هفتهی گذشته «علی مطهری» نماینده مردم تهران و نایبرئیس مجلس شورای اسلامی طی یادداشتی با عنوان «ضرورت حمایت از مسلمانان کشمیر»، ادعایی را مطرح کرد که لازم بود توسط رسانههای متعهد و مسئول کشور، از منظر صیانت از «منافع ملی» ایران مورد بررسی بیشتر و دقیقتری قرار میگرفت. وی در این یادداشت نوشته است: «متأسفانه سیاست خارجی کشور ما به موضوع همبستگی و برادری اسلامی توجه کافی ندارد. در گذشته نیز در موضوع مورد اختلاف آذربایجان و ارمنستان یعنی قرهباغ، ما با آنکه حق با آذربایجان بود، به خاطر ملاحظات قومی در مجموع طرف ارمنستان را گرفتیم». ادعای خلاف واقعِ «حمایت ایران از ارمنستان در جنگ قراباغ» را در سالهای گذشته تنها از افراد و جریانهای سیاسیِ دارای رویکرد پانترکیستی و ضد ایرانی در همسایهی شمالیمان شنیدهایم و باور اینکه این ادعای دروغین از سوی یک مقام سیاسی ایرانی مطرح شود، بسیار دشوار است. معالاسف که بیشترین بهره از این سخنان خلافواقع علی مطهری را رسانههایی بردند که همواره دارای رویکرد تقابلی با ایران بودهاند. به عنوان نمونه، وبسایت «آخار» (axar.az.com) که از عمدهترین تولیدکنندههای محتوای ضدایرانی در فضای وب است و یادداشتها و مقالههای آن توسط فعالان قومیتگرا و اپوزیسیون تجزیهطلب ایران تولید میشود، این سخنان مطهری را به طور ویژه پوشش داد و آن را «اعتراف تکاندهنده ایران» دانست.
اولین نقدی که به این ادعای نسنجیدهی علی مطهری میتوان گرفت، این است که اساساً چرا ایران باید به خاطر «ملاحظات قومی»، طرف ارامنه را در برابر جمهوری آذربایجان بگیرد؟! اگر قرار بر لحاظ کردنِ ملاحظات قومی باشد، طبیعتاً ایران باید حامی موضع آذربایجانیهای شیعه باشد نه ارامنهی مسیحی. از طرفی، ارامنه نیز در ایران دارای جایگاه جمعیتی و سیاسیای نیستند که بتوانند چنان لابی قدرتمندی در حاکمیت ایران داشته باشند که نظر دولت ایران را له خود و علیه طرف آذری کنند. این در حالیست که آذریهای ایران، هم دارای جمعیت قابل توجهی هستند و هم در تمام سطوح قدرت در ایران حضور دارند و قطعاً اگر قرار بر لحاظ شدن «ملاحظات قومی» باشد، آنها رویکرد کلی نظام را به سمت حمایت از همزبانان شیعهمذهب خود هدایت میکنند. البته آذریهای ایران از زمان تشکیل کشوری با یک نام تاریخی متعلق به ایران -جمهوری آذربایجان- نشان دادهاند در تحولات جاری میان این کشور با همسایگان خود، بیش از منافع دینی، مذهبی و زبانی به منافع ملی ایران توجه داشتهاند.
از آنجاییکه با توجه به جایگاه مطهری در سپهر سیاسی ایران، دولت باکو در آینده میتواند در مجامع بینالمللی، از این اظهار نظر خلافواقع وی، علیه ایران سوءاستفاده کند و همچنین به جهت تنویر افکار عمومی -و البته تجدید نظر علی مطهری در سخنان نادرستش در مورد رویکرد ایران در جنگ قراباغ- به مواردی در جهت رد ادعای واهی «حمایت ایران از ارامنه در مناقشه قراباغ» اشاره میشود:
ابتدا لازم است نگاهی به پیشینهی طرح این ادعای دروغین داشته باشیم. در پی ناکامیهای جمهوری آذربایجان در جبهه قراباغ، «ایاز مُطَلِباف» از مقام ریاست جمهوری استعفا داد و «ابوالفضل ایلچیبیگ» رئیس حزب «جبهه خلق آذربایجان» به عنوان رئیس جمهور جدید این کشور انتخاب شد. وی که از ابتدا شعارهای تند ناسیونالیستی میداد و به شدت نیز غربگرا بود، تبلیغ گفتمان «کمک ایران به ارامنه» را بیشتر از هر کسی در دستور کار دولت خود قرار داد و بدینسان از زمان به قدرت رسیدن او بیشترین حمله به موضع ایران در بحران قراباغ آغاز شد. در دوران حکومت ایلچیبیگ، بیشترین تلاش برای طرح مباحث ضد ایرانی مانند مطرح کردن ایده «آذربایجان [بهاصطلاح] بزرگ» با پیوند «آذربایجان [بهاصطلاح] شمالی» و «آذربایجان [بهاصطلاح] جنوبی» انجام گرفت. در رویکرد ضد ایرانی ایلچیبیگ همین بس که وی در مصاحبهای تلویزیونی اظهار کرد «ما همواره به دنبال اتحاد با آذربایجان [بهاصطلاح] جنوبی هستیم و من هر شب خواب تبریز را میبینم و آرزو دارم با زانو هم شده روزی تبریز را فتح کنم». به طوری کلی، در دوران دولت ایلچیبیگ، مقامات باکو در رسانههای عمومی این کشور با تحریک احساسات مردم خود، به آنها اینگونه القاء میکردند که ادعای حمایت ایران از مسلمانان، یک ادعای دروغین است و ایران در جنگ قراباغ، حامی ارامنه است. این ادعای دروغین در حالی مطرح میشد که برابر با اسناد و شواهد گوناگون، در آن زمان، ایران نه تنها در بحران قراباغ حامی ارامنه نبوده بلکه در مقاطعی حامی شماره یک باکو -حتی جلوتر از ترکیه- بوده است؛ «به طوریکه در زمان جنگ اول قراباغ در سال 1990، ایران اولین کشوری بود که میزبان بیش از یکصد هزار آواره از جمهوری آذربایجان شد و با برپایی بیش از 50 کمپ اسکان اضطراری به عنوان اولین کشور در پناه دادن به آوارگان جمهوری آذربایجان وارد عمل شد». در تابستان همین سال نیز «تعداد قابل توجهی از مجروحان آذربایجانی از جبهه قراباغ در بیمارستان تبریز مورد معالجه قرار گرفتند و یک گروه درمانی نیز توسط دولت ایران از ارومیه به منطقه نخجوان اعزام شد و در آنجا کمپی را برای جنگزدگان احداث کردند».
ایران همچنین با برپایی اردوگاههایی برای اسکان آوارگان آذربایجانی، موضع خود در حمایت از مسلمانان جمهوری آذربایجان را در عمل نیز نشان داد. در این راستا اقدامهایی از جمله «ایجاد اردوگاههای ایمیشلی در سال 1993 و صابرآباد در سال 1994 برای اسکان آوارگان در جمهوری آذربایجان توسط هلال احمر جمهوری اسلامی ایران انجام گرفت». دولت ایران علاوه بر کمکهای مستشاری نظامی قابل توجه به جمهوری آذربایجان، با توجه به مشکلات دیپلماتیک این کشور به دلیل شدت گرفتن بحران قراباغ، «در سال 1992، به تمام سفارتخانههای خود در سراسر جهان ابلاغ کرد که به دیپلماتهای جمهوری آذربایجان خدمات لازم را ارائه دهند». کمکهای کمیته امداد امام خمینی (ره) در این کشور نیز قابل اشاره است که این نهاد ایرانی «با 34 واحد اجرایی، تعداد 464 شهر و روستا از جمله شهرهای باکو، لنکران، گویچای وگنجه را طی بیست سال تحت پوشش قرار داد». (قابل ذکر است که در سال 1392 جمهوری آذربایجان با ناسپاسی تمام نسبت به بیش از ۲۰ سال کمکهای انسان دوستانه کمیته امداد در این کشور، اجازه ادامه فعالیت این سازمان را در خاک جمهوری آذربایجان سلب کرد!).
ای کاش علی مطهری قبل از گفتن این سخنان نادرست و نسنجیده، از «منصور حقیقتپور»، همکار سابق خود و مشاور عالی رئیس کنونی مجلس شورای اسلامی -که از مقامات ارشد تصمیمساز ایران در تحولات قفقاز بوده است- اطلاعات دقیقتری در مورد رویکرد ایران در بحران قراباغ کسب میکرد. حقیقتپور که خود نیز آذری است و در جنگ قراباغ به صورت میدانی نیز حضور داشته، معتقد است «اگر کمکهای ایران به جمهوری آذربایجان نبود، ارامنه میتوانستند باکو را نیز اشغال کنند و دولت باکو بابت سلاحهای ارسالی ایران در آن زمان، همچنان 30 میلیون دلار به تهران بدهکار است».
برای اینکه خوانندهی این سطور، به ویژه مخاطب اصلی آن -علی مطهری- نگوید این ادعا چون از سوی یک مقام ایرانی اظهار شده، ممکن است دارای سوگیری به نفع موضع ایران باشد، بد نیست نظراتی را که از سوی یکی از طرفهای اصلی ماجرا اظهار شده نیز واکاوی شود. در این باب، چه کسی مهمتر از شخص رئیس جمهور وقت دولت جمهوری آذربایجان، «الهام علیاف»؟! همو که به کمک ایران به این کشور در بحران قراباغ اذعان داشته و گفته است: «ایران در روزهای سخت از موضع بر حق جمهوری آذربایجان حمایت به عمل آورد و اقدامات عملی زیادی را انجام داده است؛ از جمله حمایت از جمهوری آذربایجان در سازمانهای بینالمللی، شناختن ارمنستان به عنوان کشور تجاوزگر و درخواست خروج نیروهای ارمنستان از قراباغ، پیشنهاد میانجیگری در قراباغ کوهستانی، اعطای وام، تامین برق و مایحتاج مردم نخجوان در زمان محاصره و جنگ، کمک برای رهایی مردم مناطق اشغالی در زمان جنگ و سالها حمایت از یکصد هزار آواره جنگی و تامین مایحتاج آنها». یا در موردی دیگر، «سبحان طالبلی» پژوهشگر آذربایجانی انستیتوی شرقشناسی آکادمی ملی جمهوری آذربایجان نیز در مورد موضع ایران در موضوع قراباغ اذعان کرده است: «جمهوری اسلامی ایران به دفعات، ارمنستان را محکوم و همیشه بر رفع دشمنی طرفین علیه یکدیگر تاکید کرده است.
ایران همچنین به آوارگان جنگی -که در نتیجه جنگ از سرزمین خود آواره شده بودند- کمکهای انساندوستانه ارائه داد و هنگام اشغال مناطق «قبادلی» و «زنگلان» بسیاری از ساکنان جمهوری آذربایجان را از مرگ حتمی نجات داد. ایران در ارائه خدمات و فرستادن کالاهای ضروری به جمهوری نخجوان -که در نتیجه جنگ قراباغ در محاصره اقتصادی قرار گرفته بود- سهم و نقش مهمی را ایفا کرد». جالب اینجاست که حتی فردی همچون ایلچیبیگ که به مواضع ضد ایرانی شهره بود نیز به کمک ایران به جمهوری آذربایجان در جنگ قراباغ اذعان کرده و در مصاحبهای تصویری در اواخر عمرش اعلام کرد: «ایران قصد کمک داشت اما من قبول نکردم!». این در حالیست که وی با وجود وابستگی کامل به دولت ترکیه -که مبتنی بر سیاستهای پانترکیستی دولت او بود- در پاسخ به این سوال که تُرکها چه کمکهایی در جنگ قراباغ به باکو کردند، اذعان داشت: «تنها چیزی که ما از ترکیه خواستیم یک وام ۲۰۰ میلیون دلاری بود که به قدری به تاخیر انداختند که فرصتها از دست رفت».
جالب اینجاست که حتی برخی از مقامات تُرک نیز به کمک ایران به جمهوری آذربایجان در جنگ قراباغ، به دلیل اشتراک مذهبی (اسلام شیعی) اذعان کردهاند. به عنوان مثال «تورگوت اوزال» در پاسخ به این سوال که چرا ترکیه به آذربایجانیها در قفقاز کمکی نمیکند، گفت: «آذربایجانیها شیعه هستند و ما سنی. آن ها به ایران نزدیکتر هستند تا ما».
در پایان ذکر این نکته ضروری است که به طور کلی در بحران قراباغ، «ایران همواره تلاش کرده تا نقش خود را به عنوان یک بازیگر حامیِ حل این بحران از طریق گفتگوی میان دو کشور جمهوری آذربایجان و ارمنستان مطرح کند» و به همین خاطر از سوگیری به نفع طرفین خودداری کرده است. موضع رسمی ایران در بحران قراباغ بنا بر اظهارات مقامات ارشد ایرانی همواره تاکید بر حل مسالمتآمیز آن بوده و هیچگاه به طور رسمی، له یا علیه یکی از طرفین موضع نگرفته است؛ چرا که هر موضعی به نفع یا ضرر یکی از دو کشور، برای ایران هزینهساز خواهد بود. حتی در طول سالهای اخیر که بیشترین اقدامات صورت گرفته علیه منافع ملی ایران از سوی باکو به ایران روانه شده و کمترین آن از سوی ایروان؛ تهران همچنان بر موضع «بیطرفی مثبت» خود در بحران قراباغ پایدار مانده است و هیچگاه سعی نکرده از آن حتی به عنوان ابزاری برای چانهزنی استفاده کند.
در نتیجه میتوان گفت، اینکه کسی بگوید ایران در جنگ قراباغ، طرف ارامنه را گرفته، بدون تعارف، هیچ دانشی در مورد تحولات قفقاز در دو-سه دههی اخیر ندارد و کسی هم که بگوید ایران به خاطر «ملاحظات قومی» در بحران قراباغ طرف ارامنه را در مقابل آذربایجانیها گرفته، هیچ اطلاعی از سپهر قومیتی ایران ندارد و اساساً صورتمسالهی او نیز دارای یک پارادوکس بنیادین است. حال، اینکه یک سیاستمدار با سابقهی ایرانی، آن هم در قامت نایبرئیسی مجلس شورای اسلامی و فرزند یکی از نظریهپردازان نظام جمهوری اسلامی ایران، چنین اظهارات خلاف واقع و نسنجیدهای را مطرح کند -که تنها بهانه به دست دشمنان و بدخواهان کشور دهد- موضوعی است که ما را ملزم میکند تا مداقهی بیشتری بر اینگونه موضوعات داشته باشیم.
*تمام عبارات داخل گیومه دارای منابع معتبر هستند.