ماهنامه وطن یولی: ادبیات عثمانی در آغاز راه خود، بخشی از ادبیات فارسی بود. فارسی در این سرزمین به طور گسترده رواج داشت و ایرانیان همه مشاغل هنری، ادبی و دیوانی را بر عهده داشتند. شاهان عثمانی پارسیگوی بودند، بدین زبان فرمان میدادند و هم بدین زبان نیز شعر میسرودند
با آنکه زبان فارسی در آناتولی و آسیای مرکزی از رسمیت افتاد، ولی زبان ادبی جدید، زبانی کاملاً آمیخته و حتی میتوان گفت زبانی نیمه فارسی بود. به طوریکه کلمات، عبارات و اصطلاحات فارسی و آرایههای ادبی در هر بیت از اشعار عثمانی به چشم میخورند. یک خواننده با اندکی آشنایی به زبان عثمانی و حتی میتوان گفت بدون آشنایی با آن نیز میتواند اغلب اشعار زبان ترکی عثمانی را متوجه شود. لازم به ذکر است که حضور بسیار گسترده کلمات فارسی و عربی در زبان امپراتوری عثمانی، آنچنان زبان ترکی را تحت تاثیر قرار داده بود که امروزه از بهکار بردن نام زبان ترکی برای آن خودداری میکنند و نام زبان عثمانی را برای آن مناسب میدانند. پیرایش زبان عثمانی پس از انقلاب ترکهای جوان، موجب نابودی زبان قبلی و تولد زبانی جدید شد که به نام خاص ترکی معروف گشت. به طوریکه غیر از دانشآموختگان ترکیه معاصر، کسی توانایی استفاده از زبان عثمانی و ادبیات و میراث مکتوب آن را ندارد.
سیمرغ یکی از عناصر نمادین عرفانی بود که در امپراتوری عثمانی و دیگر زبانهای ترکی شناختهشده بود. با آنکه در آناتولی فارسی جای خود را به زبان عثمانی داد، اما بسیاری مفاهیم ادبی و عرفانی و علمی فارسی همچون سیمرغ در آندیار به بقای خود ادامه دادند. داستان منظوم منطق الطیر، در ادبیات عثمانی با استقبال زیادی مواجه شد و ترجمههایی منظوم از آن به عمل آمد. تعداد پنج منظومه ترکی منطق الطیر به شرح زیر شناخته شدهاند:
1. گلشهری (سده چهاردهم)؛ ترجمه با نام منطق الطیر؛ سروده شده در 1317؛ به تعداد 4408 بیت
2. علیشیر نوائی (1441 – 1501)؛ ترجمه با نام لسان الطیر؛ سروده شده در 1498؛ به تعداد 3598 بیت
3. ضعیفی (مرگ: 1559)؛ ترجمه با نام گلشن سیمرغ؛ سروده شده در 1556؛ به تعداد 5116 بیت
4. قاضیزاده شیخ محمد؛ (سده شانزدهم)؛ ترجمه با نام انشراح الصدر؛ سروده شده در 1578؛ به تعداد 5083 بیت
5. فدائی دده؛ (مرگ: 1635)؛ ترجمه با نام منطق الاسرار؛ سروده شده در 1635؛ به تعداد 3808 بیت (Dilçin 1993: 36)
اینها همگی غیر از پرداختن شعرای ترکزبان به داستان شیخ صنعان است که در احتوای منطق الطیر عطار قرار گرفته است. شعرای آناتولی و دیگر شعرای ترک، توجه بسیار زیادی نیز به داستان شیخ صنعان نشان داده بودند. (Babür 2013: 513) غیر از علیشیر نوائی، بقیه این منظومهها به زبان ترکی عثمانی بودند که نشان از توجه ادبا به این مفهوم عرفانی و ادبی دارد. فدائی دده در منطق الاسرار انگیزه و علاقه خود را به سرایش منظومه چنین میسراید:
لیک اول میدان نظمک فارسی لفظنی قلمش زبان فارسی
قوش دلن فارسی دلیله سویلمک اولور اما کوج اولور فهم ایلمک
بو فقیر خسته مجروح الفؤاد ایلیوب بر دم بو علمه اجتهاد
ایلدم سیر سلوک مولوی اوقودوم گه مثنوی، گه معنوی
چونکه اولدم هر برندن خوشهچین تا که بولدوم خرمن علم الیقین
بو کتاب بر دُر شهواره دن یعنی انفاس خوش عطاره دن
حق معین اولدی، آجلدی جان کوزی تا کوروندی عینمه معنی یوزی
ایستدم کیم یاریمه یولداشیمه فارسی فهم ایتمین قرداشمه
کوردکم ایشیتدکیمی سویلیم آنی معنیدن خبردار ایلیم
(فدائی دده 1274: 29)
اما آن شهسوار میدان نظم (عطار نیشابوری) زبان قلم خود را فارسی انتخاب کرده است. زبان مرغان را به فارسی بیان کردن امکانپذیر ولی دشوار است. این فقیر مجروح دل (فدائی دده) بر این علم عزم کرده است. در مولوی سیر و سلو ک کردم و گهگاهی مثنوی معنوی را خواندم. از هر کدام (منطق الطیر و مثنوی معنوی) خوشهچین گشته و خرمن علم الیقین شدم. در این کتاب از انفاس خوش عطار که دُرّی شهوار است، حق نمایان شده و چشم جان باز شد؛ تا اینکه روی معنی به روی چشمم باز شد. خواستم که به یار و برادرم که فارسی نمیداند، آنچه را دیدم و شنیدم بیان کرده و او را از [عالم] معنا خبردار نمایم.
این شاعران ترکزبان با استقبال و نظیرهنویسی برای منطقالطیر عطار، علاوه بر موضوع کلی داستان، در مضمون و محتوا نیز متکی به عطار نیشابور و سیمرغ خیال وی بودند. به طور مثال بیتی از منطق الطیر را در شعر پنج شاعر ترکزبان بررسی میکنیم.:
دست کو تا خاک ره بر سر کنم؟ یا ز زیر خاک و خون سر بر کنم (دطاسی 1857: 48)
ترجمه این شعر را در پنج منظومه شعر ترکی چنین است:
گلشهری: ال کانی کیم توپراغی باشا ساچام یا ایاق کانی کی بو یولدان گئچم
نوائی: قول کانی کوکسومغه خارا اورغو دیک باشیما توفراغلار ساوورغو دیک
ضعیفی: دست کانی باشوما توپراق ساچام قانلو توپراقدان یاخود باشوم آچام
قاضیزاده محمد: یا کانی ال توپراغین بر سر ائده خاک و خوندان یا کانی سر یر ائده
فدائی: دست وئر تا باشوما توپراق قویام عشق ایچینده تا کی بیر رونق قویام (Dilçin 1993: 41)
دست کو تا خاک بر سر کنم، پای کو تا از این ره بگذرم (گلشهری)؛ دست کو تا سنگ بر سینه زنم و خاکها را بر سر ببیزم (نوائی)؛ دست کو تا خاک بر سر کنم یا ز خاک خونآلود سر باز کنم (ضعیفی)؛ دست کو تا خاک بر سر کند یا ز خاک و خون “سر بر” کند (قاضیزاده محمد)؛ “دست” بده تا خاک بر سر نهم تا در راه عشق رونق افزایم. (فدائی)
چنانکه ملاحظه میشود، شاعران این منظومهها در غیر از اقتباس موضوع منظومه، در آرایههای ادبی نیز از عطار تقلید کردهاند و حتی کلمات و عبارات فارسی مانند “خارا، دست، خود، خاک و خون” نیز عیناً در منظومه ترکی بهکار برده شدهاند.
در سرزمین آناتولی و بالکان، آوازه ادبای شهیر فارسی بسیار پیچیده بود و شکی نیست که در خانقاه و خرگاههای آن دیار نیز اشخاص بزرگی مثل عطار و سیمرغ او را به خوبی میشناختهاند. به غیر از این پنج منطق الطیری که موضوع سخن آنها سیمرغ است، وصف سیمرغ در کلام دیگر شعرای عثمانی نیز آمده است. مرغان افسانهای همای و عنقا و سیمرغ، سه شهپر سپهر شعر عثمانی بودند. سیمرغ در ادبیات معمولاً با عنقا، مرغ افسانهای عرب یکی دانسته شده است. در زبانزد عموم جامعه عثمانی، نقش سیمرغ و عنقا در هم ادغام شده و باهم به صورت زومردعنقا یا در ترکی امروزی به صورت Zümrütanka در آمد. این مفهوم ممکن بود با بینش حماسی ایرانی به سیمرغ تفاوتهایی داشته باشد. اما همان فرّه ایزدی و بختیاری و نماد خوبی و نیکی و پاکی در خود داشت. خیالی شاعر ظریف عثمانی گوید:
کونول، شهبازینی سیمرغ قافا هم جناح ایله بو آلجاقلاردا پرواز زاغ و زغندن کچ
(DilekBATÎSLAM 2002: 203)
ای دل، شهباز (اراده) خود را همبال سیمرغ کوه قاف ساز و از (همراهی) با زاغ و زغن در پستجایها بپرهیز
تعدادی دیگر از ابیات زیبای ادب عثمانی را که صدای بال سیمرغ هنوز از آنها شنیده میشود، از نظر میگذرانیم:
بهرامی بیچر دست جلالیندکی شمشیر سیمرغ کاپار دست جلالیندکی ناوک (ندیم)
(DilekBATÎSLAM 2002: 203)
شمشیر در کف تو بهرام را می بُرد کمان در دست تو سیمرغ را میرباید
هوای عشقون ایچره، بن کاچوردوم قافا سیمررغی جناح همتی اول دم کی مانند عقاب اولدوم (باقی)
(DilekBATÎSLAM 2002: 204)
من سیمرغ در قاف پراندم به هوای عشق تو، با جناح همت خود، آندم که که مانند عقاب شدم.
منابع:
1. دطاسی، کرسین. 1875. منطق الطیر من تصنیف ششیخ فرید الدین عطار. پاریس (مدینه محروسه پاریز). مطبعهخانه پادشاهانه
2. فدائی دده. 1274. منطق الاسرار. عثمانی (چاپ سنگی)
3. فربود، فرنیاز؛ خزایی، محمد. 1382. بررسی نماد تصویر سیمرغ. هنرهای تجسمی. شماره 20. ص. 4 – 14
4. Dilçin, Cem. 1993. Mantıku’t-Tayr’ın Manzum Çevirileri Üzerine Bir Karşılaştırma. 36-52 s., Ankara Üniversitesi, Dil ve Tarih-Coğrafya Fakültesi Fakülte Dergisi Sayı:369’dan ayrıbasımdır., 23827
5. DilekBATÎSLAM, H. 2002. Divan Şiirinin Mitolojik Kuşları: HÜMÂ, ANKA VE SİMURG. Türk Kültürü İncelemeleri Dergisi l, İstanbul, 185-208
6. http://artquill.blogspot.nl/2014/01/timelines-of-fabrics-dyes-and-other.html?m=1 accessed june 18, 1917
7. http://pin.it/QrnOOrU accessed june 18, 1917
8. Babür, yusuf. 2013. Turkish Studies – International Periodical For The Languages, Literature and History of Turkish or Turkic Volume 8/13 Fall 2013, p. 509-516, ANKARA-TURKEY