زلزله‌های تاریخی آذربایجان در هزاران سال، با مردمان آن‌جا چه کرده است

۹ آبان, ۱۳۹۴
زلزله‌های تاریخی آذربایجان در هزاران سال، با مردمان آن‌جا چه کرده است

در روزگاری که اهل تبریز در رفاه و رونق می‌زیستند و بیم آن می‌رفت که اتفاقی ناگهانی این رفاه را برهم زند. زلزله بنا بر اعتقاد گذشتگان، ترکیدن بغض زمین است. زمینی که منبع برکت و نعمت است یک‌باره با بیرون ریختن بغض‌اش با تکان‌هایی سخت، هراسی بی‌اندازه پدید می‌آورد. برخی بر این باورند که نام تبریز به معنی جنبیدن و ناراحتی است و به معنای شهری که از آن تب و بلا می‌بارد. این باور، در پشت سرگذاشتن حوادث سخت ریشه دارد زیرا شهر تبریز در تاریخ ایران، بلایای بسیار طبیعی را از سر گذرانده است. زلزله یکی از آن بلایا است. زلزله بارها این شهر را در تاریخ به ویرانی کشانده است. شهر زلزله‌زده اما به دست مردم و با سیاست‌های وقت، باز هم رونق و رفاه را به خود دیده است. این حکایت دیرینه تبریز در تاریخ ایران است.

 

روزگار فتحعلی‌شاه قاجار و زلزله‌های تبریز

تبریز زلزله‌هایی گوناگون را تا زمان قاجاریه پشت‌سر گذاشته است؛ زمانی‌که باز هم زلزله چون کابوسی ناتمام، پنجه خود را بر گلوی شهر می‌فشرد و رشته زندگی مردم را می‌گسلد. چهره شهر در اثر ویرانی‌های زلزله‌های پیش از دوره قاجار و در اوایل این عصر، به غمکده‌ای شبیه است. ژوبر، مامور ناپلئون در ایران به روزگار فتحعلی‌شاه قاجار دراین‌باره می‌نویسد، «بر اثر زلزله‌های موحشی، آبادی‌های اطراف تبریز چنان ویران شده که تا کسی وضع آنها را در زمان آبادی ندیده باشد، نمی‌تواند به میزان خسارت و خرابی پی‌برد. قبل از رسیدن به تبریز، مسافر نه‌تنها از میان ویرانه‌ها می‌گذرد، اکثر بناهایی که در زمان شاردن وجود داشته، براثر این بلای عظیم از میان رفته است. حتی در موقع عبور من هم تکان شدیدی حادث شد که بیش از ۴٠ منزل را خراب کرد و عده زیادی از سکنه را متواری ساخت.»

زلزله‌ای سخت در ‌سال ١١٩۴ هجری با پس‌لرزه‌هایی متعدد در تبریز رخ داد. این زلزله، زندگی از مردم تبریز می‌ستاند. در کتاب «جنه فی‌الجنان» دراین‌باره آمده است، «اگر از سرایی کسی جسته بود نوحه‌سرایی بود و اگر از زندان هلاکی کسی رسته بود بر سر خاکی بر سر خاک می‌ریخت و پسری را پدری سوز دل می‌جست و پدری در جست‌وجوی پسری خاک‌سرایی را به‌سیلاب چشم خون می‌شست».زنان برای جست‌وجوی فرزندان‌شان در زیر خروارها خاک بر زمین چنگ می‌زدند تا آن‌جا که از ناخن‌هایشان خون جاری می‌شد. کسروی زمان زلزله را سه‌شنبه یک ربع ساعت از شب گذشته یاد کرده است.

 

حاکم شهر برای تسکین مردم اسب می‌راند

اگرچه از حاکمان دوران قاجاریه و منش‌شان به دور بوده است که چهره‌ای مردمی داشته باشند اما در این زمان، نجفقلی‌خان دنبلی، حاکم تبریز بوده که به تسکین و آرامش‌بخشی مردم پرداخته است. همچنین برای نجات بسیاری از کسانی‌که زیر آوار مانده بودند دستورات لازم را صادر کرده است. او با این‌که حال خوشایندی نداشت و ضعف بر بدن‌اش غلبه کرده بود برای سرکشی به وضع مردم در شهر و اطراف آن اسب راند و برای بنیان‌نهادن قلعه‌ای جدید اقدام کرد. نجفقلی‌خان برای این کار هزینه کرد و بناها و کارگرانی را از تبریز و منطقه‌های پیرامون فراخواند. فراخوان او پاسخ داده شد. مرگ اما به او مهلت نداد تا بنای کامل قلعه را به چشم ببیند.

 

یاریگری‌ها و برپایی نشیمن‌هایی موقتی

کسانی هم بودند که با شنیدن اخبار زلزله از نواحی دیگر به یاری مردم تبریز شتافتند و دست یاری به همنوعان خود دادند. همه با این‌که به‌گونه‌ای آسیب دیده بودند اما با بنای خانه‌هایی موقتی از چوب و نشیمن‌هایی، زمستانی سخت را کنار هم گذراندند؛ سرمایی‌که با تصویری تلخ و غم‌زده در حافظه‌شان حک شد. گفته شده است در این زلزله ١۵‌هزار خانه خراب شد و ۴٠‌هزار نفر جان خود را از دست دادند.

 

ساختمان‌های تبریز کوتاه‌تر ساخته می‌شوند

در پی تاثیراتی که زمین‌لرزه‌های تبریز در ذهن مردم بر جای گذاشته است، آنها برای مقاومت بیشتر ساختمان‌هایشان، در شیوه ساخت منازل‌شان تغییراتی اساسی پدید آورده‌اند. جیمز موریه سه ‌سال پس از ژوبر، فرستاده ناپلئون، درباره این زلزله سنگین و پیامدهای آن برای تبریزی‌ها می‌نویسد، «بیم از پیشامد زمین‌لرزه به مردم تبریز آموخته است که چگونه خانه‌های خود را کوتاه‌تر بسازند و در ساختن آنها بیشتر چوب به‌کار برند تا آجر و گچ، از اینرو بازارها هم، همه سقف چوبی دارند و برخلاف بازارهای شهرهای بزرگ ایران، طاق‌پوش نیستند. با این همه به‌من گفتند که هنگام زمین‌لرزه، بیشتر ساختمان‌های گنبددار (به‌ویژه گرمابه خان که بزرگترین گرمابه تبریز است) ویران نشدند، درحالی‌که در ساختمان‌های دیگر، استوارترین دیوارها هم فرو ریخته بود.»

روزنامه شهروند