قانون: درست در سالگرد حمله عراق به ایران، یک جریان تروریستی با مشی مسلحانه و گفتمان«بعثی»به رژه نیروهای مسلح که سالانه به افتخار همین روز، انجام می شود حمله کرد. بلافاصله، طیفی از جریانها و رسانههای اپوزیسیون با همدلی اخبار مربوط به این حمله وحشیانه را پوشش دادند.اگر کمی به عقب برگردیم در ابتدای سال جاری جان بولتون و کارگروههای اقدام علیه ایران در تلآویو، ریاض وکاخ سفید، نوید چنین حملاتی را داده بودند.پیش بینی حملات ایذایی علیه کشور در برخی استانها دور از ذهن نبود.
«میز ایران در سیا» و اتاق «طرح ایران» در اسراییل، استراتژی «مشغولنگهداشتن ایران در داخل» را به عنوان یک راهکار در دستور کار خود قرار داده اند.این پروژه در واقع، مهندسی معکوس نظریه دفاعی ایران برای «مشغولنگهداشتن دشمن در مناطق دور از مرزهای ایران» با استفاده از ترکیب قومی کشور است، هدف، به چالش کشاندن «عمق دفاعی» ایران است.جمله معروفی وجود دارد که می گوید: «تروریستها همیشه یک گام از نیروهای امنیتی جلوتر هستند» .
اما واقعیت عمیقتری که وجود دارد این است که پیدایش گروههای تروریستی محصول سیاست های اشتباه در حوزه امنیت و اجتماع، رویکردهای غلط نخبگان سیاسی در بازی با مکانیسمهای اجتماعی و اراده بازیگران بینالمللی است. هنگامی که ضعفی آشکار میشود که ده ها بار در خصوص آن هشدار داده شده است باید نسبت به سلامت و کارکرد سیستم دفاعی تردید کرد. خوزستان، از معدود استانهایی است که استاندار آن در دور دوم کابینه روحانی تغییر نکرده است!
طی سالهای 85-1384،پنج عملیات تروریستی در اهواز و تهران توسط یک گروه مسلح به نام حرکه النضال انجام شده بود. طی سه ماهه آخر سال گذشته نیز چند انفجار در خطوط انتقال نفت یا حمله تروریستی در استان خوزستان رخ داد که رسانه های جریان اصلی در ایران طبق عادت علاقه ای به تجزیه و تحلیل آن نداشتند. ابتدای سال جاری نیز با آشوب در همین استان آغاز شد که در نهایت با آتش سوزی در یک قهوه خانه به پایان رسید.
هم اینک هم گروه های سابقهدار در استان خوزستان و با کمک دولتهای متخاصم،در حال فعالیت و یارگیری هستند. فعالیت این گروه ها در فاز «تشکیلاتی» از مشی مسلحانه پیروی میکند که سابقه این مشی در خوزستان تا دهه چهل خورشیدی و گروه محی الدین آل ناصر امتداد مییابد. اما در فازگفتمانی،تاکتیک جدید آنها اشاعه اهداف و مطالبات از طریق پوششهای مختلف دیگر است! تفاوت حوزه اجتماعی و امنیتی در این است که معاونت های اجتماعی نگاه بلندمدت و تعاملی داشته و کمتر به قوای قهریه متوسل میشوند. ماموریت آن ها [جریان هویت طلب] صرفا عادی سازی گفتار سیاسی، تابوشکنی، افزایش سطح مطالبات و چانهزنی با نخبگان است. بنابر همین تاکتیک، آنچه اخیرا در برخی استان ها باب شده و برخی از مسئولان را نیز در دام انداخته است، تفاوت گذاری میان هویتگرایی قومی و تجزیه طلبی است!
این تفکیک، دام پهن شده از سوی جریان های تجزیه طلب در برابر نهادهای امنیتی است. این جریانها، همان اهداف غایی تروریستها را با زبانی نرمتر و در قالب «مطالبه» بیان میکنند. بنا بر تجربه آن دسته از نیروهایی که استعداد و قابلیت داشته باشند، بعدها به شاخه نظامی یا فاز تجزیهطلبی منتقل می شوند.
در سال 1376 حزبی به نام لجنه الوفاق در خوزستان شروع به فعالیت کرد که مطالعه کنش و منش آن درس های تجربی مهمی در شناخت تحرکات گریز از مرکز دارد. این حزب قانونی، در مدت کوتاهی تبدیل به مادر بیشتر احزاب مسلح بعدی خوزستان شد. بسیاری از عناصر تروریست در پوشش این حزب به فعالیت، یارگیری و اجتماع میپرداختند.از آن جمله میتوان به افرادی مانند حبیب نبگان(عضو کادر مرکزی لجنه الوفاق و رهبر بعدی گروه تروریستی حرکه النضال با دهها بمبگذاری در استان)،احمد نیسی(عضو فعال لجنه و رهبری حرکه النضال)،محمد چعب( عضو بعدی حرکه النضال و مشارکت در چند عملیات بمبگذاری)،حسین عساکره(موسس گروه چهارشنبه سیاه و بمبگذاری در شهرهای ماهشهر و امیدیه)،محمد علی سواری(بمبگذاری در خطوط لوله نفت قلعه چنعان)،غلامعلی ساکی(بعدها به جریان تکفیری پیوست) اشاره کرد. این تنها شمه ای از خروجی یک حزب در استان است که با مجوز وزارت کشور نزدیک به دو سال فعالیت کرد.
حقیقت این است که بدنه گروههای تروریستی از داخل کشور و همین اجتماع تامین میشود. اما برخورد نهادهای ناظر برای حذف و مقابله با بسترهای حمله تروریستی اخیر و نمونه های مشابه آن که احتمالا در آینده نیز رخ دهد، پیش بینی کرده است؟ این حملات دارای چند عامل و موجد است:
عامل نخست، سیاستهای اشتباه امنیتی در مماشات با جریان های ضدمیهن است. بارها در خصوص لزوم تصویب قانون «میهن پرستی» جهت باز شدن جنبه های حقوقی مقابله با جریان های مختلف نفرت پراکن صحبت شده است. اگر چنین قانونی پیش از این تصویب می شد، امکان پیگرد،تعقیب و بازداشت بسیاری از نیروهای مشکوک که در شکاف حوزه سخت و نرم فعالیت میکنند وجود داشت. در فقدان چنین قانونی، امکان نابودی شبکه های نامرئی تروریستها کاهش پیدا کرده است.
عامل دوم، نخبگان سیاسی برخی استانها اعم از فعالان، مسئولان، نمایندگان مجلس خبرگان هستند که ناخواسته از طریق تعامل با جریان های نو بعثی و تجزیه طلبانِ نقابدار امکان اشاعه ادبیات سیاسی آنان را که در نهایت به کشتن کودکان در کف خیابانها میرسند، فراهم میسازند. یکی از دلایل ناموفق بودن پاکستان در مقابله با بنیادگرایی این نکته است که مدارس حقانی(مربوط به طالبان) پیوسته و آزادانه به ترویج و تئوریزه کردن خشونت و تروریسم میپردازند. یعنی حاکمیت میل یا توانی برای مقابله با مدارس مزبور ندارد. طبیعی است که در این شرایط هر دانشجوی این مدارس یک بمبگذار بالقوه خواهد بود.
در چنین شرایطی (که توسط ساختارهای و مکانیسم های داخلی فراهم شده است) بسیار بدیهی است که نیروهای متخاصم بیگانه از ظرفیت جریانهایی که درون دستگاه ها پرورش پیدا میکنند استفاده کنند.
نهادهای ناظر و ذیصلاح ما باید بدانند که تروریست و تجزیه طلب فقط آن کسی نیست که به کودکان و سربازان شلیک میکند؛تروریستها عقبه رسانه ای و پشتیبانی دارند. تروریستها و تجزیه طلبان از سوی افراد نقابدار تطهیر و تئوریزه میشوند و عملشان در قالب تبلیغ، مشروعیت پیدا میکند.
کسانی که یک روز در فکر احیای «خانه شیخ خزئل» اند در اهواز و روز دیگر زیر تندیس پیشه وری عکس یادگاری میگیرند در این جرم شریک اند.تروریستها دارای یک عقبه رسانه ای قوی و پیچیده هستند که پیش و پس از عملیات، به ستایش از جرم و و تطهیر مجرم یا مجرمان سابق و لاحق میپردازند.
محاکمه و در نهایت اعدام چند عامل، تنها پاک کردن صورت مساله است اما برای حل کردن اصل مساله باید با عقبه این جریان برخورد کرد. در غیر این صورت همین افرادی که کودکان بی دفاع را به خاک و خون کشیدند چندی بعد با عنوان قهرمان توصیف خواهند شد.مگر همین روند در خصوص محیالدین آل ناصر، شیخ خزئل و … دنبال نشد؟این عقبه همانطور که امروز آزادانه و بی هیچ مزاحمتی از پیشه وری و شیخ خزئل بت ساخته اند فردا از همین گروهک ها و قاتلان کودکان مجمسه آزادی خواهند ساخت! اگر در این سال ها به موضوع حمله به کیان ایران و تئوریزه کردن بنیادگرایی، توجه می کردیم شاید امروز شاهد رگبار گلوله به سمت مردم بی دفاع نبودیم.