دریدگی و نرینگی، از کردهراسی تا زن ستیزی

۱۸ اسفند, ۱۳۹۴
دریدگی و نرینگی، از کردهراسی تا زن ستیزی

متوجه رای دهندگان ارومیه ای کرده و این پرسش اساسی را پیش کشیدند که چگونه به صاحب چنین ادبیات نازلی اعتماد کرده اند؟ برای تدقیق در موضوع میتوان مقصرین بسیاری را ردیف کرد که مانع گزینش صحیح مردم شده اند؛ از پوپولیسم گرفته که خاک در چشم مردم می‌پاشد تا ضعف و فقدان ساختارهای حزبی در انتخابات که نتیجه را خلاف خواست و مصلحت مردم می گرداند .بدون شک همه اینها واجد سویه هایی از حقیقتند اما نه همه آن.

 

نکته مهم آن است که دریدگی و نرینگی واضح و عریان سخنان قاضی پور، صرفا تظاهرات بالینی یک بیماری بزرگتر و جدی تر است. تحلیل محتوایی این سخنان دو نکته بهم پیوسته را آشکار میسازد. زن ستیزی و ادبیات مذکر منتخب اول ارومیه کاملا از جنس مردسالاری مرسوم و سنتی نیست. بلکه جزئی از نرینگی فاشیستی و بخشی از نقشی است که قرار است به عنوان ناجی و قهرمان بازی کند. جریان افراط گرای قومی بسته به جغرافیای محل فعالیتش، صورت بندیهای گفتمانیش تغییر میکند. در ارومیه پروژه کرد هراسی محرک و برانگیزاننده اصلی آن است. چند سالی است که پان ترکیسم از تمامی امکانات فضای عمومی و ظرفیتهای رسانه ای بهره میگیرد تا خطر موهوم و خیالی ؛ کرد ؛ را برجسته سازد.

هر چند بنیانهای کردهراسی مذکور را میتوان در نوعی بیگانه هراسی فاشیستی هم جستجو کرد، مساله اما این است که بیگانه هراسان جوامع اروپایی سوژه هایشان را در میان مهاجران، اقلیتهای دینی و قومی و مسلمانان می یابند. در حالیکه در این خطه بحث غریبه و آشنا اساسا فاقد موضوعیت است و کردها و آذری‌ها آنچنان در هم تنیده اند که پروژه موصوف هیچگاه فرصتی جدی برای عرض اندام نیابد. برای غلبه بر این چالش بنیان افکن پان ترکیسم ناچار است به ؛ آشنایی زدایی ؛ از سوژه کرد روی آورده و دستگاه جعل و تحریف حقیقت را به میدان بیاورد. ؛ کردهای مهاجر ؛ دال مرکزی این گفتمان نژادپرستانه است که در اینجا ابعاد مهم سرزمینی هم پیدا میکند. تقریبا در هیچ متن پان ترکیستی واژه کرد بدون مضاف الیه های مهاجر و تروریست ذکر نمی شود. مهاجرینی که تروریست هم هستند به شکلی خزنده و تدریجی در حال اشغال آذربایجان و ربودن فرصتهای اقتصادی و تصاحب زمینها و برنامه ریزی گسترده برای افزایش نرخ زاد و ولد هستند. در یک مورد استاندار فعلی برای توجیه کاهلی در امر توسعه استان در دوره اول صدارتش، حضور دو ماهه آوارگان کرد عراقی در استان را بهانه کرد.  افراط گرایان قومی بلافاصله حرفش را در هوا قاپیده و جمهوری اسلامی را متهم کردند که با صدور شناسنامه برای ششصد هزار کرد عراقی تعادل جمعیتی را در ؛ آذربایجان غربی ؛ به هم زده است! در حالیکه نرخ رشد جمعیت کردها در شهرستان ارومیه نسبت به دهه های گذشته افت کرده، افزایش جمعیت آنها در داخل محدوده شهری – عمدتا بدلیل مهاجرت روستاییان  کرد و گسترش سریع شهر در محورغربی که موجب ادغام روستاهای کردنشین در محدوده شهری شده است – فرصتی ناب در اختیارقوم گرایان قرار داده تا مقوله هویت ملی و بنیانها و مولفه های آن را با کشورهای ترکیه و جمهوری آذربایجان اشتباه بگیرند و از حی و حاضر بودن خطر کرد در هر زمان و مکان بگویند. در نشریات محلی و رسانه های فضای مجازی مرتبا به نحوی غیر مسوولانه رویدادهای زمان جنگ جهانی اول و حوادث تلخ اوایل انقلاب نقده جعل و بازنویسی میشود.

پروژه کردفوبیا حتی دارای ابعاد ژئوپولتیک و ژئواستراتژیک خیالی هم هست. مثلا اگر پوزه داعش در کوبانی به خاک مالیده شود، خوابهای اردوغان در سوریه نقش بر آب شود و یا دولت باغچه‌لی در دور دوم انتخابات پارلمانی ترکیه ربع کرسی‌هایش را از دست بدهد، مردمان آذری در ارومیه و نقده باید برای یوم الحساب و فصل الخطاب پان ترکیسم آماده شوند!!

 البته این خاک در چشم پاشیدنها به معنای بیگانگی قوم گرایان با سم و رسوم بازی سیاسی در ایران نیست. مثلا به تهران و قم که میرسند، زبان نفرت پراکن قومی را با الفبای مذهبی ترجمه کرده و شکل داستان را عوض میکنند. در راهروهای امنیتی هم که احزاب اپوزیسیون کُرد مدلول اصلی ؛ کردهای مهاجر ؛ می شوند. البته در اینجا نمیتوان از نقش بخشهای افراطی ساختار قدرت در استفاده ابزاری از افراط گرایی قومی به هدف زمین زدن رقبای سیاسی غافل ماند.
طبیعی است که قهرمان این چنینی نمیتواند ؛ ابر مرد نباشد؛ ایستاده بر بلندترین نقطه مردانگی و در اوج قدرت و صلابت جنسی. اینجاست که دریدگی و نرینگی بهم میرسند. صد البته خلق این تصویر مذکر از قهرمان پاسخی است به کلیشه‌ای شرق شناسانه از کردها به عنوان موجودیت مذکر، خشن و اتفاقا معروف به قابلیت در صفات ثانویه جنسی. در واقع قهرمان براساس این انگاره موهوم ضد قهرمان است. خشن تر از آن دشمن خیالی و فرضی، در حدی که میتواند در طرفه العینی صدها اسیر را از دم تیغ بگذراند.

 

به هر حال تا اینجای کار درخت کردهراسی  شکوفه کرده وانگاره مظلومیت مردم آذربایجان و فرصت سوزی و غفلت پدران و نسلهای پیشین در ذهنها نشسته است. پس الان نوبت ؛ غیرت آذربایجان ؛ است که به میدان بیاید و کاری بکند و امام جمعه سابق به عنوان ناجی نقده باید جای خود را به قاضی پور به عنوان ناجی تازه نفس ارومیه بسپارد. قاضی پور هم باید بوفور ؛ نادر خان ؛ نامیده شود تا ؛ باقرخان ؛ سردار مشروطه را در یادها تداعی نماید.

دستکاری حافظه تاریخی مردم و دستبرد به نمادها و اسطوره های مورد احترام، دم دست ترین کاری است که هنگام خلق فضاهای هیجانی و هیستریک میتوان انجام داد. طبیعی است که قهرمان این چنینی نمیتواند ؛ ابر مرد نباشد؛ ایستاده بر بلندترین نقطه مردانگی و در اوج قدرت و صلابت جنسی. اینجاست که دریدگی و نرینگی بهم میرسند. صد البته خلق این تصویر مذکر از قهرمان پاسخی است به کلیشه‌ای شرق شناسانه از کردها به عنوان موجودیت مذکر، خشن و اتفاقا معروف به قابلیت در صفات ثانویه جنسی. در واقع قهرمان براساس این انگاره موهوم ضد قهرمان است. خشن تر از آن دشمن خیالی و فرضی، در حدی که میتواند در طرفه العینی صدها اسیر را از دم تیغ بگذراند. کلیشه مرد سفیدپوست توانمند، اسطوره نام آشنای نحله های مختلف فاشیستی است. زنان در این مکتب تا آن اندازه مورد احترامند که حامل و حافظ خون پاک ملت و پرورنده مردان سالم و قوی بنیه باشند. معلولان و بیماران روانی و عقب ماندگان ذهنی و اقلیتهای جنسی هم که سرنوشتی جز نابودی نمی یافتند.

اینجاست که امر فاشیستی و امر جنسی بهم رسیده و قومیت عین بربریت میشود. بر همین اساس می توان پنداشت که پرده دری و زن ستیزی اخیر ریشه در درخت قوم گرایی و کردهراسی دارد. در واقع زن ستیزی موصوف میوه نفرت پراکنی قومی و کرد هراسی است وبدون محکوم کردن این فضای رسانه ای کردهراسانه دفاع از شان و شخصیت لگدمال شده زن نه اخلاقی است و نه حتی مفید و ممکن. با تبر خرد و اندیشه باید به جان ریشه های درخت قومگرایی پرداخت. آذربایجان سر بلند ایران است و ایران سربلند به آذربایجان و مشاهیر و مشروطه اش و نام آوران و پیشتازیش در نوآوری و صنعت و اقتصاد و سیاست. فضای تند قومی با سنتهای این سرزمین بیگانه است و لاجرم گذرا و ناپایدار. اما از تهدیدهای فراروی وحدت و امنیت ملی کشور نباید غافل شد. غیرت آذربایجان سرمایه است نه کلیشه، کاریکاتوریزه کردن این سرمایه نه به نفع آذربایجان است و نه ایران و نه کردستان. پس باید با صدایی رسا و وجدانی آزاد گفت؛ نه به قومگرایی و زن ستیزی و کردهراسی.

 
در حالیکه نرخ رشد جمعیت کردها در شهرستان ارومیه نسبت به دهه های گذشته افت کرده، افزایش جمعیت آنها در داخل محدوده شهری – عمدتا بدلیل مهاجرت روستاییان  کرد و گسترش سریع شهر در محورغربی که موجب ادغام روستاهای کردنشین در محدوده شهری شده است – فرصتی ناب در اختیارقوم گرایان قرار داده تا مقوله هویت ملی و بنیانها و مولفه های آن را با کشورهای ترکیه و جمهوری آذربایجان اشتباه بگیرند