کوچکسازی و از همه مهمتر، برساخت واقعیت، خیلی زود مورد توجه جستوجوگران قدرت قرار گرفت و نتیجۀ آن در قالب نقشههای تخیلی و جغرافیای فانتزی از سرزمینهای ناشناخته و ساکنان وحشی آنها، هنوز در موزههای معتبر دنیا، قابل مشاهده است.
در میانۀ نیمۀ دوم قرن بیستم، کمتر کسی گمان داشت که نظمی که پس از دو جنگ ویرانگر اول و دوم جهانی به وجود آمده و دنیا را به دوقطب غرب سرمایهدار و شرق سوسیالیست تقسیم کرده بود، از بین برود و سلسه مراتب قدرت در عرصۀ جهانی، شکل هرمی به خود بگیرد. در این میان نیاز مبرم امپراطوری جهانی به رهبری امریکا به دشمن، که وسیلۀ پیگیری اهداف امپریالیستی آن بود، به نتیجهای به نام تروریسم بینالمللی سازمانیافته با رگههای قومی و فرقهای در مرکز و جنوب خاورمیانه، منجر شد و بر این گزاره صحه گذاشت که بیش از این، ژئوپلیتیک، نمیتواند به بازیگری عاملی خاص چون دولتهای ملی خلاصه شود (چنانکه در ژئوپلیتیک کلاسیک فرض میشد). از اینرو در جهان کنونی بازیگران یا عاملان در سطوح مختلف از فردی تا جهانی، در راستای کسب قدرت با منشاء جغرافیایی یا به وسیلۀ آن، به فعالیت مشغولاند.
امروزه نیز، بازیگران مختلف، با اهداف کم و بیش قابل شناسایی، از ابزار قدرتمند کارتوگرافیک، در جهت نیل به خواستههای خود بهره میبرند. از جملۀ این بازیگران، گروههای تروریستی و نمونۀ اخیر آنها یعنی گروه تروریستی داعش است. این گروه از ابتدای فعالیت خود، نقشههایی را در سطوح مختلف، منتشر و اهدافی را از این طریق پیگیری کرده است.
گروه تروریستی داعش، که از انشقاقات القاعده محسوب میشود، برای کسب قدرت، به ارائۀ نقشههای جغرافیایی پرداخته و از این طریق اهداف ژئوپلیتیکی خود را دنبال میکند.
بازنمایی ژئوپلیتیکی
بازنمایی، زمانی مسأله و دغدغۀ پژوهشگران انسانی و اجتماعی میشود، که اثری از منافع، علائق، حب و بغضها، ساختارها و شبکههای قدرت در میان باشد. زندگی اجتماعی ما از این تصویرها (بازنماییهای رسانهای) تشکیل میشود. ما برای درک محیط اجتماعی خود و همچنین، برای برقراری ارتباط با دیگران به این تصویرها نیاز داریم. والتر لیپمن برتمایز میان جهان رخدادهای واقعی و دانش دستکاری شدۀ ما از این رویدادها تأکید میکند. او از آدمهایی حرف میزند که براساس تصاویر ذهنی خود رفتار میکنند.
لذا در دانشی که آن را همزاد قدرت دانستهاند، جایگاه ویژهای برای این مفهوم متصور است. با عنایت به تعریفی که نگارنده از سطوح سهگانۀ ژئوپلیتیک (اندیشۀ ژئوپلیتیکی، کنش ژئوپلیتیکی و دانش ژئوپلیتیک) مبنی بر «همکاری، منازعه و رقابت، برای و به وسیلۀ قدرتِ با منشاء فضای جغرافیایی» ارائه میدهد، بازنمایی در ژئوپلیتیک نیز الزاما باید معطوف به قدرت، با مبنای فضای جغرافیایی باشد. اگر به چهار مرحلۀ ابتدایی کدها یا دستورالعملهای ژئوپلیتیکی که تیلور و فلینت (2000) مطرح کردهاند توجه کنیم، سه فرآیند همکاری، منازعه و رقابت، برای کسب، حفظ و بسط قدرت با منشاء فضای جغرافیایی، قابل استنباط است. که نتیجۀ کارکردی و هدف غایی آن، ژئوپلیتیک عمومی است که نگارنده آن را، تولید ابژۀ ژئوپلیتیکی به وسیله رسانه برای هدایت ادراکات میداند که هدف آن، کسب قدرت است.
داعش
داعش بهعنوان گروهی سلفی ـ تکفیری شناخته میشود که قائل به فعالیتهای تروریستی است و با القاعده شباهتها و تفاوتهای فکری دارد. به همین جهت گروهی از پژوهشگران بر این عقیدهاند که آنچه بهعنوان دولت اسلامیعراق و شامات(داعش)، دولت اسلامی و یا خلافت اسلامی مطرح میشود را باید نسل دیگری از القاعده برشمرد. هر چند در مواردی چون سطح حضور، مقیاس عملکرد و کدهای ژئوپلیتیکی، این گروه تفاوتهای اساسی با اسلاف خود، یعنی نسل اول و دوم القاعده داشته است. از جمله تغییر روشهای داعش، تغییر در ژئوپلیتیک عمومیآنهاست. اگر القاعدۀ نسل اول و دوم، جهت اِعمال ژئوپلیتیک عمومیخود از چند تلویزیون و رادیو محلی، روزنامههای عرب زبان و در نهایت «الجزیرۀ عربی» بهره میبرد، داعش تمرکز فعالیت خود را بر روی آنچه از آن «رسانۀ اجتماعی» یاد میشود، گذارده است.
حکومت به معنای ساخت پایدار قدرت که شامل مردم سرزمین و حاکمیت است را در اندیشۀ سیاسی داعش، میتوان برابر آنچه از آن بهعنوان دولت (الدوله) یاد میکنند دانست. در ادامه، خلافت را میتوان کلید واژۀ اندیشۀ سیاسی داعش در رابطه با حکومت دانست. داعش برپایی خلافت را امری واجب و در قسمتی، امری جبری میداند و یاری رساندن به عامل برپایی خلافت(خلیفه) را واجب شرعی و سرپیچی از او را حرام میداند.
خلافت از آن جهت کلید واژۀ اندیشۀ سیاسی داعش است که یکهتاز میدان در مقابل انواع حکومت است. داعش پادشاهی را تلویحا رد میکند و با جمهوریت کاملا مخالف است و دموکراسی را مانعی برای اجرای احکام اسلامیو مغایر با دین اسلام میداند. جمهوریت و اسلامیت در اندیشۀ سیاسی داعش با هم قابل جمع نیست. در اندیشۀ سیاسی داعش، در موضوع تبعیت از حاکم تناقض وجود دارد. داعش در جایی به اینکه هرگونه انتقادی از حاکمان خروج از دین تعبیر شود، معترض است و در جایی دیگر کسانی که خلافت را در دولت اسلامینمیپذیرند، از دایرۀ دین خارج میداند. سرزمین در اندیشۀ سیاسی گروه داعش بروز و ظهور مشخصی ندارد. در اندیشۀ سیاسی داعش، سخن از جوامع اسلامی به میان است اما از سرزمین، خیر. از آنجا که مفهوم سرزمین در رابطۀ تنگاتنگ با مردم ساکن بر آن یا همان ملت معنا مییابد، شاید بتوان ریشۀ این امر را در ادعای امت محور و ملیت گریز این گروه بررسی کرد.
این اجماع و توافق وجود دارد که ملت، جماعتی وابسته به سرزمین است، لذا به قطع میتوان گفت، ملت جایگاهی در اندیشۀ سیاسی گروه داعش ندارد. آنچه از مردم داخل حکومت و تحت حاکمیت دولت، در اندیشۀ سیاسی گروه داعش وجود دارد، را میتوان در واژۀ امت (الامه) خلاصه کرد. در این حالت میتوان اینگونه اظهار داشت که در تقابل با ملت که جدا از سرزمین قابل تصور نیست، در اینجا امت جدا از دین اسلام قابل تصور نیست. امت هویت و یکپارچگی خود را از دین میگیرد. لذا میتوان اینگونه تشریح کرد که از دلایل خودداری از سرزمین محوری و ملتگرایی در اندیشۀ سیاسی گروه داعش، (به ظاهر) تناقض و تقابل آن با مفهوم امت است.
با توجه به نفی ملیت، نمیتوان انتظار داشت، نهادهای بینالمللی و علیالخصوص سازمان ملل متحد که بر محور حکومتهای ملت پایه شکل گرفته است، جایگاهی در اندیشۀ سیاسی گروه داعش داشته باشند. از آنجا که داعش تشکیل کشور را منوط به رسمیت شناختن هویت ملی و در نتیجه در تناقض با اسلام میداند، چنین اجتماعاتی (کشورهایی) را اسلامی نمیداند. از طرفی از بعد کارکردی، سازمانهای بینالمللی در اندیشۀ سیاسی گروه داعش با وضع قوانین و الزامات، مانعی برای اجرای احکام اسلامیچون جهاد هستند، و در نتیجه مغایر با اسلام محسوب میشوند.
منشور ملل متحد بهصورت خاص مورد نقد و عتاب داعش است و در اندیشۀ سیاسی این گروه، ابزاری علیه اسلام و اجرای احکام آن است. لذا جماعاتی(کشورهایی) که منشور ملل متحد را پذیرفتهاند، هر چند مسلمان، از دایرۀ اسلام خارجاند و جهاد علیه آنها واجب است.
قلمروخواهی ریشه در شروع زندگی اجتماعی بشر دارد. که علاوه بر «تز» خواستن منافع و «آنتی تز» نخواستن دیگری، میتوان عامل بسیار مهم دیگری بر آن افزود که منشاء بسیاری از احساسات، عواطف و بینشهای انسانی است؛ این همان مفهومی است که امروزه بدان حس مکان میگویند.
مویر به نقل از اِم اسمیت مینویسد: قلمروخواهی یک خصیصۀ غریزی انسان نیست بلکه یک ساختۀ اجتماعی است، بر این اساس راحتتر میتوان جایگاه قلمرو در اندیشۀ سیاسی گروه داعش را بررسی کرد. آنجا که ساختار ایدئولوژیک داعش، لاجرم برای پایایی و مانایی و بقاء، نیاز به توسعه و ترویج دارد. توسعه و ترویجی که برخلاف انواع ترویج فرهنگی و ایدئولوژیک نوع غربی که از جنس نرم بوده و نیازی به فتح سرزمین ندارد، اتفاقاً تنها از طریق کشورگشایی و قلمروافزایی، قابل وقوع است.
پذیرفتنی است که، مفهوم قلمرو بهعنوان مرز جغرافیایی، اقتدار سیاسی و حیطه صلاحیت دولت است. مرزها، قلمرو تحت حاکمیت یک دولت را مشخص میکنند ولی این پدیدۀ فضایی از جایگاه نازلی در اندیشۀ سیاسی گروه داعش برخوردار است. ریشۀ این امر را باید در نوع خاصی از برداشت از مفهوم ملت در اندیشۀ سیاسی این گروه دانست، که محصول آن (حکومت ملت پایه) و نمود فضایی آن یعنی مرز را در تضاد با اسلام میپندارد. علاوه بر این، اشاره به توافقنامۀ سایکس ـ پیکو در بیانیۀ اعلام خلافت، و نقش دول استعمارگر در منقسم شدن سرزمینهای اسلامی، از دو جهت قابل بررسی است؛ اول، ریشههای تاریخی اختلاف حاصله از تعیین مرزهای منطقۀ عربی که بدون توجه به چشماندازهای فرهنگی، مذهبی و در یک کلام جغرافیایی صورت پذیرفته و دوم، شأنی که برای گروه داعش از قرار گرفتن در جایگاه اپوزیسیون کشورهای استعمارگر غربی به همراه دارد.
قلمروسازی بهعنوان نمود فضایی قلمروخواهی، نمایان میشود. اگر قلمروسازی را روند دستیابی یک فرد یا گروه به حقوق انحصاری قانونی بر یک محدودۀ فضایی ـ مکانی بدانیم، برای تبیین جایگاه آن باید به مفاهیمی چون، حکومت(الدوله)، خلافت، امت، نهادهای بینالملل و جایگاه آن، قلمرو و قلمروخواهی و مرز در اندیشۀ سیاسی داعش بازگردیم. حکومت وظیفۀ اجرای احکام اسلامیرا برعهده دارد و حاکم(خلیفه) واجب الاطاعه و واجب النصره است. راه اجرای اصلاح جهاد است و جامعۀ هدف نه ملتی خاص، که امت اسلامیاست. نهادهای بینالمللی، مانع اجرای احکام اسلاماند و متابعت و همراهی با آنها خروج از دین است. از آنچه رفت اینگونه برداشت میشود که هر آنچه خارج از منطقۀ تحت تصرف داعش است، مورد ادعای آن نیز هست. بنابراین قلمرو مورد ادعای داعش تمام بخشهای مسکون دنیاست که البته بخشهایی از آن مثل منطقۀ عربی یا جهان اسلام، دارای اولویت است. برای همین است که داعش علاوه بر اقدامات نظامی و تصرف سرزمینها، اقدام به انتشار نقشههایی از مناطق ادعایی خود کرده است.
بازنمایی کارتوگرافیک داعش
با وجود اینکه، قلمرو و مرز از جایگاه نازلی در اندیشۀ سیاسی داعش برخوردار است، اما همانطور که اشاره شد، این بدان معنا نیست که در عمل و در فضای جغرافیایی نیز این گروه به دنبال ترسیم مرز یا گسترش قلمرو نیست که بالعکس.
قلمرو در اندیشۀ سیاسی گروه داعش، مانند بسیاری دیگر از ایدئولوژیهایی که ادعای جهانشمولی دارند، چندان محدود به در قید و بندهای محیطی نیست. اما به نظر میرسد رهبران این گروه به این نتیجه رسیدهاند که: بدون داشتن قلمرویی معین هرگز دولتی تشکیل نمیشود.
لذا داعش، پس از تصرف بخشهای وسیعی از شمال و شرق سوریه و غرب عراق، و پس از اشغال موصل، برپایی خلافت را اعلام و بیانیهای صادر کردند که به بیانیۀ اعلان خلافت شهره گشت.
در وهلۀ اول، قلمرو مورد ادعای داعش کشورهای اسلامیمنطقۀ عربی و پس از آن تمام سرزمینهای اسلامی از غرب آفریقا تا جنوب خاوردور است.
لذا میتوان گفت که با توجه به بروز و ظهور تام قلمروخواهی در اندیشۀ سیاسی این گروه و به تبع آن، قلمروسازی که به وسیلۀ ایجاد مرزهایی در سطح زمین ظهور مییابد و با حساسیت زیاد از آنها حفاظت کرده و در این راه هزینههای زیادی نیز متحمل میشوند، مرز جزء یکی از اصول نا نوشتۀ اندیشۀ سیاسی داعش است که بروز و ظهور تامی در رفتار سیاسی این گروه دارد.
دانسی، نقشهها را نمونههایی از متن بسته میداند که تقریباً تفسیر سرراستی از آنچه که معنا میدهد، ارائه میکند. در نگاه اول این موضوع قابل قبول مینماید اما با کمیغور در تاریخ بازنماییهای معطوف به زمین و سرزمین، میتوان ادعا کرد که تعریف نقشه به مثابه متن بسته و دارای معنای واحد و تفسیر سرراست، تنها خوشبینی و سادهانگاریهایی است که از ناآشنایی با قدرت بازنمایانۀ ابزار کارتوگرافیک ناشی میشود.
نقشههای موجود از دوران باستان تا انواع دیجیتال امروزی، همواره بیانگر روابط قدرت و مناسبات سیاسی در ارائۀ مدلی کوچک از واقعیتهای جغرافیایی است. آنگاه که با حذف یا برجستهسازی برخی واقعیتهای جغرافیایی سروکار داریم، یا زمانی که خطی برای محاسبۀ شرق و غرب گیتی بهعنوان مبدا انتخاب میشود، یا نامهای جغرافیایی روی نقشهها و غیره، همه و همه بیانگر قدرت بازنمایانۀ ابزار کارتوگرافیک است که معمولاً مورد غفلت پژوهشگران واقع میشوند.
بازنماییهای کارتوگرافیک که در قالب خروجیهایی به نام نقشه، امروزه از طریق رسانههای اجتماعی، با سهولت تمام، به شکل پیام به مخاطبان میرسد، معمولاً حاوی نشانههایی هستند که مستقیم یا تلویحی، چون انتقال رسانهای عمل میکنند. عناصر گروه تروریستی داعش نیز همواره با انتشار نقشههایی، مناطق مورد ادعای خود را بهعنوان سرزمینهای اسلامی بازنمایی میکنند. چنانچه تصویر شمارۀ 2 نقشۀ ادعایی داعش یا دولت خلافت از سرزمین اسلامی و ولایات(2) آن است که توسط داعش در رسانههای اجتماعی منتشر شده است.
بازنمایی کارتوگرافیک داعش چنانچه در تصویر 1 و 2 مشاهده میشود، بخش و سیعی از مساحت مسکون جهان را دربرمیگیرد و همچون بازنماییهای دیگر از سطح بالایی از تقلیلگرایی برخوردار است. نشانههای به کار رفته در این نوع بازنماییها، معمولاً از نوع نشانههای شمایلی یا نگارهها با ارجاعت تاریخی است.
از جمله نکات قابل توجه در این نقشهها، تقسیمات داخلی دولت ادعایی است که شامل ولایات زیر است:
1- «خراسان»، که بزرگترین ولایت مورد ادعای داعش در این نقشههاست و بخش اعظم سرزمین ایران، افغانستان و شمال غرب چین، جمهوریهای خاور نزدیک و در برخی نقشهها قسمتهایی از جنوب روسیه، پاکستان و حتی شبه قارۀ هند و بنگلادش را نیز شامل میشود. هر چند ادعای داعش در مورد این ولایت بسیار واهی مینماید و حضور حکومتهای قدرتمندی چون ایران، هند، چین و روسیه، چشمانداز پیشروی داعش را در بخشهای بزرگی از این ولایت ادعایی غیرممکن میسازد، اما کانونهای قدرتمند جریان سلفی ـ تکفیری بهویژه در شمال پاکستان، دولت ضعیف و ناکارآمد و حفرههای گستردۀ امنیتی در افغانستان، گسست هویتی ناشی از سیطرۀ کمونیسم در خاور نزدیک و زمینۀ مستعد برای رشد جریانهای رادیکال مذهبی و مواردی از این دست، در کنار ارزشهای ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک منطقۀ مذکور که با ظرفیتهای عظیم طبیعی و معدنی در هم آمیخته، آن را به یکی از اهداف جذاب داعش تبدیل کرده است.
2- «قفقاز»، که در نقشههای ادعایی داعش، بخشهایی از شمال غرب ایران، جمهوری آذربایجان، ارمنستان، گرجستان، شمال ترکیه و جمهوریهای جنوب غربی فدراسیون روسیه را دربرمیگیرد. از اهمیت این منطقه میتوان به دربرگرفتن نیمی از سواحل خزر در کرانههای غربی آن، اتصال جغرافیایی با خاور نزدیک، منابع سرشار انرژیهای فسیلی در این منطقه و دسترسی به آبهای دریای سیاه اشاره کرد.
3- «کردستان»، روایت داعش از مناطق کردنشین در دولت ادعایی خود است که بروز و ظهور آن در قالب نقشههای جغرافیایی، شباهت زیادی با نقشههای منتشر شده از طرف جریانهای تجزیهطلب و استقلالطلب کُرد دارد که از طرفی در غرب، با دربرگرفتن مناطق شمالی سوریه و جنوبی ترکیه، به مدیترانه متصل است و از طرف دیگر، با دربرگرفتن منابع عظیم نفتی کردستان عراق، در ایران امتداد یافته و تا نزدیکی خلیج فارس میرسد.
4- «عراق»، ولایت ادعایی داعش در نقشههای جغرافیایی است که بخشهای جنوبی عراق کنونی و منطقۀ عربنشین خوزستان ایران را دربرمیگیرد. البته در بعضی نقشهها، ولایت الاحواز که بخشهای عربنشین خوزستان را شامل میشود، از آن منفک گشته است.
5- «شام»، «حجاز»، «یمن» و «آناتولی»، ولایاتی هستند که با مناطق جغرافیایی در اعصار تاریخی گذشته، تطابق فراوانی دارند و به ترتیب، سوریه، شبه جزیرۀ عربستان (عربستان سعودی و کشورهای حاشیۀ جنوب خلیج فارس)، یمن و ترکیه را دربرمیگیرند.
6- «الکنانه»، «حبشه»، «مغرب»، ولایات ادعایی داعش در قارۀ آفریقاست که نیمۀ شمالی این قاره را پوشش میدهد و در نامگذاری آنها از ارجاعات و اسامی تاریخی ـ اسلامی بهرۀ فراوان گرفته شده است. از اهم مناطق در این ولایات ادعایی میتوان به مصر، سودان، اتیوپی، سومالی، لیبی، تونس، مراکش، نیجریه و نیجر اشاره کرد. بوکو حرام که خود را شاخهای از داعش یا دولت خلافت اسلامی معرفی کرده، هماکنون در ولایت مغرب، در حال فعالیت است.
7- «اروپا» و «آندلس» از ولایات ادعایی داعش در قارۀ اروپا هستند که مورد اول، به بخشهای مسلماننشین جنوب شرقی اروپا و کشورهایی چون آلبانی و بوسنی اشاره دارد و مورد دوم آخرین نقطۀ جنوب غربی اروپا و شبه جزیرۀ ایبری شامل اسپانیا و پرتغال را دربرمیگیرد.
بازنمایی کارتوگرافیکی داعش در رسانههای اجتماعی، که از طریق انتشار نقشههایی از این دست به وقوع میپیوندد، علاوه بر اینکه توجیه دستورالعمل یا کدهای ژئوپلیتیکی این گروه مبنی بر اولویتهای سرزمینی آن را در بر دارد حاوی قصهپردازی (روایت) داعش از سرزمین واحد و یکپارچۀ اسلامیاست که داعش آن را به وجود خواهد آورد. لذا میتوان اینگونه نتیجه گرفت که عناصر داعش از انتشار نقشۀ سرزمینهای ادعایی، اهداف و دستورالعملهای خاصی را دنبال میکنند که ضامن تأمین حداکثری منافع ایشان است.
جمعبندی
گروههای تروریستی، بهویژه پس از فروپاشی نظام دوقطبی، بهعنوان بازیگران جدید در مناسبات سیاست جهانی مطرح شده و اهمیت فزایندهای یافتهاند. تا اواخر قرن بیستم میلادی، کمتر پژوهشگری عاملیت گروههای اینچنینی را در مناسبات پیچیدۀ ژئوپلیتیکی به رسمیت میشناخت، اما امروزه، نادیدهانگاری این نوبازیگران، بیراهه رفتن است.
از جمله تأثیرگذارترین گروههای تروریستی که امنیت را در مقیاس منطقهای و جهانی به چالش کشیده است، گروه تروریستی داعش است که با ادعای احیای خلافت اسلامی، اقداماتی انجام داده و میدهد که در روش، اهداف و نتایج کاملا ژئوپلیتیکی هستند.
داعش در راستای اهداف خود، که در قالب کدها یا دستورالعملهای ژئوپلیتیکی قابل تفسیر هستند، به توجیه و هدایت ادراکات و افکار عمومی مبادرت میورزد و با استفاده از رسانههای اجتماعی که با ویژگیهای منحصر به فردی چون، مقیاسپذیری، ارزانی، خارج بودن از حیطۀ اثر حاکمیتهای ملی، تعاملی و اثرگذاری پایدار متمایز شدهاند، به تولید محتوای رسانهای(پیام) مشغول است.
پیامهای رسانهای داعش، در قالبهای مختلفی از متن، صوت، تصویر و ویدیو گرفته تا نقشههای جغرافیایی را شامل میشود. داعش از زمان شروع به فعالیت، همواره با انتشار نقشههای جغرافیایی، سعی در پیگیری اهداف ژئوپلیتیکی خود داشته است. از اینرو این گروه تروریستی، به برساخت واقعیت در قالب نقشههای جغرافیایی یا بازنمایی پرداخته و از آنجا که این بازنمایی معطوف به پیگیری اهداف ژئوپلیتیکی این گروه بوده است، میتوان گفت که داعش، در قالب نقشههای جغرافیایی به بازنمایی ژئوپلیتیکی مشغول است. از اهم اهداف داعش در قالب بازنماییهای کارتوگرافیک، میتوان به مواردی چون تهدید دشمنان، برساخت دوستان و همپیمانان، آرمانگرایی سلفی ـ تکفیری (احیای سرزمینی خلافت صدر اسلام)، جنگ روانی و برساخت دیگری دشمن (سرزمینهای غیراسلامی) اشاره کرد. اهدافی که نقشههای جغرافیایی، یکی از ابزار پیگیری آنها به شمار میروند.
پینوشت
1- دانشجوی دکتری جغرافیای سیاسی، دانشگاه تهران
2- تقسیمات داخلی سرزمینهای امت اسلامیدر ادبیات سیاسی داعش، ولایت نام میگیرد.