ترکیه در دهه نخست حکومت عدالت و توسعه، سیاست تقبیح سرکوب کردها در دهه های گذشته را پیگیری میکرد. در چارچوب این سیاست کار تا جایی پیشرفت که “حزب اقدام ملی” آک پارتی را به خیانت محکوم کرد.
از سال 2013 مذاکرات فشرده ای با عبدالله اوجالان صورت گرفت و حاکان فیدان مستقیما رهبران پ.ک.ک را به عنوان طرف حساب مخاطب قرار داد. نمایندگان نزدیک به پ ک ک نیز با حمایت دولت به زندان محل نگهداری اوجالان رفت و آمدهایی آغاز کردند تا روند آشتی به نتیجه دلخواه برسد.
اردوغان نیز گاهی از فدرالیسم صحبت به میان می آورد و میگفت “در ساختار عثمانی ایالات کردستان داشتیم،چرا از این بترسیم” . در همین دوره رسانه های ترکیه از اطلاق عنوان تروریست به خرابکاران پ ک ک خودداری می کردند. حتی هنگامیکه اعضای پ ک ک پرچم های ترکیه را در شهرهای کردنشین پایین می کشیدند رسانه ها از عنوان “معترض” برای آنها استفاده می کردند. این دوره از تاریخ معاصر ترکیه صرفا پرانتزی بود بین 2002 تا 2015 که به زودی بسته شد.
حقیقت این است که ژئوپلیتیک ترکیه در دهه بیست بر اساس قومیت ترک بنا نهاده شد که لازمه آن انکار سایر قومیت های بجا مانده از عثمانی بود.
با انتخاب نام بشدت قومی “ترکیه” برای کشور جدید این پروسه رسمیت پیدا کرد و قانون اساسی آن تعریفی از شهروندان ترک ارایه داد که صرفا “ترکزبانهای حنفی مذهب” را به عنوان شهروند می پذیرفت.
عناوینی مانند: قانون کیفری ترک، پرچم ترک، پول ترک، وطن ترک و بسیاری دیگر از نهاد که عنوان ترک را یدک می کشند در جامعه ظاهر شدند که باعث طرد کردها می شد. هویت ترکی، برساخته ای جدید است که عمق زیادی ندارد و به دلیل معاصر بودنش تجربه زیسته مشترکی بین کردها و ترکها وجود ندارد.
پیش از تشکیل کشور ترکیه حتی خود آتاترک نیز بارها به امکان مشارکت کردها در نظم جدید تاکید کرده بود.
اردوغان برای مدتی سعی کرد سیاست عثمانی که پیش از میثاق ملی رواج داشت را در خصوص کردها پیش ببرد. اما با تمام کوشش هایش موفق به این کار نشد. نظامات ترکیه در دهه های گذشته به گونه ای بنا شده است که کردستیزی در آن نهادینه شده است و هر گونه عدول از این سیاست ماهیت گذرا دارد. این نظامات خواه ناخواه خود را به سیاستمداران ترکیه تحمیل می کند.
در حمله به عفرین ترکیه اعلام کرده است که عملیات به اصطلاح شاخه زیتون صرفا برای دفاع مشروع در برابر نیروهای نزدیک به پ ک ک است. ولی باید پرسید اگر قدرت سیاسی دیگری اداره منطقه را بر عهده داشت، ترکیه به شمال سوریه حمله نمی کرد؟
نیروهای غیررسمی ترکیه (القاعده) در حمله به شمال سوریه فرقی بین کردها و پ ک ک قائل نیستند، همانطور که نیروهای رسمی ارتش فرقی بین کودکان و تروریست ها قایل نیستند.
امروز شاهد حمله ترکیه تحت رهبری اردوغان به کردهای سوریه هستیم. همان اردوغانی که چندی پیش میگفت: چرا از کردها می هراسید، امروز استفاده از نام “کردستان” را ممنوع کرده و فضای سیاسی را دهه 80 و 90 برده است.
این نشان می دهد که مشکل آنها، صرفا آن گونه که حقی ایغور (تحلیلگر دولتی ترکیه) می گوید با پ ک ک نیست. بلکه مشکل با کردها است.
ترکیه نمیتواند از ماهیت قومیتی خود فراتر رود است و ناسیونالیسم قومی خود را به ناسیونالیسم سرزمینی تبدیل کند به گونه ای که در این جبر اسیر شده است.
ترکیه می گوید ی پ گ در صدد تجزیه کشور سوریه و تاسیس کشوری جدید اند. اما آیا واقعا در سوریه چیزی به اسم حاکمیت دولتی وجود دارد که نیازی به تجزیه آن باشد؟ آیا سوریه عملا متلاشی نشده است و مسئول این وضع خود ترکیه نیست؟ و مهم تر اینکه آیا دولت سوریه درخواست کمکی از ترکیه کرده است این شاخه زیتون مشروعیت پیدا کند؟
اگر قرار باشد ترکیه بر اساس یکسری توجیهات خودخواهانه هر از چندی عملیات فرامرزی انجام دهد، در آینده هیچ کشور همسایه ای از گزند آن در امان نخواهند ماند.
سوریه،عراق،قفقاز و… همگی می توانند جز اهداف آینده این کشور باشند!
شاید ترکیه مایل است رفتاری مشابه ایران از خود به نمایش بگذارد، اما باید در نظر داشت که سیاست خارجی منطقه ای فقط چند سال است در دستورکار آنکارا قرار گرفته است. تفاوت ایران و ترکیه در این است که ایران دارای متحدان سنتی در منطقه برای مداخله است و مجبور نیست هر بار دست به لشکر کشی نظامی بزند. اما ترکیه فعلا جز نیروهای القاعده متحد مهم دیگری ندارد. نیروهایی که قابل اعتماد نیستند و پیش از این به پاکستان و امریکا خیانت کرده اند.