عهدنامه مودت مابین ایران و روسیه منعقد در مسکو مورخ هشتم حوت 1299 هجری مطابق با 26 فوریه 1921 از آن جایی که بر امید به فاصله گرفتن از یک دوره طولانی از زورگیری و حق شکنی روسیه از یک طرف و امید به استقرار مناسباتی عادلانهتر در آینده، از طرف دیگر استوار بود، یکی از مهمترین معاهدات سیاسی ایران را در قرن گذشته میلادی تشکیل میدهد. اما از میان منظرهای متفاوتی که به این مقوله میتوان نگریست، در این بررسی فقط به یک منظر اکتفا شده است. سیر اداری و ترتیب مذاکرات و متبادلاتی که در فاصله تیر 1299، یعنی از زمان تعیین علیقلیخان مشاورالممالک بهعنوان مامور فوقالعاده مسکو تا امضای معاهده در 26فوریه 1921/ هشتم اسفند 1299 به شکلگیری و نهایی شدن متن معاهده مورد بحث منجر شد این موضوع بهویژه از آن روی مهم است که اندک زمانی بعد از امضای این معاهده و بهویژه در خلال مذاکرات مجلس چهارم برای تصویب نهایی آن – اواخر پاییز و اوایل زمستان 1300- پارهای از مفاد آن مورد انتقاد قرار گرفت و حتی عاقد قرارداد، مشاورالممالک انصاری به کوتاهی و قصور در مطلع داشتن دولت از جزییات امر متهم شد.
نقد منابع
بهترین تحقیقات صورتگرفته در این زمینه، طبقمعمول و در کمال تاسف، قدیمیترین تحقیقات موجود هستند؛ آثاری چون یکی از فصول پایانی مختصری از زندگانی سیاسی سلطان احمدشاه قاجار حسین مکی که برای بار نخست در آذر 1323 منتشر شد یا بخشهایی از کتاب سیاست دولت شوروی در ایران م.ع.منشور گرگانی که آن نیز در بهمن 1326 منتشر شد.
اگرچه در پارهای از بررسیهای کلاسیک بعدی در مورد سیاست خارجی ایران مانند تاریخ دیپلماتیک ایران نصرالله سیفپور فاطمی (1952)، روابط خارجی ایران روحالله رمضانی (1944) و تاریخ روابط خارجی ایران عبدالرضا هوشنگ مهدوی (1349) نیز به این مقوله پرداخته شد ولی در جایی که با تفصیل بیشتری برگزار شد، مانند کتاب سیفپور فاطمی اصل مطلب بیشتر به بازتاب این رشته مذاکرات در جراید غربی وقت منحصر شد یا مانند دو ماخذ بعدی به اختصاص پاراگرافی کوتاه و مختصر به فرآیند این مذاکرات.
در سالهای بعد از انقلاب دو بررسی مشخص به این موضوع اختصاص یافت، یکی پژوهش در روابط ایران و روسیه شوروی یا قرارداد 1921 حاتم قادری (1359) در دو جلد که بیشتر به جوانب کلی روابط ایران و روسیه در دوره تزاری و سالهای نخست بلشویسم مربوط میشد و کمتر به قرارداد 1921 و دیگری نیز عهدنامه مودت ایران و شوروی به قلم بهرام نوازنی (1369) که مجموعهای از داده و دانستههای موجود را بدون نقد و بررسی آنها، در خود گرد آورده بود.از نقطهنظر دادههای تاریخی – همانگونه که اشاره شد آثار اولیهای چون نوشتههای حسین مکی و منشور گرگانی، از بررسیهای بعد بهتر هستند ولی مشکل کار آن دو اثر که ماخذ بسیاری از بررسیهای بعدی قرار گرفتند، ارجاعات گنگ و مبهم آنهاست و روایت درهم و گاه متناقضی که از روند مذاکرات ایران و شوروی در فاصله تیرماه تا اسفند 1299 بهدست میدهند.
برای روشن ساختن ترتیب و روالی که این مذاکرات به خود گرفت و آنکه طرفین تا چه حد به اهم مطالب مورد مذاکره آگاهی داشتند، بنای کار را بر بررسی اسناد و مدارک برجای مانده از این مذاکرات در آرشیو وزارت امورخارجه و دیگر مراکز اسنادی قرار دادهام.از همان روزهای نخست انقلاب روسیه در پاییز 1917، با فرا رسیدن تحولات گسترده و امیدبخش آن سامان، لزوم ایجاد ارتباط با دولت جدید و دموکرات روسیه، به یکی از خواستههای اساسی ملیون ایرانی بدل شد ولی با سقوط روسیه به ورطه انقلاب و جنگ داخلی بعد از کودتای اکتبر 1917 و از میان خواستن یک حکومت مرکزی درخور توجه در آن حدود، ضرورت ایجاد چنان ارتباطی نیز به تدریج رنگ باخت؛ تعاملات ایران و روسیه کماکان در مدار ارتباط با تشکیلات برجای مانده از رژیم تزاری که اینک در مخالفت با بلشویکها با دولت بریتانیا همراه بودند برجای ماند.
تنها پس از گذشت حدود دو سال و اندی، با تحکیم قدرت بلشویکها و توفیق آنها در اعاده حاکمیت مسکو بر بسیاری از مستملکات سابق روسیه در قفقاز و آسیای میانه بود که با نزدیک شدن آنها به مرزهای ایران، بار دیگر ضرورت ایجاد ارتباط با روسیه اهمیت عاجل یافت. به ویژه آنکه این همسایه قدیمی سیاست جدیدی نیز در صدور انقلاب و برآشفتن شرق پیش گرفته بود. سید ضیاءالدین طباطبایی که در دوره زمامداری وثوقالدوله در راس هیاتی عازم قفقاز شده بود با پیشبینی مخاطراتی که در پیش بود در پارهای از واپسین گزارشهای خود از باکو ضرورت افتتاح باب مذاکره را با روسیه بلشویک خاطرنشان کرد و چندی بعد نیز با تجاوز نظامی بلشویکها به گیلان و دیگر سرحدات شمالی ایران – به گونهای که سید ضیاءالدین نیز احتمال و حتی بهانه آن را نیز حدس زده بود- جز این راهی برجای نماند1 بهویژه آنکه واحدهای نظامی بریتانیا که اصولا حضورشان در صفحات شمالی کشور و اقداماتشان در حمایت از روسهای سفید، زمینهساز این رویارویی شده بود نیز حاضر به دفاع از مرزهای ایران نبودند.
لرد کوزوُن
اینک که جز فتح باب مذاکره چاره دیگری در پیش روی نبود یکی از نخستین مواردی که به ذهن مقامات کشور رسید، مجموعه مواعید و بیانیههای مساعدی بود که بلشویکها پیشتر و در جهت ایجاد روابط با ایران مطرح کرده بودند با مذاکراتی که بنا به مجموعهای از دلایل آن دوره بینابینی جدی گرفته نشد در کنار مذاکرات میرزا احمدخان (آذری؟) حکمران گیلان با فرمانده قوای اشغالگر روسی در انزلی که در آن از مکاتبات پیشین دولت شوروی در لغو امتیازات و عهود سابق روسیه و اتخاذ رویهای متفاوت از پیش در قبال ایران یاد شد در دستورالعملی که وثوقالدوله در 11 رمضان 1338 ه ق / 8 خرداد 1299 برای نصرت الدوله مخابره کرد نیز برهمین زمینه تاکید شد؟2 نصرت الدوله وزیر خارجه وقت در آن زمان در لندن بود و وثوقالدوله از وی خواست… برای احتراز از مشکلات متصوری… هرچه زودتر در زمینه پیشنهادهای مساعدی که بلشویکها کردهاند از حیث الغای کلیه امتیازات و عهود سابقه و رعایت استقلال کامل ایران …. داخل روابط شویم…3به دلیل ضیق وقت از رشته مذاکراتی که در این دوره چه در سطح محلی در گیلان و چه از طریق نصرتالدوله در لندن، با بلشویکها آغاز شد صرفنظر کرده و تنها به تذکر این نکته بسنده میکنیم. پس از آن که به دلیل تداوم و توسعه تجاوزات نظامی بلشویکها در گیلان و احتمال توسعه آن به دیگر نقاط شمالی ایران وثوقالدوله مجبور به کنارهگیری شد رشته اقداماتی که برای فتح باب مذاکره با بلشویکها آغاز شده بود، در کابینه بعدی – دولت مشیرالدوله- باجدیت بیشتری پیگیری شد. به رغم عدم موافقت مقامات بریتانیایی – نورمن در تهران و کرزن در لندن – با چنین مذاکراتی و حتی ناامیدی مشیرالدوله از احتمال مثمرثمر واقع شدن یک چنین مذاکراتی4 در اوایل ژوییه 1920 اواسط تیر 1299 قرار شد مشاور الممالک انصاری که در آن زمان سفارت ایران در استانبول را برعهده داشت در راس هیاتی عازم مسکو شود.5 در دستورالعملی که مشیرالدوله شخصا «… تهیه و با دقت هر چه تمامتر تنظیم و….»6
کرد ضمن اشاره به تبادلات دیپلماتیک پیشین میان ایران و شوروی در سنوات قبل که باید زمینه مذاکرات جدید را تشکیل دهد، احضار نظامیان شوروی و خودداری از تحریک متجاسرین افتتاح تجارت، رفع مسایل سرحدی و رعایت حال مسلمین قفقاز مهمترین خواستههای ایران ذکر شد.7 حدود سه هفته بعد در 17ذیقعده 1328 که حمیدخان سیاح برای پیوستن به هیات اعزامی مسکو، تهران را ترک میگفت دستورالعمل مفصلتری برای مشاورالمماک فرستاده شد که در آن علاوه بر مفاد دستورالعمل قبلی رونوشت یکی از مکاتبات پیشین مقامات شوروی در 16 بند ناظر بر الغای معاهدات و امتیازات تحمیلی روسیه تزاری که میتوانست بستر مذاکرات جاری را فراهم آورد منضم شده بود.8 در کنار دشواریهای ارتباطی چون مختل بودن خطوط تلگرافی که تا به آخر نیز دامنگیر مذاکرات ایران و شوروی بود تاخیر حاصله در رسیدن مشاورالممالک به مسکو نیز مزید بر علت شد. از اواسط تیرماه 1299 که بر اعزام مشاورالممالک تصمیم گرفته شد حدود چهار ماه طول کشید که وی به مسکو برسد و هنگامی در اواخر اکتبر به مسکو رسید که کابینه مشیرالدوله در آستانه سقوط قرار داشت. در نخستین گزارش مشاورالممالک از مسکو مورخ 17 آبان 1299 که بیش از دو هفته طول کشید تا به تهران برسد، ضمن صحبت از تمایل روسها مبنی بر اعزام نمایندگان به ایران و همچنین ابلاغ نگرانی آنها از پیشروی قوای بریتانیا به سمت انزلی، پیشنویس عهدنامه پیشنهادی شوروی نیز پیوست شده بود. در مفاد 18گانه این رشته پیشنهادات علاوه بر پارهای از بندهای فنی در ترتیب تبادل نماینده و نحوه عقد قرارداد پارهای از مهمترین مواعید پیشین بلشویکها مبنی برا الغای تحمیلات دولت روسیه تزاری، حق برابر کشتیرانی در دریای خزر، عدم مداخله طرفین در سیاست داخله دو کشور و ترتیباتی برای حل و فصل مسایل تجاری و مرزی نیز منظور شده بود.9نظر به دستاوردهای سیاسی و نظامی اخیر شوروی- انعقاد معاهده صلح با لهستان و توفیق در قلع و قمع نیروهای ضدانقلاب ژنرل ورانگل در کریمه- مشاورالممالک «… صلاح وقت را در قبول تقاضاهای آنها…» دانست.10 میرزا فتحالله خان سپهدار که اینک ریاست وزرا را برعهده داشت در تلگرافی که حدود یک ماه بعد از کنارهگیری مشیرالدوله برای مشاورالممالک ارسال داشت ضمن تاکید بر اولویت نخست مذاکرات جاری که خروج قوای بلشویک از ایران بود موافقت شاه و هیات دولت را با مفاد هجدهگانه عهدنامه پیشنهادی اعلان داشت.11
دوشنبه در این میان در 17آذر 1291، بنا به سنت جاری در آن سالهای فترت مجلس شورای ملی، با دعوت از مجموعهای از رجال کشور
سید ضیا طباطبایی
برای رسیدگی به وضعیت مملکت، مجلس فوقالعادهای تشکیل شد. در کنار لزوم تشکیل هر چه سریعتر دوره چهارم مجلس شورای ملی و حفظ بیطرفی در «دعوای انگلیس و بلشویک» از دیگر مواردی بود که در این جلسه مورد بحث قرار گرفت.12دگرگونی بعدی در این حوزه تلگراف دیگری است از سوی مشاورالممالک (مورخ 17دسامبر 1920، 5ربیعالثانی 38، 27 آذر1291) که ظاهرا حدود پنج روز بعد در 10 ربیعالثانی به دست دولت سپهدار رسید. در این تلگراف ضمن اشاره به پارهای از تحولات و رخدادهای حاشیهای، صورت جدیدی از آخرین وضعیت عهدنامه تحت مذاکره و مفاد آن ارایه شده بود. در این صورت جدید علاوه بر تکرار مفاد طرح پیشین بهصورت 21 بند مشخصتر، یک عهدنامه محرمانه نیز در هفت بند پیشنهاد شده بود. مهمترین بندهای این بخش محرمانه عبارت بودند از بند اول و سوم آن بهصورت ذیل: «اگر قشون دشمن روسیه بخواهد از ایران به روسیه حمله کند و ایران قادر به جلوگیری نباشد روسیه حق داخل کردن قشون به ایران خواهد داشت …» و آنکه «دولت علیه انتشار سوسیالیزم و تشکیل اصناف را در ایران در صورتی که بر علیه دولت نباشد … اجازه خواهد داد و به اشخاصی که در انقلابات گیلان و تشکیل دولت کمونیستی آنجا دخالت داشتند عفو عمومی خواهد داد …»13در ادامه این تلگراف باز هم مشاورالممالک بر لزوم تصویب هر چه سریعتر آن تاکید داشت: «… این را هم در عالم وطنپرستی عرض میکنم امروز روسیه به کلی از هجوم و داخله ایمن و خدانخواسته اگر این معاهده امضا نشود از هر طرف، چه گیلان و چه آذربایجان، چه خراسان به ایران حمله خواهد شد و انگلیسیها ابدا مقاومت نخواهند کرد اگر هم مقاومت بکنند و ایران به قوه اسلحه یک طرف فتح شود، ایران، ایرانی نخواهد بود با تمام ملاحظات. صلاح را در امضای آن میبینم.»14در این بین در حالی که مشاورالممالک طی دو تلگراف دیگر – 26 دسامبر 1920 و 6 ژانویه 1921 – مخاطرات تاخیر و تعلل را گوشزد کرد و ضمن کنایهای به مخالفت بریتانیا اظهار داشت «… اگر چند روز دیگر هم برای رضایت دیگران در استقرار روابط به تعلل بگذرانیم کار از دست حضرت اشرف و بنده به کلی خارج و ایران پایمال خواهد شد.»15
بالاخره در 27 ربیعالثانی 1339، 17 دی 1299، 8 ژانویه 1921، پاسخ مراسله پیشگفته مخابره شد. در این نامه سپهدار ضمن توضیح علل تاخیر حاصله – اختلالات تلگرافی و اهمیت مسایل مطرح شده که پاسخ آنها مستلزم «…دقت و مطالعه و مشاوره با اشخاص متخصص صالح بود و البته چند روزی وقت لازم داشت تا تصمیم قطعی اتخاذ شود…» – در اشاره به یکی از مهمترین موانعی که در راه خروج قوای بلشویک از ایران وجود داشت، به مشاورالممالک اطلاع داد که بالاخره موفق شده است که از انگلیسیها «قول قطعی» بگیرد که هرچه زودتر قوای خود را از ایران خارج کنند. و حالا نوبت مقامات شوروی است که متقابلا در این زمینه اقدام کنند. 16یکی از مهمترین نکاتی که در پاسخ سپهدار خاطرنشان شد، لزوم صرفنظر کردن از انضمام یک بخش محرمانه در این معاهده بود و درج بندهای آن بخش در صورت علنی معاهده، این نکته را نورمن، وزیر مختار بریتانیا در تهران در مشورتی که سپهدار با او داشت متذکر شده بود17 و سپهدار نیز در پاسخ خود به مشاورالممالک آن را لحاظ کرد. به نوشته سپهدار «… چون دولت ایران در ردیف دول بیطرف در مجمع اتفاق ملل داخل شده است نمیتواند معاهده و قرارداد سری و محرمانه منعقد سازد زیرا با اصول و نظامات مجمع اتفاق ملل مخالفت خواهد داشت و به همین (دلیل) است که بنده مواد عهدنامه محرمانه را هم داخل مواد عهدنامه علنی نموده و مرکبتا یک عهدنامه ترتیب دادهام که مواد آن ذیلا با توضیح نظریات دولت در هریک از موارد شرح داده میشود.»18به نظر میآید که سپهدار در تنظیم و تدوین این پاسخ، علاوه بر نورمن، از مشورت طیف متنوعتری از رجال کشور نیز برخوردار بوده است؛ ظاهرا در پی انتشار شایعاتی مبنی بر وصول تلگرافاتی از مشاورالممالک و پنهانکاری هیات وزرا «…مردم به هیاهو افتادند، [لذا دولت] اول بیانیه منتشر کرده و بعد جلسهای مرکب از روسای وزرا و وزرای اسبق و محدودی از علما و تجار درجه اول در روز شنبه [21 ربیعالثانی 12 دی 99، 2 ژانویه 21] در قصر گالری [؟] تشکیل و مواد عهدنامه را مذاکره و بالاخره 16 ماده آن را قبول و یک ماده آن را که تشکیل مجامع سوسیالیسم باشد رد کردند…»19
نورمن نیز در گزارشی که در همان ایام برای لرد کرزن مخابره کرد از مشورت «حکومت فعلی با نخستوزیر سابق [مشیرالدوله] و عدهای از رجال سرشناس کشور درباره پاسخی که باید به پیشنهادهای اخیر حکومت شوروی داده شود» نوشت و توافق آنها بر آنکه «…پاسخشان بر مبنای همان رهنمودهایی باشد که من در اختیارشان گذاشتهام.»20همانگونه که مهذبالدوله کاظمی نیز در خاطراتش متذکر شده است، در واقع مهمترین بندی که موضوع مخالفت قرار گرفت ماده سوم بخش محرمانه عهدنامه بود که در آن دولت متعهد میشد «علیه انتشار سوسیالیسم و تشکیل اصناف… در ایران…» اقدام نکند. سپهدار در توضیح علل حذف این بند متذکر شد:
«…البته تصدیق خواهید داشت که مرام و مسلک سیاسی را در هیچ مورد جزو قرارداد رسمی و معاهده رسمی دولتی نمیتوان قرار داد و لازم است این نکته را کاملا خاطرنشان و این ماده را حذف فرمایید.»21البته پارهای از دیگر مواد مندرج در آن طرح نیز مانند صدور اجازه اقامت قشون روسی در رشت و انزلی نیز با توجه به تعهد خروج قوای بریتانیا از ایران، موضوعیت خود را از دست میداد و لزومی به برجای ماندن آن در معاهده مورد بحث نبود.22تنها نکتهای که در این مذاکرات و مکاتبات مورد بحث و مناقشه قرار نگرفت بند مربوط به احتمال لشکرکشی قشون دشمن روسیه از ایران بود که در مراحل بعد به یکی از بحثانگیزترین مفاد عهدنامه ایران و روس تبدیل شد.نه در خلال مشورتهای سپهدار و نورمن و نه در نشست رجال حاضر و لاحق کشور در بررسی مفاد عهدنامه مورد بحث، از نامطلوب بودن چنین بندی سخنی به میان نیامد. مهذبالدوله کاظمی یکی از منتقدین جدی این بند که سالها بعد در خاطراتش به غلط از قصور مشاورالممالک در این زمینه و بیاطلاع نگه داشتن مقامات کشور از وجود چنین بندی نوشت، خود در همان زمان، ضمن ارایه یک ارزیابی مثبت از دستاوردهای مشاورالممالک و حسن تاثیر آن در افکار عمومی، خاطرنشان کرده بود که «(هیچ) ماده که مخالف جرحیات ایران و یا تحدید استقلال کند در آن دیده نمیشود چیزی که از ما میخواهند [این است] که هرگاه قوای دولت [ثالثی] بخواهد از راه ایران حمله به روسیه کند و دولت ایران عاجز از [جلوگیری] باشد قشون روسی اجازه عبور از ایران داشته باشد.»23
البته اوضاع عمومی کشور نیز آشفتهتر از آن بود که جز همان خطر بالفعل و آنی – «انتشار سوسیالیسم و تشکیل صنفی» – که به صراحت تمام با آن مخالفت شد، در بررسی این معاهده مخاطرات بالقوه و آتی یا کاستیهایی که بعدها خود را نشان داد، مورد توجه قرار گیرد. به دلیل ادامه تحرکات بلشویکها و احتمال پیشروی آنها به سمت تهران همزمان با اقدام نمایندگان بریتانیا و فرانسه برای خروج اتباعشان از تهران، از ترس و پریشانی احمدشاه سخنی در میان بود و احتمال تغییر پایتخت به اصفهان، و به دلیل کنارهگیری کابینه سپهدار حدود دو هفته دولتی در کار نبود و هنگامی هم که در اوایل ماه بعد، سپهدار از نو عهدهدار ریاست وزرا شد، در یکی از نخستین تلگرافهایی که در 14 جمادیالاول 1339 (4 بهمن 99 / 24 ژانویه 21) به مشاورالممالک مخابره کرد،ضمن توضیح علل تاخیر – بحران دو هفتهای اخیر و پذیرش مجدد مسوولیت به دلیل وخامت وضع، خاطرنشان ساخت که «تمام افکار عمومی امروز» متوجه به نتیجه اقدامات جنابعالی است که هر چه زودتر با اختیاراتی که دارید معاهده را به امضا رسانیده، مبادله بفرمایید تا رفتار و معاملات دولت ساویت نسبت به دولت ایران روشن و معلوم گردد تا بنده بتوانم بشارت مساعدت و موافقت دولت ساویت را به اهالی بدهم.»24مشاورالممالک در پاسخ به یکی از دیگر تلگرافهای سپهدار که در آن نیز بر لزوم پیگیری مذاکرات جاری تاکید شده بود 25 ضمن اشاره به مواردی چون تشکیل یک کمیسیون مختلط برای نظارت بر عقبنشینی قوای بلشویک از گیلان و همچنین خبر حرکت عنقریب نماینده شوروی به ایران در مورد پیشرفت کار تغییر و تبدیلهای مورد بحث در عهدنامه، مانند انضمام بندهای محرمانه در معاهده علنی، حذف بند مربوط به تبلیغ سوسیالیسم یا استقرار قوا در انزلی توضیحاتی ارایه کرد.
وی در پایان خاطر نشان کرد که «تصور میکنم خدمت محوله به این سفارت انجام یافته و قرارداد در دست تحریر و ترجمه است که امضا شود.»26تا جایی که اطلاع در دست است،از زمان وصول مراسله فوق در اوایل بهمن 1299 مقامات دولتی ایران دیگر از مراحل مختلفی که این قرارداد به خود دید، اطلاعی نداشتند تا آن که پنج، شش روز بعد از کودتای سوم اسفند 1299، دولت سیدضیاءالدین طباطبایی از طریق مشاور الممالک که برای پارهای مخابرات حضوری با تهران به آستارا آمده بود از خبر امضای معاهده ایران -شوروی در 26 فوریه 1921 / 8 اسفند 1299 در مسکو مطلع شد. متن رسمی آن نیز فقط در اواخر تیر ماه 1300 به تهران رسید. اسناد و گزارشهایی که در این یادداشت، اصل و پایه قرار گرفتند، احتمالا مجموعه کاملی از تبادلات صورت گرفته میان مسکو و تهران را تشکیل نمیدهند کما اینکه در نوشتههای حسین مکی یا منشور گرکانی در این زمینه از جزییات و تحولات دیگری یاد شده است که در اسناد موجود بازتابی نیافتهاند.
ولی تا جایی که به پرسش اصلی این بررسی مربوط میشود یعنی اطلاع طرفین از اهم مطالب مورد توافق و بهویژه فصل بحثانگیز ششم در مورد مداخلات نظامی یک دولت ثالث، نکته ناگفتهای در کار نبود و متهم داشتن مشاورالممالک به قصور و کوتاهی در این زمینه مبنایی نداشت.
12 اسفند 1391
پینوشتها:
1. کاوه بیات، توفان بر فراز قفقاز، نگاهی به مناسبات منطقهای ایران و جمهوریهای آذربایجان، ارمنستان و گرجستان در دوره نخست استقلال، 1921-1917. تهران: مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی، 1380، صص 302-300.
2. وثوقالدوله به نصرتالدوله، شماره 303، 11 رمضان 1338 (سازمان اسناد ملی ایران – از این پس ساما).
3. وثوقالدوله به نصرتالدوله، شماره 169، 10 جوزا 1338 (ساما).
4. اسناد محرمانه وزارت خارجه بریتانیا درباره قرارداد 1919 ایران و انگلیس، ترجمه دکتر جواد شیخالاسلامی، 3 ج، ج 2، تهران: انتشارات موقوفات افشار 1368، ص 235.
5. همان، ص 239.
6. باقر کاظمی (مهذبالدوله)، یادداشتهایی از زندگانی باقر کاظمی، به کوشش دکتر داوود کاظمی و منصوره اتحادیه (نظام مافی)، 3 ج، ج3، تهران 1391، ص 481.
7. وزارت امور خارجه، مواد تلگراف رمز به آقای مشاورالممالک، نمره 386، مورخه 4 ذیقعده 1338. اسناد وزارت امور خارجه ایران – اسناد خارجه – سال 1338 (کارتن 15 / پرونده 49).
8. وزارت امور خارجه، مواد دستورالعمل آقای مشاورالممالک سفیر فوقالعاده مسکو، نمره 2806 / 5438. (اسناد خارجه 15 / 49 – 38)
9. وزارت امور خارجه، مواد تلگراف رمز آقای مشاورالممالک نمره 260، مورخه 14 ربیعالاول 1339 (15 / 2 – 39).
10. همان.
11. وزارت امور خارجه، نمره 101، 30 ربیعالاول 1339 (15 / 2 – 39).
12. م.ع. منشور گرکانی، سیاست دولت شوروی در ایران از 1296 تا 1306، طهران، چاپخانه مظاهری، بهمن 1326، صص 102-101
13. وزارت امور خارجه، تلگراف آقای مشاورالممالک از مسکو نمره 49، 17 دسامبر مورخه 10 ربیعالثانی 1339 (خارجه 15 / 2 – 39)
14. همان.
15. مشاورالممالک به سپهدار اعظم، نمره 60، 6 ژانویه (موسسه تاریخ معاصر ایران، 7-1731)
16. ریاست وزرا؛ نمره 148، لیله 27 ربیعالثانی 1339 (خارجه 15 / 2 – 139)
17. اسناد محرمانه وزارت خارجه بریتانیا، پیشین، ج 3، صص 91-89
18. ریاست وزراء نمره 148. پیشین.
19. کاظمی، پیشین، ج 3، ص 483
20. اسناد محرمانه وزارت خارجه بریتانیا، پیشین ، ج 3، ص 142
21. ریاست وزارء، نمره 148، پیشین.
22. همان.
23. کاظمی، پیشین، ج 2 / صص 47-46
24. ریاست وزراء نمره 176، 14 جمادیالاول 1339 (خارجه 15/2 – 39).
25. ریاست وزارء نمره 184، 17 جمادیالاول 1329 (خارجه 15/2 – 39).
26. مشاورالممالک به سپهدار نمره 69، 29 ژانویه (خارجه 15/2 – 39).