این گروه در حقیقت همان باند سوئد نشین تجزیه طلبان متشکل از علیرضا اردبیلی،یونس شاملی، سیمین صبری و… است. گروهی پیش از این نشریه تریبون را منتشر می کرد که سپس تبدیل به سایت شد. اگر نگاهی به بایگانی تریبون بیاندازیم، غیر از مقالات همین افراد، مطالبی از هویت طلبان(تجزیه طلبان) داخل کشور مشاهده خواهیم کرد.این جریان نیز مانند بقیه دستجات تجزیه طلب درگیر تروریسم و تجزیه طلبی هستند. تفاوت در اینجا است که جناح داخل کشور طی یک «عملیات فریب» (که یکی از ارکان سرنگونی است)در سیاست های اعلامی سخنی از تغییر ساختار سیاسی یا تجزیه کشور نمی زنند ولی سیاست های اعمالی، همین راهبرد را پیش می برند.
در این فرایند در واقع شاهد یک «تقسیم کار» میان این دو طیف هستیم. یک طیف در خارج از ایران به صورت علنی و آشکار راهبرد تجزیه ایران را پیش می برند و طیفی دیگر در درون مرز برای آن دستجات «ریل گذاری» کرده و در صورت امکان به چانه زنی می پردازد و به مثابه یک محلل نیروی میدانی این کارزار را تامین و سپس به خارج می فرستد. بیراه نیست که گروه دوم پس از پر شدن ظرفیت فعالیت شان در درون مرز به خارج کشور می روند و در آنجا از مانحن فیه خود رونمایی می کنند.
نمود واقعی این نوع همکاری نیز باند «بیرلیک» است که با افراد زیادی در درون مرز مرتبط است.بیشتر این افراد در قالب رسانه اعم از سایت،کانال ،روزنامه،خبرگزاری و… متشکل می شوند و در صورت لزوم اهداف سیاسی واحدی را با ادبیات متفاوت پیگیری میکند.صورت مسئله ای که جریان «ریل گذار» نمایش می دهد، این است که اگر به ما راضی نشوید، کسانی در بیرون هستند که پیگیر تروریسم و تجزیه طلبی اند، ولی ما فقط »هویت طلبیم». در واقع در اینجا تقسیم کاری مبتنی بر پلیس خوب (هویت طلب) و پلیس بد (تجزیه طلب) صورت گرفته است.
اما صورت پنهانی و نادیده مسئله شکل دیگری است. این دو گروه «مکمل استراتژیک» یکدیگر اند نه رقیب هم و در طول یکدیگر فعالیت میکنند نه معارض همدیگر.
از سوی دیگر سرپل های سیاسی جریان درون مرز وابستگی های خانوادگی و فامیلی با احزاب تروریست و تجزیهطلب برونمرز دارند. نمونه اعلای آن پسر عموهایی است که از یک خانواده با شعبه هایی در ارومیه و ترکیه به فعالیت تشکیلاتی و سیاسی مشغول اند. دو تن از این پسر عموها عضو فعال و علنی گروهی شبه تروریستی به نام دیرنیش (تشکیلات به اصطلاح مقاومت آذربایجان جنوبی) هستند و دیگری، مدیرمسئول یکی از سایت های پان ترکی در ارومیه است که با گردآوردن نوجوان های آماتوری که پیش از این فقط در نشریات دانشجویی می نوشتند، اقدام به تاسیس یک خبرگزاری کرده است! این خبرگزاری در حقیقت پوششی برای فعالیت تشکیلاتی است و کارکرد سازمانی دارد. عموزاده های مزبور در اقدامات سیاسی و تبلیغاتی، در هماهنگی و هم افزایی پنهانی قرار دارند و لیست تراکنش های آنها نشانگر تقسیم کار جدی، ریل گذاری و فریب است. تمام این پازل در تصویر کلی براندازی کشور(نه فقط جمهوری اسلامی) قابل تحلیل است. همین نمونه کوچک نشان دهنده شکل گیری کنسرسیومی از فعالیت های تجزیه طلبانه در شمالغرب و تقسیم کار مبتنی مخفی کاری است.
حضور «بیرلیک» با همه اعضای شناخته شده اش در کنار سایر گروههای تروریستی مانند حدکا،حدک و کومله و همکاری با آنها و سکوت جریان تجزیهطلب درون مرز(علیرغم ادعای تقابل با گروههای تروریسی مدعی کردستان) نشان می دهد که اولویت های شاخه علنی درون مرز چیست و به چه هدفی خدمت می کنند. پیش از این در خصوص گروهی موسوم به «انجمن آذربایجان» که از دوره میرزا علی شبستری به فعالیت مخفی و شبه سیاسی به عنوان شاخه ای از حزب توده می پرداخت، سخن گفته ایم. آن گروه نیز یکی از نمونه های «ترکیب کار مخفی و علنی» بود. تمامی این دستجات در نهایت در دفتری واحد با وحدت گفتمانی اما شیوه های متفاوت به دنبال یک هدف مشخص هستند.
در تئوری های تشکیلاتی لنین کارویژه شاخه علنی این است که با استفاده از آزادی های سیاسی تظاهر به اعتدال و میانه روی کند (مانند احزاب سوسیال دموکرات و یا نمونه موردی حزب صلح و دموکراسی نزدیک به پ.ک.ک در ترکیه) اما گروه مخفی همه آرمان های مارکسیستی و یا تجزیه طلبانه را به صورت کامل پیگیری و تبلیغ میکند. از نظر لنین، این ترکیب کار علنی و مخفی است که ضامن موفقیت پروژه براندازی خواهد بود. این الگو سالها است که از سوی جریان های قومی (که ریشه در مارکسیسم دارند) مورد بهره برداری قرار میگیرد.