
قانون: تالشها قومی ایرانینژاد و فارسیزبان هستند که در آستانه خزر و در جلگه مغان زندگی میکنند. مورخان بر این باورند که بسیاری از شخصیتهای مهم تاریخ ایران مانند زرتشت و بابک خرمدین ریشه تالشی داشتهاند. تالشهای جمهوری آذربایجان، شیعهمذهب هستند. آنها حتی پس از جنگهای ایران و روس نیز به ایران وفادار ماندند. چنین ارتباط عمیقی با زبان و نژاد ایرانی باعث شد تا در دوسده گذشته ایشان از سوی حکومتهای دستنشانده مسکو به انزوا بروند. در دوره شوروی باوجود تمام ادعاها در خصوص آزادی فرهنگی قومیتها و ملیتها، مسکو دست جریان پانآذریسم را برای ایزولهسازی تالشها باز گذاشت اما با فروپاشی شوروی دوران جدیدی در زندگی سیاسی تالشها آغاز شد و به این وسیله «حرکت ملی تالشستان آزاد» متولد شد.
جمهوری خودمختار تالش- مغان
در سال1993 میلادی، تالشها توانستند در چارچوب حاکمیت آذربایجان «جمهوری خودمختار تالش-مغان» را تاسیس کنند. این نخستین تلاش برای خودمدیریتی تالشها بود. از نظر رهبران تالش پس از فروپاشی شوروی، این اعلام خودمختاری با حقوق بینالملل انطباق داشت: «در شرایطی که یک کشور بزرگ به سرحد فروپاشی رسیده و هریک از موزاییکها و جماهیر تشکیلدهنده آن به سمت استقلال سیاسی حرکت کردهاند، درخواست خودمدیریتی یا خودمختاری در چارچوب یکی از کشورهای جدید که خطوط خود را براساس «قومیت» مشخص کرده است، آرزوی بزرگی نیست». اما باید توجه داشت نیروهای نظامی تالشی حتی پس از برقراری جمهوری تالش- مغان در جبهههای جنگ حضور داشتند. جمهوری خودگردان تالش- مغان یکجمهوری خودگردان با عمری کوتاه به ریاست جمهوری علیاکرم همتزاده بود که از ژوئن تا آگوست سال۱۹۹۳ میلادی(به مدت دو ماه) اداره «تالش گُشتاسبی» را بر عهده داشت. این جمهوری خودمختار در جنوب شرقی جمهوری آذربایجان قرار داشت و نواحی آستارا، لریک، لنکران، ماساللی، یاردیملی، جلیلآباد و بیلهسوار را کنترل میکرد. این ناحیه شامل همه مناطق پایین دست رود ارس میشد. ژنرال صورت حسیناف و هلال محمداف از دیگر رهبران این جنبش بودند. عمر این واحد خود مدیریتی، به سهماه نرسید و براثر تهاجم گسترده نیروهای دولتی و خودداری علی اکرم همتاوف از درگیری، جمهوری خودمختار تالش ـ مغان سقوط کرد و همه رهبران آن زندانی یا متواری شدند. ناحیه تاریخی تالش گشتاسپی که در منابع جغرافیایی دوره اسلامی بهصورت «گشتاسفی» ذکر شده، همان ناحیهای است که امروز با عنوان تالشستان شناخته میشود. عبدا… مستوفی در کتاب نزههالقلوب، زبان اهالی زنجان، مراغه و گشتاسفی را، پهلوی ذکر میکند و میگوید «زبانشان پهلوی به جیلانی بازبسته است». مستوفی نقشهای از این ناحیه را در سال720خورشیدی ترسیم کرده است. رهبران جمهوری تالش-مغان، اتهام تجزیهطلبی را به دو دلیل رد کردهاند. نخست آنکه نیروهای نظامی تالش تحت امر صورت حسیناف و همتزاده با وجود اعلام خودمختاری هنوز در جبهههای جنگی قراباغ کوهستانی حضور داشتند. آنها میتوانستند با فراخواندن نیروهای خود به ناحیه تحت کنترلشان، در برابر قوای سرکوبگر تحت امر حیدر علیاف مقاومت جدی کرده و در نهایت به موفقیت برسند. درحالیکه با وجود اعلام خودمختاری این نیروها هرگز به ناحیه خود فراخوانده نشدند، براساس تخمین، شمار این نیروهای نظامی به سههزار تن با ادوات زرهی و توپخانه میرسید. از سوی دیگر نباید از یاد برد که دولت باکو براساس قانون اساسی، نه یک دولت «متمرکز» که یک دولت «ناحیهای» بوده و وجود جمهوری خودمختار نخجوان در مرز ایران و ارمنستان، تابوی خودمختاری در عرف سیاسی این کشور را بهکلی رد میکند. سومین دلیل، این است که پس از فروپاشی شوروی و حق استقلال به واحدهای زیرمجموعه آن، این حق به سایر گروههای قومی نیز سرایت میکرد که بتوانند واحد سیاسی خود را چه در قالب استقلال و چه در قالب خودمختاری به دست آورند زیرا شوروی و کشورهای مشترکالمنافع هنوز در حال گذار بوده و حاکمیت هیچ یک از جماهیر جدید، تثبیت نشده بود. جالب اینجاست که رهبران تالشی هیچوابستگی به کشورهای خارجی حتی ایران نداشته و بهصورت مستقل فعالیت میکردند. رهبران تالش بر این نکته تاکید دارند که قوم تالش هیچگاه به جمهوری آذربایجان شوروی سابق خیانت نکرد اما دولت آذربایجان با سرکوب جمهوری تالشمغان و انکار و رد حضور قوم تالشی در قلمرو خود، حقوق این قومیت را نادیده گرفته است.
وضعیت فرهنگی تالشها در جمهوری آذربایجان
گروه قومی تالش در جمهوری آذربایجان یکی از محرومترین گروهها به لحاظ اجازه بهرهمندی از هویت دینی و فرهنگی خود است. رسانههای دولتی در حوزه رادیو و تلویزیون تمام برنامههای خود را به زبان رسمی پخش میکنند و هیچ آموزشگاه دولتی یا حتی خصوصی اجازه تدریس یا استفاده از زبان تالشی را ندارد. علاوه بر اینکه دولت تمایلی به استفاده از زبان تالشی در رسانههای رسمی یا نیمهرسمی نشان نمیدهد، مهمتر از آن اجازه فعالیت از بخش خصوصی نیز در این حوزه سلب شده و به شدیدترین وجه ممکن با کسانی که به انتشار نشریه، کتاب یا سایت به زبان تالشی بپردازند، برخورد میشود. نشریه صدای تالشی(تولیشی صدو) با رویکرد فرهنگی در دهه80 تنها دو شماره دوام داشت و پس از انتشار، تمام مسئولان و دستاندرکاران آن زندانی شده و نوروز محمد اف به همراه دو فرزندش تحت شکنجه رژیم باکو کشته شدند. قرائت حاکم از هویت در جمهوری آذربایجان، تالش را مساوی با ایرانی دانسته و نمود کوچکی از برخورد و تنفر خود از ایرانیها و فارسیزبانان را در برخورد با تالشهای درون قلمرو، نشان میدهد. این رویکرد مورد حمایت و تایید ترکیه و رژیم صهیونیستی قرار دارد؛ بهویژه آنکه رژیم تلآویو نمیتواند وجود یک متحد طبیعی در نواحی پراهمیت جمهوری آذربایجان شوروی سابق را برای ایران نادیده بگیرد. از سوی دیگر روشنفکران و جوانان تالشی، مقاومت عمدهای در برابر ترکیزایسیون و پیشبرد سیاستهای رژیم صهیونیستی و همچنین پانترکیسم نشان میدهند. تالشها در کنار شیعیان آذری، مهمترین جبهه مدنی مقاومت در برابر نفوذ خزنده رژیم اسراییل هستند. بیداری ملی در تالشستان بیش از همه در بین جوانان قابل مشاهده است و صحنه بروز و ظهور آن در شبکههای اجتماعی و رسانههای مجازی قرار دارد. عمده دعوی تالشها حمایت از مواضع ایران و حقانیت آن در عرصه منطقهای و بینالمللی است.
ویژگیهای حرکت ملی تالش
جنبش سیاسی تالش یک جنبش هویتگراست که خواهان کسب خود مدیریتی در چارچوب جمهوری آذربایجان است. این مطالبات شامل حفظ هویت فرهنگی و فردی میشود. این نحوه از اداره، پیشینهای طولانی در این کشور داشته و تجربه جمهوری خودمختاری نخجوان را در پیشرو دارد. ویژگی دیگر این جنبش ایرانگرایی و تمایل به ایران است. تالشها خود را متحد طبیعی ایران میدانند و برای حفظ بقای خود با نفوذ «پانترکیسم و صهیونیسم» مقابله میکنند. تشیع و علاقه به حفظ آیینهای شیعی یکی دیگر از ویژگیهای بسیار مهم این گروه جمعیتی است. از آنجاییکه حکومت مرکزی در باکو بهصورت هدفمند با مذهب شیعه خصومت میورزد، تالشها برای حفظ هویت خود به سنگر تشیع پناه بردهاند. بزرگترین مراسمهای عاشورایی در لنکران برگزار میشود که پایتخت معنوی تالشهاست. همه ساله صدها تن از شیعیان و فعالان تالش در لنکران و گنجه به اتهام برگزاری عزاداری حسینی دستگیر میشوند.
بیتوجهی به جمهوری تالش-مغان
بیتوجهی ایران به جنبش اصیل تالش-مغان در سال1993 میلادی یکی از نقاط تاملبرانگیز در تاریخ سیاست خارجی کشورمان است که شاید توافق زیادی با عقد قرارداد ترکمنچای نداشته باشد. در حالی که در سرحدات مرزی ایران حکومتی قانونی و خودمختار به دستور رییسجمهور پیشین باکو تشکیل شده بود که خود را دوستدار ایران میدانست، سیاست خارجی کشور از کنار این رخداد کامل بیتفاوت گذشت. حیدر علی پس از به قدرترسیدن در حالی که یکبهیک در حال از دستدادن استانهای جمهوری آذربایجان در جنگ قراباغ بود به جای اینکه به فکر تمامیت ارضی کشور خود در غرب باشد، نیروهای نظامی خود را به جنوب شرق گسیل داشت تا به سرکوب تالشها بپردازند که فرزندان آنها در جبهه قراباغ میجنگیدند. در این تاریخ حیدرعلیاف روابط نزدیکی با ایران به ویژه رییسجمهور وقت، هاشمی رفسنجانی و علی اکبر ولایتی داشت. پرسش اینجاست که چرا دولت وقت برای تثبیت موقعیت قانونی تالشهای ایرانیتبار با وجود چند میلیون دلار کمک مالی به باکو امتیازی دریافت نکرد؟ بهویژه اینکه جمهوری خودمختار تالش مغان توسط ابوالفضل ایلچی بیک، رییسجمهور پیشین این کشور تثبت شده و قانونی بود. نخبگان تالش از عدم حمایت دولت ایران از حرکتهای سیاسی- فرهنگی آنها و بیتفاوتی ایران به سرنوشتشان گلهمند هستند. آیا تالشهای شیعه حق ندارند از ایران انتظار داشته باشند که دستکم به اندازه سایر شیعیان جهان مورد حمایت قرار گیرند؟ آنها بر این باورند که به دلیل وابستگی تباری و زبانی به ایران، مورد ستم قرار گرفته و سرکوب شدهاند، بهعبارتی دیگر هزینه ایرانیبودن را در سرحدات مرزی پرداخت کردهاند اما از جانب ایران حمایت معنوی لازم صورت نگرفته است.
جنبش ملی تالش که اکنون بیشتر رهبران آن در حالت تبعید و در روسیه به سر می برند در درجه اول صیانت از موجودیت فرهنگی تالشها را هدف قرار داده است. رژیم باکو با انکار موجودیت تالشها، آنها را فقیر نگه داشته و نخبگان فرهنگی آنها را به قتل میرساند. انتشار هر نوع نامه و مقاله به زبان تالش ممنوع است و حتی وب سایتهای اینترنتی نیز بهسرعت فیلتر میشوند و جالب اینکه دنیا در قبال این قتل عام فرهنگی و سیستماتیک سکوت اختیار کرده است. در این میان حرکت ملی تالش که اسماعیل شعباناف یکی از رهبران آن است، در صف اول مقابله با جریان ویرانگری قرار گرفته که نابودی بنیان اقلیت تالش را در دستور کار قرار داده است.