این سمت و فردی که این سمت را به عهده میگیرد به «نیابت و وکالت» از رهبری برخی ارشادها، راهنمایی ها و یا توصیه ها را در اختیار عموم قرار میدهد. هنگامی که فرد با این سمت (که در واقع امانت است) فعالیت خود را آغاز میکند، افکار و توصیه هایش باید در راستای سیاست های کلی نظام، رهبری و نهادهای حاکمیتی باشد. لذا نمی تواند دیدگاههایی را اصالتا و به صورت شخصی در حالی که حامل این سمت است، بیان کند.
اظهارات ناامید کننده جناب حجت الاسلام آل هاشم در میان برخی از مدیران بهزیستی استان در نقد وزیر آموزش و پرورش و زبان فارسی، هر چه بود برآمده از سیاست های کشور و نظام جمهوری اسلامی در زمینه هویت و زبان فارسی نبود.
اتفاقا اظهارات وزیر آموزش و پرورش این بار مطابق قانون اساسی کشور و در مسیر سیاست گذاری های فرهنگی و اسناد توسعه ای کشور بود. بر اساس قانون اساسی فارسی، زبان رسمی و مشترک مردم ایران است و همه اسناد، مکاتبات و کتاب های درسی باید به این زبان باشد.
بدیهی است که نظام آموزشی ایران بر اساس قانون اساسی و رای مردم به این قانون، مانند اکثریت قریب به اتفاق کشورهای جهان نظامی «تک زبانه» است و ما به این نظام تک زبانه افتخار می کنیم زیرا نه برآیند سرنیزه و قانون بلکه روند طبیعی تاریخ ایران بوده است و نشانگر یک نظم طبیعی و سنت هزار ساله است.
هر چند امروز، به دلیل کاهلی و بی توجهی، این نظام آموزشی از بی نظمی و عدم توجه نیز رنج می برد؛ به طوری که در مناطق دو زبانه یا چند زبانه اگر معلمی قصد کند به هر دلیل، به زبان بومی با دانش آموزان سخن بگوید یا شروع به تدریس کند مشکلات عدیده ساختاری ایجاد خواهد شد. مثلا اگر در استان کردستان یا کرمانشاه، معلمی به زبان کُردی سورانی به دانش آموزان تدریس کند، دانش آموزان کرمانجی یا اورامی قادر به استفاده از کلاس نخواهند بود و ظلمی آشکار در حق عده ای صورت می گیرد. در استان آذربایجان غربی نیز مساله به همین شکل است. باید از امام جمعه محترم تبریز پرسید، آیا ایشان پاسخگوی حق تضییع شده آن دانش آموزی که قادر به فهم زبان محلی نیست و از حقوق قانونی و مصرح خود محروم می شود، خواهد بود؟ فرض کنید، دانش آموزی در یک استان مهاجر است و به هر دلیلی از استانی به استان دیگر رفته است زبان محلی آن را نمی داند! جناب امام جمعه، هواداران و سایت هایی که در خدمت اظهارات جنجالی از این دست هستند چه پاسخی برای این دانش آموز خواهند داشت؟
حتی در استانهای دو زبانه مانند آذربایجان شرقی نیز نباید تدریس به زبان بومی صورت بگیرد. زیرا این امر خلاف نص صریح اصل 15، قاعده انصاف و روح نظام آموزشی است. بی دلیل نیست که بسیاری از افراد پس از 12 سال تحصیل در نظام آموزشی ایران نه قادر به گفتگو صحیح به زبان استاندار می شوند و نه قادر به تحریر یک نامه درست و دقیق. در حالیکه اگر نامه های پدربزرگها و نسلهای قبلی را یک بار دیگر مرور کنیم، خواهیم دید که به چه دقتی از زبان و کلمات برای بیان احساسات استفاده می کردند. حال آنکه اگر یک فرد فقط چند سال در کلاس خصوصی زبان انگلیسی شرکت کند، پس از مدتی قادر به مکالمه و تحریر خواهد بود که حتما مدت زمان این فرآیند کمتر از 12 سال است. لطفا کارشناسان به ما پاسخ دهند که چه فرقی میان دوازده سال نظام آموزشی ما و پنج سال کلاس خصوصی زبان انگلیسی وجود دارد؟! آیا غیر از این است که حتی در کلاسهای خصوصی زبان انگلیسی نیز معلمان به انگلیسی تدریس می کنند نه فارسی؟ لابد اگر غیر از این بود آنها نیز باید زبان آموزی را موکول به استفاده از زبان بومی می کردند!
البته در این میان علاوه بر ایرادهای حقوقی، سیاسی و تکنیکی، لحن و شیوه بیان امام جمعه محترم تبریز نیز آزار دهنده و معنادار است. ایشان با «تعیین خط قرمز برای کشور و نظام» و استفاده از لحن «خط قرمز ما» و «خط قرمز شما» تصویر یک جامعه از هم گسخته، و به لحاظ سیاست گذاری و اجرا یک جامعه چند پاره را نمایش داده اند و مساله ای را که تا چند ساعت پیش از آن در فضای اپوزیسیون معاند قومی مطرح بود، چنین مشروعیت داده که روز بعد به مجلس شورای اسلامی و شورای عالی امنیت ملی کشیده شد. جناب آقای آل هاشم، امام جمعه محترم، از کِی و با چه صلاحیتی میان مای جمعی ملت ایران، خط کشیدید و بین مای تبریزی و «آنهای دیگر» مرزکشی و خط بندی هویتی کردید و به این زودی خط قرمزها را هم مشخص نمودید؟!
در این سخنرانی کوتاه ، حجت الاسلام آل هاشم بدون دقت به سیاست های بالادستی نظام و دستورات اکیدی که رهبری در خصوص زبان فارسی داده اند چنان به ارکان هویت ملی کم لطفی کردند، که باعث انگیزش نگرانی هایی در شورای سیاست گذاری ائمه جمعه شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای عالی امنیت ملی و حتی دفتر مقام معظم رهبری شد. بدیهی است هیچ مصلحت اندیشی یا آینده نگری نمی تواند توجیه خوبی برای استفاده از ادبیات سیاسی قومگرایان باشد تا چه رسد به اینکه به غرو لندهای تمام نشدنی بی مایههای بی هویت و وطن فروش بهاء دهیم. مگر غُرلُندهای ایادی بیگانه و کسانی که تحت تاثیر آنها هستند، تمامی دارد که بخواهیم با بهاء دادن بی مورد به آنها ناخواسته به ادبیات شان مشروعیت دهیم! اصولا مگر این لشکر مجازی وظیفه ای دیگر جز به روزرسانی کانال، سایت و توئیتر جهت چالش سازی برای ما دارند؟ پس بصیرت و شم سیاسی ما کجا رفته است؟
امام جمعه محترم بدانند، هر کدام از نزدیکان و اطرافیان ایشان که چنین توصیه هایی را برای سخنرانی مطرح کرده و روی میز میآورد، همان فرد نفوذی دشمن و کاتالیزور افکار اهریمنی پانترکیست ها است. به ایشان توصیه می کنیم کتابهای مربوط به دیدگاههای رهبری و زبان فارسی را به دقت مطالعه کنند تا در سخنرانی های آتی از دیدگاههای کسی نماینده ایشان محسوب می شود مطلع شوند.
حضرت حجت الاسلام آل هاشم اگر به دنبال وحدت هستند، این وحدت را در حوزه فرهنگی در عناصر کلی و شکل دهنده هویت کشور یعنی تشیع و زبان فارسی بجویند. همانطور که در گزارش وب سایت شورای عالی انقلاب فرهنگی از کتاب امین زبان پارسی ( دیدگاههای رهبری در خصوص زبان فارسی) آمده است، نگاه مقام معظم رهبری به زبان فارسی، نگاهی «دوشادوش دین مبین اسلام است» و معتقد است این زبان است که توانایی متحد نگه داشتن همه اقوام ایرانی را دارد. ( برای مشاهده کلیک کنید). ( گزارش کتاب در سایت رسمی مقام معظم رهبری)
بنابراین خالی از فایده نخواهد بود که ایشان فیش های رهبری در خصوص زبان فارسی را نیز مرور کوتاهی کند. به هر حال شرط اصلی نمایندگی،وکالت و تداوم آن آگاهی از نگاهها و دیدگاه موکل است و در این خصوص نگاه رهبری باید اهمیت زیادی برای نماینده اش داشته باشد.
نکته پایانی این که، برخی تصور میکنند با پنهان شدن در قفای مقام معنوی امام جمعه و نماینده ویل فقیه می توانند نیات شیطانی خود را پیش ببرند. اما این گونه نیست، به نظر نمی رسد خود جناب آل هاشم نیز چنین نیتی داشته باشد و انتظار می رود به زودی این افراد از اطراف خود پراکنده کند. بدیهنی است اگر جناب آل هاشم از مشاوران اساتید زبان فارسی و هویت ایرانی که در تبریز فراوان اند بهره ببرند، هرگز شاهد سخنرانی های ناامید کننده از ایشان نخواهیم بود.