مهرشاد ایمانی: عصر روز چهارشنبه 24آبان 1396 به همت موسسه ترجمه و تحقیق هور و انجمن ایرانی روابط بین الملل، سمینار «تحولات جدید و دورنمای ژئوپلیتیک منطقه» برگزار شد. به گزارش «قانون» در این سمینار جمعی از استادان ایرانی و ارمنستانی پیرامون چندمحور از جمله تحولات اخیر اقلیم کردستان عراق و تاثیرات آن بر کشورهای منطقه، معادلات ژئوپلیتیک در منطقه قرهباغ(قراباغ)، چشم انداز روابط نوین ایران و ارمنستان و تاثیر آن بر منطقه و نقش قدرت های منطقه ای و بین المللی در دورنمای ژئوپلیتیک منطقه به سخنرانی پرداختند. سخنان اظهارشده در این نشست از این حیث قابل توجه است که مواضع ایران و ارمنستان از زبان استادان برجسته علوم سیاسی و روابط بین الملل دو کشور ایراد شد. سمینار مذکور در چهار پنل به انجام رسید.
پنل یکم: تحولات اخیر شمال عراق و تاثیرات آن بر کشورهای منطقه
تقویت نیروهای کرد در مبارزه با داعش
«واهرام پطروسیان»، رییس دانشکده روابط بینالملل دانشگاه ایروان به عنوان شروع کننده بحث پنل یکم در خصوص تحولات اخیر اقلیم کردستان عراق گفت: «بحران های سوریه باعث ایجاد زمینه های قدرتیافتن کردهای این کشور شد. کردها در مناقشات اخیر توانستند خود را تقویت کنند اما طرح صلح و آتش بس با حزب کارگران کردستان(پ.پ.ک) با شکست مواجه شد. به هر روی، مقاومت نیروهای کرد در مقابل نیروهای داعش، مشروعیت جهانی جنبش کردی را به وجود آورد زیرا داعش در نگاه بین المللی تهدیدی عینیتر از کردها به شمار می آمد و هنگامی که کردها در مقابل آن ها توان رویارویی داشتند، به همگان ثابت شد که ایشان می توانند نیروهای حافظ صلح باشند. البته باید خاطرنشان کرد که ترکیه همواره نگرانی شدیدی از قدرت یافتن نیروهای پیشمرگه کرد داشت. در حقیقت ترکیه هراس داشت که پ.پ.ک با حمایت نیروهای پیشمرگه به قدرت برسد و به خطری مهم علیه این کشور تبدیل شود. نیروهای کرد در مواجهه با داعش بسیار سازمان یافته عمل کردند و مقامات ترکیه همیشه از این موضوع نگران بودند. جامعه جهانی با این استدلال که اگر میان پ.پ.ک و ترکیه مناقشه باشد، داعش قدرت می گیرد، تمایل نداشت که رابطه ترکیه و پ.پ.ک پرتنش باشد زیرا چنین شرایطی خلاف امنیت بین المللی تفسیر می شد. البته برخی از کارشناسان ترکیه باور دارند که حمایت های ایالات متحده آمریکا از کردها باعث قدرت گرفتن پ.پ.ک شد. هرچند شاید بتوان گفت که سناریوی قدرت یافتن کردها حتی پیش از پدیدآمدن بهارعربی چیده شده بود. البته ترکیه همواره اهرم هایی برای فشار به کردها در دست داشت. برای نمونه هنگامی که واحدهایی از پ.پ.ک در خارج از مرزهای ترکیه ایجاد شد، این کشور برنامه های دقیقی برای محاسبات اقتصادی و تجاری با عراق در نظر گرفت که البته اکنون وضعیت چنین سیاست هایی به طور کلی تغییر کرده است».
پطروسیان در پاسخ به پرسش یکی از حضار مبنی بر اینکه تحولات اقلیم کردستان عراق چه تاثیراتی بر ارمنستان می گذارد، گفت: «در این رابطه با رفراندوم اخیر اقلیم کردستان عراق، سه جمهوری قفقاز یعنی گرجستان، ارمنستان و آذربایجان موضع خود را اعلام کردند. موضع گرجستان بسیار انفعالی بود و ارمنستان خواستار حل مسالمت آمیز اختلافات شد اما مقامات آذربایجان به طور قاطع اعلام نگرانی از وضع موجود کردند زیرا آن ها هراس دارند که اقلیم کردستان عراق به الگویی برای قرهباغ تبدیل شود. جالب است که مواضع آذربایجان با رویکرد ترکیه در خصوص تحولات اقلیم کردستان عراق با یکدیگر تعارض دارد اما موضوع ارمنستان تامین کننده منافع ایران است».
فقدان مبنای تئوریک و ژئوپلیتیک، علت ناکامی رفراندوم اقلیم
«حمید احمدی»، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در خصوص تحولات اخیر کردستان عراق باور دارد که رفراندوم برگزار شده به دلایل متعدد با شکست مواجه شد. این استاد دانشگاه اظهار کرد: «برخی باور داشتند که رفراندوم اقلیم کردستان عراق به منظور جدایی سرزمینی، موفقیت آمیز خواهد بود اما به دلیل وجود مشکلات متعدد بر سر راه چنین هدفی، موفقیت همه پرسی بعید به نظر می رسید. یکی از مهم ترین دلایل شکست رفراندوم اقلیم، نبود زمینههای دموکراتیک بود. در اقلیم، دو مبنای تئوریک یعنی استناد به اصل حق تعیین سرنوشت ملل و عدم توجه به اقلیت های قومی وجود داشت. برخی در دهههای 80 و 90 میلادی پیرامون اصل جهانی شدن گفتند که دولت ها مشروعیت خود را از دست داده اند و به دلیل فشرده شدن زمان و مکان و با استناد به اصل حق تعیین سرنوشت، گروه های قومی می توانند کشور ایجاد کنند. از ابتدا معلوم بود که چنین برداشت موسعی صحیح نیست و به نتیجه نخواهد رسید. دیگر آنکه برخی نیز با استناد به عدم توجه به اقلیتهای قومی، مفهوم خودمختاری را مطرح کردند. اصولا طرح چنین مفهومی با اغراض سیاسی آغاز شد. دوخوانش از این معنا وجود داشت. یکی برداشت لیبرالی ایالات متحده آمریکا و دیگر برداشت مارکسیست-لنینیستی شوروی پیش برنده طرح خودمختاری بودند. دیدگاه لیبرالی برای رسیدن به هدف خارجی و اتحاد متفقین از خودمختاری اقوام حمایت می کرد. پس از جنگ جهانی دوم، دیگر ادامه اجرای مفهوم مذکور کارکرد خود را از دست داد. دیدگاه مارکسیست-لنینیستی حمایت از خودمختاری اقوام را وسیله ای برای جذب اقوام مختلف به اندیشه های چپ می دانست. البته باید پذیرفت که در جهت تحقق این هدف توفیقاتی نیز حاصل شد چنانچه با ایجاد ستون پنجم هایی، ناسیونالیسم ترکی و ارمنی را درهم شکست. بعدها برای صدور انقلاب اکتبر روسیه به کشورهای دیگر، این دیدگاه در عرصه بین المللی نیز رسوخ کرد. پس بنای تئوریک و ژئوپلیتیک در خصوص جدایی اقوام از کشور متبوع خود وجود نداشت. دیگر آنکه بعد از جنگ جهانی دوم نظام کاپیتالیسم به دلیل قطع سرمایه انبوه نفت و ایجاد حکومتهای ناسیونالیسم اقتدارگرا تمایلی به پاره پاره شدن جهان نداشتند. به خصوص آنکه بنیان ایالات متحده آمریکا مبتنی بر اصل دموکراسی است پس به صورت منطقی این کشور تمایل به وجود کشورهای قومی نداشت. جهان سرمایه داری لیبرال که به دنبال پول و دموکراسی است، نمی تواند پذیرای حکومت های دیکتاتوری باشد که هیچ عایده مالی ای نیز ندارند. آمریکا حکومت صدام را ساقط کرد تا در این کشور دموکراسی را حاکم کند. حال در چنین شرایطی بیشک از استقلال کردستان عراق حمایت نمی کند. اما عدم حمایت ایران از رفراندوم اقلیم کردستان عراق دلیل دیگری دارد. ایران در پی برگزاری این همه پرسی، نگران از دست رفتن پایگاه تشیع در عراق است. حمایت از ژئوپلیتیک شیعه عامل مخالفت ایران با استقلال اقلیم است. جالب است که در این موضوع، عربستان نیز در مقام یک کشور مخالف همصدا با ایران شد. البته آن ها مساله نژاد عربی را در دستور کار خود قرار دادهاند. مقامات عربستان سعودی، وجود یک کشور عربی- شیعه را به کردهای غیرعرب ترجیح می دهند. البته به نظر من، بارزانی می دانست که عموم کشورهای جهان و منطقه با استقلال اقلیم کردستان عراق مخالفت می کنند اما او به دلیل آنکه می خواست پایان دوره کاریاش همراه با مخالفتهای گسترده نباشد، سعی کرد تا از خود میراث مهمی به یادگار بگذارد تا شاید در آینده منشأ رخدادهایی اساسی باشد».
این استاد دانشگاه در پاسخ به پرسش روزنامه قانون مبنی بر اینکه در تقابل اصل حق تعیین سرنوشت و حق حاکمیت دولت ها، کدام مورد پذیرش است، گفت: «در ابتدا حق تعیین سرنوشت با خوانشی لیبرال مطرح شد. از سوی دیگر حق حاکمیت دولت ها نیز مساله ای است که از دیرباز وجود داشته و همواره بسیار قدرتمند بوده است. آنچه در بازخوانی اصل حق تعیین سرنوشت در قواعد بین المللی مشاهده می شود موارد بسیار محدودی است در صورتی که اصل حق حاکمیت دولتها به صراحت در اسناد بین المللی مورد اشاره قرار گرفته است. پس بی تردید در پاسخ به پرسش شما باید بگویم که اصل حاکمیت دولت ها بر اصل حق تعیین سرنوشت مقدم است».واهرام پطروسیان در پاسخ به همین پرسش، نظری مخالف با احمدی ارائه کرد و گفت: «در حال حاضر کسی حق تعیین سرنوشت را پایین تر از حق حاکمیت دولت ها نمی داند. بیشک این دو مفهوم با یکدیگر برابر هستند و قراردادن اولویت در خوانش این دو مفهوم را قبول ندارم».
پنل دوم: معادلات ژئوپلیتیک در قرهباغ کوهستانی و معمای امنیت و تاثیر جغرافیا بر استراتژی
حفظ امنیت مرزی در گرو تعامل قرهباغ و ایران
به گزارش «قانون» در ادامه این سمینار و در آغاز پنل دوم «واهرام بالایان»، کارشناس مسائل قفقاز در خصوص بحران قرهباغ گفت: «بحران منطقه قرهباغ هر روز شدیدتر می شود. حل این معضل ارتباط مستقیم با سیاست های کشورهای ابرقدرت دارد. روسیه یکی از کشورهایی است که به شدت در خصوص قرهباغ اعمال نفوذ می کند. به طور مثال یکی از خطرناک ترین اقدامات روسیه فروش گسترده تسلیحات به کشور آذربایجان بود. روسیه در ظاهر همیشه به دنبال ایجاد تعادل میان دو کشور آذربایجان و ارمنستان بوده است اما بی تردید فروش اسلحه به آذربایجان این قاعده را بر هم زد. از سوی دیگر، بحران های میان روسیه و کشورهای غربی، بحران قرهباغ را تشدید کرد. چنین اختلافاتی باعث شد تا غرب نیز در منطقه قفقاز نقش پررنگ تری داشته باشد. چنانکه در اوت2013 هنگامی که بحث همکاری های اروپا و ارمنستان مطرح شد، تنش میان روابط روسیه و ارمنستان پدید آمد که با پیوستن ارمنستان به اورآسیا این رابطه مخدوش ترمیم و رابطه ارمنستان با اروپا دچار مشکل شد. به هرحال روسیه تمایل دارد که در مناطق مرزی خود، جنگ و نزاع میان کشورها و اقوام وجود نداشته باشد زیرا اگر درگیری ها بالا بگیرد، معضل مهاجرت ایجاد می شود. از سوی دیگر آمریکا نیز به دلیل وجود منافع گسترده در این منطقه اعمال نفوذ خود را دارد. به طوری که در سال2007 وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا گفته بود که ترکیه میتواند حلقه خوبی بین غرب و آذربایجان باشد. غرب در استفاده از ترکیه این هدف را دنبال می کند که توافق استراتژیک ایران و روسیه را تضعیف کند. حتی این موضوع به تاریخی دورتر نیز مربوط می شود. در دهه 20میلادی مقامات وقت ترکیه از بلشویک ها خواستند تا نخجوان را به آذربایجان واگذار کنند. ترکیه همواره سیاستی ضدارمنی در دستور کار خود داشته است. از اینرو همیشه به دنبال قدرت یافتن آذربایجان بوده است. در چنین مسیری رابطه ترکیه با روسیه نیز چندان مبتنی بر تعامل نیست هرچند در سال های اخیر قدری این رابطه با ثبات شده است، اما به طور کلی رابطه دوجانبه این دو کشور در طول تاریخ چندان مثبت ارزیابی نمی شود».
راهبردهای استراتژیک ایران در قبال قرهباغ
«سالار سیفالدینی»، پژوهشگر اقوام و کارشناس مسائل قفقاز با تشریح ویژگی های جغرافیایی منطقه قرهباغ به برخی از سیاست های احتمالی ایران در خصوص مناقشه این منطقه اشاره کرد. او اظهار کرد: «قرهباغ کوهستانی، منطقه ای به وسعت 4400کیلومتر مربع در دوران اتحاد جماهیر شوروی بود که در نتیجه جنگ قرهباغ از سال1988 تا 1994 و پیروزی ارامنه، وسعت این منطقه به 12000کیلومتر افزایش یافت. جمعیت قرهباغ حدود 140هزارنفر است و 138کیلومتر مرز مشترک با کشور ایران دارد. البته باید خاطر نشان کرد که ایران با سه منطقه حساس دیگر که درگیر مناقشه هستند یعنی جمهوری آذربایجان، جمهوری ارمنستان و نخجوان نیز دارای مرز مشترک است. اکنون در قرهباغ، حکومتی دوفاکتو حاکمیت دارد که بازیگر جدی و عینی تلقی می شود و حتی می تواند بر سیاست های ارمنستان تاثیرگذار باشد. آنچه در خصوص تاریخچه تکوین قرهباغ میتوان گفت این است که پس از فروپاشی شوروری در قفقاز جنوبی سه دولت مستقل شناسایی و سه شبه دولت ظاهر شدند. یکی از هویت های شبه دولتی، ناگورنو-قرهباغ یا قرهباغ کوهستانی بود. البته باید گفت که این دولت هنوز از سوی جامعه جهانی مورد شناسایی قرار نگرفته است اما به عنوان یک بازیگر صحنه عملیاتی در عرصه جهانی وجود دارد. زیست مداوم ارامنه در کوهستان و در نتیجه کنترل بر نواحی کوهستانی در معادلات ژئوپلیتیک موجب برتری نظامی آن ها شد. مرزهای آذربایجان به ارمنستان محدب بوده و به همین دلیل موجب ضعف آذربایجان نسبت به ارمنستان شده است. هر دو کشور آذربایجان و ارمنستان، قرهباغ را بخشی از وطن می نامند. معنی این سخن در بعد ژئوپلیتیک این است که هر دو کشور قرهباغ را یک مکمل استراتژیک تلقی می کنند که بدون آن، کالبد فیزیکی دولت ناقص است. بی تردید در این بین اولویت برای باکو حفظ نخجوان است. نخجوان برونگان(فرورفتگی) آذربایجان در ارمنستان و قرهباغ برونگان ارمنستان در قلمرو آذربایجان است. هر دو منطقه پیش از به وجود آمدن ناسیونالیسم قومی، دارای جمعیت مرکب به صورت اقلیت-اکثریت بودند.
ارمنستان توانسته است برونگان خود در آذربایجان را حفظ کرده و اتصال سرزمینی به آن پیدا کند اما آذربایجان به نخجوان به طور مستقیم راهی ندارد. بنابراین پیوستگی سرزمینی آن مورد تهدید است و ارمنستان بدون قرهباغ، یگانگی فیزیکی خود را ناقص می داند. ارمنستان باید فشارهای خود بر نخجوان را افزایش دهد تا هزینه اقتصادی آذربایجان برای حفظ این ناحیه افزایش یابد. اما این فشار نباید به صورتی حاد اعمال شود که پیامد حضور نظامی بیشتر ترکیه در منطقه باشد. قلمرو محافظت شده جمهوری قرهباغ کوهستانی از دوناحیه تشکیل می شود.
نخست هسته تاریخی و اصلی و دوم نوار امنیتی اطراف که مرکب از 6ناحیه است و به شکل یک منطقه حایل تهاجم های نیروهای باکو به قرهباغ را مانند یک سپر دفع می کند. نواحی مذکور امروزه بیشتر خالی از سکنه هستند و به جز در شرق(فضولی و آغدام) نواحی کوهستانی صعب العبور هستند. در غرب قرهباغ نواحی لاچین و کلبجر، قرهباغ را به ارمنستان متصل می کنند. این نواحی، کوهستانی محسوب می شوند و کوه ها به مثابه یک دیوار از منطقه محافظت می کنند و کارکرد توپخانههای حریف را مختل می سازند. قرهباغ در مقیاسی بزرگ تر و از نظر استراتژی برخی از کشورها به ویژه ایران منطقه حایل محسوب میشوند که حدفاصل بین ترکیه و جمهوری آذربایجان است. این منطقه با جمعیت ارمنی و اندیشه حکومتی متفاوت کریدور مورد ادعای ترک ها را در حدفاصل دریای مدیترانه تا دریای خزر قطع کرده است؛ در غیر این صورت کریدور ترکیه، نخجوان، آذربایجان، خزر و آسیای میانه تکمیل خواهد شد و یک نوار گسترده از مدیترانه تا آسیای مرکزی در خدمت اهداف پانترکیسم قرار خواهد گرفت. به همین دلیل کشورهایی که در معرض تهدید پان ترکیسم قرار دارند، باید کنترل این منطقه توسط ارامنه را بخشی از منافع حیاتی و امنیت ملی خود تلقی کنند».
سیفالدینی در خصوص منافع ایران در حل مناقشه قرهباغ افزود:«منافع ایران در حل مناقشه قرهباغ را می توان این گونه برشمرد. ایران علاقه دارد مناقشه قرهباغ بدون درگیری و جنگ حل و فصل شود. سیاست حفظ وضع موجود یکی از راهبردهای ایران است و حقیقت سیاست ایران موازنه گرایی است. ایران خواستار مداخله بازیگر فرامنطقه ای در قفقاز جنوبی نیست. قدرتهای مداخلهگر فرامنطقه ای عبارتند از ایالات متحده آمریکا، ناتو و اسراییل. در حالی که جمهوری آذربایجان خواستار ورود هرسه بازیگر فرامنطقه ای مذکور به مجادلات این منطقه است و ارمنستان از این بازیگرها استقبال نمی کند. در صورت حل و فصل مناقشه، ملاحظات ژئوپلیتیک برای ایران از این قرار می تواند باشد؛ در یک سناریو میتوان گفت که قرهباغ کوهستانی به رسمیت شناخته می شود و در عوض مناطق اطراف آن به جمهوری آذربایجان واگذار می شود. ایران باید چند ملاحظه را مدنظر داشته باشد. ایران و قرهباغ کوهستانی امروزه 138کیلومتر مرز مشترک دارند که این مناطق جزو هسته درونی قرهباغ نیستند. در هر سناریویی ایران و جمهوری قرهباغ باید دارای مرز مشترک حداقل 30کیلومتری باشند. بنابراین قرهباغ کوهستانی می تواند زمینه های لازم برای استقرار یک دالان مرزی با ایران را آماده کند تا در صورت شناسایی به صورت فوری با ایران هم مرز شود.
برای تحقق این هدف حفظ استان هایی چون زنگیلان حیاتی است. سناریوی دیگر را می توان چنین دانست. نواحی ای که به جمهوری آذربایجان واگذار می شود نباید در آینده منشأ تهدیدی برای ایران باشد یا به دشمنان ایران واگذار شوند. از سوی دیگر، ایران می تواند کشور جدید را به رسمیت شناخته و وارد تعامل تجاری شود. هر طرح صلحی که متضمن اتصال نخجوان به آذربایجان و به طریق اولی ترکیه به آذربایجان باشد به ضرر ایران است. از سوی دیگر هر طرح صلحی که متضمن استقرار نیروهای نظامی روس(با عنوان حافظ صلح) در مناطق حایل باشد، به ضرر ایران است. از این رو لازم است ایران از درگیری نظامی جلوگیری کند. کمک به احیای نخجوان به ضرر منافع ملی ایران است. ایران ضمن حفظ نفوذ در قرهباغ باید نقشی در احیای آن داشته باشد تا محور فشار بر باکو از طریق نخجوان تکمیل شود».
پنل سوم: چشم انداز روابط نوین ایران و ارمنستان و تاثیر آن بر ثبات منطقه
ضرورت بهبود روابط اقتصادی ایران و ارمنستان
«آرمن ایسرائیلیان»، معاون دانشکده ایران شناسی دانشگاه ایروان در پنل سوم پیرامون چشم انداز روابط ایران و ارمنستان در گفت: «آذربایجان بیشتر سعی می کند مناطق جنوبی قرهباغ را ناامن کند. بی شک برای ایران نیز باید مهم باشد که کشوری چون آذربایجان همواره در عمل و گفتار خود دچار تناقض است. آذربایجان تهدیدی مشترک برای ایران و ارمنستان است و حمایتهای بی دریغ عربستان از آذربایجان، زنگ خطری برای تمام کشورهای منطقه است. ایران و هم پیمانانش باید توجه کنند که به چه میزان در کشور آذربایجان از جنبش های ضدایرانی حمایت میشود. موضوع مهم دیگر، روابط اقتصادی ایران و ارمنستان است. ایران و ارمنستان پروژههای اقتصادی بزرگ و مهمی را با یکدیگر انجام می دهند و آذربایجان می تواند عاملی برای تهدید چنین روابطی باشد. اگر ایران می خواهد به عنوان یک کشور تاثیرگذار منطقه ای جایگاه خود را حفظ کند ضرورت دارد که با کشورهای امن، روابط گسترده اقتصادی داشته باشد و از کشورهای فتنه انگیز دوری کند. البته در سال های اخیر مناسبات اقتصادی ایران و ارمنستان بسیار خوب بوده است. البته ارمنستان توقع بیشتری از توافقنامه برجام داشت. هرچند می دانیم که بخش عظیمی از عدم اجرای دقیق برجام به دلیل تفاوت رویکرد سیاست های خارجه ایالات متحده آمریکا بوده است».
«بهرام امیراحمدیان»، دیگر کارشناس این سمینار در ادامه این بحث گره خوردگی اقتصادی را یکی از علت های امنیت پایدار منطقه ای دانست. این استاد دانشگاه در این سمینار گفت: «نکته مهمی که در روابط ژئوپلیتیک منطقه به شدت مهم به نظر می رسد، مناسبات اقتصادی قرقیزستان، ایران، افغانستان و تاجیکستان با چین است. چین مانند پروژه راه آهن در تمام این کشورها می خواهد به ساخت پروژه مبادرت ورزد که در چنین حالتی گره خوردگی اقتصادی پدید می آید. گره خوردگی اقتصادی میان کشورها باعث ایجاد امنیت پایدار می شود. البته باید توجه داشته باشیم که برای برقراری و تداوم فعالیت های اقتصادی با کشورهای دیگر احتیاج به ایجاد فضای سیاسی و حقوقی با ثبات است».
پنل چهارم: نقش قدرت های منطقهای و بینالمللی در دورنمای ژئوپلیتیک منطقه
صلح منطقه ای در گرو سیاست های روشن
«استپان گریگوریان»، استاد دانشگاه ایروان و تحلیلگر ارشد سیاسی در خصوص مناقشات منطقه ای گفت: «ترکیه اعلام کرده است که از لحاظ مالی از آذربایجان حمایت میکنیم و حتی در صورت بروز جنگ، حامی آذربایجان هستیم. می دانیم وقتی کشوری در مجاورت بحران باشد، می تواند از نیروهای خارجی برای برقراری صلح درخواست کند. اکنون ایران نیز این حق را دارد که برای ایجاد صلح در کشورهای منطقه من جمله آذربایجان، از دیگر کشورها درخواست مداخله کند. ایران تمام وظایفی که در برجام مشخص شده را به طور کامل انجام داده است ، بنابراین از هر سو که به موضوع نگاه می کنیم ایران کشوری حافظ صلح است. ایران و چین منافع خود را در گرو منطقه ای آرام می دانند اما این قاعده برای آمریکا قدری متفاوت است. ایالات متحده همواره در پی ایجاد تنش بوده است و هیچگاه سیاستی واحد و باثبات را پیگیری نکرده است. به نظر می رسد که باید در منطقه خاورمیانه سیاستی مشخص و پایدار حکم فرما باشد نه آنکه بعضی از کشورها به دلیل منافع خود، به صورت مداوم بر آتش افروزی ها دامن بزنند».
«ابراهیم متقی»، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در ادامه پنل پایانی اظهار کرد: «بحثهایی که در نشست گفته شد، بخش هایی از واقعیتهای روابط بینالملل است. اما مساله اصلی این است که چرا بسیاری از قراردادهایی که روی کاغذ نوشته می شود در مرحله اجرا به مشکل می خورد. بسیاری از بازیگران منطقهای در تنگنای بحران قرار دارند. هنگامی که شکل روابط روسیه و آمریکا مشخص نیست، شرایطی بی ثبات پدید می آید. ناپایداری های سیاسی در عصر حاضر را می توان چنین تحلیل کرد. پس از گذشت سال ها از جنگ سرد هنوز روابط بینالملل منسجم نشده است. گرچه آمریکا قدرت برتر را دارد اما نمی تواند از عهده مدیریت منطقه برآید. گرچه اقتدارگرایی روسی پایان پذیرفته، اما ناامنی ها بیشتر شده است. وقتی کشورهای مهم از قدرت تخریب برخوردار هستند اما توان برقراری امنیت را ندارند از ایران چه انتظاری می توان داشت؟ اگر ایران به همین میزان نقش آفرینی نکند ناامنی بیشتر میشود. برخی میگویند ایران نباید نقش آفرین منطقه باشد. این سخن، انگاره آشوب ژئوپلیتیک منطقه ای است و دورنمای تحولات سیاسی را بی ثبات و ناامن می کند».