روزنامه سازندگی: خبر مرگ مهندس تقی توکلی را دوستی از تبریز در نیمههای شب به وقت شرق ایالات متحده به من داد. از چند روز پیش من در جریان بیماری و بستری شدن ایشان در بیمارستانی در تبریز قرار گرفته بودم. پس از دیداری با او در دفتر کارش در تهران، در اردیبهشت ماه سال جاری، از طریق دوستان به مسئولان اتاق بازرگانی پیشنهاد کرده بودم که مدال امینالضرب را که به نخبگان کارآفرینی و مدافعان اقتصاد آزاد اهدا میشود بر سینۀ آن سروِ آزاد تبریزی بیاویزند تا ما هم کلاهمان را به احترام یک سده کوشش بیوقفۀ یک خاندان اصیل و بزرگ آذربایجانی از سر برداریم و به بزرگ آن خاندان و وارث آن ادای احترام کنیم.
هفتهای پیش بود که دوستم حامد زارع خبر داد که اهدای مدال تصویب شده، اما نمیتوانند مهندس را پیدا کنند. من از طریق دوستان جوان تبریزی توانستم ردِّ پای او را در بیمارستانی در تبریز پیدا کنم. دیشب زمانی از خبر مرگ او اطلاع پیدا کردم و اینکه امروز قامت آن سرو آزاد برای همیشه خم شد و مانند همیشه این داغ بر دل ما ماند که، به قول شاملو، «تمام کلمات عالم را در اختیار داشتیم و آن نگفتیم که به کار آید». البته نه به آن دلیل که شاعر گفته بود، بلکه چون ما مردمانی ناسپاس و نمک ناشناس هستم!
وقتی در اردیبهشت ماه، نیمروزی را به همراهی دو سه تن از دوستان جوان با او گذراندم از شنیدن آنچه بر او رفته بود در شگفت شدم، اما شگفتتر اینکه او همان سرو آزاد بود، خم شده بود، تا توفان بگذرد، اما نخمیده بود. داستان آن دیدار را دوستان حاضر در آن جلسه در نخستین شمارۀ مجله کارخانهدار گفتهاند و نیازی نیست که من آن قصۀ پرغصه را مکرر کنم.
آنچه به اجمال میتوانم گفت تکرار سخن میرزا ابوالقاسم قائممقام است که در نامهای به یکی از دوستان خود که میخواست از «عمل دولت» کنارهگیری کند، نوشته بود : «من خود از این کارِ خونخوار بسیار ضرب خورده، و ضربخورده بسیار دیدهام، و از خونخوارى این کار ترسیدهام». این تبریزی بزرگ نیز بسیار ضرب دیده بود و ضربدیده بسیارتر دیده بود، اما در هشتاد و هفت سالگی از خونخواری این کار نترسیده بود! شگفتا که در شبی روی در نقاب خاک کشید که میخواستیم به او بگوییم که او سروی است که در دل ما دیگر ضربدیدگان جای دارد و تبریز، آذربایجان و ایران به او افتخار میکند.