بازی پرسپولیس و ماشینسازی در تبریز حاشیههای تلخ و گزنده زیادی داشت؛ از جنس همان حواشی که در این سالها کموبیش در ورزشگاههای این شهر وجود داشته، اما هرگز به اندازه کافی به آن پرداخته نشده است. این بار اما عده قلیلی از آنها که برای خراب کردن جشن قهرمانی پرسپولیس راهی ورزشگاه یادگار امام شده بودند، چنان همه خط قرمزها را زیر پا گذاشتند که مسلما ناگفتنش بزرگترین ظلم به خود تبریز و مردم این شهر است. چطور ممکن است عدهای اندک با افراط کاریهایی که در هیچ مرام و مکتبی پذیرفتنی نیست، آبروی یک شهر بزرگ و تاریخی را لگدکوب کنند و صدای هیچکس هم در نیاید؟ آیا ستمی بزرگتر از این هم وجود دارد که همه با هم سکوت کنیم و اجازه بدهیم این دو هزار نفر یاغی ترمز بریده به دروغ نماینده دو میلیون تبریزی فهیم و باغیرت لقب بگیرند؟ از صبح روز بازی وقتی در تبریز زیبا پرسه میزدیم، به دفعات از مردم این شهر با لحنی مشفقانه و دلسوزانه شنیدیم که در ورزشگاه مراقب تندروها باشید؛ خب چطور میتوان حساب این آدمها را با آن جماعت هتاک یکی گرفت؟ تراکتور هر سال در کورس قهرمانی است، اما ورزشگاه خانگی این تیم هر روز خالیتر میشود. آیا یکی از دلایل قهر پرشورها، همین ترکتازی بیمحابای تندروها نیست؟ در روز همین بازی با ماشینسازی عده دیگری از هواداران اصیل تیم میزبان ترجیح دادند آرام و باوقار در جایگاههای دیگر به تماشای بازی بنشینند و وارد سکوی افراطیها نشوند. واقعا اینها چه معنایی دارد؟
یک روز علی دایی در نشست خبری بعد از یکی از مسابقات تیمش در ورزشگاه یادگار، خشمگینانه و دردمندانه مدعی شد در تبریز برخیها به استادیوم میآیند که اصلا الفبای فوتبال را نمیشناسند و اهداف دیگری دارند. این واقعیتی است که هر بار اصالتش بیش از پیش تصدیق میشود. چطور ممکن است کسانی که مثلا به هواداری از تیم ماشینسازی وارد ورزشگاه شدهاند پیش از آغاز بازی و البته در طول مسابقه حتی یک بازیکن این تیم را تشویق نکنند؟ با اطمینان میتوان گفت عده معدودی که داریم در موردشان حرف میزنیم، هوادار تراکتورسازی هم نیستند. همین جماعت فصل گذشته در بازی گسترشفولاد و پرسپولیس به ورزشگاه آمدند و همین رفتارها را انجام دادند، آن هم درست در شرایطی که تراکتورسازی در بازی همزمان مقابل استقلال تهران قرار گرفته بود! آیا میتوان باور کرد یک هوادار متعصب تراکتور تماشای بازی مرگ و زندگی تیمش را رها کند و برای فحاشی و سنگپرانی در مسابقهای دیگر راهی استادیوم شود؟ چرا اجازه میدهید نابخردیهای این گروه، سیمای واقعی هزاران هوادار نجیب فوتبال در تبریز را خراب کند؟
شاید بتوان ادعا کرد خطرناکترین آدمها کسانی هستند که در زندگی به هیچ اصل و ارزشی پایبند نیستند و بدبختانه روز شنبه طیفی از این گروه را میشد در ورزشگاه یادگار امام دید. چطور میتوان رفتار آدمهایی را تحلیل کرد که رکیکترین فحاشیها را از یک «مرده» دریغ نمیکنند و سر و صورت کودکان بیگناه را با سنگپرانی به خون میکشند؟ چطور میتوان پذیرفت همین گروه که انواع و اقسام شعارهای نژادپرستانه و تفرقهانگیز را سر میدهند، حتی فریادهای همدردانه هواداران میهمان را هم با ترقه و آجر سرکوب کنند؟ کجای شعار «عجبشیر، آذرشهر، تسلیت، تسلیت» بد بود که هواداران پرسپولیس به جرم سر دادنش مورد هجوم قرار گرفتند؟ جالب است که بعد از این مسابقه یک بار دیگر داستان تکراری مالهکشی از سر گرفته شده و برخی از دایههای مهربانتر از مادر برای توجیه اتفاقات رخ داده وارد گود شدهاند. آقایان میگویند رفتار بازیکنان و هواداران تیم میهمان باعث تحریک گروه مزبور شده است؛ واقعا آیا این حرفها خجالتآور نیست؟ وقتی فحاشیهای رکیک حداقل از سه ساعت قبل از شروع مسابقه استارت خورد، کدام عامل میتوانسته باعث تحریک تماشاگران شده باشد؟!
سالهایی که تراکتورسازی در دسته پایینتر بود، اکثر قریب به اتفاق مردم ایران دوست داشتند این تیم به لیگ برتر برگردد. حتی در همان فصل اول تراکتور آنقدر بین هموطنان مقبول و مورد احترام بود که در نظرسنجی مشهور برنامه نود با اکثریت قاطع آرا عنوان پرشورترین تیم ایران را به خودش اختصاص داد. حالا باید بنشینیم و ببینیم چه اتفاقاتی در تبریز رخ داده که فرهنگ «عیبی یوخ» جای خودش را به شعار «بیرون منتظریم» داده؟ چرا جمعیت عاشقی که شعارهای دوستانه سر میدادند در خانه نشستهاند و میدان را به اقلیت هتاکی واگذار کردهاند که جز نفرتافزایی و کینهورزی کورکورانه تحفه دیگری در بساط ندارند؟ توهین به کوروش و داریوش و هادی نوروزی به کنار؛ داریم در مورد چند صد نفری حرف میزنیم که حتی به کریم باقری تبریزی هم رحم نمیکنند؛ کسانی که با شعار ناجوانمردانه «بیرانوند کارتنخواب»، پاداش صداقت و همت یک جوان سالم را با تحقیر و تلخزبانی میدهند. بگذار باز هم بگذریم. عدهای انگشتشمار دارند قایق را سوراخ میکنند و بدترین بدعتها را در این کشور میگذارند، اما اگر همچنان مصلحت در این است که سر بچرخانیم و به خاطر مشتی تعارف و مصلحت خودمان را به ندیدن بزنیم، باز هم به جادوی فراموشی پناه میبریم. فقط یادتان باشد این روزها که هر شهروندی برای خودش یک پا خبرنگار شده و فیلم هر اتفاقی ظرف کمتر از یک دقیقه میتواند به کل دنیا مخابره شود، دیگر سکوت و تجاهل رسانههای رسمی دردی را درمان نمیکند. اصلا بیخیال؛ بیایید در مورد اقتدار نمکشیده برانکو و پنالتی زدن دوباره طارمی حرف بزنیم. اینطوری بهتر نیست؟
روزنامه همشهری ورزشی 28 فروردین 1396