توضیح روزنامه ایران:« ترجمه مقاله رسولزاده را با شرح زیر منتشر شده بود: آقای محمد امین رسولزاده، سر محرر روزنامه حکومت زاقفقاز و لیدر حزب مساوات (ترک لامرکزیت فرقه سی) در شماره 152 روزنامه خود موسوم به آذربایجان به تاریخ 7 رجب 1337 راجع به ارسال نمایندگان حکومت مزبوره اسمعیل بیک زیادخان اف به رفقای او و نیز در موضوع تسمیه آذربایجان شرحی نوشته که ترجمه خلاصه آن را برای اطلاع عموم هموطنان از احساسات و نظریات اهالی «زا قفقاز شرقی» خالی از فایده نمی دانیم».
محمدامین رسولزاده رهبر حزب مساوات و رئیس جمهوری زاقفقاز شرقی که بعدا نام جمهوری آذربایجان را انتخاب کرد (1918 در مقالاتی مفصلی را به صورت مناظره با جراید وقت ایران منتشر کرده بود. این مقالات چنین نام داشتند: ایران و ما و آذربایجان و ایران . در این مقالات آخرین کوشش های مساواتی ها برای قانع کردن افکار عمومی ایران و تسکین خشم آنها از انتخاب نام یکی از ایالت های شمالی بر روی کشورشان محسوب میشد.
ایران در نهایت این کشور را به رسمیت نشناخت و یک سال بعد نیز نیروهای بلشویک وارد گنجه و باکو شده و جمهوری مستعجل آذربایجان برافتاد و نام آن نیز تا 1937 به تاریخ پیوست.
رسولزاده در این مقالات اشاره مهمی به پیوندهای ناگستتنی مردم مسلمان زاقفقاز شرقی با فرهنگ ایرانی دارد. از آن جمله اشاره میکند که ادبیات ایران تاثیر بسزایی در این ناحیه دارد و از همه مهمتر به شاعران ایرانی مانند نظامی گنجوی، خاقانی و مهستی گنجوی اشاره کرده و می گوید مردم این منطقه احترام زیادی برای این شاعران «ایرانی» قائل هستند. یعنی درست همان شاعرانی که امروز توسط دولت باکو مصادره شده و به نام آذربایجانی و ترکزبان در اینجا و آنجا مطرح شده و ایرانی بودن آنها انکار می شود.
یکی دیگر از اشاره های رسولزاده به موسیقی آذربایجانی است. وی در بخشی از مقاله «ما و ایران» مینویسد که اساس موسیقی آذربایجان در موسیقی سنتی ایران قرار دارد.
این واقعیتهای تاریخی از زبان بنیانگدار به اصطلاح جمهوری آذربایجان که زادروز و یادوخاطره اش به طور رسمی در باکو گرامی داشته می شود، امروز با ارزش شده است ولی در گذشته امری بدیهی بود و البته نباید به منزله برتری و برتریخواهی ایرانیها تلقی شود. مردم بادکوبه و شمال رود ارس برادران ما هستند، اما متاسفانه شیاطین کوچکی در آنجا ظهور کرده اند که حکومت را با شیطنت اشتباه گرفته و دست به تحری ف« تاریخ مشترک»ما می زنند. ایران هرگز مدعی نیست که این مفاخر و یادمان فرهنگی به صورت انحصاری متعلق به ایران است، چه در حوزه تاجیکستان و افغانستان و چه در حوزه کردی و در حوزه قفقاز. اما شیاطین کوچک حاکم بر این کشور از نجابت ایرانی ها سوء استفاده کرده و مسائلی را مطرح میکنند که بیش از همه موجب تمسخر خود آنها در جهان شده است. نمونه آن را میتوان در نوع برخورد اهالی دانشگاه آکسفورد با نرگس پاشایوا (اینجا) در زمینه تلاشش برای مصادره تاریخ ساسانی مشاهده کرد. فراموش نکنید که در گذشته نه چندان دور کسی مانند رسولزاده در مورد ادبیات،فرهنگ و موسیقی گفته است. تواضع وی در این خصوص مثال زدنی است و تجاهل العارف نسل جدید سیاستمداران باکو، باعث تعجب.
این کشور علت وجودیِ سست و بی بنیادی دارد و اندیشه سیاسی نظام حاکم بر آن نیز فاقد اصالت است،بیشترین مخالفت ها و دشمنیها با آن در شمالغرب ایران یعنی ناحیه آذربایجان متمرکز شده است زیرا کرمان و شیراز و… اصولا شناختی از قفقاز ندارند. بنابراین این دولت با حداکثر 8 میلیون جمعیت باید حدود اندازه خود را بداند و با شیوه های مختلف از جمله شیطنت در بازیهای به اصطلاح کشورهای اسلامی صبر ایران و مردم آذربایجان را آزمایش نکند.
بخش هایی از مقاله ایران و ما در ادامه می آید و پژوهشگران و علاقه مندان برای اطلاع از مباحث ملیون ایران با جراید باکو می توانند به کتاب « آذربایجان در موج خیز تاریخ» (نگاهی به مباحث ملیون ایران و جراید باکو در تغییر نام آران به آذربایجان) 1296-1298 مراجعه کنند.
***
در هر حال این مساله قطعی و بی شبهه است که از نقطه نظر سیاسیون ایران تشکیل یک جمهوری مدنی اسلامی در قسمت اعلای رود ارس مفید و نافع است… علاوه بر این در بین جمهوریت ما و شاهنشاهی ایران یک قرابت و مناسبت ادبی و تربیتی است. ادبیات ما، ادباء ما، شعراء و بالخاصه متاخرین از مکاتیب قدیمه با فیض و برکت ایران پرورش یافته اند. فردوسی، سعدی و حافظ، عمر خیام، ملا روم و سایر ایرانیان سخنگو و سرآمد سخن، عادتا از طرف ما پیشوا و مقتداء محسوب گشته و در میانه ما اصول و عادات ایران اساس تربیت اتخاذ شده است و آشنایان به ادبیات فارسی و دوستداران آن میانه ما کم نیستند و ما می توانیم به شعرای نامدار دوره اخیر ایران از قبیل نظامی گنجوی، خاقانی و مهستی افتخار کنیم…
آذربایجان قفقاز باید حتی الامکان سعی کند قرضی را که از ایران گرفته است اعاده کند!
موسیقیدان های ما اگر چه خصوصیت مخصوص خود را محفوظ داشته اند ولی اساس اعتبار آنها موسیقی ایران است که ما به توسط اپرا و اپرادان های خوودمان تا حدی قرض خویش را به ایران ادا می نماییم.