تاریخ‌سازی برای ادبیات رثایی آذری نقدی بر کتاب «بیز بئله آغلاردیق»/رحیم نیکبخت

۹ آبان, ۱۳۹۷
تاریخ‌سازی برای ادبیات رثایی آذری نقدی بر کتاب «بیز بئله آغلاردیق»/رحیم نیکبخت

اشاره 

کتابی  در سه جلدی با عنوان «بیز بئله آغلاردیق» [2]با موضوع تاریخ ادبیات رثایی آذری در سال ۱۳۹۶ توسط انتشارات سوره مهر منتشر گردید. این اثر که تلاش دارد به تاریخ و ادبیات رثایی ترکی آذری که از مهمترین مشخصه های هویتی ایرانی آذربایجان است، بپردازد. علی‌رغم زحمات زیاد تدوین‌گران  محترم مطالب کتاب قابل نقد وبررسی علمی است[3]. این اثر به جهاتی قابل نقد و بررسی است که به ناچار در دو محور اصلی به بررسی آن می‌پردازیم: نخست «ساختار کتاب» و در ادامه «محتوایی کتاب»

 

الف) ساختار کتاب

هرکتاب را از دو منظر می توان مورد نقد وبررسی قرار داد نخست ساختار فنی و علمی کتاب و در مرحله بعد بررسی ادعا های مطرح شده در کتاب. بحث نخست بررسی ساختار علمی کتاب «بیزبیله آغلاردیق» است.این اثر در سه جلد است:

جلد نخست: درآمدی بر تاریخ ادبیات رثایی و مذهبی در زبان ترکی آذربایجانی.

جلد دوم: زندگینامه مختصر و نمونه اشعار شعرای مرثیه سرای آذری

جلد سوم: آنتولوژی شعر آئینی معاصر آذربایجان، تدوین شده است.

موضوع این بررسی «جلد اول» و «سوم» این مجموعه است و «جلد دوم» زندگینامه مختصر و نمونه اشعار شعرای مرثیه سراست. که مورد بررسی قرار نداده­ایم.

 

1.    مقدمه علمی

در عرف تألیفات علمی خصوصاً کتابهای تاریخی ، مرسوم آن است مقدمه‌ای در ابتدای اثر گنجانده می‌شود تا اهمیت، ضرورت، پیشینه تحقیق، نقد وبررسی منابع، حدود و ثغور و سوال اصلی پژوهش ومعرفی فصول کتاب و مشخصات علمی اثر را برای خواننده بیان کند. متأسفانه این اثر که قصد پرداختن به مباحث مهمی از تاریخ و ادبیات رثایی آذری را دارد فاقد چنین مقدمه‌ای علمی است. معلوم نیست چه مباحثی را تدوینگران نگاشته اند، یا چه مطالبی را ویراستار کتاب افزوده است.

2.     روش تحقیق و ارجاع به منابع :

الفبای تحقیق و پژوهش استناد از منابع در موضوع تحقیق و شیوه صحیح ارجاع‌دهی به آن منابع است. با تورق این مجموعه عدم آشنایی تدوین‌گران محترم با روش تحقیق علمی مشاهده می شود:

 اغلب مطالب و ادعاهای غیر متعارف کتاب فاقد ارجاع است. در حالی که برای تک تک ادعاهای مطرح شده بایستی منبع معتبر و متقن ارایه شود. به غیر از چند صفحه اول کتاب به ندرت می‌توان به منبع مورد استناد تدوین‌گران مواجه شد. از این رو  اعتبار علمی مطالب ارایه شده محل شک و تردید جدی است.

     در ارجاعات اندک قید شده برخی فاقد اطلاعات لازم همانند ذکر صفحه است و مشخص نیست استفاده از منابع به چه شکلی بوده است.

     ـ موضوع جالب آنکه تعدادی از مقالات نگارنده این سطور بدون ذکر نام مؤلف و ذکر منبع در کتاب درج گردیده است! از جمله شرح حال مرحوم تائب تبریزی، مرحوم سید حسن کهنمویی و …چون موضع نقد جنبه شخصی پیدا می کند لزومی به شرح بیشتر نیست.

3.     سازماندهی فصول کتاب:

کتاب مورد نظر به ویژه جلد نخست آن از نظر سازماندهی مطالب دچار خلل است. در این کتاب هیچ عنوانِ فصل و بخش‌ دیده نمی‌شود. ضمن اینکه کتاب فاقد نتیجه‌گیری نیز هست، نمایه نیز که از مشخصات لازم در کتب علمی است در این مجموعه دیده نمی شود. در ذکر «برترین چهره‌های مرثیه‌پرداز آذربایجان از آغاز تا کنون» که به نظرباید یکی از فصول کتاب است مواردی لازم به ذکر است:

      حکیم ملامحمد فضولی بغدادی شاعر ارجمند و بلند مرتبه اهل بیت (ع) است که تمام عمر خود را در عراق و قلمرو عثمانی سپری کرد. جنگ‌های عثمانی علیه ایران مانع عمده‌ عدم  معروفیت لازم و شایسته او در ایران عصر صفوی می‌شود. از این رو تأثیر وی در ادبیات رثایی ایران و آذربایجان به گستردگی دیرپای «واعظ کاشفی» و «محتشم کاشانی» نبوده است.

     ذکر و معرفی برترین چهره‌ها یا باید به ترتیب الفبایی انجام می‌گرفت یا بر اساس تاریخ  و دوره حیات که هیچ کدام لحاظ نشده است.

          با توجه به مطالعات ناقص نگارنده به نظر سازماندهی ادبیات رثایی آذربایجان به سر فصل های زیر قابل بررسی است:

درآمد: مدح ورثای اهل بیت(ع) در شعر شاعران آذربایجان

فصل اول:رسمیت تشیع و پیدایش ادبیات رثایی آذربایجان

فصل دوم: ادبیات رثایی آذری در دوره صفویه

فصل سوم :ادبیات رثایی آذری در دوره قاجاریه

          تاثیر شاهنامه فردوسی و مثنوی معنوی بر ادبیات رثایی آذربایجان

          تأثیر عرفان بر ادبیات رثایی آذربایجان

فصل چهارم: ادبیات رثایی آذری از مشروطه تا انقلاب اسلامی

فصل پنجم : ادبیات رثایی آذری در انقلاب اسلامی ودفاع مقدس

4.     فهرست منابع

این مجموعه همچنان که در روش تحقیق دچار کاستی است در فهرست منابع نیز ناقص است در جلد اول:

ـ منابع استفاده شده در جلد اول در صفحه­های اول کتاب در فهرست منابع درج نشده است.

ـ ترتیب الفبایی منابع رعایت نگردیده است.

ـ مشخصات کامل اغلب منابع در فهرست مطالب درج نشده است.

ـ مهمتر آنکه از 32 منبع ذکر شده در صفحه 273 و 274 اثر، معلوم نیست در کجاهای کتاب استفاده شده و چگونه  استفاده شده است. آیا نقل به مضمون است یا نقل قول کامل یا هیچکدام!

ـ  جلد سوم کتاب: هیچ منبعی در پاورقی ها درج نشده  ودر پایان کتاب هم فهرست منابع  درج نشده است!

 

ب) محتوای کتاب

تدوین‌گران محترم پیش از آنکه به دنبال بررسی تاریخ و ادبیات رثایی آذری بوده باشند به دنبال طرح تاریخ سازی  برای ادبیات اصیل ایرانی اسلامی آذربایجان بوده اند:

1. تدوین‌گران  محترم کتاب با اصل قراردادن «زبان» به جای بررسی موضوعات اصلی تاریخ و ادبیات رثایی آذری  به دنبال طرح مباحث مورد علاقه خود بوده‌اند. علی رغم پیوستگی مستدام ادبیات آذری( اعم از رثایی و غنایی) و ادبیات فارسی در ایران زمین تلاش شده است، ادبیات رثایی آذربایجان جدا و بدون  ارتباط با ادبیات ایران مورد بررسی قرار دهند. در حالی که دبیات رثایی آذری مهمترین جلوه های هویت ایرانی را جلوه داده است.[4] بدون توجه به این امر برای این منظور به طرح مباحثی غیر مرتبط پرداخته­اند  از جمله در بررسی ادبیات رثایی آذربایجان پیش از اسلام  حدود چهل صفحه به طرح ادبیات عاشیقی( به گمان ایشان آشیقی) آذربایجان پرداخته‌اند، غافل از اینکه در این بررسی بی ارجاع سند ؛ دچار یک تناقض آشکار شده‌اند و آن اینکه آذربایجان پیش از اسلام ترک‌زبان نبوده و ترکی آذری بعد از صفویه متداول شده است. ( برای اطلاع رک به : عبدالعلی کارنگ، تاتی و هزرنی، به کوشش کاظم آذری سیسی تبریز، 1394)  با توجه به کتاب مهم و ارزشمند« سفینه تبریز» به خوبی آشکار می­گردد در قرن هشتم قمری هنوز مردم تبریز به گویش فهلوی سخن می گفته­اند( رک به:  محمد ابن مسعود تبریزی ،سفینه تبریز، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1381)  طرح این بحث با این هدف صورت گرفته است که  پیوند و ارتباط ادبیات رثایی آذری را از ادبیات ایران  قطع کرده و هوشمندانه ادبیات عاشیقی بعد از صفویه آذربایجان را به نام قبل از اسلام آذربایجان قالب شود.

   ناگفته پیداست این سخن به معنی بی اهمیت قمداد کردن ادبیات عاشیقی آذربایجان نیست و بلکه بخش مهمی از فرهنگ و هویت ایرانی آذربایجان در این ادبیات دلنشین نهفته است که بسیار ارزشمند وقابل توجه وبررسی در جایگاه خود است. عاشیق‌ها در ترویج و بسط تشیع در دوره صفویه نقش مهمی ایفا کرده اند. بسیاری از عشایر ترک‌زبان بوسیله همین عاشق‌های دوره گرد با نام ائمه(ع) اصول و فروع دین اسلام و مذهب تشیع و مدایح علی (ع) آشنا شده اند. بخش عمده سروده های شاه اسماعیل صفوی این کارگرد را داشته است.

 

  موضوع مهم تجاهل آشکار تدوین گران کتاب در نادیده گرفتن ارتباط و پیوند ادبیات رثایی آذری و فارسی است زیرا ادبیات رثایی آذری بخشی از ادبیات رثایی ایران است که در مسیر تاریخی خود از بدو پیدایش شعر فارسی در ایران زمین ـ علی الخصوص آذبایجان ـ عنصر محبت و دوستی اهل بیت (ع) را با خود داشت. بررسی تاریخ ادبیات رثایی آذری جز در بستر تاریخ ادبیات شعر ایران قابل طرح و بحث نیست زیرا تافته جدا بافته ای نبوده است. ادبیات رثایی آذربایجان نه در بستر ادبیات عاشیقی(به گمان تدوین گران آشیقی) که اغلب بصورت سینه به سینه و شفاهی منتقل می شد بلکه در بستر ادبیات  شیعی فارسی  که بصورت مکتوب و نوشتاری تداوم داشته پدیدار گشته است.حال سئوال اینجاست:

ـ ادبیات عاشیقی بعد از صفویه چه ربطی به ادبیات رثایی آذربایجان پیش از اسلام دارد؟

2.      علاقه مفرط به کتاب دده قورقود  

با بررسی مطالب کتاب آشکار می‌گردد تدوین‌گران محترم شیفتگی بسیار شدیدی به کتاب دده قورقود (داستان‌هایی افسانه­ای از عشایر کوچروقبایل اغوز قبل از اسلام آوردن) دارند و این شیفتگی را در جای جای کتاب بروز داده‌اند.

توجه به کتاب دده قورقود اثر ارزشمند داستانی به عنوان یک اثر ادبی، تا وقتی همانند آثار  مشابه مورد توجه قرار گرفته طرح و بحث شود قابل قبول و اشکالی ندارد. مشکل از وقتی پیش می‌آید که در ادامه دده قورقود به بوزقورد و شاخ شیطان و… چیزهای دیگرتبدیل می شود… خواننده ­ای که با هدف آشنایی با ادبیات رثایی آذربایجان کتاب را به دست گرفته در برخورد با شیفتگی  تدوینگران  به این کتاب  حق دارد سئوال کند:

          دده قورقود چه ربطی به آذربایجان دارد؟

          و مهمتر اینکه چه ربطی به ادبیات رثایی آذری دارد؟

           اگر دده قورقود آذربایجانی است چرا تا نیم قرن گذشته هیچ اطلاعی از آن نداشته ‌در ادبیات آذربایجان یافت نمی شود؟

تا جایی که معلوم و اشکار است انتشار کتاب «دده قور قود علی لسان طایفه اوغوزان» به صد سال قبل  باز می‌گردد[5].  ضمن اینکه نسخه و خط این اثر قدمتی زیاد ندارد. ضمن اینکه معرفی آن در ایران به نیم قرن اخیر باز می‌گردد که با عکس‌العمل علما و دانشمندان آذری مواجه شد.

صفحه نخست کتاب دده قورقود علی لسان طایفه اوغوزان

 

 

 

موضوع مهم دیگر آنکه این کتاب داستان‌های شفاهی‌ عشایر کوچ‌رو اوغوز قبل از اسلام آوردن است و لی  در منابع تاریخی اسلام آوردن مردم آذربایجان صدر اسلام باز می‌گردد. برای انتساب یک اثر به یک منطقه جغرافیایی  یا باید اعلام جغرافیایی را مورد توجه قرارداد و بررسی کرد یا اسامی اشخاص :

در این کتاب اسامی جغرافیایی منطقه آذربایجان دیده نمی‌شود.

اسامی شخصیت‌های این داستان‌ها در آذربایجان رایج نبوده و نیست. حتی در میان عشایر شاهسون آذربایجان هم چنین اسامی دیده نمی‌شود. چگونه می‌توان این مجموعه را آذربایجانی تلقی کرد.درحالی که نام استانبول در این اثر وجود دارد.

اگر صرف زبان این اثر، باید آن را آذربایجانی تلقی کرد پس مردم مصر هم باید «معلقات سبعه» اعراب جاهلی جزیره العرب را  مصری بدانند!! مدعی مصری بودن آن شوند.

شیفتگی به «دده قورقود» در قسمت‌های مختلف کتاب بروز کرده است. از جمله او را به بدون سند و مدرک به عنوان اولین مسلمان آذربایجانی معرفی کرده اند:

« بنا به برخی روایات موجود «دده قورقود» اولین شخص آذربایجانی است که با دین اسلام آشنا می‌شود. پذیرش اسلام از سوی وی در مقدمه نسخ مختلف و کتاب دده قورقود محفوظ است.» (ص 30)

ایشان در ادامه ادعای خود اعلام نکرده اند در کدام  نسخه از ؟کتاب دده قورقود چنین ادعا شده است که وی آذربایجانی است و درحالی که از این اثر یک نسخه بیشتر وجود ندارد!!!

ویا نوشته­اند:

«اوزان­ها در بین ترک‌های اوغوز جایگاهی همانندعاشیق­های ( به گمان تدوینگران آشیق‌های) امروزی داشتند. کتاب «دده قورقود» کهن‌ترین اثر مکتوب آذربایجانی اوزان نام خنیاگر دوره‌گردی است که در شأن قهرمانان سروده و دعای خیر بدرقه راه آنان می‌کند.» (ص 31)

ادعا کردن آن هم بدون ذکر سند و مدرک کار آسان و راحتی است که تدوین‌گران محترم به خوبی در این خصوص تبحر دارند. می‌گویند دروغ هر چه بزرگتر  باشد باور آن راحت‌تر است!

ویا «در کتاب «دده قورقود» با نوع اولیه شعر آشیقی یعنی «سوی» مواجه می‌شویم.» (ص 43) یا اینکه:«… به عنوان مثال بخش‌هایی از کتاب دده قورقود نیز در زمره مناجات‌نامه‌ها قرار می‌گیرد.» (ص 114)

تدوین‌گران و ویراستار محترم در حالی در هر جایی که امکان طرح و بحث بوده  «دده‌ قورقود» را مطرح کرده اند، غافل از اینکه در کتابخانه‌های جمهوری آذربایجان و ایران و حتی ترکیه  یک نسخه خطی از این کتاب موجود نیست. جالب‌تر آنکه «قمری دربندی» شاعر مرثیه‌سرای اهل بیت (ع) قرن سیزدهم قمری دربندـ (باب الابواب) منتهای شمالی قلمرو ایران در دوره صفویه ـ  حتی یک بار هم نام «دده قورقود» را در اشعارش نیاورده است، ولی به اعتراف تدوین‌گران کتاب «او بارها از شخصیت‌های شاهنامه در اشعار خود به کار برده است». (ص 148)

تدوین‌گران محترم  به این سوال اساسی  نتوانسته اند پاسخ دهند که اگر  «دده قورقود» اینقدر معروف و مهم بوده است چرا نامش را حتی در یک اثر مرثیه‌ ترکی آذری نمی‌یابیم ولی نام محتشم کاشانی، ‌صباحی بیدگلی، مقبل اصفهانی را به کرات دیده و شنیده‌ایم!

 

3.    مراسم عزاداری آتیلا

از دیگر مطالب جالب توجه در این کتاب طرح مراسم عزاداری «آتیلا» به عنوان پیشینه عزاداری اهل بیت (ع) در آذربایجان است!

ایشان نوشته اند «با وجود محدودیت منابع در خصوص اوزان‌ها، به اذعان مورخان دوران قدیم تشابه‌هایی از شرکت ایشان در مراسم عزاداری «آتیلا» ـ بزرگترین فرمانروای هون‌ها ـ و مرثیه سرایی در آن مجلس در دست است.» (ص 32)

4.      ادعاهای بی سند

تدوین‌گران محترم کتاب در معرفی «اوخشاما» نوشته‌اند: «… این نوع شعر از زمان‌های بسیار قدیم در تاریخ ادبیات آذربایجان ثبت و ضبط شده …» (ص 23)

و یا:«نمونه‌ای دیگر از انواع ادبیات مرثیه آذربایجان که از زمان‌های قدیم موسوم بوده است، شعری به نام «آغی» می‌باشد. (ص 27)

استفاده از کلماتی همانند «زمان‌های بسیار قدیم» و «زمان‌های قدیم» آن هم بدون ذکر سند و مدرک از دیگر مشخصات این اثر است.

5.      ریشه سازی برای لغات

از دیگر موارد جالب در این کتاب می‌توان به پاورقی‌های جالب توجه ویراستار کتاب اشاره کرد که تلاش دارد به هر قیمتی برای لغات ریشه ترکی بتراشد. آشکار است زبانها از همدیگر اثر پذیرفته و در هم اثر گذاشته اند، همچنان که غزلیات آذری از حکیم  فضولی بغدادی تا علی آقا واحد و استادشهریار مملو از لغات وعبارات فارسی و عربی است. در فارسی هم لغات زیادی از ترکی که بیشتر در امور نظامی و لشگری و زندگی کوچ رویی  وارد شده است. اما اینکه تلاش شود به هر قیمیت بدون علت ریشه کلمات  را  به  زور و ضرب و به رای خود تشرح و تفسیر کرد نوعی بیماری محسوب می شود از جمله: ـ سوگ از ریشه سیق ـ ص 15ـ قوشان ص 16عشق و عاشیق ص 32 و…. ـ گریز ص 261، بجنورد ،جلد سوم ص209.

6.       ملت ترک؟

از دیگر موارد محتوایی قابل توجه در جلد اول این مجموعه علاقه مفرط تدوینگران محترم به « ملت ترک» است. به متن زیر توجه بفرمایید:

«… تنها شاخه‌ای است که می‌توان نام ادبیات کار برای عام برای آن بکار برد؛ ادبیاتی که همه ملت ترک در سال حداقل 20 روز به طور مستقیم با آن سر و کار دارند …» (س 13)

و یا در جای دیگر آمده است:

« این قداست و احترام را می‌توان در متن داستان‌های «دده قورقود» «کوراوغلو» و «آشیق غریب» مشاهده کرد.آشیق در بین ملت ترک با نام اوزان نیز شناخته می‌شود. (ص 29)

  به جا بود تدوین‌گران محترم «ملت ترک» را معرفی و جغرافیای سیاسی این ملت را آشکار می‌کردند. در حالی از  این اصطلاح استفاده شده است که دارای معنی و مفهوم سیاسی مشخصی است. در حالی که در  ایران فقط ملت ایران وجود دارد و همه یک ملت هستیم.

 تدوین‌گران محترم در جای دیگری از واژه فارسستان (ص 120) استفاده کرده‌اند. در اعلام جغرافیایی چنین جایی شناخته شده نیست.

 

7.      دستبردی به میراث رثایی آذربایجان

از موارد مهم و غیرقابل توجیه در این مجموعه سه جلدی که بی‌شک آن را باید خیانتی آشکار به میراث رثایی آذربایجان تلقی کرد و از ادامه این روند تحریف‌گونه به هر شکلی  جلوگیری نمود، تغییر زبان معیار مرثیه‌ آذری از ترکی معیار تبریز به باکویی است.

تدوین گر و یا ویراستار کتاب ( اومود اوغلو= پورامید)در سراسر متن زبان معیار اشعار را از اصالت خود خارج کرده به گویش باکویی امروزی تغییر داده اند.  تعمد آنها در تخریب فرهنگ و هویت میراث  شیعی کهن آذربایجان به هیچ وجه پذیرفتنی نیست. این دستبرد همانند آن است که به مردم عصر صفویه و قاجاریه کت وشلوار و کراوات مد روز را بپوشانیم!!!! از آنجایی که تبریز از کانونهای مهم ادبیات رثایی آذری است از دوره قاجاریه شیوه­ متداولی در نگارش ادبیات رثایی پدیدار گردید که تا اکنون هم ادامه دارد. این معیار نگارش در ادبیات رثایی را در آثار چاپ شده اساتید  فقید ادبیات رثایی همانند راجی، دلسوز ،صراف، صافی، و در متاخرین در آثار استاد مرحوم سید رضا حسینی سعدی ز مان، استاد محمد عابد و….تداوم یافته است.

  میراث فرهنگی چه تفاوتی به میراث باستانی دارد؟ وقتی شیء باستانی کشف می‌شود بدون تغییر آن را حفظ و مرمت می‌کنند اما این ایشان خودسرانه به میل خود با دستکاری در ساختار آذری اصیل دست زده گویش اشعار قدیمی ترکی آذری را باکویی امروزی کرده اند!!!! به ناچار به یک مورد اشاره می‌شود.دستکاری ناشیانه تا آنجا  ادامه یافته که به تغییر ردیف قافیه شاعر هم  کشیده است:

نور دیده‌م دیر حسین، باعث دی چون گوزیاشیما

من گوزوم دن سالما میش سن تأثیر آل هاشیما

(ص 129)

مصرع سوم هم حذف شده است.چون با دستکار ناشیانه ویراستار با مصرع های قبلی ناهمخوان شده است! در حالی که در اصل چنین بوده است:

نور دید‌م دور حسین، باعثدی چون گوزیاشمه

من گوزوم دن سالمامیش سن تاپشیر آل هاشمه

 

شاه بیت این نوحه هم چنین تحریف شده است:

چون محبت بزمی خلوت دیر عم اوغلو یا علی

گل ائدک صحبت غنیمت دیر عم اوغلو یا علی

(ص 127)

در اصل چنین بوده است:

چون محبت بزمی خلوت دور عم اوغلو یا علی

گل ائدک صحبت غنیمت دور عم اوغلو یا علی

 

    متأسفانه دستبرد به شعر رثایی خود سرانه در سراسر کتاب دیده می‌شود که فاجعه آشکار غیر قابل توجیه  است، تداوم آن موجب تحریف فرهنگ و هویت اصیل ادبیات رثایی آذربایجان خواهد شد. دلسوزان ادبیات آذری این حرکت مشمئز کننده را هشداد داده اند( رک به: صراف سخن، مجموعه مقالات همایش بزرگداشت یکصدومین سال وفات حاج رضا صراف تبریزی، تبریز، حوزه هنری ،1383،صص224-225) ذکر تک تک این دستکاری های ناجوانمردانه خاطر علاقمندان ادبیات رثایی را مکدر می سازد.

 

8.      نگارش غیرمتعارف لغات

   تدوین‌گران و ویراستار محترم کتاب، ضمن اینکه در تراشیدن ریشه غیر واقعی برای ادبیات رثایی آذری، جهد بلیغی کرده‌اند در استفاده از شیوه نگارش غیرمتعارف برای برخی لغات هم کوتاهی نکرده‌اند. از جمله:

     عاشیق (که به نگارش ایشان آشیق) از ریشه کلمه سومری!!! است و به گفته  دکتر حسین محمدزاده صدیق استناد جسته‌اند (ص 33) ناگفته نماند که جناب ایشان، سوابق درخشانی با اسامی مستعار در جریان سیاسی قبل از انقلاب و دوران بعد از انقلاب داشته و حتماً تدوینگران محترم مطلع هستند از جمله شاهکارهای وی انتشار کفریات آخوندزاده با عنوان «مقالات فلسفی آخوندزاده» می‌باشد . دکتر حسین محمد زاده صدیق علی‌رغم تطبیق خود با نظام بعد از بازگشت از ترکیه  برای بهره‌گیری از امکانات نظام جمهوری اسلامی و ترجمه برخی از آثار دینی و مذهبی (ترجمه  قسمت هایی از قرآن مجید و اشعار امام خمینی(ره) برخی از آثار دینی و همکاری با برخی از انتشاراتی هایی همانند بعثت و… ) نه تنها از انتشار کتاب اهانت‌آمیز نسبت به حضرت رسول اکرم (ص) برائت نجسته حتی آن را جزو کارنامه علمی خود ‌آورده است.(رک به: سایت رسمی دوزگون) اگر تدوینگران محترم اعلام برائت مکتوبی از جناب آقای دکتر حسین محمد زاده صدیق دارند. ارائه نمایند تا رسماً و کتباً از ایشان عذرخواهی شود.

               

  گرفتاری تدوین‌گران محترم و ویراستار در تعصب «زبانی» مانع از آن شده تا توجهی داشته باشند بر این موضوع که شیعیان عاشق حضرت علی (ع) بوده و هستند و اگر به دیوانهای باقی مانده هر یک از عاشیقان آذری(خوانندگان- عارفان و عاشقان – دوره گرد) سر بزنیم آنها را شیعه و عاشق آن حضرت خواهیم یافت. که سر سلسله آن شاه اسماعیل صفوی است آنها خود را عاشق حق و حقیقت و نماد آن یعنی حضرت علی (ع) می‌دانستند. ضمن اینکه در تمامی منابع متأخر عاشیق، عاشیق ثبت شده نه آشیق!!!  این تلقی  به آنجا باز می‌گردد که چون در رسم الخط لاتین ترکیه استانبولی مخرج(ع) عین در الفبای لاتین وجود ندارد برای توجیه دست به دامان «رمل و اسطرلاب» شده‌اند تا بلکه بگویند عاشیق نه کلمه اسلامی بلکه ریشه سومری دارد!!! (رک به: صفحات 15-33 و …)

           قاراپاپاق (ص 25) نام طایفه‌ای از عشایر مرزبان هستند که در تمامی منابع و مآخذ «قره» یا«قراپاباق» ذکر شده است.

قاراباغ (ص 143) این نام هم در تمامی منابع «قره‌باغ» یا «قراباغ» قید شده است. متأسفانه در این اثر تلفظ ارمنی«قره باغ» درج مورد نظر و استفاده تدوینگران کتاب بوده است.

9.      نادیده ها

تدوین‌گران محترم از آنجایی که با پیش تصور ذهنی زبان‌گرایانه خود به دنبال مسایل مورد علاقه خود بوده‌اند تا ادبیات رثایی از این رو از توجه و بررسی مباحث مهم و سرنوشت ساز ادبیات  رثایی بازمانده‌اند، از جمله:

1-     جایگاه محتشم کاشانی در ادبیات رثایی آذری

    در بررسی تاثیر محتشم کاشانی بر گسترش مرثیه سرایی در آذربایجان و آران دو موضوع اولیه را بایستی مد نظر قرار­داد نخست: بستر ادبیات شیعی در منطقه  و دیگری روند تغییر زبان گویش مردم از فهلوی یا آذری به ترکی آذری است به ویژه آنکه در اواخر قرن  یازدهم، دوازدهم و قرن سیزدهم  و چهاردهم این تغییر در ادبیات مرثیه کاملاً مشهود می­گردد که در تحقیقات دیگر ­بررسی ­شده­ است (نیکبخت،1393: 95). آذربایجان وآران ضمن آنکه در تاریخ ایران قبل از اسلام از جایگاه مهم و ارجمند مذهبی برخوردار بوده در دوران اسلامی به ویژه بعد از یورش مغول اهمیت قبلی­خود را بازیافت. آذربایجان، آران و آناتولی از قرن هفتم تا نهم هجری دوره‌ی فعالیت تصوف عامیانه با تعلّقات و گرایش‌های شدید علوی بوده­است. (رضایی،1385: 38). در سالهای فعالیت فرزندان شیخ صفی الدین اردبیلی در آذربایجان و آران و آناتولی گرایش و علاقه  به تشیع مختص عشایر ترک زبان نبود بلکه در میان نخبگان شهر نشین، خاندان­های دیوان‌سالار، اندیشمندان، عُلما و فقهای  این مناطق هم علایق مشابه داشتند (صدری،267:1387). 

 شعر و ادب آذربایجان و آران به عنوان بخشی مهمی از ادبیات ایران زمین از تاثیر و تأثّر فضای  فرهنگ عمومی برکنار نبود و با ظهور محتشم و برسر زبان­ها افتادن ترکیب بند وی ادبا و شعرای آذربایجان و آران هم همچون سایر نقاط ایران به استقبال و پیروی از آن  در آمدند همچنانکه عبدالحسین زرین­ّکوب تصریح کرده است دوازده بند وی در مرثیه شهدای کربلا شهرت و انعکاس و قبول بی نظیری درادبیات ایران بعد از صفویه داشت (زرین­ّ کوب،1363: 132) به طوری که شعرای متعددی از آذری و آرانی از آن روزگار تا کنون به پیروی از وی ترکیب بند­های فاخری سروده اند. اهمیت تأثیر محتشم کاشانی  از این منظر قابل توجه است که موجب  آفرینش حجم انبوهی از ادبیات شیعی در  جغرافیای  فرهنگی آذربایجان و آران شد  که این آفرینش های ادبی دلیل روشن تعمیق علایق شیعی و باورهای مذهبی در میان توده مردم در این مناطق است.

 

 

2-      تأثیر روضه شهداء [6] واعظ کاشفی در ادبیات رثایی

    با تمام انتقاداتی که بر محتوای این اثر  وارد است در پنج قرن گذشته از کتابهای معروف و تأثیر گذار در مجامع و محافل ادبی شیعی در مناطق مختلف ایران از جمله آذربایجان و اران بوده است. تا جایی که نویسندگان متعددی به پیروی از نثر ساده و روان آن که با اشعاری زینت یافته آثار مشابهی آفریده اند. این متن به عنوان متنی اصلی در آفرینش متون ادبی به نظم و نثر مورد استفاده قرار گرفته است. در تاریخ ادبیات رثایی در منطقه آران و آذربایجان این اثر توسط چند تن از ادبا به ترکی آذری ترجمه شده است.

فضولی بغدادی از جمله شاعران و متکلمان شیعی قرن دهم هجری است که تحت تأثیر  روضه الشهدا «حدیقه السعدا» را نگاشت. تا جایی وی متأثر از اثر واعظ کاشفی بوده­است که برخی اثر او را ترجمه روضه الشهدا قلمداد کرده­اند.(تربیت، بی تا،300) حکیم فضولی خود در مقدمه کتابش نوشته است« من خاکسار را نیت آن است که در تألیف وبه روضه الشهدا اقتدا کنم و نکات غریبه دیگری را نیز بر آن بیفزایم.»(فضولی،1373 ،13 ) عباسقلی بادکوبه­ای متخلص به قدسی و معروف به باکی­خان­اف نیز در تألیف «ریاض القدس» از تأثیر روضه الشهدای واعظی کاشفی و حدیقه السعدای فضولی و جلاء العیون علامه مجلسی که مقتلی امام حسین(ع) است تألیف شده است(شعر دوست،1374، 33) در آران در قرن سیزدهم هجری تحت تأثیر روضه الشهدا آثار دیگری همانند «روضه الاطهار» که کتاب مقتل و تألیف میرزا نصرالله دیده است و همچنین «کنز المصائب» سروده  قمری دربندی دیده میشود.(شعر دوست،1374، 36-37)

 

3-     نادیده گرفتن شعرای تاثیر گذار وصاحب سبک ادبیات رثایی آذربایجان

   با نگاه   خاص تدوین گران تعدادی از شاعران تأثیرگذار و صاحب سبک در شعر عاشورایی آذربایجان در قسمت «برترین چیزهایی مرثیه‌پرداز از آغاز تاکنون»مورد توجه قرار نگرفته اند. ـ ضمن اینکه این قسمت دارای ترتیب تاریخ  و موضوعی نیست ـ  به چند مورد مهم فراموش شده اشاره می شود:

1.  نیرّ تبریزی: با آتشکده خود از چهره‌های شاخص ادبیات رثایی ایران است که مثنوی بلندی عاشقانه در تاریخ وقایع کربلا ، در بیش از دو هزار بیت به فارسی و در سال 1309 هجری قمری سرود که این اثر ماندگار پس از وی بارها چاپ شده است. «لآلی منظومه» مجموعه‌ای دیگر از نیّر است که آن رباعیات، دوبیتی­ها و قصایدی به زبان عربی و آذری درج است. شاهکار ادبی حجت الاسلام نیّر در ترکیب‌بند معروف است که در تبعیت از محتشم کاشانی سروده در زمره مرثیه‌های عالی و ارزشمند سالار شهیدان امام حسین (ع) جای دارد. (دیوان نیرّتبریزی169:1388)

2.    فانی زنوزی: در شش صد­ بند تاریخ وقایع­کربلا را از ابتدا تا انتها به نظم آورده است( دیوان فنای زنوزی ،مقتل منظوم کربلا، 1385).

3.  شکوهی مراغه‌ای: مرثیه سرای نامی که با اقتدا به­ محتشم کاشانی و فنای زنوزی ترکیب بندی در یکصدو هشتاد وشش بند به آذری وقایع تاریخ کربلا را از ابتدا تا انتها  سروده است.(سیصد­بند در مرثیه،1393: مقدمه)

4.  اشرفی تسوجی: از ادبا و شعرای برجسته قرن سیزدهم است تمامی دوازده بند محتشم را تضمین کرده ­است.(رک به: رحمن زاده صوفیانی، جعفر و احمدی­زاده شندی، حکیمه دانشنامه ارونق و انزاب، دفتر اول،2ج،, تهران سفیر اردهال،1394)

5.    واقف سرابی: از شاعران صاحب سبک در شعر رثایی آذری.

6.  جودی تبریزی: ملا غفاربن عبدالجبار عبدالسّتار متخلص به جودی تبریزی از روضه خوانان مشهور و توانمند تبریز درسال 1265قمری به دنیا آمد. وی در محله شتربان تبریز ساکن بود و در روضه خوانی از غزلیات حافظ وسعدی بهره می­برد و مجلس پرشوری برپا می­کرد. سرانجام در سال 1321قمری در تبریز درگذشت. دیوان وی در سال 1318قمری در تبریز چاپ شده است. اغلب اشعار او مرثیه فارسی است اندکی هم از اشعارش به آذری است(تربیت ،100:1314)

7.  شعاعی­دربندی(قرن سیزدهم هجری قمری)معاصر قمری دربندی تمامی­ترکیب بند چهارده بندی سلیمان صباحی بیدگلی را ـ که از نمونه­های ارزنده نظیره بر ترکیب بند محتشم است ـ تضمین نموده است . خلق چنین اثری آنهم در دربند،(باب الابواب) شمالی ترین نقطه ایران فرهنگی توسط شاعری که گویش محلی آن ترکی بوده نشانه روشنی از همبستگی فرهنگی وهویت ایرانی در آن خطه است  با آنکه در زمان حیات شعاعی بیش از نیم قرن جدایی غم­بار آن نواحی از ایران می گذشت ولی فرهنگ و هویت ایرانی ساری و جاری بوده­است. موضوع مهم دیگر آنکه این دو تضمین به فارسی است،که حکایت از جایگاه ملی زبان فارسی در جغرافیای فرهنگی ایرانی در آذربایجان و آران است (نیکبخت،43:1393).

8- شمس عطار اردبیلی استاد بیضای اردبیلی شمس عطار که از عرفای اواخر قرن دوازدهم و اوایل قرن سیزدهم اردبیل است در ادبیات مرثیه سرایی اهل بیت(ع) تحولی شگرف ایجاد کرد و مرثیه های عرفانی را متداول ساخت.چنین جریانی توسط نیر در کانون شعر شیعی تبریز به راه افتاد. شمس عطار با شاگرد مهم خود بیضاء توانست این نگاه را به شاعران دیگری هم منتقل نماید. از این رو اساتیدی هم چون  یحیوی ، شاهی و جناب تقایی اردبیلی راه وی را ادامه داده اند.

    از دیگر شاعران تأثیر گذاردیگر می توان به    به دلسوز تبریزی که دیوان وی بارها در تبریز و بادکوبه چاپ شده است؛ مولانا یتیم:که در تربیت شاعران اهل بیت(ع) نقش مهمی داشته است؛ طوری تبریزی، شأنی تبریزی و  عاصم زنجانی، اشاره کرد.

 

4-     عدم توجه به ردیف­های آواز سنتی ایرانی

 

متأسفانه علی رغم توجه بیش از حد به ادبیات عاشیقی تدوینگران محترم از توجه به رکن دیگری هویت ایرانی ادبیات رثایی آذری بازمانده اند.و آن  «ردیف های آواز سنتی ایرانی» است. شعر و ادبیاتی مرثیه در سه شکل مرثیه‌خوانی، نوحه‌خوانی (سینه‌زنی و زنجیرزنی) و تعزیه به جامعه عرصه می‌گردد.  اشعار مرثیه‌خوانی براساس اوزان عروضی سروده شده‌اند و اوزان عروضی با دستگاه‌های موسیقی سنتی ایرانی ارتباط  جداناشدنی دارد و مرثیه‌خوان‌ها براساس اوزان عروضی مرثیه‌ها در دستگاه‌های متناسب به مرثیه‌خوانی مبادرت می‌کردند. همچنان که در دستگاه‌های موسیقی سنتی ایرانی شروع و آغاز آواز با مقدمات و سپس اوج و فرود و گوشه‌های متعدد و متنوع ادامه و پایان می‌یابد مرثیه‌خوانی آذری هم که براساس دستگاه‌های موسیقی- به ویژه محزون و حماسی- است اجرا می‌گردد. در برنامه‌های مداحان مشهور آذری،  زنده یاد سلطان الذاکرین استاد سلیم مؤذن‌زاده اردبیلی، استاد محمدباقر تمدنی و استاد حاج داود علیزاده می‌توان این اجرای دستگاه‌ها را به خوبی مشاهده کرد. براساس استفاده از دستگاه‌های موسیقی سنتی است که اغلب مرثیه‌سرایی آذری مورد توجه غیر آذری زبانان هم واقع می‌شود. به عنوان مثال مجلس مرثیه‌ای که استاد داود علیزاده با عنوان «مصیبت یتیم» با اشعار مرحوم حاج انور اردبیلی اجرا کرده است غیرممکن است هر شنونده‌ای را متأثر نسازد که در ردیف آواز سنتی ایرانی اجرا شده است.

علاوه بر مرثیه‌خوانی؛ این پیوند دستگاه‌های موسیقی سنتی و ادبیات عاشورایی در نوحه‌خوانی (سینه‌زنی و زنجیرزنی) هم وجود دارد. به عبارت بهتر هیچ مداح آذری زبان بدون آشنایی با دستگاه‌ها و گوشه‌های موسیقی سنتی نمی‌تواند مداح موفقی باشد. البته نحوه آشنایی اغلب به صورت سینه به سینه می‌باشد.

مراسم سینه‌زنی چنین آغاز می شود: نوحه‌خوان با دادن دمِ نوحه (شاه‌بیت) را در پرده‌ی پائین آغاز می‌کند و پس از جا افتادن نوحه، مابقی شعر را می‌خواند و در هر بند نوحه بحر برگردان شاه‌بیت نوحه مجدداً قرائت می‌شود و رفته رفته پرده‌هایی که نوحه خوانده می‌شود بالاتر رفته و با بالا رفتن صدا و تندی آهنگ، سینه‌زنان محکم‌تر به سینه می‌زند و وقتی که نوحه‌خوان در اوج خود تحریر اجرا می‌کند سردسته که صدای بلند و رسایی دارد وردهایی چون «مشگووَهُ قربان»؛ «غیرتون قربان…» و سینه‌زنان با جواب بلند و شورانگیز «اباالفضل» شور سینه‌زنی را به اوج می‌رسانند و صدای یکنواخت و پرصلابت سینه‌زنی در مجلس طنین‌انداز می‌شود. قسمت اول سینه‌زنی با شور مجلس پایان می‌پذیرد و مداح یا سردسته ورد «حسینیم وای حسینیم وای» را اجرا می‌کند که این ورد هم از پرده‌ای پائین آغاز و با پرده‌ی بالا به اوج خود می‌رسد و با قرائت هر مصرع سینه‌زنان وِرد «حسینیم وای حسینیم وای» را تکرار می‌کنند. این میان سینه‌زنی چند دقیقه طول می‌کشد و وقتی به اوج رسید با ورد «غیرتون قوربان…» سینه‌زنی شورانگیز و یک‌نواخت وارد قسمت سوم سینه‌زنی می‌گردد که نوحه‌خوان نوحه‌ای در پرده‌ای بالاتر از نوحه اولی اجرا می‌کند سینه‌زنی از حالت شور خارج می‌شود با این تفاوت که در این قسمت با بالا رفتن صدای نوحه‌خوان سینه‌زنان حالت شور به خود گرفته و محکم به سینه خود می‌زنند. اغلب مراسم سینه‌زنی پس از مرثیه‌خوانی است که توسط یک نفر اجرا می‌شود.

مراسم زنجیرزنی هم‌چنین اجرا می‌شود: در مجالس زنجیرزنی هم نخست نوحه‌خوان شاه‌بیت نوحه را دم می‌دهد و زنجیرزنان با جواب نوحه زنجیر را به حالت آرام و هماهنگ با آهنگ نوحه شاه‌بیت شروع به زدن می‌کنند وقتی نوحه جا افتاد نوحه‌خوان مرثیه‌خوانی را شروع می‌کند و همانند مرثیه‌خوانی در مراسم سینه‌زنی این مرثیه‌خوانی هم در دستگاه موسیقی اجرا می‌شود.

در طول مرثیه‌خوانی زنجیرزنان با همان رتیم نوحه اول زنجیر آرام می‌کنند و پس از پایان مرثیه‌خوانی سردسته با ذکر «حسین، حسین، حسین» و جواب زنجیرزنان ریتم آرام زنجیر را تند می‌کند. که در اصطلاح جوشی یا دوشمه به آن می‌گویند. با تند شدن ریتم زنجیرزنی نوحه‌خوان نوحه زنجیرزنی را که اغلب بحر برگردان هم دارد می‌خواند و مردم جواب می‌دهند و با بالا رفتن پرده‌ی نوحه، زنجیرزنان زنجیر را محکم‌تر می‌زنند. مطالب فوق گوشه‌ای از مشاهدات نگارنده از مجالس سوگواری آذری به ویژه در اردبیل بود که همگی براساس ردیف و پرده موسیقی سنتی اجرا می‌گردد.[7]

 

 

 

اشکالات دیگر

در کنار موارد دیگر که برشمردیم در مطالب کتاب اشکالاتی هم دیده می‌شود که به مواردی از آن اشاره می‌شود:

1ـ در شرح حال اشراق مراغه‌ای (ص 121) اشاره به چاپ کلیات اشراق مراغه‌ای شده که درست نیست.

2ـ در شرح حال دخیل مراغه‌ای (ص 133)

·     در کدام کتابخانه شهر باکو دفتر خطی دخیل قابل دسترسی است؟

·     تاریخ وفات فتاح مراغه‌ای 1275 ق اشتباه است.

3ـ در شرح حال دلریش تبریزی (ص 166) به شعر معروف «حسینه یرلر آغلار گویلر آغلار »‌ اشاره شده است. یکی از تدوین‌گران محترم مجموعه (آقای رنجبر حیدرباغی) در مقاله‌ای که از وی  در سایت کتابخانه مجلس انتشار یافته این شعر را از سروده‌های «خاذن» معرفی شده است. کدام درست است؟

4ـ در شرح حال مرحوم ذهنی تبریزی (ص 170) خط‌ 4 تاریخ« 1330 ش» به عنوان تاریخ ولادت وی معرفی شده است که قطعاً اشتباه است.

در جلد سوم این مجموعه که «آنتولوژی شعر آئینی معاصر آذربایجان» نام دارد و به اهتمام صالح سجادی تدوین شده است. مواردی به شرح زیر وجودقابل ذکر است:

1.    به نظر می‌رسد لفظ «آنتولوژی» معادل فارسی ندارد که تدوین گر مجبور به استفاده از اصطلاح باکویی شده و از آن بهره گرفته است.

2.    هیچ منبع و مأخذی برای اشعار انتخاب شده ذکر نگردیده است!

3.    مناسب بود قبل از اشعار هر شاعر، در چند خط معرفی کوتاهی از آنها صورت می‌گرفت.

4.  در ذکر عنوان «جمهوری آذربایجان» از شاعر پرآوازه اهل بیت (ع) ناردارانی «حاج مایل» شعری درج نشده است. انشالله که تعمدی در کار نبوده است!

5.  ضمن اینکه از برخی افراد اشعار نسبتاً زیادی درج شده است که از عوامل ضد انقلاب و ضد ایران محسوب می شوند و به فعالیت علیه نظام جمهوری اسلامی مشغول هستند از آنجمله محمد رضا لوایی (ص82-111)

منابع:

بیزئیله آغلاردیق درآمدی بر تاریخ ادبیات رثایی و مذهبی در زبان ترکی آذربایجانی (1396) جلد اول به اهتمام: صالح سجادی‌، احمد رنجبری حیدرباغی، ویراستار ناظر فنی: حسن اموداوغلو، تدوین اشعار ترکی: سعید موغانلی، تهران، سوره مهر،. 3 جلد

صراف سخن، مجموعه مقالات همایش بزرگداشت یکصدومین سال وفات حاج رضا صراف تبریزی، تبریز، حوزه هنری ،1383،صص224-

مقالات فلسفی آخوندزاده، به کوشش ح.م.صدیق، تبریز، نشر ساوالان

نیکبخت،1393

رضایی،1385

(صدری،267:1387

(زرین­ّ کوب،1363: 132)

(تربیت، بی تا،300)

(فضولی،1373 ،13 )

(شعر دوست،1374، 36-37)

(دیوان نیرّتبریزی169:1388)

دیوان فنای زنوزی ،مقتل منظوم کربلا، 1385).

(ششصد­بند در مرثیه،1393: مقدمه

رحمن زاده صوفیانی، جعفر و احمدی­زاده شندی(1394) حکیمه دانشنامه ارونق و انزاب، دفتر اول،2ج،, تهران سفیر اردهال،1394)

(نیکبخت،43:1393)

 

 


[1] . پژوهشگر تاریخ  وادبیات آذربایجان mirkohy@yahoo.com

[2] .بیزئیله آغلاردیق درآمدی بر تاریخ ادبیات رثایی و مذهبی در زبان ترکی آذربایجانی، جلد اول به اهتمام: صالح سجادی‌، احمد رنجبری حیدرباغی، ویراستار ناظر فنی: حسن اموداوغلو، تدوین اشعار ترکی: سعید موغانلی، تهران، سوره مهر، 1396. 3 جلد.

[3] . گرچه آقای احمد رنجبری حیدرباغی یکی از تدوینگران این مجموعه(جلد اول) در حوزه ادبیات رثایی  زحماتی کشیده مقالاتی علمی نگاشته و مورد احترام نگارنده این سطور است.

[4] . حدود هشت سال پیش چند تن از طلاب آذری حوزه علمیه قم تحت القائات یکی از فعالان قوم گرا فعالیت هایی آغاز کرده بودند. از جمله مدعیات آنها این بود که نوحه خوانان آذری چرا باید متن عربی زیارت عاشورا و دعای توسل یا حتی زیارت نامه ها را بخوانند باید متن ترکی  را استفاده بخوانند. در همین رابطه  تلاشهایی هم کردند و متن زیارت حضرت معصومه (س) را به ترکی باکویی برگردانند. نگارنده با یکی از سردمداران این جریان که بیات نامی بود و در ماهنامه «خیمه» مصاحبه ای کرده بود مشاجره قلمی داشت. وی اصل را بر زبان نهاده بود واهل بیت و ادبیات رثایی تابعی بر زبان ترکی در حالی که برای اصل  اهل بیت(ع) است زبان تابع آن حتی اگر عربی باشد.

[5] . در اوایل قرن بیستم « انجمن تدقیق آثار اسلامی و ملی استانبول» درصدد انتشار این کتاب برآمد و بدین‌منظور« معلم رفعت» از نسخه‌ی اصلی کتاب عکسی گرفت و تصحیح نمود و شرح و فهرست مختصری بر آن افزود و در سال 1915 م. برابر 1332 قمری به چاپ رسانید.

[6] . استفاده واعظان از این کتاب بر روی منابر موجب پدیدار شدن اصطلاح  روضه خوانی در ایران شده است. این اثر قبل از صفویه در دوره تیموریان به نگارش در آمده و علی رغم مقبولیت و گستردگی بسیاری که یافته است محتوای کتاب مورد نقد علمای شیعی قرار گرفته است.

[7] .موارد فوق در نوحه سرایی سبک اردبیل که در در سطح ایران شایع است مرسوم می باشد.در سبک عزاداری تبریز، ویژگیهای جالب توجه هویت ایرانی قابل بررسی است.