این منطقه در بیشتر اوقات دارای تعارضات گستردهای از هم بوده است. جمهوری اسلامی ایران، به عنوان مهمترین و تأثیرگذارترین کشور منطقه منافع گسترده ای در این حوزه دارد که نوشتار حاضر به عرصهها و نقاط ژئوپلیتیک مؤثر بر منافع کشورمان در تحولات اخیر میپردازد.
سوریه
این کشور از چند جنبه در بازی ژئوپلیتیک میان قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای دارای اهمیت است.
– استقرار در نقطه اتصال سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا و میان اروپای صنعتی و خاورمیانه نفت خیز؛
– همسایگی با فلسطین و سرزمینهای اشغالی و درگیری مستقیم در مناقشه مسلمانان و رژیم صهیونیستی؛
– از نظر مذهبی حدود 74% جمعیت سوریه را مسلمانان سنی،13% علویان، شیعیان دوازده امامی و اسماعیلیان، 10% مسیحی و 3% دروزی تشکیل میدهند. از نقطه نظر جمعیتشناسی نیز اعراب بیش از90% جمعیت سوریه را تشکیل میدهند؛ درحالیکه کُردها حدود 9% جمعیت سوریه را تشکیل میدهند ارامنه، ترکها، چرکسها و یهودیان مجموعاً کمتر از 1% جمعیت سوریه را تشکیل میدهند.
در این خصوص ایران بهعنوان کشوری که بهصورت تاریخی همواره به دنبال ایجاد و گسترش نفوذ خود در منطقه بوده است به دریای مدیترانه بهعنوان بخشی از حلقه دفاع راهبردی خود و نیز مبنایی برای صادرات و واردات با کشورهای شمال آفریقا و اتحادیه اروپا توجه داشته است. باید توجه داشت هرگونه تضعیف ایران در دسترسی به مدیترانه از مجرای سوریه به معنی وابستگی هر چه بیشتر به ترکیه در صادرات و واردات با اروپا و تا حدودی شمال آفریقا خواهد بود. همچنین از نظر ملاحظات ژئواستراتژیکی نفوذ و دسترسی ایران به مدیترانه به معنی حضور در یکی از مناطق راهبردی جهان در راستای پیشبرد منافع ملی و اهداف جمهوری اسلامی خواهد بود. بهویژه در رابطه با تهدیدات رژیم صهیونیستی این امر دارای اهمیت دوچندان است.
همچنین، ایران از نظر ژئوپلیتیک به چند دلیل باید از موقعیت علویان سوریه حمایت کند:
الف) تجربه چند سال اخیر منطقه نشان داده است هر جا که شیعیان حضور دارند اهداف و برنامههای جمهوری اسلامی توانسته است موفقیت بیشتری کسب کند،
ب) نیروهای جایگزین احتمالی در سوریه با ایران تعارض ایدئولوژیک خواهند داشت،
ج) تضعیف علویان و تقویت سنیها به معنی تقویت رقبای ایران یعنی ترکیه و عربستان در سوریه خواهد بود،
د) علویان سوریه میتوانند بهعنوان عامل نیابتی مهم در رقابت و تعارض ایران و ترکیه به شمار آمده و در بسیج و سازماندهی علویان ترکیه ایفای نقش کنند.
عراق
عوامل شکل دهنده بر بازی ژئوپلیتیک در عرصه شطرنج عراق را عواملی چند هدایت میکنند که به برخی از آنها اشاره میشود:
– عراق بهعنوان کشوری دارای منابع عمده نفتی؛
– دگرگون شدن ساختار قدرت در عراق و به قدرت رسیدن شیعیان در این کشور؛
– ارتقای جایگاه کُردها در عراق و تلاش آنها برای تشکیل دولت کُردی و حتی استقلال؛
– اهمیت تاریخی عراق بهعنوان کانون خلافت اسلامی در دورۀ عباسیان؛
– شکستن انحصار قدرت اعراب سنی و شکلگیری احساس محرومیت در میان آنها؛
– بازماندن نهادها و گروههای حامی رژیم پیشین با گرایشهای ناسیونالیستی ـ بعثی؛
– ظهور داعش بهعنوان جریان افراطی مدعی شکل دادن به خلافت اسلامی در مناطق سنینشین عراق.
عراق برای ایران از نظر ژئوپلیتیک از چند جنبه دارای اهمیت است:
الف) در سدۀ اخیر مرزهای ایران و عراق متأثر از نوع نظامهای سیاسی حاکم بر این کشور، مرزهای پُرتنش و ناآرامی بودهاند؛
ب) از نظر بافت جمعیتی عراق کشوری است با ترکیب قومیّتهای گوناگون و زبانهای مختلف که بیشترین آنها به ترتیب: عرب، کُرد، ترکمن، آشوری و… هستند. عربها 65 درصد، کُردها 23 درصد، ترکمنها و آذریها 5 درصد و بقیه هم [آشوری، ایزدی و…]، 7 درصد جمعیّت 32 میلیون نفری عراق را در سال 2010 تشکیل میدهند. از لحاظ مذهب هم 62 درصد شیعه، 34 درصد سنی و 4 درصد هم مسیحی و یهودی هستند. بنابراین جمعیّت عراق به دو گروه شیعه و سنی نیز تقسیم میشود. در واقع در عراق سه گروه بزرگ فرهنگی مشخص وجود دارد: کُردهای سنی، عربهای سنی و عربهای شیعه. در این میان 62 درصد از جمعیت شیعه و 23 درصد جمعیت کُردها با ایران احساس نزدیکی و پیوند عمیقی دارند. این امر در گذشته رهبران سنی و ملیگرای عراق را به اخذ رویکردهای ایرانستیزانه وا میداشت؛ اما در دوران جدید و با ارتقای جایگاه این دو گروه که نزدیک 85 درصد جمعیت عراق را دربر میگیرند روابط میان دو کشور به روال طبیعی خود برگشته است.
ج) عراق بهعنوان یکی از مهمترین کشورهای تولید کننده نفت و از اعضای مؤثر اوپک است و همکاری با این کشور در تنظیم بازار نفت میتواند برای ایران منبع قدرت باشد.
د) عراق با توجه به جمعیت بالا، اقتصاد ورشکسته در عین درآمدهای نفتی بالا بازار مصرف خوبی برای کالا و خدمات ایرانی است.
هـ) عراق محل اماکن مذهبی و علمی شیعیان بوده و برای ایران اهمیت راهبردی دارد.
و) جریانهای سلفی ـ تکفیری فعال در عراق دشمنان شیعه و ایرانیان هم هستند و در واقع ایران و عراق دشمنان مشترک دارند.
ز) امنیت عراق بهعنوان عرصه ژئوپلیتیک خارج نزدیک ایران بر امنیت ایران نیز تأثیرگذار است.
ک) فضای جغرافیایی عراق بهعنوان پل ایران در دسترسی به فضاهای شیعی در کشورهای دیگر به شمار میآید.
ل) عراق میتواند بهعنوان متحد ایران در برابر اتحاد کشورهای سنی در منطقه به شمار آید.
بهطورکلی باید گفت که با شکلگیری جریان دولت اسلامی عراق و شام(داعش) و تهاجم گسترده آن به عراق نقطه عطفی در روابط و همکاری ژئوپلیتیکی و راهبردی ایران و عراق آغاز شد. با حملۀ گسترده داعش به عراق در سال 1393 و رسیدن آنها به دروازههای بغداد و درحالیکه همه کشورهای منطقه و جهان نظارهگر این ماجرا بودند ایران در کنار دولت و ملت عراق قرار گرفت. این در حالی بود که ترکیه و عربستان بهصورت پنهانی در کنار نیروهای داعش قرار گرفته و شریک جنایات آنها در عراق شدند. نتیجه آنکه امروزه ماجرایی مانند شکستن حصر امرلی بهعنوان نمادی از دوستی و صداقت ایرانیان با عراقیها و برعکس نمادی از دشمنی عربستان و ترکیه با شیعیان در عراق میتواند به شمار آید.
کُردها
موضوع کردستان را با توجه با مناطق و کشورهای مختلفی که در آن مستقر هستند میتوان به صورت جداگانه بررسی کند.
الف) کردستان سوریه: کُردها نزدیک 10 درصد جمعیت سوریه را تشکیل میدهند؛ آنها از نظر فرهنگی و سیاسی با کُردهای ترکیه نزدیک هستند. موقعیت آنها از نظر جغرافیایی در شمال سوریه به گونهای است که میتوانند به راحتی با کُردهای ترکیه و پ.ک.ک ارتباط برقرار کنند. هرچند که مناطق کُردنشین سوریه به مرزهای کردستان ترکیه و کردستان عراق متصل است؛ ولی این مناطق در داخل خاک سوریه بهصورت سه بخش مجزا از هم قرار گرفته و در بین آنها اعراب اسکان یافتهاند. کردستان سوریه از سه منطقه تشکیل میشود: منطقۀ «جزیره» که بیشترین جمعیت کُرد سوریه در این منطقه قرار دارد؛ منطقه «کوبانی» در کنار مرزهای ترکیه و منطقه «عفرین». این سه منطقه به لحاظ جغرافیایی از همدیگر جدا هستند. اما این ناپیوستگی جغرافیایی نتوانسته روابط و تعلق ارگانیک نهادهای سیاسی را در آنجا با مشکل مواجه سازد.
در ادامه جنگ در سوریه که از سال 2011 بهصورت گسترده آغاز شد، کُردهای سوریه و بهویژه شاخه نظامی حزب «اتحادیه دموکراتیک کردستان» سوریه (PYD) معروف به «یگانهای حفاظتی خلق» خودگردان با پیروزی در «سرکانی» و پایین آوردن پرچم مخالفان سوری و برافراشتن پرچم واحدهای دفاع از خلق (نزدیک به پ.ک.ک) در این شهر در ۱۲ نوامبر ۲۰۱۳ و بعد از یک سری جلسات فشرده و طولانی، تشکیل «دولت خودگردان» خود را اعلام کردند. در این میان شیرزاد ایزدی، سخنگوی شورای مردمی کُردهای سوریه هم اعلام کرد: دولت موقت کُرد شبیه به دولت کردستان عراق خواهد بود.
واقعه کوبانی: همچنانکه در بالا گفته شد منطقه کوبانی یکی از مناطق سهگانه کُردنشین سوریه است. این منطقه زمانی اهمیت یافت که نیروهای داعش برای تصرف آن تهاجم گستردهای را آغاز کردند. خطر شکلگیری یک فاجعه انسانی در کنار بیتوجهی و عدم اقدام جدی کشورهای همسایه و مجامع جهانی در عین مبارزه نیروهای کُرد در برابر مهاجمان اهمیت کوبانی را در تحولات منطقه ورای یک مکان و ناحیه کوچک جغرافیایی بالا برد. بهطوریکه کوبانی توانست از نظر ژئوپلیتیک کارکردی منطقهای و حتی جهانی در جلب توجه به جنایات داعش و حامیان آنها در منطقه داشته باشد.
ایران را میتوان برنده اصلی تحولات کردستان سوریه دانست دلایل این امر را در قالب موارد زیر میتوان بیان کرد:
– تضعیف ترکیه در راستای ناکام گذاشتن این کشور در بازسازی درونی برای ایفای نقش منطقهای؛
– مقابله به مثل با اقدامات ضدایرانی ترکیه در سوریه از راه کردستان سوریه؛
– استفاده از ظرفیتهای ایران فرهنگی در راستای افزایش نفوذ و وزن ژئوپلیتیک ایران در منطقه؛
– افزایش همگرایی ملی در رابطه با کردستان ایران، در شرایطی که ترکیه و حتی اقلیم توجه چندانی به موضوع کوبانی نداشتند، جامعه مدنی در ایران و دولت ایران از لحاظ مادی و معنوی در کنار کوبانی و کردستان سوریه قرار گرفت؛
– محک خوردن دوباره قدرت و نفوذ ایران در هدایت و بسامان کردن تحولات منطقهای؛
– تضعیف جبهه ضد سوری و معارضان این کشور.
ب) کردستان عراق: منطقۀ کردستان عراق مهمترین منطقه کردنشین در کشورهای منطقه از منظر تحولات سیاسی و امنیتی است. این منطقه از لحاظ معیارهای ژئوپلیتیک از چند منظر قابل بحث است:
– شکلگیری ایالت فدرال کُردی در این منطقه دارای پیامدهای منطقهای برای کشورهای ترکیه، سوریه و ایران است؛
– موضوع تنظیم روابط با کشورهای همسایه و دولت مرکزی عراق؛
– مسئله مناطق کُردی خارج از حریم اقلیم یعنی برون حریم با تمرکز بر روی شهر نفت خیز کرکوک؛
– طرح مداوم استقلال از عراق؛
– منابع نفتی و صادارات آن و شیوه تقسیم درآمدهای حاصل از آن؛
با توجه به چنین شرایط و محیط ژئوپلیتیکی بود که اقلیم کردستان بهویژه شخص بارزانی در تحولات منطقهای به سمت سیاستهای ترکیه غلطید و در بحرانهای منطقه مانند سوریه، کُردهای سوریه، موضوع داعش، نوع رویکرد به دولت عراق (مالکی) و… تقریباً در خط ترکیه حرکت کرد. در چنین شرایطی حتی در زمانی که داعش به عراق حمله کرد بارزانی با این استدلال که این جنگ و درگیریهای آن به منافع کُردها ربط پیدا نمیکند در کنار ارتش عراق قرار نگرفت. اما با حمله داعش به کردستان و در معرض خطر قرار گرفتن اربیل معادلات و جریان امور در عرصه داخلی و خارجی دگرگون گشت. در این میان پاردوکسهای گوناگونی در این خصوص نیز شکل گرفت که نمونه بارز آن همراهی همزمان ترکیه هم با اقلیم و هم با جریان داعش بود. پیامدهای ژئوپلیتیک این تحولات در رابطه با اقلیم کردستان و ایران را میتوان بهصورت موارد زیر صورتبندی کرد:
اقلیم کردستان
الف) اینکه از نظر معیارهای تاریخی و ژئوپلیتیک این ایران است که میتواند در کنار کُردها باشد و نه ترکیه یا هر کشور دیگری در منطقه، امری است که بارها رویداهای تاریخی منطقه آن را ثابت کرده است؛
ب) پی بردن به موضع نداشتن به ظرفیتهای لازم برای استقلال و وابستگی آن به حکومت مرکزی عراق و کشورهای همسایه بهویژه ایران؛
ج) دستیابی به مناطق کُردی برون حریم و کرکوک که میتوان آن را دومین برد راهبردی کُردها پس از سقوط صدام دانست؛
د) جلب همدری هر چه بیشتر کُردهای منطقه در برابر خطر داعش؛
هـ) مظلوم نمایی و ماهیت جهانی دادن به مشکلات اقلیم کردستان؛
و) تقویت بنیۀ دفاعی و نظامی.
جمهوری اسلامی ایران
الف) اثبات موقعیت و جایگاه راهبردی ایران در حمایت از کُردها و نیز اثبات نگاه تاکنیکی ترکیه به رابطه با کُردهای عراق؛
ب) حمله داعش به کُردها یک فرصت طلایی برای ایران ایجاد کرد و آن اینکه برخی احتمالهای موجود در رابطه با ورود برخی افراد در مناطق کُردنشین ایران به درون جریانهای تکفیری را کاهش داد؛
ج) تضعیف موقعیت ترکیه و عربستان و تقویت و افزایش قدرت منطقهای ایران؛
د) تقویت بسترهای همگرایی ملی کُردها در داخل ایران؛
هـ) یکی از موارد تهدید جدی امنیتی برای ایران توسعه و گسترش مای جمعی کُردهای منطقهاست.
بحرین
کشور بحرین از نظر تاریخی و متغیرهای فرهنگی بخشی از ایران فرهنگی به شمار میآید. برخلاف بافت جمعیتی عمدتاً شیعه آن، اقلیت سنی در کرسی قدرت آن جای گرفته و شیعیان از قدرت محروم شدند. با وجود مقاومتهای آشکار و پنهانی که اکثریت شیعه در دورههای مختلف داشتهاند، ولی حرکت جدی عدالتخواهانه همزمان با تحولات نوین منطقه در 14 فوریه سال 2011 آغاز شد. اما رژیم آل خلیفه با حمایت عربستان سعودی، اعتراضات مردمی در بحرین را که با هدف تحقق بخشیدن به دموکراسی، آزادی و عدالت صورت گرفته بود سرکوب و از هرگونه امتیاز واقعی که بتواند پاسخ واقعی به درخواست مردم این کشور باشد تا کنون و زیر فشار عربستان و متحدانش سرباز زده است. اما اینکه چرا انقلاب این کشور براحتی کشورهای دیگر نتوانسته است تاکنون پیشرفت داشته باشد، جداً از ابعاد مختلف ژئوپلیتیکی نیز قابل بررسی است. در ادامه به چند مورد از دلایل اهمیت ژئوپلیتیک بحرین برای بازیگران منطقهای و فرامنطقهای اشاره میشود:
– وجود جمعیت بالای 70 درصدی شیعه در این کشور که در همسایگی شیعیان قطیف و جنوب شرق عربستان قرار دارد؛
– تأثیرپذیری شیعیان این کشور از ایران در ابعاد مختلف فرهنگی، اجتماعی و سیاسی؛
– پیوندهای فرهنگی و تاریخی بحرین با ایران؛
– موقعیت ژئواستراتژیک ویژه بحرین و استقرار پایگاههای نظامی امریکا در این کشور؛
– همسایگی این کشور با قطر و عربستان بهعنوان یکی از بزرگترین تولیدکنندگان نفت و گاز در جهان؛
در ادامه رویکرد و نوع نگاه ایران به تحولات بحرین مورد اشاره قرار میگیرد:
الف) بحرین بخشی از دنیای شیعه است که پیوندهای مذهبی قوی با ایران دارد؛
ب) بحرین از نظر فرهنگی و تاریخی بخشی از ایران فرهنگی به شمار میآید؛
ج) انقلاب بحرین میتواند ایران را به کرانههای جنوبی خلیج فارس رسانده و قدرت اثرگذاری ایران را در این دریا بالا ببرد؛
د) در صورت پیروزی انقلاب بحرین ایران میتواند ابزارهای مناسبی برای افزایش فشار بر عربستان و حامیانش در شبه جزیرۀ عربستان به دست آورد؛
هـ) برتری ژئوپلیتیک ایران در بحرین و افزایش آن در خلیج فارس میتواند قدرت چانهزنی ایران در بازار نفت و امنیت منطقه را بالا ببرد.
این موارد به گونهای بر تحولات و انقلاب مردم بحرین سایه افکنده است که شاید بتوان گفت در بحرین ما با یک جبر جغرافیایی و ژئوپلیتیک روبرو هستیم و معادلات بحرین به شدت متأثر از نوع و شیوع تعامل قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای است.
یمن
یمن، کشوری است واقع در جنوب شبهجزیره عربستان که به لحاظ ژئوپلتیک، موقعیتی «بسیار» مهم و حساس دارد؛ این کشور نیز همچون سایر کشورهای منطقه چند سالی است دچار تحولات بنیادین شده و مردم مسلمان آن اقدام به سرنگونی دیکتاتور دستنشانده کشورشان کردهاند. اما غرب همان طور که برای مهار یا انحراف انقلاب سایر کشورها خیز برداشت و همه توان خود را در این راه به کار گرفت، در این تحول نیز بیکار ننشست اما، نه فقط نتوانست انقلاب این کشور را متوقف یا منحرف کند بلکه انقلاب یمن با وجود تمام فراز و نشیبها، همچنان در حرکت است. بهطوریکه در روز 22 ژانویه عبد ربه منصور هادی رئیسجمهور یمن و کابینه وی مجبور به استعفا شدند. بلافاصله بعد از آن، مبارزان شیعه حوثی که از سپتامبر گذشته وارد صنعا پایتخت شده و در قالب جنبش انصارالله سازماندهی شدهاند، اعلام کردند که به دنبال انتقال مسالمتآمیز قدرت در این کشور هستند.
مهمترین دلایل اهمیت ژئوپلیتیک یمن در منطقه و جهان عبارتند از:
– مهمترین دلیل اهمیت راهبردی یمن تنگه استراتژیک «بابالمندب» در جنوب این کشور است. عربستان سعودی بیشترین نفت خود را پس از تنگه هرمز از این تنگه عبور میدهد. بر پایه برخی آمارها، 30 درصد نفت جهان از این تنگه صادر میشود و سالانه 21 هزار کشتی و نفتکش از همین مسیر تردد میکنند. ارتباط تجاری بین دو قاره آسیا و اروپا نیز صد در صد به این تنگه وابسته است؛
– جمعیت شیعه در این کشور با توجه به همسایگی با عربستان دارای اهمیت بالایی است؛
– انقلاب یمن میتواند بخشی از حلقه و جریان جبهه مقاومت را تشکیل دهد؛
– بابالمندب میتواند از نظر ژئواستراتژیک و ژئوپلیتیک مکمل کانال سوئز و تنگه هرمز باشد؛
تأثیر تحولات یمن بر ایران عبارت است از:
الف) تسلط یمن انقلابی بر تنگه بابالمندب در کنار تسلط جمهوری اسلامی ایران بر تنگه استراتژیک هرمز» به معنی «تسلط بر شاهرگ حیاتی عربستان سعودی» است؛
ب) عدهای یمن کنونی را بخشی از محور مقاومت میدانند که ایران رهبر آن است و شامل سوریه، حزبالله و گروههایی در عراق میشود و در خاورمیانه در برابر غرب و رژیم صهیونیستی قرار گرفته است؛
ج) انقلاب یمن میتواند عمق استراتژیک ایران را تا سواحل مدیترانه و تا تنگه بابالمندبگسترشدهد،
د) افزایش نفوذ در یمن میتواند در چانهزنی ایران در بازار نفت را بالا برد؛
هـ) افزایش نفوذ ایران در یمن میتواند به افزایش قدرت ایران در خلیج فارس کمک کند؛
و) گسترش عمق استراتژیک ایران تا یمن میتواند در تحکیم قدت منطقهای و در نتیجه امنیت ایران نقش مؤثری داشته باشد؛
ز) یمن میتواند بازار جدید مناسبی برای کالاهای ایران باشد.
تحلیل تأثیر تحولات ژئوپلیتیکی منطقه بر ایران
در منطقه خاورمیانه و شمال افریقا از هنگامی که تحولات و دگرگونیهای سیاسی اخیر با انقلاب مردم تونس در سال 2010م آغاز شد دو جریان بهصورت آشکار و پنهان در پی احیای خلافت اسلامی یا دستکم بهرهگیری از حربه آن برای پیشبرد اهداف راهبردی خود در منطقه برآمدند. در یک طرف اخوانالمسلمین به رهبری ترکیه بود که سعی در احیای امپراتوری عثمانی در زیر لوای اخوانیگری داشت البته در این مسیر سرمایههای قطر بهعنوان پشتوانه مالی این جریان مطرح بود. گروه دیگر افراطگرایان و تندروهایی هستند که با مارکها و عناوین مختلف در چند دهه اخیر فعال شدهاند که آخرین نوع آن «دولت اسلامی عراق و شام» است.
حال این دو جریان هر کدام به روش خود در پیرامون ایران عمدتاً در جنوب و غرب، به فعالیتهای خود برای شکل دادن به خلافت اسلامی ادامه میدهند، البته همچنانکه اشاره شد الگوی اخوانیها عثمانی و الگوی داعش خلافتهای عربی (اموی و عباسی) است. از اینرو با توجه به سوابق تاریخی چنین خلافتهایی هم اکنون نیز شاهد تهدیدهای مستقیم و غیرمستقیم این دو جریان برای ایران و شیعیان در منطقه هستیم. نکته جالب این دو جریان آن است که هر دو آنها منطقهای را هدف قرار دادهاند که منافع راهبردی ایران (سیاسی و فرهنگی) و نیز شیعیان که به اصطلاح محور مقاومت نامیده میشود در آن جا قرار گرفته است. البته روشن است که جریان اخوانی (نئوعثمانیگراها) از روشها و ابزارهای موجه مانند حرکتهای مدنی، شعارهای دموکراتیک، تعامل با غرب و غیره سود میجویند ولی جریان افراطی یعنی داعش از بکارگیری روشها و اقدامات تروریستی و خشونتآمیز هیچ ابایی نداشته وحتی برای آن وجاهت دینی هم میتراشد. در این میان جریان اخوانی که برای ایران و جهان تشیع خطرناکتر از داعش است به دلیل شکستهای پیاپی در مصر، سوریه، عراق و نیز برجسته شدن فعالیت داعش، این روزها کمتر مورد توجه مجامع و رسانههای جهانی بوده، در مقابل آنچه که تمام توجهات را به خود جلب کرده، جریان تروریستی داعش است.
اساساً هرگونه خلافت اسلامی چه از نوع اخوانی و چه از نوع داعش برای ایران تهدیدزا است و تجربه تاریخی هم گواه این مدعا است. در تحولات اخیر نیز، داعش با حملات و جنایات بیشمار خود در سوریه بهعنوان یکی از بازیگران کلیدی محور مقاومت، نشان داد که مأموریت اصلیش تضعیف و ضربه زدن به ایران است. زیرا، تمام مناطقی که نقطه قوت و منطقه مانور ژئوپلیتیک ایران به شمار میآید یعنی عراق، سوریه و تا حدودی لبنان به منطقه عملیاتی داعش تبدیل شده است که در صورت موفقیت آنها، بازوهای قدرت ایران در بینالنهرین و شامات آسیب جدی دیده و ابزارهای بازدارنده و نیز قدرت چانهزنی خود را در برابر رقبا و دشمنان ایدئولوژیک و ژئوپلیتیک خود از دست خواهد داد.
نکته مهم دیگر اینکه، داعش تشیع را یکی از اهداف مشروع برای حمله خود میداند و با توجه به نقش بارز و حیاتی که تشیع در تعریف هویت ایرانی دارد، میتوان گفت این جریان تروریستی اساس و بنیان ایران را هدف قرار داده و تهدید آنها برای ایران یک تهدید حیاتی به شمار میآید.
در کنار این، تهاجم داعش به اقلیم کردستان نیز برای ما دارای اهمیت است. زیرا در درجه نخست کُردها بخشی از ایران فرهنگی و حوزه نفوذ فرهنگی ایران به شمار میآیند و در ورای فراز و فرودهایی که ممکن است در عرصه روابط سیاسی به وجود آید آنها همیشه میتوانند همپیمانان خوبی برای ما باشند زیرا این امر هم ریشه در تاریخ دارد و هم ژئوپلیتیک؛ از اینرو تهدید آنها از سوی داعش میتواند برای ما مشکلساز شود. همچنین به فرض برتری آنها در اقلیم کردستان و همسایگیشان با کردستان ایران فرصت برای اشاعه افکار افراطی در میان برخی از لایههای ملت ایران برای آنها فراهم خواهد شد.
نکته دیگر اینکه هر کنش و واکنشی که در منطقه به وقوع بپیوندد و به کاهش قدرت ایران بیانجامد بر قدرت گرفتن ترکیه و عربستان بهعنوان رقبای ژئوپلیتیک و حتی ایدئولوژیک ایران کمک کرده و قدرت و منافع ملی ما را نیز تضعیف خواهد کرد.
جدا از رویدادهای تلخی که جریانهای تکفیری در پیرامون ایران رقم زدهاند، تجارب ارزندهای را میتوان از مسائل گرفت. نخست اینکه موقعیت ژئوپلیتیک ایران و پیوندهای تنگاتنگی که ایران با مناطق ژئوپلیتیک پیرامون خود دارد اجازه انزواطلبی و بیتفاوتی نسبت به سیاست خارجی را نمیدهد از این رو دو عنصر تشیع و میراث فرهنگ ایرانی در مناطق ژئوپلیتیک پیرامون همواره بهعنوان دریچههایی برای جذب کشورها و ملل پیرامونی ما باید مورد توجه باشند.
دومین نکته اینکه همانطور که ایران در شامات و عراق سرمایهگذاری کرده و نتیجه گرفته است در مناطق ژئوپلیتیکی پیرامون مانند آسیای مرکزی، قفقاز، شبه قاره نیز با توجه به پیوندهای تاریخی و فرهنگی و ژئوپلیتیک با آنها میتواند در راستای تأمین منافع ملی فعال باشد؛
سومین نکته اینکه رویدادهای اخیر نشان داد که ایران بهصورت واقعی یک قدرت منطقهای است؛ زیرا تا کنون رقبای ایران اعم از ترکیه، عربستان و حتی قدرتهای فرامنطقهای و جهانی نتوانستهاند به اهداف خود آن گونه که ایران به این مهم نایل آمده است دست یابند. لذا بسیاری از بازیگران کوچک در منطقه که برخی مواقع از چالشهای میان ایران و غرب برای ماجراجوییهای هویتی و سرزمینی بهعنوان فرصت بهره میبردند احتمالاً در آینده در رفتار و سیاستهای خود چرخشی جدی ایجاد کرده و با احتیاط بیشتری با ایران برخورد کنند؛
چهارمین مورد اینکه برخلاف دیگر رقبا یعنی ترکیه و عربستان که فضای محدودی را تحت تأثیر خود قرار دادهاند، ایران در تمام منطقه میدان مانور دارد و هر جایی که عربستان حضور دارد ایران بازیگر اصلی است و هر جایی هم که ترکیه نقشآفرینی میکند بازهم ایران نقش محوری دارد. بنابراین قدرت منطقهای ایران از نظر عمق و گستره بسیار فراتر از قدرتهای رقیب بوده و وزن ژئوپلیتیک بالایی را برای کسب منافع ملی برای ایران فراهم میآورد.
سخن آخر اینکه در تعریف کدهای ژئوپلیتیک برای هر کشوری، بیان میشود که کدهای محلی و منطقهای نباید با کدهای جهانی تعارض داشته باشند، لذا ما زمانی میتوانیم از فرصتهای موجود در پیرامون خودمان در راستای تأمین منافع ملی بهره ببریم که بتوانیم در عرصه سیاست خارجی خود در جهان سنجیده گام برداریم.
* استادیار دانشگاه خوارزمی
نوشته های بیشتر از دکتر عطاء الله عبدی:
همگرایی در آذربایجان
پژواک زبان در جای نامهای آذربایجان در منابع کهن (صفوهالصفا و صریحالملک)
تهدیدها و فرصتهای ژئوپلتیکی حضور داعش در منطقه