روزنامه همشهری| اسماعیل آقا که به لفظ عامیانه «سمیتقو» نامیده میشد، پس از مرگ برادرش در سال 1284خورشیدی به ریاست ایل شکاک رسید. سمیتقو با بهره بردن از رشادت، جنگاوری و وفاداری مردان ایلش رویاهای جاهطلبانهای را در سر میپروراند و در این راستا از همکاری با هیچ دولت بیگانهای فروگذار نکرد. در کارنامه سمیتقو سابقه همکاری با کشورهای روسیه، آمریکا، انگلستان و عثمانی به چشم میخورد که ما در این مجمل صرفا به بررسی همکاری سمیتقو با دولت عثمانی (و ترکیه بعدی) میپردازیم.
احمد کسروی در کتاب «تاریخ هیجده ساله آذربایجان» در مورد مشوقان سمیتقو که او را به شورش و عصیان ترغیب کردند، ضمن اشاره به نقش آمریکاییها، مینویسد: «… چون عثمانیان از آذربایجان میرفتند یکدسته از سپاهیان و توپچیان آنان که بچند صد تن میرسیدند بکشور خود نرفتند و با تفنگها و توپهای خود آهنگ چهریق کردند و زیر دستی سیمگو را پذیرفتند. این پیش آمد دلیری او را چند برابر گردانید…»
مخبر السلطنه، والی آذربایجان، در کتاب خاطرات خود به نام «خاطرات و خطرات» در مورد سمیتقو مینویسد: «… دولت ترک جدید و حکومت باکو، هر کدام به سیاستی او را تقویت میکردند، و او به همه اظهار صداقت میکرد و دروغ میگفت. با انگلیس هم روابط داشت، سید طه وزیر مشاور او برای قنسول انگلیس [در تبریز] گونی گونی توتون میفرستاد. ترکها چهار توپ مسلسل، دو توپ صحرایی، و هفتصد نفر عسکر و صاحب منصب تحصیل کرده در آلمان به اختیار او گذارده بودند، توپهای او دورتر از توپهای ما میزد.»
سربازان و افسران ترک علاوه بر آنکه تجهیزات و دانش نظامی در اختیار سمیتقو قرار داده بودند، خود نیز دوشادوش سمیتقو به غارتگری و کشتار در آذربایجان میپرداختند.
در پاییز 1298خورشیدی منطقه «لکستان» در میان خوی و سلماس همه روزه مورد تاخت و تاز افراد سمیتقو قرار داشت. روز جمعه 27 آذر ماه سمیتقو در راس 4000 تفنگدار و 80 توپچی عثمانی روستای قرهقشلاق (در لکستان) را به محاصره در آورد.
جنگ شدیدی بین یاغیان و مردم محلی آغاز گردید. شبانه توپچیهای عثمانی دیوار قلعه را شکافتند، افراد سمیتقو وارد قلعه شدند و بنای کشتار و غارت و تجاوز نهادند. دو هزار نفر کشته شدند.
آنها که زنده ماندند از مرد و زن و کودک و پیر در سرمای کشنده با پای پیاده به سمت شرفخانه حرکت کردند. در این راهپیمایی سخت و طولانی نیز حدود 500 نفر از مردم بی گناه از سرما جان خود را از دست دادند.
پس از این جنایت فجیع بود که «سردار انتصار» فرمانده نظامی آذربایجان، مصمم به سرکوب اشرار شد و به این منظور در زمستان سال 1298خورشیدی سپاه قدرتمندی سازماندهی نمود. جنگ میان قوای دولتی و سمیتقو بیش از یک ماه به طول انجامید و ضربات جبران ناپذیری به سمیتقو وارد آمد. درست زمانی که همه منتظر پایان کار سمیتقو و پیروزی نهای قوای دولتی بودند با فشارهای دولت انگلیس، سمیتقو مورد بخشش قرار گرفت و عملیات نظامی متوقف گردید. پیمان صلحی میان قوای دولتی و سمیتقو منعقد شد، یکی از شروط پیمان این بود که سمیتقو «نظامیان عثمانی را از دور خود براند».
با عهدشکنی سمیتقو و عمل نکردن به هیچ یک از مفاد پیمان صلح، بار دیگر نواحی غربی آذربایجان آماج حملات شرورانه سمیتقو قرار گرفت. طی سال 1299 سمیتقو قوای خود را بازسازی و تجهیز نمود و بار دیگر شهرها را مورد تاخت و تاز خود قرار داد. ارومیه به اشغال سمیتقو در آمد و گسترۀ جنایات سمیتقو از شمال تا نزدیکی خوی و از جنوب تا مهاباد افزایش یافت. پس از جنایت فجیع دیگری که سمیتقو در مهاباد مرتکب شد و حدود 400 ژاندارم به اسارت درآمده را به مسلسل بست، بار دیگر قوای دولتی تصمیم به سرکوب سمیتقو گرفتند.
سرکوب نظامی سمیتقو بدون قطع حمایت تشکیلات مصطفی کمال پاشا در ترکیه از سمیتقو امکان پذیر نبود. به این منظور هیئتی به سرپرستی «ممتازالدوله» به ترکیه اعزام شد و تفاهمی در این زمینه حاصل گردید. در این زمان سرتیپ جهانبانی به فرماندهی نیروهای شمالغرب کشور منصوب و مامور سرکوب اشرار و برقراری نظم در آذربایجانغربی شد. او به سرعت لشکر عظیمی فراهم دید و برای سرکوب سمیتقو به راه افتاد.
روز 4 مرداد 1301خورشیدی نیروهای دولتی با تمام قوا و با هماهنگی کامل حمله را آغاز کردند. شورشیان که توپخانۀ سنگینی با چند افسر ترک و گروهی توپچیهای عثمانی در اختیار داشتند، با از جان گذشتگی جنگیدند. بعد از 24 ساعت نبرد جانفرسا افراد سمیتقو شکست خورده و عقب نشینی کردند. دو روز بعد سلماس آزاد شد، و نیروهای دولتی بیدرنگ راه چهریق (مقر فرماندهی سمیتقو) را در پیش گرفتند. روز 20 مرداد 1301چهریق فتح شد و سمیتقو به همراه نزدیکان خود با گنجینههای ارزشمند که طی سالها و به زور قتل و شکنجه از مردم ارومیه و سلماس غارت کرده بود، به خاک ترکیه گریخت.
دولت ترکیه به دنبال توافق حاصل شده با ایران از سمیتقو استقبال نکرد، از اینرو سمیتقو و افرادش به سمت عراق که در آن ایام تحت سلطه انگلیس بود حرکت کردند. مدتی بعد دولت ترکیه تلاشهایی برای جذب سمیتقو انجام داد. این تلاشها تا سال 1303 خورشیدی ادامه داشت. در آن هنگام دولت ایران با این هدف که سمیتقو را در داخل ایران تحت کنترل داشته باشد به او تامین داد و به این ترتیب سمیتقو به ایران بازگشت اما اندکی بعد دوباره اقدام به شورش کرد.
در سال 1305 خورشیدی با طرح اختلافات مرزی میان ایران و ترکیه، سمیتقو بار دیگر وارد کارزار شد و در مهرماه آن سال به سلماس هجوم برد. سمیتقو به دنبال شکست از نیروهای دولتی به سمت ترکیه گریخت و از آنجا بار دیگر به عراق مراجعت نمود. کوتاهی واحدهای مرزی ترکیه در جلوگیری از افراد سمیتقو برای مدتی بر تنشهای مرزی و سیاسی ایران و ترکیه دامن زد.
با افزایش همکاریهای مرزی و سیاسی میان ایران و ترکیه و افزایش ثبات و امنیت در ایران، عرصه بر سمیتقو تنگ گردید. او در سال 1309 خورشیدی خواهان صلح با دولت ایران و بازگشت به کشور شد. سمیتقو که به عهدشکنی معروف بود، دیگر مورد اعتماد قرار نگرفت و سرانجام در تاریخ 4 مرداد 1309 در جریان گفتگوهای صلح در اشنویه مورد اصابت گلوله نظامیان ایران قرار گرفت و به هلاکت رسید.