جنبش ملی مشروطیت ایران در فراز و نشیب های خود چهره های گوناگونی را آفرید. یکی از آنها شیخ محمد خیابانی بود. خیابانی که زاده خامنه در۱۲۵۹ خورشیدی در پیرامون تبریز بود، به دلیل سکونت در محله خیابان به خیابانی معروف شد. به تحصیل علوم دینی پرداخت و از دانش جدید و زبان های خارجی بویژه فرانسه غافل نبود.اغلب روایت ها، خیابانی را مردی درس خوانده، سیاستدان و اهل محاسبه و موقع شناس و آداب دان می دانند که دارای جذابیت و نفوذ طبیعی در بین هوادارانش بود.
با آغاز جنبش مشروطه به این گروه گرایش پیدا کرد و پس از بمباران مجلس و قیام و ایستادگی و محاصره تبریز،به سپاه ستارخان پیوست.. پس از فتح تهران و عزل محمد علیشاه قاجار،به نمایندگی مجلس دوم انتخاب شد و به تهران رفت. مهمترین چالش مجلس دوم، التیماتوم روسیه تزاری بود که پس از تکاپوهای مورگان شوستر آغاز شده بود.
خیابانی در قامت نماینده ای جوان از مخالفان جدی تمکین به التیماتوم روسها در آذر ۱۲۹۰ بود.سخن رانی های پرشوری در تظاهرات علیه روسها ایراد کرد و نخستین نماینده ای بود که علیه آنها و التیماتوم در ۹ آذر ۱۲۹۰ سخن راند و چنین گفت: “”بنده از طرف ملت ایران، که حق آزادی و استقلال را از چندین هزار سال پیش تاکنون برای خودشان ثابت میدانند، عرض میکنم که ما تا امروز مستقل بودهایم، در حفظ حقوق و ترقی مملکت خودمان صاحب اختیار بودهایم… من با کمال جسارت و گشادهرویی به دولت روسیه میگویم که ممکن نیست این ملت، امور کشور و اختیار و استقلال خود را به دیگران واگذار کند…این اولتیماتوم به استقلال ایران لطمه میزند و شکی نیست که فقط با موافقت دولت ایران، این اولتیماتوم مورد قبول واقع نمیشود!… امیدوارم این اولتیماتوم ظالمانه را پس بگیرند و ملت ایران را از خودشان آزرده نکنند» مجلس دوم با شجاعت التیماتوم بیگانه را رد کرد و به دلیل فشار روسها و همراهی وثوق الدوله وزیر خارجه وقت و انفعال دولتمردان ، مجلس دوم منحل و خیابانی مجبور به ترک تهران شد.
پس از سیری در خراسان و قفقاز در سال ۱۲۹۶ به تبریز بازگشت و پس ازسالها حزب دموکرات را در تبریز سامان داد و ارگانش روزنامه تجدد را منتشر نمود. کارنامه خیابانی در این سالها آکنده از تکاپوهای سیاسی در راستای اعاده مشروطیت و دفاع از کیان و استقلال ایرانی و آرمان دموکراسی و آزادی بود و جوهره تلاش هایش بیگانه ستیزی محض و البته انتقادهایی جدی که نثار دولت مرکزی به زعم او بی کفایت میکرد.کنش های سیاسی خیابانی در این سالها مطلقا دارای گرایشات قومی نبود.
با آغاز جنگ جهانی اول ایران و آذربایجان دستخوش یورش بیگانگان شد و خیابانی در این سالها همواره بر استقلال ملی ایران پافشاری و علیه بیگانگان موضع گیری هایی جدی داشت. با سقوط امپراتوری تزاری، تبریز به دست سپاه عثمانی اشغال شد و دولت وقت عثمانی که مشخصا دارای گرایشات الحاق طلبانه پانترکیستی بود سعی داشت با ترویج ایده پانترکیسم واتحاد اسلامی و معرفی عثمانی به مثابه رییس جهان اسلام شکست های خود را با الحاق آذربایجان و قفقاز به خاک عثمانی به نوعی جبران کند.
خیابانی و اغلب یارانش چون نوبری از همان ابتدا با شناخت مقاصد بیگانگان با سپاه عثمانی به مخالفت جدی پرداختند و همین سبب شد، فرمانده قشون عثمانی او و برخی یارانش را نخست به ارومیه و سپس قارص تبعید کنند. در همان زمان مساواتیست های قفقازی که پشتوانه سپاه عثمانی را با خود داشتند نام جمهوری خودرادر ژوئن ۱۹۱۸ برخلاف شواهد تاریخی ، آذربایجان نامیدند و همین سبب مخالفت جدی خیابانی و اکثریت دموکراتهای حامی او شد. تبعید خیابانی به دلیل شکست عثمانی طولی نکشید و به تبریز بازگشت. در همان سالها آذربایجان درگیر بحران و کشتارهایی بود که گاهی توسط آشوریان مهاجرعثمانی( جیلوها) به ریاست مارشمعون و برخی ارامنه مهاجر قفقازی و برخی کردهای شکاک به ریاست اسماعیل آقا سیمیتقو صورت می گرفت. تمامی این کشتارها که سبب مرگ ده ها هزارتن از مردم آذربایجان و بویژه مسلمانان شد با واکنش های انتقادی جدی از سوی خیابانی مواجه شد و انعکاس گسترده ای در روزنامه تجدد داشت. خیابانی پس از بازگشت به تبریز در سال ۱۲۹۸ دور دوم تکاپوهای خود را آغاز کرد.در همین زمان بعنوان نفر نخست انتخابات مجلس شورایملی چهارم از تبریز انتخاب شد. ولی هرگز نتوانست راهی مجلس بشود. در پایان همین سال ایران درگیر قرار داد ۱۹۱۹ بود که توسط وثوق الدوله تصویب اولیه شده و منتظر بود تا نهایی بشود. در کنار تلاش برخی فعالان سیاسی تهران در مخالفت با این قرار داد، خیابانی بصورتی جدی علم مخالفت با آن را در تبریز برافراشت و پس از هشت سال مجددا با وثوق الدوله درگیر شد. با آغاز سال ۱۲۹۹و روزهای ۱۷ تا ۱۹ فروردین، خیابانی و همراهانش دوایر و کانون های دولتی را تسخیر کرده و مخالفت جدی خود را با دولت وثوق الدوله ابراز کردند. خیابانی در همان حال با گرایشات بالشویکی و کمونیستی در تبریز نیز به مخالفت پرداخت.در همان زمان جنبش جنگل با ورود نیروهای کمونیست وارد دور دوم خود شده بود. خیابانی گرایشات متمایل به روسیه و لنین را در این جنبش خوش نمی داشت و جنگلیان را سرزنش می کرد که “چه تفاوتی بین شما و وثوق الدوله وجود دارد؟وثوق الدوله می خواهد ایران را به کمک نیروهای انگلیسی اداره کند و شما می خواهید ایران را به کمک نیروهای روس اشغال واداره کنید!”
جنبش خیابانی از ۱۷ فروردین ۱۲۹۹تا روز کشته شدنش به دست قوای قزاق در ۲۲ شهریور ۱۲۹۹، کمتر از شش ماه دوام یافت. اختلافات و برخی اشتباه محاسبات و عدم نفوذ جنبش در میان توده های مردم و برخی ساده انگاریهای شخصی خیابانی از معادلات قدرت سبب شد قیام ناکام شود. پس از عزل وثوق الدوله و انتخاب مشیرالدوله به جای او، مخبرالسلطنه هدایت بعنوان والی راهی تبریز شد. خیابانی با پی گیری سیاستی سرسختانه به هیچ وجه حاضر به تعامل با والی جدید که از منتقدان وثوق الدوله بود نشد و در روز ۲۲ شهریور ۱۲۹۹ پس از پناهنده شدن به منزل همسایه اش در پی اشغال خانه اش، در زیر زمین همان خانه کشته شد. در شرایطی که پشتیبان هایش حمایتی جدی از او نکردند و برخی هوادرانش از او جدا شده بودند. هیچ قرینه ای که نشان دهد خیابانی عامل بیگانه بود وجود ندارد. فقط برخی گزارش ها از تعامل او با کنسول انگلیس در تبریزدر ماه های قیام وجود دارد. ولی همان گزارش ها بر مستقل بودنش تاکید دارند.
برخی مورخان شوروی همچون ایوان اف و تقی اف در راستای سیاست های وفت مسکو سعی داشتند به قیام خیابانی نسبت های تجزیه طلبانه بدهند. این ادعاها بی پایه است و کمترین نشانه ای حاکی از تجزیه طلبی و بی علاقگی به ایران و زبان فارسی در کارنامه سیاسی خیابانی دیده نمیشود. دلبستگی به ایران و ملیت و استقلال ملی در تمامی وجوهات اندیشه و کنش گری سیاسی خیابانی آشکارا مشهود است و کارنامه اش آکنده از ضدیت با عنصر بیگانه روسی( چه تزاری و چه بلشویک) و چه عثمانی و انگلیسی. اسناد معتبر تاریخی نشان می دهد که خیابانی در بیان و نوشتار به دو زبان فارسی و آذربایجانی چیره بود و دستور داده بود در تمامی دوایر و جلسات حزبی به زبان پارسی سخن گفته شود. سخن رانی های عمومی اش که غالبا به زبان ترکی آذربایجانی ایراد میشد فردای همان روز به زبان پارسی در روزنامه تجدد منتشر میشد و دستور اکید داده بود جز زبان فارسی در مدارس تبریز ، زبان اموزشی نباشد. با وجود گذشت یک سده از قیام خیابانی در تبریز هنوز شاهد انتشار یک گزارش جامع و پژوهشی جاندار پیرامون اندیشه ها و کنش های سیاسی شیخ محمد خیابانی و حزب دموکرات او در سالهای ۱۲۹۰ تا ۱۲۹۹ نیستیم. اما آن میزان سند و نوشته ضبط شده از او و تکاپوهایش در دسترس است که که بتوانیم او را با در نظر گرفتن تمامی کاستی ها و ارج ها، شخصی بدانیم که با روش خود، سخت دل در گرو عزت ایران و آبادی و آزادی اش داشت و تلاش داشت آرزوها و آرمان های دور و دراز خود را از کانون تبریز و آذربایجان درسراسر ایران بگستراند و ایرانی آباد و آزاد بسازد. همان گونه که بارها و بارها می گفت:
هدف قیام من عظمت ایران است و آذربایجان جزء لاینفک ایران و ایران جزء لایتجزای آذربایجان میباشد