درآمد
پس از ظهور داعش و بر هم خوردن نظم سیاسی و حاکمیت دولت سوریه بر جغرافیای این کشور، در شمال سوریه مناطق کردنشین به مرور تحت حاکمیت گروهی به نام حزب اتحاد دموکراتیک (پ.ی.د) قرار گرفت که در حقیقت شاخه سوری پ.ک.ک است. این ناحیه شامل یک نوار تقریباً گسیخته است که از سه کانتون خودمختار تشکیل شده است. ترکیه که خواستار تغییرات اساسی در نظام سیاسی سوریه بود، پس از ناکامی در این مرحله با مشکل بزرگی که ناشی از بیثباتی جنگ داخلی بود روبرو شد؛ اینکه کُردهای نزدیک به پ.ک.ک در آستانه تأسیس یک کیان کُردی در امتداد نوار جنوبی مرزهای ترکیه بودند.
از نظر ترکیه، کُردهای سوریه به تأسیس یک کشور مستقل دوفاکتو نزدیک میشدند؛ بنابراین ترکیه در حملاتی پیشگیرانه بدون توجه به تبعات احتمالی، مواضع نیروهای اتحاد دموکراتیک را هدف قرار داد. هدف دو عملیات نظامی سپر فرات و شاخه زیتون که با همکاری نیروهای ارتش آزاد سوریه انجام شد، مهار و جلوگیری از تأسیس یک کیان کُردی در شمال سوریه بود.
ترکیه پس از عملیات سپر فرات در سال 2016، عملیات ورود به کانتون کُردی عفرین را آغاز کرد. عفرین کوچکترین و غربیترین ناحیه کُردی در شمال سوریه است که در ادبیات پ.ک.ک از آنها بهعنوان «کانتون» یاد میشود. مجموعه کانتونهای جزیره، کوبانی و عفرین در ادبیات سیاسی جنبش کُردی با نام «رژوا» یعنی غرب کردستان معروف هستند و کنترل آنها در دست حزب کارگران کردستان ترکیه (پ.ک.ک) قرار دارد. این حزب به دلیل حمایت حافظ اسد از آنها در برابر ترکیه و در اختیار داشتن چند قرارگاه شبهنظامی در این مناطق، دارای ریشه سنتی در کردستان سوریه است و تلاشهای بارزانی برای کسب جایگاه در شمال سوریه بهجایی نرسیده است. به همین دلیل حکومت ترکیه بر این باور است که در صورت تثبیت و توسعه پ.ک.ک در شمال سوریه، با وجود منابع زیرزمینی و دسترسیهای جغرافیایی بهویژه دسترسی به دریای مدیترانه، مهار جنبش کُردی به رهبری پ.ک.ک دشوار بوده و باعث خدشه بر امنیت ملی ترکیه خواهد شد. به همین دلیل دولت ترکیه، برنامهای همهجانبه برای سرکوب پ.ک.ک و اقمار آن در داخل کشور و همچنین سوریه را آغاز کرد.
از نظر ارتش ترکیه به لحاظ نظامی و استراتژیک، عملیات شاخه زیتون که در روزهای نخست سال جدید میلادی آغاز شد، مکمل عملیات سپر فرات بود. از اینرو برای شناخت عملیات شاخه زیتون باید با ماهیت و جزئیات سپر فرات بیشتر آشنا شد.
عملیات سپر فرات توسط ارتش ترکیه از تاریخ ۲۴ دسامبر ۲۰۱۶ از منطقه غربی رود فرات و بین مرز ترکیه ـ سوریه آغاز شد و نیروهای مورد حمایت ترکیه توانستند ابتدا با تصرف مناطق تحت کنترل داعش به جرابلس نفوذ و آن را تصرف کنند. سپس پیشروی خود علیه نیروهای دمکراتیک سوریه را ادامه دادند. ترکیه هدف این عملیات را تأمین امنیت مرزهای خود و دور ساختن گروههای تروریستی دانست که ممکن است امنیت مرزها و شهروندان ترکیه را تهدید کنند.
زمینه سیاسی این عملیات به بازپسگیری منبج توسط نیروهای کُرد در ماه آگوست بازمیگردد که با حمایت ایالات متحده توانسته بودند این شهر را از کنترل داعش خارج کنند. به این ترتیب برای تشکیل یک کریدور کُردی در شمال سوریه، تصرف شهرهای جرابلس و الباب (غرب فرات) در چشمانداز آتی کُردها قرار داشت. از سوی دیگر ترکیه به دلیل ملاحظات امنیتی و ژئوپلیتیک، غرب فرات را بهعنوان خط قرمز خود عنوان کرده و خواستار دور شدن نیروهای کُرد از این نواحی شده بود. ترکیه قصد داشت به هر قیمت ممکن از تشکیل کریدور کُردی در شمال سوریه جلوگیری کرده و به این ترتیب از افزایش قدرت پ.ک.ک به یک قلمرو جدید و مهمتر از آن مستقل در سرزمینهای شمال سوریه جلوگیری کند.
در اواخر آگوست حملهای محدود و «مشکوک» از سوی حکومت اسلامی شام و عراق (داعش) در شهرهای مرزی ترکیه صورت گرفت که با بمباران متقابل از سوی ترکیه روبرو شد. ترکیه دلیل ناامنی مرزهایش را عدم ثبات در مرزهای جنوبی اعلام کرد و بهجای داعش، نیروهای کُردها را هدف قرار داد!
چند روز بعد ترکیه رسماً اعلام کرد که برای بازپسگیری جرابلس از داعش عملیات جدیدی را آغاز خواهد کرد. پس از بمباران جرابلس توسط ارتش ترکیه نیروهای زرهی ارتش به همراه نیروهای ارتش آزاد متشکل از ترکمانها و عربها به سمت جرابلس در چند کیلومتری مرز ترکیه حرکت کردند و پس از 15 ساعت و با یک نفر تلفات از میان نیروهای ارتش آزاد موفق به تصرف جرابلس از دست داعش شدند! در مرحله دوم عملیات نیروهای ترکیه به منطقه عزاز در غرب جرابلس حرکت کرده و خطی جدید بین این دو منطقه گشودند.
عملیات شاخه زیتون
شاخه زیتون نام عملیاتی است که از سوی نیروهای ارتش ترکیه و ارتش آزاد سوریه در ژانویه 2018 برای تصرف تلرفعت از توابع عفرین در استان حلب سوریه انجام شد. ترکیه هدف از این عملیات را پاکسازی منطقه از نیروهای دموکراتیک خلق کرد، پ.ک.ک و داعش عنوان کرد که موجودیت ملیاش را تهدید میکردند. اردوغان اعلام کرده که نیروهای ارتش پس از تصرف عفرین به سمت منبج حرکت خواهند کرد زیرا نیروهای وابسته به پ.ک.ک در این منطقه حضور دارند.
هرچند از ژانویه تا فوریه 2018 روند تصرف مناطق اطراف عفرین بهکندی پیش میرفت اما به نظر میرسید ترکیه سعی دارد با کمترین هزینه و تلفات به همراه بیشترین ملاحظهکاری به منطقه دست پیدا کند. عملیاتی که با آغاز سال نو میلادی کلید خورده بود در نوروز 1397 به انجام رسید و نیروهای ارتش آزاد و ترکیه توانستند وارد عفرین شوند.
پیامهای تصرف عفرین
به نظر میرسد، تصرف عفرین پیامهای نمادینی برای همه و بهویژه کُردها داشت که در ادامه به برخی از مهمترین آنها خواهیم پرداخت:
پیام اول: رقابت با خاطره آتاترک
اردوغان خود را معمار ترکیه نوین میداند. اگر وی در دهه 2000 خود را ازنظر سیاستهای باز اقتصادی، عمرانی و میانهروی و نوعثمانیگری با تورگوت اوزال مقایسه میکرد، امروز از آن مرحله عبور کرده و سعی دارد مقامی همسنگ آتاتورک نزد شهروندان پیدا کند. به همین دلیل بود که با توقف عملیات در عفرین، روز اشغال این شهر را با سالگرد پیروزی ارتش عثمانی درنبرد گالیپولی در جنگ جهانی نخست که مصطفی کمال پاشا نقشی اساسی در آن داشت، همزمان کرد. به این ترتیب با کمرنگ کردن نقش آتاتورک در آن نبرد تاریخی و پررنگ کردن نیروهای «عثمانی» و همچنین مقایسه این دو پیروزی، اردوغان تلاش کرد گامی دیگر در رقابت با یادواره آتاتورک بردارد. آتاتورک بهعنوان دولتمردی که خاستگاه نظامی داشت، پیروزیهای نظامی، سیاسی و دیپلماتیکی زیادی به دست آورد. اردوغان در حوزه داخلی بهویژه اقتصادی و عمرانی پیروزهای بیشتری داشت. اکنون وقت آن رسیده بود، پیروزی نظامی نیز در کارنامه وی ثبت شود؛ بنابراین با پوشیدن لباس ارتشی در میان نظامیها حاضر شد و به نزدیکی عفرین رفت تا در ذهنیت شهروندان ترک، اینهمانی بیشتری با آتاتورک کسب کند.
پیام دوم: روز نو برای جنگ
تصرف عفرین در نخستین روز نوروز و تبلیغات گسترده در این خصوص، پیام دیگری برای کردها داشت. در فرهنگ نوروز، این روزها بهعنوان سال جدید، آغاز دوباره و توأم با آرامش و صلح تلقی میشود. اردوغان در نخستین روزهای سال جدید کام کُردها را تلخ کرد و نظمی جدید در کانتون عفرین مستقر کرد.
پیام سوم: انتقام کوبانی
در سال 2015 کوبانی تبدیل به نماد مقاومت کُردها علیه نیروهای متخاصم شد. نیروهای داعش برای چندین ماه کوبانی را در محاصره داشتند و با وجود نزدیکی این شهر به مرز ترکیه، دولت این کشور اجازه ارسال کمک، مهمات و حتی کمکهای انسانی را به این کانتون صادر نکرد. بهزودی طوفانی از خشم کُردها علیه اردوغان به پا خواست و شورشهای شهری در ترکیه آغاز شد. این حوادث تیر خلاصی بر پیکر نیمهجان پروژه آشتی با کُردها بود که اردوغان همه اعتبار خود را برای تحقق آن هزینه کرده بود. کُردها، اردوغان را مسؤول مستقیم پیشروی نیروهای داعش و قتلعام احتمالی کوبانی میدانستند. در نهایت داعش نتوانست مقاومت کوبانی را در هم شکند و این شهر تبدیل به یکی از نمادهای همبستگی و مقاومت کُردها شد.
اما تصرف تحقیرآمیز کانتون عفرین در حقیقت انتقام شکست داعش در کوبانی بود. بهویژه اینکه نیروهای ارتش آزاد که به اعتقاد برخی علاوه بر القاعده بقایای داعش نیز در آن حضور دارند، پیشاپیش نیروهای ارتش ترکیه حرکت میکردند. ارتش آزاد بلافاصله پس از رسیدن به عفرین به سراغ تندیس کاوه آهنگر رفت که برای کُردها نماد مقاومت است و با شکستن آن، علاوه بر نشان دادن قدرت تخریبگری، پیامی مستقیم به همه کُردها فرستاد.
پیام چهارم: عدم درک صحیح از جایگاه
نیروهای کُرد سوریه که شاخهای از پ.ک.ک است، از متحدان جدی امریکا در شمال و غرب سوریه است که با روسیه نیز روابط خوبی دارند؛ اما هیچ یک از این کشورها در برابر پیشروی نظامی و غیرمسؤولانه ترکیه در سوریه، واکنش جدی نشان ندادند و حتی ترامپ چند روز پس از اشغال عفرین گفت که هنوز لازم است با ترکیه در امور سوریه همکاری کنند.
سکوت جامعه بینالمللی در برابر کشتار غیرنظامیان و پیشروی ترکیه در بخشی از خاک کشوری دیگر، نشان داد که کُردها برخلاف تصور خود اهمیت زیادی برای جهان ندارند. کارشناسان سیاسی اکنون به این باور رسیدهاند که کُردها در درک جایگاه واقعی خود در معادلات ژئوپلیتیک جهانی در اشتباه بودهاند و برآورد اغراقآمیزی از ظرفیتهای خویش در عرصه بازیگری بینالملل دارند. هرچند بهار عربی چشماندازهای تازهای پیشروی کُردها پدیدار ساخت اما این دستاورد چیزی نبود که برای آن تلاش کرده باشند و یا محصول اراده کُردها بوده باشد.
تجربه ناکامِ تلاش برای استقلال و شکست عفرین نشان داد که کُردها باید واقعیتهای جامعه و کشورهای خود را درک کرده و در همگرایی باکلیت کشور به حرکت خود ادامه دهند. از دو سال گذشته کُردها شکستهای مهیبی را تجربه کردهاند که باید درسی برای آینده باشد. حمله نظامی ارتش ترکیه به شهرهای کردنشین در جنوب شرقی این کشور و آواره شدن هزاران تن از شهروندان کُرد و نیز تخریب این شهرها از یکسو و سکوت جامعه جهانی در برابر تضییع حقوق آنها، شکست پروژه استقلال اقلیم کُردی شمال عراق و شکست عفرین روزگار خوب کُردها را به پایان رساند و نشان داد که آنچه که از آن بهعنوان جامعه کُردی، کردستان چندپاره و… یاد میشود در عمل ایدهای غیرواقعی و رؤیا گونه است.
پیام پنجم: سراب ناسیونالیسم کُرد
نیروهای سیاسی کُرد سالها است که با ایجاد یک جامعهی تصوری، خود را بهمثابه یک ملت تقسیم شده تلقی میکنند که علاوه بر فقدان جغرافیای سیاسی مشترک سایر تعلقاتی را که برای تشکیل دولت ـ ملت کافی است دارند؛ اما حقیقت این است که کُردها ازنظر زبانی، تجربه زیسته، سبک زندگی شهری، اقتصاد و… دارای تنوع هستند. اختلافات ایلی و قبیلهای که با اختلافات سازمانی و حزبی مدرن متقاطع شده است، بر این تنوع دامن میزند.
هرچند مسعود بارزانی و اقلیم کُردی شمال عراق خود را تبلور دولتگرایی و ملیگرایی کُردی و نیز امید همه کُردها میپندارد، ولی سکوت معنادار و سنگین اربیل در حملههای اخیر ترکیه نشان داد که اختلافات سیاسی و ناحیهای تا چه اندازه میتواند بر آنچه همبستگی ملی/ قومی کُردها نامیده میشود، اثر بگذارد.
پیام شش: اسراییل؛ تکیهبر باد
سابقه حضور و توجه موساد به اقلیم کُردی شمال عراق به دوران همکاری این سازمان اطلاعاتی با ساواک در دهه 1350 میرسد. اسراییلیها برای ورود و همکاری با کُردهای عراق چارهای جز استفاده از دولت پهلوی بهعنوان پل عبور نداشتند. از آن تاریخ تاکنون روابط ژرفی میان رهبران کُرد و اسراییلیها ایجاد شد. اسراییل سعی کرد در مقاطع مختلف خود را بهعنوان حامی کُردها بهویژه در تأسیس کشور مستقل کُردی نشان دهد؛ اما در عمل نتوانست بهتنهایی کاری از پیش ببرد. کُردها با تکیه بر اسراییل نه در رفراندوم استقلال اقلیم کُردی شمال عراق توانستند کاری از پیش ببرند و نه انتظار از تلآویو برای حمایت از کُردها در عفرین حاصلی داشت.
کُردها، پلکان ترقی احزاب راست و محافظهکار ترکیه
حزب عدالت و توسعه برای مدتی مدید از سال 2002 تا 2014 حمایت کُردها را در بیشتر انتخابات داشت. در حقیقت آرای مناطق کُردی به عدالت و توسعه به دلیل خدمات رفاهی مناسب نسبت به قبل، رفع محدودیتهای دهههای پیشین و همچنین حمله اردوغان و حزب حاکم به جریانهای ناسیونالیستی ضد کُرد باعث محبوبیت آنها شده بود. عدالت و توسعه توانست با استفاده از این محبوبیت بخشی بزرگی از آراء مردم کُرد را جلب کند. از سال 2007 به اینسو، تنها دو حزب صلح و دموکراسی و آک پارتی در مناطق کردنشین قادر به بازگشایی دفتر نمایندگی بودهاند. بقیه احزاب عمده مانند جمهوریخواه خلق و حرکت ملی هیچ جایگاهی در این مناطق نداشتند؛ اما پرسش اینجا است که اردوغان اکنون با خلأ قابلتوجه آرای کُردی چه خواهد کرد؟
برآوردهای علمی نشان میدهد که برجسته کردن تهدید تروریسم کُرد و کُردهراسی یکی از ابزارهای مناسب اردوغان برای جلب رأی است. چرخش اردوغان به سمت ناسیونالیسم و ائتلاف با افراطیترین حزب ملیگرا که طرفداران آن در زمره اوباش خیابانی محسوب میشوند، به اردوغان کمک میکند تا فضای اقتدارگرایانه را حفظ کند. بررسیها نشان میدهد که فضای امنیتی ـ نظامی بهویژه کشته شدن سربازان و نیروهای امنیتی باعث افزایش آرای احزاب محافظهکار در آن مناطق شده است. براساس نقشه زیر رابطهای مستقیم بین کشته شدن نیروهای امنیتی ترکیه و افزایش آرای حزب حاکم، بین دو انتخابات مجلس در سال 2015 وجود دارد. این بدان معنا است که حزب حاکم به همراه حزب حرکت ملی که هر دو در جناح محافظهکار قرار دارند برای افزایش آرای خود دست به شهیدسازی و تبلیغات ناسیونالیستی زده و خطر کُرد را مهم جلوه میدهند. براساس این نمودار نسبت مستقیمی بین «جغرافیای کشتههای نیروهای نظامی و امنیتی» و افزایش آرای دو حزب محافظهکار اخیر وجود دارد.
برآیند
با توجه به نزدیکی موسم انتخابات ترکیه، به نظر میرسد، حزب عدالت و توسعه یکبار دیگر سعی خواهد کرد، با برجسته کردن مسائل امنیتی ـ قومی به جلب آراء بپردازد. این بار به نظر نمیرسد که این حزب در جلب آرای ملیگراهای نزدیک به حزب حرکت ملی دچار اشکال شود زیرا هماکنون در ائتلافی نزدیک به این حزب قرار داشته و امید زیادی به برتری دارد. شکلگیری این بلوک باعث شکلگیری ائتلافی متناقض در جبهه حزب جمهوریخواه خلق شده است. به این ترتیب که احتمالاً نزدیکی این حزب لائیک با حزب سعادت و حزب دموکراتیک خلقها افزایشیافته است که در تاریخ معاصر ترکیه بینظیر است.
از سوی دیگر اردوغان هرروز به سمت اقتدارگرایی، ملیگرایی و میلیتاریسم بیشتری حرکت میکند. هرچند در گذشته ترکیه تلاش میکرد الگوی دموکراسی برای دیگر کشورهای خاورمیانه باشد، اما به نظر میرسد امروزه، اردوغان از دولتهای اقتدارگرای آسیای میانه و قفقاز برای بقاء در قدرت الگوبرداری میکند. بهطوریکه پس از تغییر قانون اساسی جمهوری آذربایجان و تضمین بقای خاندان علیاف در قدرت اجرایی (که خود نوعی الگوبرداری از ازبکستان و ترکمنستان بود) اردوغان نیز با تقلید از علیاف زمینه را برای حضور ممتد و بدون محدودیت در مسند ریاست جمهوری آماده کرده و پارلمان این کشور را تبدیل به مرجع قانونگذاری در امور یومیه و روزمره کرده است.
صحنه بینالمللی خاورمیانه و اوضاع ملتهب سوریه نیز چالشهای زیادی برای این حزب در سیاست خارجی به وجود آورده است. حضور متناقض آن در بلوک روسیه ـ ایران برخلاف سالهای قبلی، بمباران عراق، تصرف عفرین و احتمالاً شکلگیری اجماع برای جنگ از سوی دولتهای غربی، انتخابها و چالشهای متعددی برای عدالت و توسعه ایجاد کرده است. به نظر میرسد اردوغان فعلاً با توسل به ادبیات پانترکیسمی و استفاده از نمادها و مفاهیم نزدیک به جریان پانترکیسم، قصد دارد در عرصه بماند و با برجسته کردن تهدید جماعت گولن، کردها و داعش، فضای هراس برای رأیدهندهها ایجاد کند.
از سوی دیگر ممکن است کُردها یکبار دیگر قربانی تلاش عدالت و توسعه برای افزایش رأی شده و وضعیت برای آنها سختتر شود. هدف بعدی اردوغان در شمال سوریه، منبج و ادلب است. این شهرها یا باید از نیروی نزدیک به پ.ک.ک تخلیه شوند و یا ممکن است در سکوت بینالمللی شاهد حضور نیروهای ترکیه باشند.
به هر حال پیروزی در انتخابات آتی (شهرداریها و پارلمان) برای اردوغان بسیار مهم است زیرا پروژه وی در بلندمدت تبدیلشدن به پدر ملت ترکیه و رقابت با آتاتورک است. از هماکنون شعر محبوب اردوغان از شاعر دوران عثمانی در حال نمایش در دیوار شهرها و پادگانهای ترکیه بجای جمله معروف آتاتورک است: «آنچه بیرق را تبدیل به پرچم میکند، خون شهید است، تکه خاک هنگامی وطن است که کسی حاضر شود در راه آن بمیرد».
تنها چالش حزب حاکم برای پیروزی در انتخابات، وضعیت اقتصادی و گرانیهای پیدرپی است. افزایش قیمت برق خانگی، افزایش قیمت دلار به حدود 4 و نیم لیر و افزایش قیمت بنزین و گوشت، در انتخابات آینده میتواند باعث نارضایتی عمده شود مگر اینکه سرمایهگذاری عربی جایگزینی برای خروج سرمایه خارجی از ترکیه شود.