پیرو این توئیتی که گذاشتم، طی روزهای گذشته با برخی از مسئولان و پزشکان محترم گفتگوهایی داشتم. اول اینکه بینهایت از آنها ممنونم که قول مساعد دادند این فرم اصلاح شود و بند پرسش از قومیت حذف شود. دوم اینکه بابت لحن این توئیت دلگیر بودند که از آنها صمیمانه و خالصانه عذرخواهی میکنم؛ قبول دارم که لحنم کمی تند و به نوعی اسائهی ادب به جامعه محترم پزشکی به ویژه کارکنان عزیز دانشگاه علوم پزشکی ارومیه بود. اما یک توضیح ضروری در مورد قومیت باید در اینجا بدهم که برای برخی از پزشکان محترم که نسبت به این موضوع احتمالاً آگاهی دقیقی ندارند، موضوع روشن شود:
قومیت (Ethnicity) همانطور که در تصویر پیوستیای که از کتاب جامعهشناسی آنتونی گیدنز در اینجا گذاشتهام، یک مفهوم مطلقاً اجتماعی، اکتسابی و مبتنی بر نگرش شخصی فرد است و هیچ عنصر فطری و مادرزادی در آن وجود ندارد. همچنین فاقد مشخصههای تمایزگری همچون رنگ پوست، ساختار چهره و دیگر مولفههای بیولوژیکی است که در مفهوم نژاد (Race) وجود دارد. همانطور که اگر یک دانشآموخته مطالعات اجتماعی مبتنی بر یک برداشت عوامانه از یک مفهوم تخصصی پزشکی در پژوهشش استفاده کند، پزشکان محترم میتوانند اشتباه آن فرد را تذکر دهند، اگر یک پزشک نیز از یک واژهی تخصصی در علوم اجتماعی به اشتباه استفاده کرد، متخصصان این حوزه نیز میتوانند نسبت به این اشتباه واکنش نشان دهند. این امر باید بین یک جامعهی علمی پذیرفته باشد و طرفین نباید نسبت به یکدیگر موضع برتری علم خود بر علم دیگری را داشته باشند.
در امر پژوهش علمی، چه در علوم تجربی و چه در علوم انسانی، پژوهشگران علیالاصول به دنبال کشف رابطهی معنادار بین متغیرها هستند. بعنوان مثال یک پژوهشگر علوم تجربی طی پژوهشی نشان میهد که احتمال سرطان پوست در میان سفیدپوستان nبرابر بیشتر از سیاهپوستان است و بعد به وضع و تبیین نظریهی خود میپردازد که مثلاً به دلیل تفاوت در میزان تولید رنگدانه توسط ملانوسیتها سرطان پوست در سفیدپوستان و سیاهپوستان متفاوت میشود. در علوم انسانی نیز پژوهشگری ممکن است آرای سیاهپوستان و سفیدپوستان در انتخابات آمریکا را بررسی کند و نتیجه بدین صورت بیان گردد که سیاهپوستان در انتخابات بیشتر به دموکراتها رای میدهند و بعد به تبیین نظریهی خود در این مورد بپردازد. اگرچه روش پژوهش دو حوزهی فوق (علوم انسانی و علوم تجربی) کاملاً متفاوت است، اما یک اشتراک بسیار مهم در هر دو و در واقع در تمامی علوم وجود دارد و آن است که در یک پژوهش علمی از هر سنخی، متغیرهای اصلی پژوهش یعنی متغیر وابسته (dependent variables) و متغیر مستقل (independent variables) باید دارای شرایط خاصی از جمله قابل تعریف بودن، قابل اندازهگیری بودن و قابل دستکاری باشد.
حال فرض کنیم هدف از پرسش از قومیت در فرم مزبور حصول یک رابطهی معنادار میان دو متغیر بوده باشد. در اینجا متغیر وابسته، فرضاً بیماری سرطان و متغیر مستقل نیز قومیت است. متغیر وابسته یعنی سرطان، هم قابل تعریف و هم قابل اندازهگیری است. اما متغیر مستقل یعنی قومیت (با توجه به تعریف علمی آن که در ابتدای نوشتار آمد) قابل تعریف و اندارهگیری، دست کم در ایران و به طور خاص در ارومیه نیست. چرا که اختلاط نژادی در میان ایرانیان به قدری زیاد است که فردی در شمالیترین نقطهی ایران با فردی در جنوبیترین نقطه ایران، ممکن است جز در زبان و گویش محلی در هیچ چیز دیگری تفاوتی نداشته باشند. همین است که پژوهشهای ژنتیکی اخیر برخی از متخصصان ژنتیک مانند دکتر مازیار اشرفیان بناب اثبات کرده است که “عموم گروههای جمعیتی ایرانی که در ایران امروزی ساکن هستند، علیرغم اینکه دارای تفاوتهای جزئی فرهنگی هستند و حتی گاه به زبانهای مختلف هم تکلم میکنند، دارای ریشه ژنتیکی مشترکی هستند.”
اگر بنده از جامعه پزشکیِ شهری که در آن زندگی میکنم انتظار داشتم با طراح این فرم برخورد کنند بدین سبب بود که اولاً پزشکان را همیشه دلسوزترین و متعهدترین اقشار جامعه میدانم، ثانیاً انتظار داشتم آنها اگر هم به معنای دقیق علمی و تخصصی قومیت و جایگاه آن در ایران واقف نیستند، دست کم به این امر واقف باشند که در ارومیه و به طور کلی در آذربایجان غربی افراد بسیار زیادی هستند که نه تنها تفاوتهای قومیتی (که صرفاً اجتماعی هستند) با یکدیگر ندارند، بلکه حتی زبان اول آنها نیز مولفهی مناسب و دقیقی برای پاسخ این پرسش نخواهد بود. چه آنکه بسیارند افرادی که پدر کُردزبان و مادر آذریزبان و یا بالعکس دارند که وقتی در معرض پرسش از قومیتشان قرار بگیرند، پاسخشان نه تنها مبنای علمی نخواهد داشت بلکه مبنای اجتماعی نیز نخواهد داشت! مگر یک آذری ارومیهای و یک کُرد ارومیهای جز در زبان محلی خود و برخی از رسوم، چه تفاوتهایی با یکدیگر دارند که بتوان با استفاده از آنها قومیتشان را تعریف کرد؟! تقریباً هیچ! پس به همین دلیل رابطهی معناداری میان یک بیماری با قومیت اظهار شدهی افراد که مبنای قابل سنجه ندارد، نمیتوان باشد.
تنها اثری که درج اینگونه پرسشها در یک فرم درمانی ممکن است داشته باشد، این است که صرفاً بهانهای به دست قومیتگرایان و برخی سیاسیون و افراد فرصتطلب میدهد که در بزنگاههای خاصی این ادعای ضد وحدت ملی و مخرب را مطرح کنند که هدف از این پرسش، ارائه نکردنِ خدمات پزشکی مناسب به یک قومیت خاص بوده است. کاری که با نتیجهی غلط گرفتن از یک گزارهی درست میتواند در ذهن مخاطب خود اثرگذاری حداکثری نیز حاصل کند. گزارهی درست اینکه: درج قومیت در این پرشسنامه نمیتواند ارتباط معناداری با یک بیماری داشته باشد؛ نتیجهی غلط از این گزارهی درست نیز اینکه: هدف، تنها و تنها خدمات درمانی ندادن به یک قومیت خاص است و این یعنی تبعیض سیستماتیک علیه آن! و به همین سادگی با استفاده از برچسبهای قومیتی، جناحبندی میان “ما” و “آنها” را تئوریزه و گروهی را در مقابل گروه دیگر قرار میدهند.
با امید به اینکه پزشکان این مرز و بوم همچنان سرآمد اقشاری باشند که دغدغه مسائل اجتماعی ایران عزیز روی شانههای آنها سنگینی میکند.