اشاره: قومیتگرایی صرف و حس ناسیونالیستی افراطی، روی دیگر سکهی داعشیگری است که چشم و گوش عقل را کور و کر و انسان را گرفتار جهالتی مضاعف میکند و تا حشر «صُمٌّ بُکمٌ عمیٌ» میماند، صاحبش را میسوزاند، اما دودش به چشم دیگران میرود و نه تنها جامعهای را بلکه حتی جهانی را آلوده فساد فکری میکند.
انسانی که گرفتار قومیت گرایی افراطی است اگر فقط در لاک جهالت خود بماند و زیانش به دیگران نرسد، شکرش واجب است! زیرا از این آدمها جز همین، امید خیر دیگری نیست و همین مقدار قبول است که به دیگران ضرر و زیان نرسانند، به گفته سعدی:
امیدوار بُوَد آدمی به خیرِ کسان
مرا به خیر تو امید نیست شر مَرسان!
طرح موضوع: با این مقدمه کوتاه، میرویم سر اصل مطلب؛ و آن اینکه در چند ماه اخیر ترفندی به نام «هویت طلبی» در جامعه ما از سوی افراطیهای بی منطق قومیتگرایی و پیروان جریان پان فلان و پان بهمان مطرح شده و مدام تکرار میشود تا جایی که حتی برخی مسئولان بیخبر و احتمالا خوشبین را هم تحت تاثیر قرار داده و آنان را نیز وارد این معرکه کردهاند و ایشان هم ظاهراً فریب ظاهر این اصطلاح را خورده و در سخنرانیها و مصاحبههایشان نیز از آن طرفداری میکنند بیآنکه از مفهوم آن بخوبی آگاه شوند یا جوانب قضیه را خوب بسنجند! و بیآنکه بدانند قومیتگرایان وطنی در صددند کلاهی گشاد از نمدی تقلبی به نام «هویت طلبی» سر مسئولان نظام بگذراند این مسئولان محترم بظاهر غافلند که ظاهر اصطلاح جعلی «هویت طلبی» تازه مینماید ولی باطن آن همان جریان کهنه و گندیده پان محوری و قومیتگرایی در مسیری منجر به تجزیهطلبی زیر چتر حمایتی مسئولان و مدیران فرهنگی و اجرائی کشور است.
تعجب میکنی وقتی میشنوی که یکی از مسئولان رده بالای یکی از استانهای شمال غربی اخیرا گفته است: «من با جریان پان ترکیسم و پان کُردیسم مخالفم ولی جریان «هویت طلبی» را میپذیرم!»
همچنین بدتر از آن اینکه یکی دیگر از مسئولان رده اول مدیریت یکی از شهرهای شمال غرب چند ماه پیش در نشست رسانهای خود رسماً اعلام کرد که: «من با هر سه جریان اصلاح طلبی، اصولگرایی و هویتطلبی» همکاری میکنم به شرط اینکه در خط ولایت فقیه باشند!!»
و این جمله آخرش البته خیلی طنزآمیز بود! زیرا به باور خود این مسئول محترم و سادهاندیش، اصولگرایی و اصلاحطلبی و هویتطلبی هر کدام دو نوع است یکی در خط ولایت فقیه و دیگری در خطی دیگر! … خب، باید پرسید آن هویت طلبی که در خط ولایت فقیه نیست کدام است؟! و هویت طلبی که در خط ولایت فقیه است کدام؟!!
باری از این قبیل بیانات برخی مسئولان خام معلوم میشود که فعالان جریان پان محور و قومیتگرایی تا کجا پیش رفته و رگ خواب برخی مسئولان اجرایی و مدیریتی استانها و شهرهای کشور را گرفتهاند و مدام وسوسه میکنند و حرفهای اختلاف برانگیز و قومیتگرایی خود را از زبان مسئولان نظام مطرح می کنند و از تریبون رسمی دولتی به صدا در میآورند.
ماهیت «هویت طلبی» چیست؟
در این نوشتار کوتاه مجال طرح مباحث قومیتگرایی افراطی در ایران و تحریک و تجهیز فعالان این عرصه که گاه ماموریت از برخی ممالک همسایه دارند، نیست و البته موضوع برای اهل فکر و فرهنگ و سیاست و رسانه، کمابیش روشن است.
گفتنی است «پان کُردیسم» و «پان ترکیسم» و «پان فارسیسم» و «پان عربیسم» و «پان ارمنیسم» و هر پانمحوری و ناسیونالیسم دیگر، در ایران اغلب معادل با تجزیه طلبی و دعوای قومی منفی و نوعی ملی گرایی افراطی از جنس داعش است، که هیچ وجهه و مقبولیتی ندارد و چون مقبولیت ندارد و مطرود است، دائما اسم عوض میکنند، پارسال همین حقه با عنوان «فراکسیون مناطق ترک زبان» در مجلس شورای اسلامی از سوی برخی نمایندگان برای فریب مردمان حاشیه نشین شهرها مطرح شد و سر و صدایی به پا کرد و البته آگاهان دلسوز که از انگیزهی این عوامفریبان آگاه بودند، تذکر دادند که این موضوع عملا مجلس شورای ملی – اسلامی را به مرکز اختلافات قومی تبدیل میکند و فردا – پس فردا نماینده هر قومی از اقوام متحد ایرانی در وسط مجلس پرچمی میزند و همه مصوبات مجلس باید بر اساس امیال نمایندگان اقوام ایرانی به انجام برسد نه مصالح ملی.
بعد از فروکش کردن این ترفند قومیت گرایی در مجلس، اسم آن حقه بازی را به «هویت طلبی» عوض کردند و این دفعه همین اسم جدید را پیش کشیدند و به برخی مسئولان و نمایندگان مجلس و شوراهای اسلامی شهر و روستا و حتی مدیریت استانها تلقین کردند که ما پان نیستیم، هویت طلب هستیم و میخواهیم هویت ملی خودمان را احراز نماییم، آیا این ایرادی ندارد!
خب، سوال این است که منظور این جماعت از واژه «هویت» چیست؟ هویت فردی است؟ هویت جمعی است، قومی است؟ ملی است؟ آیا این هویت غیر از هویت ایرانی است؟! آیا هویت این افراد گم شده است؟ آیا منظورشان تدریس و گسترش زبان مادری و فرهنگ بومی – محلی و منطقهای است؟ آیا تاریخ این هویت طلبان غیر از تاریخ و فرهنگ و تمدن ایرانی است؟ آیا تاریخ و فرهنگ و زبان ایشان در تاریخ و فرهنگ و زبانهای ایرانی تعریف نمیشود؟ یا گم شده است؟ …. اصلا مفهوم این اصطلاح نوظهور «هویت طلبی» چیست؟
هویت ملی از مؤلفههای مختلف و مهمی تشکیل شده همچون خانواده، زبان، دین و آئین، زادگاه و سرزمین، تاریخ، ایدئولوژی، سنتها و ارزشها، باورها و رفتارها، دانش و فنون و …. منظور این مدعیان هویت طلبی کدام یک از این مؤلفه هاست؟ آیا مسئولان نظام در استانهای مرزی مثل آذربایجان غربی، شرقی، کردستان، اردبیل، کرمانشاه، ایلام، خوزستان و …. با مفهوم این اصطلاح هویت طلبی و اهداف پشت پرده جعل کنندگان و مدعیان آن آشنا هستند؟
این جماعت هر جا می نشینند نخستین حرفشان انکار تاریخ و فرهنگ ایرانی است و به زور معده آروغ می زنند که: کشوری به نام ایران نبوده، تاریخ ایران در زمان پهلوی اول نوشته و ساخته شد و …. پس نتیجه این میشود که تاریخ و فرهنگ و هویت ما این نیست که گفته و ترویج و تبلیغ میشود، ما هویت دیگری داریم و آن را می طلبیم!
می بینیم که هویت طلبی روی دیگر سکه قومیت گرایی است، یعنی هر قومی برای خود یک هویت جعلی غیر از هویت ملی و ایرانی ثبت شده در تاریخ این سرزمین بسازد و پرچمی با آرمی جداگانه در محدوده جغرافیایی مشخص برافرازد و با آن شناخته شود! … و این یعنی تکهتکه کردن کشور واحدی به نام ایران به جزئهایی به نام آذربایجان، کردستان، ارمنی نشین، فارسستان!، عرب نشین، لُرنشین و …
در حالی که بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، حقوق شهروندی اقوام ایرانی به رسمیت شناخته شده و همه اقوام ایرانی زیر یک پرچم و به عنوان یک ملت شناخته میشوند. حال اگر مسئولان به قانون اساسی عمل نمیکنند، یا حتی گاه از تریبونهای ملی و رسانه ملی اهانت به اقوام ایرانی صورت میگیرد و زمینه اعتراض و انتقاد و ناامنی محلی و قومی را دامن میزند، این مسئولان و مسئولان و مدیران رسانه ملی در تهران مقصر و مسئولند اما این بی مسئولیتی متصدیان امور باعث نمی شود که جریان قومیت گرایی زیر عنوان هویت طلبی در راستای تجزیه طلبی کشور و برهم زدن انسجام ملی، قدم عَلَم کند و برخی مسئولان بیخبر هم از آن حمایت کنند – که می کنند! -یا دم بزنند – که آشکارا دم میزنند و چشم و گوش بسته میگویند ما هویت طلبی را قبول داریم!
خنده دارتر اینکه یکی از نمایندگان کُمیک و کُمدین مجلس که از جنس کُمدینهای مشهور «صمد و ممد» است و همواره در مجلس مایه انبساط خاطر دیگر نمایندگان میشود، هر جا پشت تریبون قرار میگیرد، با شیطنت خاصی از اهالی استانهای ترک زبان ایران، به عنوان «ملت آذربایجان» نام میبرد! (در مقابل ملت ایران!) البته یکی دیگر مثل او اما هوشمندتر و هدفمندتر از او، از اهالی کُردزبان و کُرد ایران به نام «خلق کُرد» (ملت کُرد در مقابل ملت ایران) نام میبرد که هر دو سر و ته یک کرباسند و در راستای همان ترفند «هویت طلبی» گام برمیدارند و آب در آسیاب دشمنان ایران می ریزند مخصوصا که برخی جوانان را با این ادا و اطوار فریب میدهند.
مثال: برای روشن شدن موضوع و اهداف پشت پرده مدعیان هویتی طلبی، و جهت آگاهی مسئولان صادق اما فریب خورده از رنگ عوض کردن جریان کهنه قومیت گرایی به رنگ جدید تحت عنوان هویت طلبی، به یکی – دو مثال اکتفا می کنیم:
اولین اقدام هویت طلبان تغییر در ساختار اصیل و شناخته شده فرهنگ و ادبیات و اسامی و تاریخ و کلمات است. برای مثال، مدعیان هویت طلبی در زبان ترکی به کلمات اصیل، شکل فناتیک و گفتاری میدهند مثلا لفظ جلاله الله را «آللاه»، قرآن را «قورآن»، مقدس را «موقددس»، ارومیه را «اورمیه»، ترک را «تورک»، کُرد را «کورد»، معلم را «موعللیم»، کتاب را کیتاب و حتی امام حسین را «ایمام حوسین» مینویسند!!
همچین تغییر و جابجایی حروف اصلی کلمات، مثلا آذربایجان را «آزربایجان»، هنرمند عاشق را «آشیق» مینویسند با ادعای عوامانه اینکه حرف ذال و عین مال عربهاست و ما تورکیم و باید آزربایجان بنویسیم و کلمه عاشق واژهای عربی است با مفهوم عرفانیِ «عاشق حق تعالی» و ما تورکیم و باید کلمهای مشابه آن پیدا کنیم که فارسی و عربی نباشد، پس «آشیق» بهتر است و ایضا عوامانه و غیر حرفهای و آبکی و نادرست ادعا میکنند که «آشیق» از کلمه «ایشیق» (نور) گرفته شده!! …. حتی بعضی از این هویت طلب ها با ادعای اینکه گویا مثلا دو هزار سال پیش، اجداد تورک ما این هنرمندان عاشیق را «اُزان» (Ozan) و به ساز عاشیقی «قُپوز» (Ghopuz) میگفتهاند، بهتر است ما هم به جای عاشیق عربی بگوییم: «اُزان»، و به جای «ساز» که فارسی است، بگوییم «قُپوز»، چون این به اصالت ترکی ما نزدیکتر است؛ کاری هم به تاریخ واقعی عاشیقها و جریان تاریخی هنر عاشیقی نداریم که این جماعت عاشق حق تعالی بوده اند یا تحت تاثیر تبلیغات مذهبی و عرفانی دوران صفویه خود را عارف و مرشد و مبلغ حق و حقیقت و طریقت و شریعت میدانستهاند، ما باید به همه چیزمان رنگ و لعاب هویتی جدید و جعلی قومی بدهیم و هویت طلب باشیم!
درد تا جایی است که اخیرا در یکی از استانهای شمال غرب، یکی از نهادهای ارزشی هم زیر همین عنوان جعلی «اُزان» برنامهای هنری به یاد یکی از معروفترین هنرمند عاشیق مردمی برپا کرد. در حالی که هنرمندان عاشیق آذربایجان غربی از دوران صفویه خود را هم مبلغ و مرشد اخلاق دینی و مکتب اهل بیت (ع) مخصوصا مبلغ فضایل امیرالمؤمنین علی (ع)می دانند و هم در اشعارشان خود را «عاشق حق» (حق عاشیقی) می نامند!
این اولین اقدام مدعیان هویت طلبی البته در حد عوامانه خودشان است. خب، اهل ادبیات و زبان و تاریخ به این استدلالهای عوامانه هویتطلبان میخندند و می دانند که تمام این حقهها زیر سر جریان قومیتگرایی است که نامش را جدیداً «هویت طلبی» گذاشته اند. اما متاسفانه مسئولان خبر ندارند و فریب می خورند.
ناگفته نماند که این تغییر هویت ملی – فرهنگی را نخستین بار میرزا فتحعلی آخونداف با پیشنهاد تغییر الفبای مسلمانان و جعل یک الفبای قلابی در قرن 19 پیشنهاد داد و بسیار هم تلاش کرد و حتی با سفر به دربار عثمانی سعی کرد عملی کند، ولی موفق نشد و بعد مدتی از دنیا رفت. اما آتاترک 90 سال پیش تقریبا در ترکیه با تغییر الفبا از الفبای عربی و عثمانی به لاتین انجام خواسته آخونداف را عملی کرد و نسل جوان مسلمان ترکیه را از فرهنگ و تمدن تاریخی ریشهدار گذشته خود منقطع ساخت. همزمان، این خیانت ملی و فرهنگی در آذربایجان شوروی (سرزمین «آران»، جمهوری آذربایجان فعلی) اتفاق افتاد ابتدا الفبای عربی – فارسی را به لاتین، بعد به کریل و بعد از فروپاشی شوروی و تشکیل دولت و کشوری مستقل به نام «جمهوری آذربایجان» در سال 1991، از کریل روسی به لاتین غربی – ترکیه ای تغییر دادند و اهل سیاست نگذاشتند الفبای اصیل تاریخی و قرآنی بیش از هزار ساله آران – آذربایجان در حوزه فرهنگ و تمدن ایرانی – اسلامی بار دیگر رسماً به جایگاه نخستین خود و مانند قبل از سالهای 1928 به میان مردم و مدارس برگردد. اما در ایران بنا به عللی از جمله روشنگری و مقاومت علمای اسلام و روشنفکران مسلمان و متعهد، سیاستبازان غربزده دوره پهلوی اول و حتی قبلتر نیز نتوانستند این خیانت را عملی کنند.
اکنون هم برای اینکه در ایران اعمال خیانت هایی مثل تغییر الفبا محال است، قومیت گراها، با سوار کردن حقه ای به نام «هویت طلبی» سعی می کنند در اولین گام، هنجار عمومی و ساختار اصلی کلمات را بشکنند و ظاهر مرسوم کلمات را تغییر دهند، مثلا ارومیه را «اورمیه»، صابر را «صابیر»، عاشق را «آشیق» و آذربایجان را آزربایجان و مسلمان را موسلمان و … بنویسند. جالب اینکه اخیرا دیدم جوانی صادق با احساساتی پاک و تحت تاثیر همین القائات سامریگونه هویت طلبها، واژه «سیّد» را به شکل تحریفی و تلفظی «سئیید» نوشته است!
همچنین کلمات اروپایی را به نام کلمات تورکی با کلمات مرسوم ایرانی جایگزین میکنند مثلا به جای کلمه «فرهنگ»، واژه اروپایی «کولتور» را به کار میبرند و خیال می کنند این کلمه چون در ترکیه به کار می رود پس حتماً ترکی است اما واژه «فرهنگ» مال فارسهاست و در جمهوری آذربایجان هم کلمه «مدنیت» مرسوم است که آن هم عربی است، مال ما تورکها نیست! ما باید هویت خودمان را طلب کنیم و بنویسم «کولتور»!! … حتی اخیراً در شبکه های اجتماعی و سایتهای ویژه خود همین اهداف عوامانه را با عنوان جنبش هویت طلبی و با تغییر و تحریف کلمات و جعل اصطلاحان من درآوردی دنبال میکنند ….
در مرحله بعدی که مسئولان بیخبر نظام را کاملا با خود همراه کردند، نوبت به جعل یک هویت قومی، تاریخ پردازی و افسانه سازی رسمی به نام «تاریخ خودمان» خواهد رسید!
گفتنی است اخیرا همین هویت طلبهای جاعل هویت ساختگی جدید و بیاساس، حتی با عناوین مختلف و در مراسم های گوناگون، با چاپ بنر و تابلو، در شهر ارومیه حضور خود را عادی سازی میکنند، معلوم میشود این شهر شهری است بینظارت و هرت.
البته و صد البته اینجا روی سخن ما با مسئولان محترم است که بدانند و آگاه شوند و ندانسته در تور این جریان تجزیه طلبانه فرهنگی نیفتند.
دو هفته نامه دنیز 111
مورخ 8 شهریور 1396