شرق: هجومی غیرمنتظره به اماکنی دارای اعتبارات سیاسی و عقیدتی در تهران از سوی چند نفر از افراد وابسته به جریانات تکفیری، موجی از نفرت عمومی را در جامعه ایرانی و جهانی به وجود آورد. نقطه برجسته این اقدام تروریستی هویت قومی برخی از اینها بود که تفاسیر متعددی از سوی جامعه قومی کشور با دفاع از کیان قومی و ملی را به دنبال داشت. ضمن حرمتنهادن به این حساسیتهای مردمی که هرکس به نوعی در تقبیح این پدیده و با پرداختن به زوایایی نسبت به آن واکنش نشان دادهاند، باید دایره نگرش را وسیعتر و عمیقتر کرد تا جامعیتی از فهم کلی این پدیده ویرانگر حاصل شود.
پدیده تکفیر قدمتی به درازای اندیشه سیاسی دین دارد که با عنصر زمان دچار تحولات نوینی شده است. این پدیده در عصر حاضر با اندیشههای جهادی سیدقطب (١٩٠۶ـ ١٩۶۶) با الهام از اندیشههای حکومت اسلامی و رویکرد قرن بیستم ابوالاعلی مودودی (١٩٠٣ ـ ١٩٧٩) آغاز شد و اسلام سیاسی را وارد فضای جدیدی کرد و بهعنوان بنیانگذار سلفیت نوین در رأس بنیادگرایان دینی معاصر قرار گرفت. وی با پایهگذاری تجدید حیات اسلام سیاسی در جهان اهل سنت، مبنای فکری حرکتهای جهادی شد.
چنین اندیشههایی بر اساس برداشت ظاهری و فهم اجتهاد فردی از متون دینی و انطباق آن با فهم سلف انجام میشود که عرصه سیاسی و اجتماعی را نیز تحتالشعاع قرار میدهد. این نگاه ایدئولوژیکی به دین براساس مشرب فکری و عقاید کلامی سلفیت نوین با تأسی از اندیشههای سلفی قرون هفتم و یازدهم هجری پایهگذاری شده که در آن هرگونه فهم عقلانی از دین را مردود دانسته و تنها عمل به سیره سلف اعم از عقیده و شریعت و سلوک را راهگشای مسلمانان میداند. براساس این عقیده میتوان گفت اندیشهای که بر مبنای این نوع سلفیت شکل میگیرد هر آن در حال بازتولید و دگردیسی فکری است. درنتیجه با نگاهی پدیدارشناسانه به جریان اندیشه تکفیری میتوان دریافت که اگرچه خاستگاه همگی آنان سلفیت است ولی هیچکدام از گونههای سلفیت تکفیری با گونههای دیگر سلفیت همخوانی ندارد بلکه هرکدام مدعی تطور و پیشتاختگی نسبت به سلف خود هستند. این تنوعاندیشی از ماهیت اندیشهای آنان سرچشمه میگیرد که هر کنشگر دینی در این عرصه مفتوحبودن باب اجتهاد و استنباطات شخصی را از متون دینی برای خود محفوظ میداند.اندیشههای جهادی سیدقطب در زمان خود با هدف ایجاد حکومت اسلامی، انگیزههای مبارزاتی زیادی را علیه دشمنان خارجی در جامعه اسلامی به وجود آورد. کتاب معالم فی طریق ـ نشانههای راه ـ و تفسیر فی الضلال القرآن ـ در سایه قرآن ـ از تألیفات معروف ایشان در زمان خود محرک احساسات ضداستعماری نیمه دوم قرن بیستم بود که نقش بسزایی در شکلگیری جریانات دین سیاسی در منطقه داشت و منشأ بسیاری از تحولات سیاسی در مصر و دیگر کشورهای عربی منطقه شد. ولی در همان زمان مشاهده میشد که پیروان بلافصل بنیانگذار همین تفکر جهادی از اندیشههای آن فاصله گرفتند. این مشرب فکری نوپدید ناشی از همان ماهیت تفکر سلفی مبنی بر فهم و برداشت خاص از عقاید سلف بود که پیروان اندیشه سیدقطب را به تکثر و پراکندگی وادار کرد. اگرچه شرایط زندگی سیاسی سیدقطب اجازه نداد که اندیشههای خود را بیرون از زندان تدوین و آن را در فضایی باز سیاسی تبیین کند تا اینگونه دچارکجفهمی و اندیشه دعوتگری او به داوری و قضاوت ختم نشود. شاید اگر شرایطی حاکم بود که به حذف و حبس نمیانجامید، وضعیتی بهتر از این برای اسلام سیاسی در مصر رقم میخورد. قطعا اعدام سیدقطب را میتوان یکی از علتهای رادیکالیزهشدن اندیشه جهادی جامعه سلفیان همعصر وی دانست.
تغییرات ایدئولوژیکی در دوره حیات سیاسی سیدقطب و اندیشه جهادی او نمونه بارزی از تنوعپذیری اندیشه سلفیت تکفیری است. زمانی که بنیانگذار بنیادگرایی دینی معاصر در زندانهای جمال عبدالناصر فریاد بازگشت به خویشتن مسلمانان را سر میداد و هنوز خود در قید حیات بود که باب برداشتهای ناصحیح از اندیشههای آن بر مبنای استنباطات فردی در بین پیروانش در داخل و خارج از زندان باز شده بود، تا جایی که حسن الهضیبی (١٨٩١ ـ ١٩٧٣) مرشد عام وقت اخوانالمسلمین در اعتراض به این رویه و تبیین اندیشههای سیدقطب کتابی تحت نام «دعاه ولاقضات» ـ دعوتگری نه داوری ـ به دفاع از اندیشههای سیدقطب زندانی تألیف و منتشر کرد تا به شبهات کتب سیدقطب پاسخ دهد و حتی محمد قطب (١٩١٩ ـ ٢٠١۵) برادر سیدقطب در تبیین اندیشههای برادرش در نامهای تاریخی به مجله المجتمع چاپ کویت در زمان سکونتش در عربستان یادآور شده که تمام تلاش و هدف برادرش صادرکردن حکم علیه مردم نبود بلکه هدفش این بود که بار دیگر حقیقت فراموششده را به مردم بشناساند. وی میافزاید بارها از برادرم شنیدم که میگفت: ما دعوتگریم نه قضاوتکننده و نه صادرکننده حکم علیه مردم. چون صدور حکم مستلزم وجود قرینه قاطع و یقینی است که تحقیق در این امر جزء وظایف ما نیست. او میافزاید حتی افکار و اندیشههای سیدقطب هیچگاه مخالف رأی اندیشههای حسن البناء، اولین رهبر اخوانالمسلمین نیست که در رساله تعالیم خود اعلام میکند: تکفیر مسلمانی که شهادتین را بر زبان جاری کرده و به مقتضای آن دو عمل کرده و فرایض واجبات را به جا آورده، جایز نیست.
شکاف در منهج سلفیت رادیکالی در عصر حاضر با وجود حی و حاضربودن بنیانگذارآن نمونه بارزی از کلان ماهیت اندیشهای سلفیت تکفیری و تغییرپذیری آن است که در همه زمانها گریبان آنان را گرفته است گروههای جهادی مانند «تکفیر و هجره» و «جهاد اسلامی» و گروههای جهادی دیگری که با الهام از اندیشه جهادی سیدقطب به وجود آمدند با قرائتها و برداشتهایی که از تألیفات سیدقطب داشتند منشأ خشونتهای بنیادین در جهان اسلام شدند. عمده این گروههای جهادی و تکفیری فعلی اعم از القاعده و داعش با واسطه یا بلاواسطه منتصب به نظام معرفتی سید قطب میباشند درحالیکه این شکاف از دوران حیات وی شروع و حال پس از نیم قرن از رحلت ایشان این منهج تغییرات اساسی یافته که در بسیاری از مواضع از مبانی اولیه خود کاملا فاصله گرفته و حتی بعضا در نقطه مقابل اندیشههای اولیه ایستادهاند و در این مواضع از روح دعوتگری سیدقطب چیزی باقی نمانده و هر آنچه هست قضاوت و داوری بر اساس فهم ظاهری از متون دینی میباشد بعضا گروههایی از درون این منهج فکری بهوجود آمدهاند که بهقدری دایره تکفیر را تنگ کردهاند که کمتر کسی ازآن خارج میشود شاید بعضا سیدقطب را هم شامل شود و عموما در نسخههای جدید سلفیت جای داعی و مدعی عوض شده است روزی سیدقطب از پشت میلههای زندان «طره» فریاد سرمیداد و میگفت هر کجا مسلمانی هست آنجا قلمرو اسلام است درحالی که مدعیان امروزی پیروی از اندیشه آن با نیت قربه الی الله قلمرو مسلما نان را جولانگاه اندیشههای ضاله اجنبی کردهاند و به راحتی از اندیشههای سیدقطب واخلاف او عبور کردهاند. قرینه رفتاری گروههای افراطی نشان میدهد که مبانی هر دو گروه سلفیت تکفیری یکسان نبوده و مبانی فکری هر گروهی با مبانی گروه دیگر تفاوت دارد و هر گروه براحتی گروه دیگر را بعلت اختلاف دیدگاه تکفیر میکند به همین خاطر شیوع حربه تکفیر در بین گروههای تکفیری رایجترین و ابتداییترین روشهای رفتاری است که با آن مواجه میباشند و به تعبیر دیگر دایره تکفیر هر گروه تکفیری منحصربهفرد بوده است به تحقیق منهج تکفیر جزء اصول اولیه هرگروه سلفی میباشد که مقسم حدود اقلیم فکری گروه خواهد بود و این مرزبندی اعتقادی موجب تنوعپذیری آنان شده است کمااینکه در بین گروههای تکفیری غرب و شرق جهان اهل سنت بهوفور شاهد آن هستیم.
گروههای سلفیت تکفیری مرز ایدئولوژیک خود را با دیگر جریانات دینی در بسیاری از مبانی جدا کردهاند از جمله مذهبگریزی و ملیتستیزی وارائه تعریف خاص از بلاد کفر واسلام و از همه مهمتر تعریف متغیر از کفر و ایمان در بین آنان، جهان اسلام را با مشکلات حادی مواجه کرده است اولین آموزههای سلفیت نوین نفی مبانی فکری مذاهب اربعه اهل سنت میباشد درواقع اسلام بلامذاهب را سرلوحه مذهبستیزی خود کردهاند با این توجیه که در دوران سلف صالح مذهبی وجود نداشت و بعضا مذاهب را نوعی بدعت میدانند سپس ملیتگرایی را مانع فراگیری اندیشه خود دانسته و نفی ملیت را توجیهی در بیوطنبودن اندیشه تکفیر میدانند و با تحدید سرزمینها به کفر و اسلام، بخش زیادی از جامعه مسلمانان را کافر محسوب میکنند. خوانش خاص از دشمن دور و نزدیک در منهج فکری برخی گروههای تکفیری موجب مصونیت دشمنان اسلام از جمله صهیونیست جهانی شده است و طبق این فهم دینی، قلمرو اسلام جولانگاه ارابههای مرگ بر پیکر مسلمانان بیگناه در بلاد اسلامی شده است. تفسیر به رأی از بلاد کفر و اسلام، آتش خشونت و کشتار و غارت را در قلمرو مسلمانان شعلهور کرده و نهایتا نفرت جهانی از اسلام را به وجود آورده است.
درخصوص حادثه اخیر تروریستی در تهران که نگاهها را به بخشی از جامعه قومی و مذهبی ایران معطوف داشته است باید گفت اوج دیدگاههای جریانات تکفیری که هماکنون در گروه تروریستی داعش تبلور یافته، با مبانی مذهبی و قومی این مناطق چالش جدی دارد، چون مذهب آن را (شافعی) بدعت و قومیت او (کُرد) را سکولار و سرزمین آنها (کردستان) را از مصادیق بلاد کفر و فرهنگ غنی او (آریایی) را ضاله و مستوجب مجازات میداند، پس چنین گروهی با این دیدگاه تکفیری با مناطق مزبور مشکل اساسی دارد، کمااینکه با همین دیدگاه خون بسیاری از همین مردم را در مناطق سوریه و عراق به جرم تکفیر ریختهاند، بنابراین اگر هم افرادی از این مناطق به آنها گرایش پیدا کرده و مجری بخشی از اقدامات تروریستی آنان شدهاند نمیتواند پیوستگی آنان را به جامعه قومی و مذهبی اثبات کند، زیرا اولین شرط ورود افراد به این گروهها نفی مبانی قومی و مذهبی است و بنا به فرمایش یکی از علمای روشنفکر این بلاد «اگر کسی به داعش پیوست کُرد نیست و اگر کسی کُرد باشد داعش نیست».
پس واکنشهای سوداگرانه برخی فعالان سیاسی در این خصوص با هدف گناهزدایی قومی یک حرکت سیاسیت چون مبانی قومی این سرزمین با همه پیشینه تمدنیاش ذاتا با اندیشههای افراطی، خصوصا از نوع تکفیری آن تضاد ذاتی داشته و این را نخبگان و عقلای جامعه بهخوبی درک میکنند که دال و اساس اندیشه گروههای تکفیری، ایدئولوژیست، نه قومی.