سخنرانی سران فرقه دموکرات علیه پان ترکیسم و ترکیه در مغازه های سنگی تبریز

۵ شهریور, ۱۳۹۹
سخنرانی سران فرقه دموکرات علیه پان ترکیسم و ترکیه در مغازه های سنگی تبریز

به هنگام اشغال شمال ایران توسط ارتش سرخ کمیته ایالتی حزب توده در آذربایجان به مثابه ستون پنجم اتحاد شوروی منافع این دولت را در ایران به پیش می‌برد و بیشتر سران فرقه دموکرات بعدی پیش از اعلام موجودیت رسمی آن در شهریور 1324 در قالب این کمیته فعالیت کرده و زیر سایه حمایت های ارتش سرخ بسیاری از شئون منطقه را عملا مدیریت می‌کردند.

پس از پایان جنگ دوم  جهانی، سیاست اتحاد شوروی در قبال ترکیه تغییر کرد و از موضع همگرایانه به موضع تضاد رسید. در نتیجه آن شوروی ، پیشنهاد تغییر رژیم حقوقی تنگه های دریای سیاه را که در کنترل ترکیه قرار داشت (بوسفر و داردانل) مجددا مطرح کرد.

هم زمان با این سیاست، رهبران فرقه دموکرات و حزب توده در تبریز نیز، به حمایت از شوروی و تبلیغ علیه ترکیه پرداختند و در خیابان های تبریز به سخنرانی علیه پان ترکیسم پرداختند. جالب اینجا است که همین گروه نسبت به پان عربیسم موضعی همدلانه داشتند که دلیل آن احتمالا همسویی کشورهای عرب با شوروی بود.

روزنامه نسیم صبا در یکی از شماره های آّبان 1324 گزارش با جزئیات از این اتفاقات منتشر کرده است. که به نقل از کتاب روزشماره غائله آذربایجان (ج 1) منتشر می شود.

میر رحیم ولایی و فریدون ابراهیمی از سران متجاسرین در وقایع مغازه های سنگی حضور داشته و به سخنرانی علیه ترکیه و پان ترکیسم پرداخته بودند. علاقه مندان و پژوشگران برای اطلاع بیشتر در خصوص رخدادهای آن دوره به کتاب فوق مراجعه کنند.

 

مأمورین حزب توده فرونت بازرگان را دیدن می‌نمایند

میوه‌ی رسیده سر درخت نمی‌ماند؛ مواقع انقلاب  رسیده است، چه ایران و ایرانی خوش‌بین باشند یا بدبین، قیامی‌ها [منظور زین العالدین قیامی است ] و ولایی‌ها [منظور میر رحیم ولایی است] تجویز کرده‌اند قشون همسایه‌ی و حامی [حزب] توده در ایران بماند.

«گر تو نمی‌پسندی تغییر ده قضا را». قیامی و سران حزب توده و [فرقه‌ی] دموکرات دعوت می‌شوند پادگان بازرگان را بازدید کرده و از نزدیک به مانور آینده‌ی قشون همسایه … نظاره کنند و بدین وسیله آذربایجان را در پشت و پناه لشکر … تماشا کنند. کیست که از روش حزب توده و [فرقه‌ی] دموکرات استفاده نماید؟؟

چندی قبل از قضایای لیقوان و کشتارگاه نزدیک شهر، در همان اوانی که سوریه و لبنان با دولت فرانسه اختلاف‌نظر پیدا کرده و خواستار استقلال بودند، حسین ملک در حوزه‌ی 16 حزب توده‌ی آذربایجان موضوع پان‌عربیزم را مطرح کرده و در اطراف آن حماسه‌سرایی می‌کرد. ناگاه سروکله‌ی میررحیم ولایی پیدا شده، با یک حرارت زیاد و منطق قوی، دستور مقامات بیگانه را ابلاغ و گفت چون در نظر است تنگه‌ی ژبرل تار (جبل‌الطارق) و بغار بسفور و داردانل [در دریای سیاه که کنترل آن در دست ترکیه است] جنبه‌ی بین‌المللی گرفته و از طرف دُول ذیمدخل، مخصوصاً دولتی که از حزب توده‌ی ایران حمایت می‌کند [اتحاد شوروی] ابراز علاقه شود، علیهذا لازم است دستور دهید در تمام شهرستان‌های آذربایجان موضوع سخنرانی‌ها و کنفرانس‌ منحصراً در اطراف مخالفت با پان‌ترکیزم دور بزند و مردم را بیدار نمایید بر این‌که آذربایجان به پیمان سعدآباد با دیده‌ی تنفر نگاه کرده و مخالف سیاست ائتلافی با ترک‌ها می‌باشد.

آذربایجان با تقاضای سوریه و لبنان راجع به دست آوردن استقلال داخلی و آزادی موافقت دارد. آذربایجان بنا به موقعیت جغرافیایی و ارتباط مستقیم با آذربایجان شوروی و از لحاظ وحدت زبان و ملیت و فرهنگ با هرگونه تمایلات حکومت سوسیالیستی در خارج موافقت کامل دارد. کمیته‌ی ایالتی و کمیته‌ی شهرستان تبریز، دستور نامبرده را کورکورانه اطاعت کرده، در اولین کنفرانس هفتگی، آقای میرقاسم چشم‌آذر و آقای فریدون ابراهیمی در مغازه‌های سنگی با یک آب و تابی این موضوع را خلاصه کرده و به سمع یک عده مهاجر دو آتشه و جمعی از ارامنه‌ی آرارات و ایروان و نخجوان‌پرست و گروهی از کارگردان کارخانه‌ها رسانید که آذربایجان نسبت به تقاضای دولت همسایه‌ی شمالی در داردانل خوش‌بین بوده و آذربایجانی از این پس باید در حل مقدرات خود به دست آذربایجانی بکوشد!

متعاقب این کنفرانس در کمیته‌ی ایالتی قطعنامه صادر گردید که علاوه بر تحلیل مسائل جاری در حوزه‌های حزبی، هر هفته یک بار، در تمام حوزه‌ها از خصوصیات آذربایجان صحبت شده و ذهن مردم را روشن نمایند.

دکتر جودت در یکی از جلسات حوزه‌ی 22 روشنفکران اظهار کرد که همچنان‌که ما نسبت به آزادی و استقلال سوریه و لبنان اظهار خوش‌بینی می‌نماییم، لازم است که قدری هم در اطراف زاد و بوم خویش (آذربایجان) تفکر نماییم و من به شما اطمینان می‌دهیم که حزب توده‌ی ایران و مرکز آن تهران بسیار خرسند خواهد شد اگر یک استانی فتح‌الباب کرده و تقاضای استقلال داخلی و آزادی عمل و به عبارت دیگر، رهایی از قیود بی‌سروته مرکز و مرکز ارتجاع بین‌المللی را بنماید؟

پشت سر او دیبائیان که تازه از بادکوبه مراجعت و دروس خود را حاضر کرده بود، زیان به ستایش ساکنین پشت اورال باز کرده، گفت: «آقایان هنوز زود است که ما برای آذربایجان استقلال بخواهیم و چنین دستوری هم از مرکز حزب توده نداریم؛ ولی نرسیدن دستور مانع از این نخواهد بود که ما از سیاست آزادیخواهی خود استفاده کرده و افکار عامه را برای روزهای آینده حاضر کنیم!

آقایان باید بدانند که ما آذربایجانی‌ها به نجات‌دهنده‌ی خودمان مارشال «…» مدیونیم و با چه چیز پربها، دین خودمان را باید اداء کنیم. من معتقدم با همصدا شدن با مقدمات مربوطه … بهتر می‌توانیم خدمتی انجام دهیم. پس اجازه بدهید با صدای رسا بگویم: «زنده‌باد نجات‌دهنده‌ی ما مارشال «…» و استقلال آینده‌ی آذربایجان» کف زدن ممتد شنوندگان یا به قول شاعر قفقاززبان، آقای بی‌ریا، «آلقیشقلار».

اما این پرده در اینجا تمام نمی‌شود. آقای میررحیم ولایی دو سه روز بعد از اخطار اولیه‌اش در کمیته‌ی ایالتی سبز شده، با سران حزب توده در شور و مشورت بوده، راز نهانی را می‌خواهد بگوید؛ ولی آخوندزاده [در] کنجی در اطاق کمیسیون نشسته و به نظر آقای ولایی، بودن ایشان مانع از کشف رازست. دکتر مهتاش [بعدها وزیر کشاورزی متجاسرین فرقه شد] مطلب را دریافته، به آخوندزاده گفت: «ببخشید، ما یک کمیسیون خصوصی دیگر داریم.» مشارالیه فوراً بلند شده، سر خود گرفته و رفت.

میررحیم ولایی آغاز سخن کرده و گفت: «امروزها ترکیه بسیج کرده و مراقب اوضاع است. بنابراین پادگان بازرگان سرحد غربی آذربایجان یا تزیید قوا تقویت شده است و عملیات مانوری چند روز دیگر در آنجا شروع خواهد شد. لذا لازم است سه نفر از بین خودتان انتخاب و معرفی کنید تا با دستورالعمل مخصوص به محل معهود حرکت کند.»

به همین نظر آقای قیامی؛ یعنی داماد مستشارالدوله یعنی سالارظفر، استاندار من‌درآورده‌ی آذربایجان، وزیر کشور مملکت مستقل موهوم و آقای غلام‌یحیی، فرمانده‌ بعدی جبهه‌ی لیقوان و میررحیم ولایی انتخاب و معرفی شدند. رزو بعد هرکدام از این سه نفر به اتفاق ماژور … و ب.ق اوف و ق.ل اوف در جیپ‌های شیک و کوچولو قرار گرفته، پیچ و خم راه خوی و سلماس را طی و از تپه‌های ماکو عبور، در سرحد غربی ترکیه جلگه‌ی بازرگان پیاده می‌شوند. مانور با استتار تمام شروع و سه روز به طول انجامید. روز چهارم مسافرین با حالت خسته و کوفته برگشته و با صورت‌های گردآلود در کمیته‌ی ایالتی صادق پادگان، خلیل آذرآبادگان، عادلی، بی‌ریا، نویسنده، دکتر مهتاش، چشم‌آذر و امیرخیزی را ملاقات و از مختصات مانور و تجمع لشکر بیگانه‌ی خودی در جلگه‌ی بازرگان صحبت‌های شیرینی می‌نمایند.

دکتر مهتاش سؤال کرد که: «مأموریت شما در فرونت مانوری چه بوده؟»

قیامی گفت: «غلام‌یحیی در مقدمه‌الجیش وارد عمل سوق‌الجیشی بود و من در دفاعیه عقب‌نشینی بوده میررحیم ولایی هم جزو هیئت سیاسی پشت جبهه بودند.»

باز دکتر مهتاش مجدداً به سؤال خود ادامه داده، گفت: «برای ما که در ایران با کسی جنگ نداریم، چه نتایجی غیر از تماشا دارد که در این قبیل مانورها باشیم و بالاخره به چه درد حزب توده می‌خورد؟»

آقای خلیل آذرآبادگان سکوت را شکافته، به بیان خود این طور ادامه داد که: «آقای دکتر! مگه شما معتقد به این نیستید که ما یک مبارزه‌ی جدی با عمال ارتجاع داریم؟ بالاخره خواهی نخواهی در ایران جنگ شد و ما که سرباز حزب می‌باشیم، نباید اغفال شده و عاجز باشیم. باید از اسرار لشکرکشی آگاه شویم و بتوانیم از قدرت معنوی خود عملاً نیز استفاده کنیم! ضمناً نیز عمده نتیجه‌ای که از این مانور به دست می‌آید، این است که دوستان ما… خواستند به شما ثابت کنند که سنگرهای ما در گوشه‌های غربی آذربایجان محکم و سد آهنینی از سربازهای دولت ما در آن صفحات کشیده است و خطری متوجه ما نخواهد بود. بنابراین ما با خاطرجمعی کاملی می‌توانیم هم برعلیه پان‌ترکیزم و هم برعلیه پان‌عربیزم تبلیغات کرده و تدارکات آینده‌ی خویش را ببینیم.»

آیا نباید مرکز حزب توده را در تهران مطلع ساخت؟ چرا؟ ولی نه به وسیله‌ی پست بلکه لازم است یکی از سران حزب توده به مرکز عزیمت نماید. این بود که آقای امیرخیزی فوراً به تهران حرکت و در آنجا با سران حزبی و مقامات دیگر مذاکره و به تبریز معاودت می‌نماید.

جنگ نظامی در جهان به کلی جنگ نظامی در جهان به کلی پایان یافته، اکنون نوبت جنگ اعصابی رسیده و ادعاهای ارضی و ائتلاف‌های ملل شروع شده؛ دول ذیعلاقه در دریاها نظری دارند؛ تقاضاهای جدیدی بروز کرده، حالا باید موقع را مغتنم شمرده، از فرصت استفاده کرد. اگر حزب توده در این موقع از خود اثراتی ظاهر نسازد، فرصت فوت می‌شود؛ مردم و افراد حزب که تاکنون با وعده و وعید حزب توده خوش بودند، وعده‌های آنها را پوچ خواهند شمرد.

لذا آرداشس (آوانسیان) وارد تبریز شده، نقشه‌ی عملی انقلاب را با آن تفصیلی که خوانندگان محترم در موقع خود مطالعه فرموده‌اند، شروع کرد! حالا آقای دکتر کشاورز می‌داند که در کدام گوشه‌های ایران اسلحه برای روز مبادا پنهان شده و در کجا ارتش بیگانه با استتار تمام مراقب اوضاع است. نویسنده هم که به اندازه‌ی اطلاعاتم نوشتم و گفتم: «اکنون نوبت دولت و مجلس شورای ملی است که از خاک پاک ایران حراست کرده و بساط حزب توده‌ی خیانتکار را برچیند.»[1]

 


[1]. روزنامه‌ی نسیم صبا به جای کانون، ش 72، پنج‌شنبه 10 آبان 1324، صص 1 و 3.