کردها بومیان دیرین آذربایجان: آذریها و کردها دوشادوش هم در برابر بیگانگان ایستادند

۸ اسفند, ۱۳۹۶
کردها بومیان دیرین آذربایجان: آذریها و کردها دوشادوش هم در برابر بیگانگان ایستادند

ناحیه آذربایجان (از شمال استان زنجان تا کرانه جنوبی ارس) یک ماهیت جغرافیایی و غیرقومی است. این ناحیه سکونتگاه اقوام آریایی ماد بود که بعدها به شعبه های آذری و کُرد تبدیل شده و ترکیب شدند. بخشی از آذری ها در گذشته کُرد بودند و به مرور آذری شدند. برای مثال نیای پدری شیخ صفی الدین اردبیلی بنا بر روایت «ابن بزار» در صفوه الصفاء کُرد بود و «پیروز شاه زرین کلاه» نام داشت. صفویان بعد از شیعه و آذری ماب شدند.

سلسله های «روادیان و شدادیان» از دیگر نمونه های بارز این روند هستند. که سیر تحول آنها پیچیده و قابل مطالعه است. مرور کتاب ارزشمند شهریاران گمنام پیچیدگی مساله را به خوبی مشخص خواهد و به ما خواهد گفت که در ایران نمی توان با یک خط کش ساده، انسانها را از یکدیگر جدا پنداشت.

درتاریخ آمده است که تجدید بنای شهر تبریز را به این خاندانهای کُرد نسبت داده‌اند. بلاذری هم آبادی شهر تبریز را به اقدامات آنها نسبت می‌دهد.

دانشنامه اسلام به نقل از ابن‌ندیم روایت می‌کند که «بابک خرمدین» پیش از قیام دو سال نزد «محمدابن رواد» در تبریز بود. می دانیم که سرکوب قیام بابک خرمدین به دست خلیفه معتصم که مادرش ترک بود اتفاق افتاد. تواریخ طبری، الکامل و بسیاری از تواریخ اسلامی جزئیات سرکوب بابک خردمین توسط سرداران و سپاهیان تُرک خلیفه را شرح داده و در سایت آذریها چندین مطلب مستند در این خصوص آمده است و در اینجا از ذکر جزئیات پرهیز میکنیم. حتی نویسندگان پان ترکیست مانند گونتای گنج آلپ در کتاب خود صراحتا، سرکوب بابک را به معاونت سپاهیان ترک معتصم میداند که در پادگان سامرا نگهداری می شدند.

در دوره ابومنصور وهسودان نخستین طوایف غُز (شعبه ای از ترکان) مقارن حکومت مسعود غزنوی به آذربایجان یورش بردند. ترکان به شهرها و آبادی‌های آذربایجان می‌تاختند و مردم را قتل‌عام می‌کردند یا اموالشان را به یغما می‌بردند. ابن اثیر در بین حوادث سال 420- 432 چنین می نویسد: « به هر کجا می رسیدند، یغما می کردند تا به آذربایگان رسیدند.» که شماره آنها را ابن اثیر، دو هزار خرگاه می نویسند و آنهایی که در خراسان ماندند، دو برابر اینان بودند! مولف شهریاران گمنام در نهایت نتیجه می‌گیرد که شماره آنها بیش از چهل هزار نفر نبود.

از اشعار قطران تبریزی پیدا است که میان امیروهسودان و غزها جنگ سختی درگرفت و او توانست در نهایت آنان را از آذربایجان بیرون کند. هر چند مکررا و مجددا به آذربایجان حمله کردند.

ابن اثیر روایت می کند که اندکی بعد ترکان غُز به «مراغه» حمله بردند و مسجد آنجا را به آتش کشیدند و اهالی شهر را «قتل‌عام» کردند. وی در شرح اتفاقات سال 420-429 می نویسد:

«وهسودان دختری از غزان بگرفت تا مگر با این خویشاوندی آن طایفه رام او باشند. ولی غزان هرگز سر رام شدن نداشتند و در آذربایجان نیز همان رفتار را پیش گرفتند. در همان سال 329 بود که به مراغه تاخته از مردم آنجا و از کردان هذبانی که در روستاها بودند بی اندازه کشتند و مسجد آدینه شهر را آتش زدند. دسته ای از ایشان که در ارومی بودند به کردستان و ارمنستان تاخته و کشتار و از یغما دریغ نکردند.

 امیروهسودان به کمک ابوالهیجا ربیب‌الدوله از «کردهای» هذبانی و حاکم «ارومیه» به غزان حمله کرد و بسیاری از آنان را کشت.

در همین وقایع است که قطران در ستایش امیر وهسودان قصیده ای می سراید و می گوید:

گرچه داد ایران را بلای ترک ویرانی… شود از عدلش آبادان، چو یزدان کند یاری

 

سرزمین اغوزها در قزاقستان کنونی

سراسر تاریخ ایران نشان از حضور کردها در جغرافیای آذربایجان دارد البته در تمام نقشه‌های تاریخی نیز منطقه شمالغرب ایران آذربایجان نامیده شده است نه کردستان.

کردها و آذریها هزاران سال در کنار هم زیسته اند و زندگی کرده اند و تا پیش از حمله ترکان غز آرامش داشتند. ترکان آمدن و رفتند و یا در جمعیت مستحیل شدند، اما اگر امروز عده قصد دارند، پیشینه تاریخی خود را به غُزها برسانند، تا بلکه سهمی بیشتری از قدرت را کسب کنند، سخت در اشتباه اند زیرا تاریخ با آنها نیست. کردها و آذریها هر دو بومی این منطقه اند، آنکسی که مهاجم و میهمان است غزها و کسانی اند که خود را نواده غزها می پندارند. باید پرسید، چگونه میتوان فرض کرد که غزها بومی آذربایجان بوده اند در حالی که تمام صفحات تاریخ مملو از حملات و یورش آنان به این دیار است؟ آیا انسان به خانه خود حمله می برد؟

قصیده انوری در استمداد از پسر سنجر و دادخواهی از وی در برابر غزها سوزناک و تاریخی است:

به سمرقند اگر بگذری ای باد سحر …نامه اهل خراسان به بر خاقان بر

آخر ایران که ازو بودی فردوس به رشک…وقف خواهد شد تا حشر برین شوم حشر

خسرو عادل خاقان معظم کز جد…پادشاه است و جهاندار به هفتاد پدر

 دایمش فخر به آنست که در پیش ملوک…پسرش خواندی سلطان سلاطین سنجر

باز خواهد ز غُزان کینه که واجد باشد…خواستن کین پدر بر پسر خوب سیر

ای کیومرث‌بقا پادشه کسری عدل…وی منوچهر لقا خسرو افریدون فر

قصه اهل خراسان بشنو از سر لطف … چون شنیدی ز سر رحم به ایشان بنگر

این دل افکار جگر سوختگان می‌گویند: …کای دل و دولت و دین را به تو شادی و ظفر

خبرت هست که از هرچه درو چیزی بود…در همه ایران امروز نمانده است اثر؟

خبرت هست کزین زیر و زبر شوم غُزان … نیست یک پی ز خراسان که نشد زیر و زبر؟

 

حتی تاریخ نویسان معاصر نیز به حضور پر رنگ کردها در آذربایجان غربی در عصر مشروطه اذعان دارند.

یرواند آبراهامیان در کتابهای ایران بین دو انقلاب و تاریخ ایران مدرن به این موضوع اشاره کرده است.

از این رو جامعه ما باید آن گفتار ضدایرانی را که مدعی مهاجر بودن کردها در آذربایجان است را به حاشیه براند. اتفاقا یکی از زبانهای بومی آذربایجان زبان کُردی است.تجدد بنای تبریز توسط کردها بود. کردها بودند که مردم آذری را از ستم ترکان غُز نجات دادند و به خاطر آنها شمشیر زدند.

بر اساس قانون اساسی و همچین بیانیه جهانی حقوق بشر همه انسانها حق انتخاب محل زندگی دارند و نمیتوان کسی را از انتخاب محلی برای سکونت به ویژه در داخل کشورها منع کرد.

کردها و آذریها علاوه بر این که دارای ریشه نژادی و تاریخی مشترکی هستند، از دیرباز در کنار هم زندگی کرده و با یکدیگر آمیخته اند و حتی در دوره های مختلف کردها آذری و یا آذریها کرده شده اند و در برابر غُزها، دوشادوش هم شمشیر زدند.

امتزاج و درآمیختگی این دو گروه هم خانواده، یکی از مهم ترین عناصر تمدن ساز در شمالغرب فلات ایران است.