زبان آذربایجان به روایت سیاح عثمانی/ حجت یحیی پور

۹ اردیبهشت, ۱۳۹۹
زبان آذربایجان به روایت سیاح عثمانی/ حجت یحیی پور

از ابتدای قرن بیستم میلادی جرایانی در خارج از جغرافیای ایران شکل گرفت که با چشم پوشی از همه مولفه‌های هویتی مردمان آذربایجان و تنها با دستاویز قرار دادن اختلاف لهجه و تفاوت زبان آذربایجان با دیگر نقاط کشور سعی در تضعیف انسجام ملی ایرانیان داشت. از همان ابتدا اندیشمندان و فرهیختگان آذربایجانی به مقابله با جاعلان تاریخ آذربایجان برخاستند و اینگونه مکتبی در عرصه تاریخ پژوهی آذربایجان شکل گرفت که طی یک قرن گذشته تاثیر بسزایی بر درک هویتی مردمان آذربایجان داشته است.

از آن هنگام که احمد کسروی در اثر گرانسنگ خود به نام «آذری، یا زبان باستان آذربایجان» در پاسخ به «سخنان بیپایه روزنامه‌های قفقاز و استانبول» برای نخستین بار بصورت جدی و علمی به دگرگشت زبان آذربایجان (از پهلوی به ترکی) پرداخت و نمونه‌های تاریخی از زبان کهن آذربایجان را در اثر خود گردآوری نمود، بحث جدید و بسیار مهمی در حوزه تاریخ آذربایجان مطرح گردید که طی حدود یک قرن گذشته به یکی از موضوعات داغ محافل علمی و فرهنگی ایران خصوصا آذربایجان تبدیل شده است. تا کنون تعداد زیادی کتاب و مقاله به قلم تاریخدانان و زبانشناسان و پژوهشگران به ویژه اندیشمندان آذربایجانی در این رابطه به رشته تحریر در آمده است، هر کدام از این پژوهشگران نمونه‌های تاریخی از زبان پیشین آذربایجان را معرفی کرده و به بررسی علل و عوامل دگرگشت زبان آذربایجان پرداخته‌اند و نظراتی در مورد بازه زمانی و چگونگی این دگرگشت ارائه داده‌اند.

امروزه با جمع بندی پژوهش‌های انجام شده و با در نظر گرفتن مجموع داده‌های تاریخی با احتمال قریب به یقین می‌توان قرون دهم تا دوازدهم هجری قمری همزمان با دوران حکومت صفویان را اوج دوران دگرگشت زبان آذربایجان دانست. در این نوشتار به دنبال تلاش پژوهشگران تاریخ آذربایجان جهت معرفی منابع تاریخی در ارتباط با زبان پیشین آذربایجان به بخش‌هایی از سفرنامه جهانگرد اهل عثمانی می‌پردازیم که در میانه‌های قرن یازدهم هجری قمری (هفدهم میلادی) از ایران بازدید داشته و نکاتی درمورد زبان مردم آذربایجان بیان نموده است.

اولیا چلبی (1020 – 1093هـ ق) جهانگرد پرآوازه اهل عثمانی بود که حدود چهل سال از زندگی خود را صرف بازدید از گوشه و کنار قلمرو عثمانی و سرزمین‌ها و کشورهای اطراف آن نمود و مشاهدات خود درباره تاریخ، جغرافیا و فرهنگ مناطق مختلف را در سفرنامه‌ای 10 جلدی به رشته تحریر در آورد.[1] اولیا چلبی در نگارش سفرنامه خود علاوه بر مشاهدات عینی از مکتوبات و روایات دیگر سیاحان نیز استفاده کرده و حتی در مواردی از تخیلات خویش نیز بهره برده است، از اینرو بسیاری صاحب نظران سفرنامه اولیا چلبی را آشفته و بخش‌هایی از آن را فاقد اعتبار می‌دانند، با این وجود مجموعه کامل سیاحتنامه اولیا چلبی یکی از منابع قابل توجه اسلامی در قرن یازدهم هجری و از بزرگترین سیاحتنامه‌ها به زبان ترکی عثمانی محسوب می‌شود.

اولیا چلبی دو مرتبه در سال‌های 1057 و 1065 هجری قمری همزمان با دوران سلطنت شاه عباس دوم صفوی به ایران سفر کرده و مشاهدات خود از شهرها و روستاهای مختلف ایران به ویژه آذربایجان را در سفرنامه خود درج نموده و تصویری از شرایط فرهنگی و اجتماعی و سیاسی ایران در آن دوران ارائه داده است. نخستین سفر اولیا چلبی به ایران در سال 1057هجری‌قمری انجام شد. وی در این سفر از طریق ارمنستان و آذربایجان به ایران وارد شده و از بسیاری شهرهای شمالغرب ایران از جمله نخجوان، ماکو، مرند، تبریز، مراغه، بستان‌آباد، اردبیل، صوفیان، خوی، ایروان، گنجه، شکی، شماخی، باکو، شابران، دربند، تفلیس و غیره بازدید کرد. اولیا چلبی برای دومین بار در سال 1065 هجری قمری به ایران سفر نمود. وی در جریان دومین سفر خود از شهرهای ارومیه و اشنویه و سلماس بازدید کرده و بار دیگر به تبریز و از آنجا به مراغه و سراب و اردبیل رفت. اولیا چلبی در ادامه دومین سفر خود از شهرهای نهاوند، همدان، کرمانشاه، قزوین، قم، کاشان، ساوه و ری دیدن نموده و مشاهدات خود از این شهرها را نیز به رشته تحریر در آورده است.

اولیا چلبی در سال 1057 هجری قمری وارد نخجوان می‌شود. وی نخجوان را «نقش جهان» و «آبروی شهرهای ایران‌زمین» می‌نامد و در توضیح زبان مردم این شهر می‌نویسد:

«بو شهرک رعایا و برایاسی دهقانی لسانی اوزره قونوشورلر. اما عارف شاعرلری، ندیم ظریفلری ظرافت و نزاکتله پهلوی و مغولی لسانندن کلمات ایدرلرکه قدیم لسانلردر. شهریلری‌ده بویله کلمات ایدرلر. اولا دهقانی، دری، فارسی، غازی، پهلوی لسانیله کلمات ایتدکلری محلیله ترقیم ایدیله جکدر. فارسی لسانی حقنده کمال پاشازاده مرحوم دقایق الحقایق آدلی اثرنده شویله بیورییور: قال فی تفسیر دیلمی سأل رسول الله صلی الله علیه و سلم عن میکائیل علیه السلام هل یقول الله تعالی شیئا بالفارسیه؟ قال نعم یا رسول الله یقول فی صحف ابراهیم علیه السلام. چه کنم با این مشت خاک ستمکاران خبر آنکه پیارم دهم [جز آنکه پیام دهم] و قال النبی علیه السلام من طعن حرکه الغازی فهو کافر بالله و قال النبی علیه السلام لسان اهل الجنه العربیه و الفارسیه الدریه.»[2]

ترجمه فارسی: «رعایا و برایای این شهر به زبان دهقانی سخن می‌گویند. اما شاعرانِ عارف و ظریفانِ ندیم با ظرافت و نزاکت به زبان پهلوی و مغولی سخن می‌رانند که از زبان‌های کهن هستند. اهالی شهر نیز چنین سخن می‌رانند. اولا کلماتی که به زبان دهقانی، دری، فارسی، غازی، پهلوی بیان می‌کنند به صورت محلی ذکر خواهد شد. مرحوم کمال پاشازاده در اثر معروف خود دقایق الحقایق در رابطه با زبان فارسی چنین می‌فرماید: در تفسیر دیلمی آمده است که رسول الله (ص) از میکائیل پرسید آیا خداوند چیزی به فارسی گفته است؟ گفت بله یا رسول الله، در صحف ابراهیم (ع) گفته است: چه کنم با این مشت خاک ستمکاران جز آنکه پیام دهم. پیامبر (ع) گفت کسی که طعنه بزند به حرکت غازی پس او کافر به خداست و پیامبر (ع) گفت زبان اهل بهشت عربی و فارسی دری است.»

روش اولیا چلبی در نگارش سفرنامه‌اش چنین بوده است که غالبا در آغاز توصیف هر سرزمین، زبان رایج در آن جغرافیا را معرفی نموده و به منظور آشنایی هر چه بیشتر خوانندگان عثمانی با سرزمین یاد شده معادل برخی کلمات ترکی را به زبان مردمان سرزمین مذکور درج کرده است که این روال را در جای جای سفرنامه می‌توان مشاهده نمود. وی در ابتدای ورود به آذربایجان نیز پس از بیان توضیحات اولیه در مورد زبان مردمان نخجوان بمنظور آشنایی هرچه بیشتر مخاطبان عثمانی با سرزمین آذربایجان به معرفی برخی واژگان زبان فارسی می‌پردازد.

اولیا چلبی در بازدید از «تبریز دلاویز»، مهمترین شهر آذربایجان در آن دوران، در کنار شرح مبسوط از آب و هوا، مراکز علمی و فرهنگی، آداب و سنن، معماری، خوارک، پوشاک، تفرجگاه‌ها و دیگر ویژگی‌های تبریز زبان مردم این شهر را چنین توصیف می‌کند:

«اهالیسنک لسانلری- ارباب معارفی فارسیتکلم ایدرلر. اما تره، اوشار کوه دولاقلرک لهجه مخصوصه‌لری واردر که بر وجه آتی بر قاچ جمله نمونه کوسترده‌جکز: هزه تانمه مشم (هنوز کورمدم) – منمچون خاطرمانده اولوپدر (بکا اینجنمشدر) – دارجنحمشم (دارلدم) – پارونجشم (دشمن اولدم) – آپارکلن چاقری (کتور شرابی).»[3]

ترجمه فارسی: «زبان اهالی [تبریز] – ارباب معارف فارسی تکلم می‌کنند. اما تره [احتمالا تراکمه] و افشار و گوک دولاق‌هایشان لهجه مخصوصی دارند که چند نمونه تقدیم میشود: هزه تانمه مشم (هنوز ندیدم) – منمچون خاطرمانده اولوپدور (از من رنجیده خاطر شده است) – دارجنحمشم (رنجیده خاطر شدم) – یارونجشم (دشمن شدم) – آپارکلن چاقری (شراب را بیاور).»

اولیا چلبی همچنین در مورد مراغه که یکی از مهمترین و بزرگترین شهرهای آذربایجان در آن دوران بوده است چنین می‌نویسد:

«قادینلری اکثریا پهلوی دیلنجه گفت و گو ایدرلر. فصیح اللسان بدیع البیان کیمسه‌لری چوقدر.»[4]

ترجمه فارسی: «زنانش اکثرا به زبان پهلوی گفتگو می‌کنند. اشخاص فصیح السان و بدیع البیان بسیار دارد.»*

اینکه اولیا چلبی در مشاهدات خود بیان می‌دارد «زنان مراغه» به زبان پهلوی گفتگو می‌کنند به این دلیل بوده است که زبان پهلوی در آن دوره بیشتر در محافل خصوصی و خانوادگی استفاده می‌شد و مردمان مراغه در آن ایام -که اوج دوران دگرگشت زبان آذربایجان شناخته می‌شود- زبان ترکی را جهت انجام امور روزمره در سطح جامعه برگزیده‌اند، لذا زنان که حضور کمتری در جامعه داشته‌اند همچنان به زبان پهلوی گفتگو می‌کردند.

آنچه از گزارشات اولیا چلبی در رابطه با زبان مردمان شهرهای مختلف آذربایجان و نیز از دیگر داده‌های تاریخی مشخص است، در میانه‌های قرن یازدهم زبان پهلوی آذربایجانی همچنان به حیات خود در گوشه و کنار آذربایجان ادامه می‌داد و زبان ترکی نیز که بیشتر توسط مهاجران و ایلات و عشایر ترکمن استعمال می‌شد به آرامی و در پی رویدادهای قرون متوالی از یک جایگاه اجتماعی برخوردار گشته و جامعه آذربایجان در آن دوره آشکارا دو زبانی بودن را تجربه کرده است.

چنانچه ذکر گردید، سیاحتنامه اولیا چلبی از ضعف‌های قابل توجهی برخورد است و بخش‌هایی از این سفرنامه نه بر اساس مشاهدات عینی نویسنده بلکه حاصل شنیده‌ها و مطالعات و یا حتی تخیلات وی بوده و طبیعتا این بخش‌ها فاقد اعتبار کافی می‌باشند، ولیکن گزارشات اولیا چلبی درباره زبان اهالی آذربایجان علاوه بر آنکه با دیگر منابع و مستندات عصر صفوی از جمله «رساله روحی انارجانی»، «سفرنامه آدام اُلئاریوس» و ابیات پرشمار باقی مانده از زبان پهلوی آذربایجانی و دیگر داده‌های تاریخی همخوانی دارد، حتی اگر بر اساس مشاهدات عینی نویسنده ثبت نگردیده و حاصل شنیده‌ها یا تخیلات اولیا چلبی بوده باشد همچنان از اهمیت بالایی برخوردار است زیرا از ذهنیتی حکایت دارد که در میانه‌های قرن یازدهم هجری زبان محاوره‌ای اهالی آذربایجان را «پهلوی» و زبان فرهنگ و ادب در این سرزمین را «فارسی» می‌داند و نیز از وجود گروه‌های ترک زبان در آذربایجان مطلع است. بر این اساس سیاحتنامه اولیا چلبی تکمله‌ای بر دیگر منابع تاریخی عصر صفوی است که اطلاعات ارزشمندی در رابطه با روند دگرگشت زبان آذربایجان ارائه داده و به همین دلیل برای پژوهشگران تاریخ آذربایجان بسیار حائز اهمیت می‌باشد.

 

 

1-  دائره المعارف بزرگ اسلامی، جلد10، تهران، دائره المعارف بزرگ اسلامی، 1380، ص452.

2- اولیا چلبی محمد ظلی ابن درویش، اولیا چلبی سیاحتنامه سی، ایکنجی جلد، طابعی احمد جودت، اقدام مطبعه‌سی، 1314، ص238.

3- همان، ص‌253.

4- همان، ص269.

* برای ترجمه فارسی از مقاله دکتر عباس جوادی با عنوان «ایران ۳۷۰ سال پیش از نگاه سیاح عثمانی اولیاء چلبی» استفاده شده است.

 

منبع: روزنامه سازندگی/ فروردین 1399