منظور من از پانها کسانی هستند که از کاربرد «ملت ایران» ابا دارند و در برابر مفهوم در برگیرنده «ایران» از ملت ترک و امثالهم استفاده میکنند. با مروری که این روزها با جمعی از دوستان بر کانالها و سایتهای پانها داشتیم، متوجه شدیم آنها به راحتی «واقعیتی را در جامعه ایران» نمیبینند.
آن واقعیت چیست؟ وقتی که گفته میشود از واژه قوم فارس استفاده نکنیم به این معنا نیست که برای آن جایگزینی نیست. جایگزین همان واژه «ایران» و «ایرانی» هست که در خود بلوچ سنی تا شیعه تهرانی و کرد سنی تا شیعه آذری و … را جای می دهد. همچنین با عدم بکارگیری قوم فارس، کسی دنبال انکار میلیونها آذری و ترک زبان ایرانی نیست. ما در ایران همانطور که میلیونها نفر فارس زبان ایرانی داریم میلیونها نفر هم ترک زبان ایرانی داریم.
اصولا در تعریف مفهوم قوم با تمام ویزگی های خاص آن (مثل اجداد، لباس، سرزمین و زبان مشترک ) ما در ایران می توانیم بگوییم بیشتر دو قوم عرب (در خوزستان) و ترکمن (یا در گلستان) داریم و بقیه ایرانیان را به راحتی نمیتوانیم در ذیل واژه «قوم» قرار دهیم. حتا هنگامی که صداوسیما از «وضع موزاییکی اقوام ایران» سخن میگوید سخن قابل بحثی است. زیرا تکلیف حدود شصت میلیون ایرانی (یا حتا بیش از آن) که بخشی از ویژگیهای خاص قومی (به جز زبان مادری) را رعایت نمیکنند و حتی در ظاهر تفاوت آنچنانی با هم ندارند چه می شود؟ آیا این ایرانیان پر شمار را می توان صرفا در دسته بندی اقوام جای داد؟ دقت به این موضوع همان واقعیتی است که از سوی «پانها» دیده نمیشود.
مثلا در تیم های ملی فوتبال و الیبال و هندبال و فوتسال و کشتی و وزنه بردادی ایران که پرشمارترین ورزش های قهرمانی ایران هستند و اعضای این تیمها گلچینی از سراسر ایران هستند (به راستی یک نمونه کوچک از همه ایرانیاناند). از نظر ویژگیهای متمایز قومی چقدر اینها متمایزند- نیستند. به نظر میرسد ایرانیان در یک روند تدریجی و تاریخی به ملتی یکپارچه تبدیل شده و این وجه تمایز ایران با کشورهای همسایه است. به بیان دیگر در جامعه ایران ما با تنوع فرهنگی و سیاسی و اقتصادی مدرن روبروئیم و این تنوع مدرن بیش از تنوع قومی-طبیعی است.
اما زبان مادری و جامعه و جامعهمدنی ایران:
یکی اینکه در ایران نه دولت، نه جامعهمدنی، نه خانوادهها با حفظ و تداوم زبان مادری مشکلی ندارند. و «همزیستی حاملان زبانهای مادری» در ایران یکی از ویژگیهای جامعهمدنی ایران است. تنها اختلاف سر آموزش زبانهای مادری با امکانات دولتی است- کارشناسان برجستهای مثل استاد محمدعلی موحد سر این آموزش مشکل دارند. ولی هیچکس و یا گروه و نهاد رسمی با آموزش و ارتقای زبانمادری با امکانات خانوادهها و جامعه مشکلی ندارند. لذا من قبلا شش ویژگی برای جامعه مدنی ایران بر میشمردم. فکر کنم اینک باید ویژگی «همزیستی زبانهای مادری» در جامعه ایران را به آن اضافه کرد.
دوم اینکه مفهوم «ایرانی» بهتر جمعیت متنوع در این گربه خاکی را میپوشاند و حتی در مفهوم «موزائیک قومی» مقداری اغراق هست. (و گفتم این برداشت به معنای انکار تکثر سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مدرن در ایران نیست(.
پانزده سال پیش که سنخ تحلیلی جامعهمدرن (البته بدقواره) را برای جامعه ایران در برابر سنخهای تحلیلی دیگر معرفی کردم عدهای از همکاران اطلاق واژه مدرن را برای ایران زود هنگام میدانستند. من در دفاع به چند دلیل اشاره کردم (آنها را در کتاب جامعهشناسی ایران آوردهام). اما الان میخواهم تاکید کنم اگر دو نکته فوق درباره جامعه ایران بی ربط نباشد، دو دلیل بر دلایل «مدرن شدن» ایران افزوده می شود.