کاهش تنشها و شکافهای قومیتی، این شکافهای را محملی برای پرکردن صندوق رای خود استفاده میکنند.
این نکته را نباید از نظر دور داشت، در جامعهای که نفرت و تضاد و تعارضات قومی و اجتماعی روبه تزاید گذاشت، امکان تحقق آزادی های فردی و اجتماعی و به بار نشستن فراوردههای جهان مدرن با مشکلاتی روبه رو میشود. به بیان جامعهشناسان مبتنی بر سنت کنت و بر تعمیق همبستگی ملی و افزایش اداری، اجتماعی و کاهش نفرت قومی از الزامات و لوازمات بنیادین برای تحقق ارزش های مدرن چون دموکراسی، آزادیهای فردی، رفاه، توسعه و… است.