و این امر میتواند نقش مهمی در پیشبرد الگوها و سیاستهای هویتی آینده جامعه داشته باشد. این باور انکارناپذیر همواره وجود داشته است که کتابهای آموزشی، به عنوان محوریترین عنصر آگاهیبخشی، میتوانند با ارائه تصویر و ادراکی از «خود» و «دیگری»، مبنای منسجمی را برای تعریف زوایا و مؤلفههای هویت ملی فراهم آورند. این تصویر از خود و دیگری، فراهمکننده ذهنیت و آگاهیای است که براساس آن، دانشآموزان قادر میشوند نسبت خود را با فضای اجتماعی خویش دریابند و به مشارکت در آن بپردازند.
در مقابل، اگر دانشآموزان در فرایندهای آموزشی نتوانند این مرحله را با موفقیت پشت سر بگذارند، با نوعی بیتفاوتی، سرخوردگی و در نهایت، بحران هویت و از خودبیگانگی مواجه خواهند شد. نارضایتی، پرخاشگری، زیر پا گذاشتن ممنوعیتها و عبور از محدودیتها در این مرحله، به عنوان اموری قابل پیشبینی هستند که به واسطه «هویت منفی»(فقدان عزت نفس و احساس بیارزشی) یا «هویت انحرافی» (پذیرش شیوهای از زندگی که با ارزشها و انتظارات اجتماعی تقابل دارد) بروز مینمایند.
ضرورت بحث
شکلگیری هویت تحت تأثیر سه مرجع اصلی یعنی خانواده، مدرسه و جامعه است. در جامعه ما، بیتردید مؤثرترین و کارآمدترین حوزه تأثیرگذار بر هویت، مدارس هستند که در غیاب ارتباطات مدنی گسترده در میان دانشآموزان و کاهش نسبی تأثیرپذیری آنها از خانواده، نقش مهمی در این زمینه ایفا میکنند. بنابراین، بیراه نخواهد بود اگر نقش مدرسه را در سنین نوجوانی و جوانی در قاعده هرم قرار دهیم و به ترتیب اولویت، نقش جامعه و خانواده را نیز مورد توجه قرار دهیم.
بنابراین، با فهم جایگاه مدرسه و نظام آموزشی، میتوان این ادعا را مطرح نمود که متمرکزترین و پردامنهترین فعالیت در راستای تقویت یا تضعیف مؤلفههای همبستگی ملی، احساس تعلق و هویت، حفظ میراث فرهنگی و احساس مشارکت جمعی در میان دانشآموزان متأثر از این نهاد است. در این میان، متن درسی، به عنوان عنصر محوری آموزش، میتواند نقطه عطفی در پرورش قوای فکری دانشآموزان برای سهیمشدن در حیات جمعی و ایجاد تصور همپیوندی یا افتراق با دیگران باشد که با برانگیختن فرد به طرق خاصی از عمل، جهتدادن به عواطف و احساسات و حتی بدن، شرایط مؤثری را برای جامعهپذیری و مهمتر از همه تثبیت الگوهای هویتی فراهم میآورد (کانل، 1361: 176). از این فرایند که اغلب، توزیع عمومی معارف جاافتاده و نسبتاً قطعیتیافته در عرصه عمومی و تربیت شهروندان متناسب با مبانی و ارزشهای سامانبخش و مشروعیتبخش نظام سیاسی ـ اجتماعی مستقر در واحد ملی را در دستور کار خود دارد (مجاهدی، 1385: 142)، به عنوان ابزاری برای ”تأثیرات با تأخیر“ (نفیسی، در فارسون و مشایخی، 1379: 218) و درازمدت یاد میشود. در تعبیر کلان، ایجاد ظرفیت ابداع در اندیشههای دانشآموزان، از اهداف عالیه برنامهریزان درسی است که به عنوان منبعی پایانناپذیر قلمداد میشود و به طور مستمر میتوان آن را بسط داد، تربیت کرد و تجهیز نمود.
اهمیت و ضرورت اهتمام جدیتر به متون و منابع درسی، از آن جایی بیشتر میشود که اولاً، در مقطع دبیرستان دانشآموزان فرایند گذار از شخصیسازی هویتی و ادراک بصری را طی کرده و وارد مرحلهای جدید تحت عنوان ”هویتشناختی“ میشوند. در فرایند بصری یا شخصیسازانه از هویت، فرد صرفاً در پرتو ارتباط با عکسها یا اشخاص پیرامونی خود با واقعیتهای بیرونی تماس مییابد؛ اما در مرحله شناختی درصدد برمیآید با درک نوع روابط خود با دیگران، دلایل پیوند و تعاملیابی اجتماعی را دریابد و به طور منطقیتری با اطرافیان خود ارتباط برقرار نماید. ثانیاً، به واسطه گسترش ارتباطات و تعاملات، دسترسی به منابع مختلف اطلاعرسانی نظیر اینترنت، نرمافزارهای رایانهای، ماهواره، و انواع محصولات و نشانههای فرهنگی نظیر لباسهایی که با تصاویر خاصی آراسته شدهاند و هجوم مدهای متنوع لباس، ضرورت توجه به این مسأله درک میشود که برای رویارویی با شرایط جدید، دانشآموزان میبایست پیشآموزشهای لازم را به منظور ایجاد آگاهی عاطفی ـ شناختی در رابطه با هویت خود پشت سر گذاشته باشند.
متأثر از چنین شرایطی، امروزه آموزش و پرورش ما با سه خطر عمده و مشکل جدی روبهرو است: تضعیف و تحقیر فرهنگ خودی، تجلیل و تکریم فرهنگ بیگانه و در نهایت بحران هویت در میان نوجوانان و جوانان. اگر نسل جدید نوجوان و جوان کشور از طریق متونی که میآموزد با فرهنگ و هویت ملی خود به گونهای عمیق آشنا نشود و قدرت تحلیل هویت و فرهنگ دیگران را نداشته باشد، در آیندهای نه چندان دور شاهد ظهور نسلی بیتفاوت، سرخورده، وانهاده به خویش و بیهویت خواهیم بود که چون برای زندگی امروز خود معنا و مفهومی نمییابد، دلیلی هم برای حفظ و حراست از آن نخواهد داشت.
بهطورکلی، آموزشوپرورش میتواند با تنظیم آگاهانه متون درسی، اهداف زیر را تحقق بخشد:
الف) کمک به روند جامعهپذیری دانشآموزان
ب) آشنایی با هویت دینی ـ ملی
ج) برانگیختن حس احترام به تاریخ گذشته و تحلیل آن
د) اقناع حس کنجکاوی و توانایی برای فهم مبانی و مؤلفهها زندگی جمعی
ه.) پرورش روحیه حفظ میراث فرهنگی، هنری و تاریخی
و) توسعه هوشیاری گروهی و افزایش اعتماد به نفس
ز) ایجاد حس افتخار و غرور ملی
راهکارها
1- توجه به تاریخ گذشته، ضرورتی غیرقابل انکار در راستای فهم سرگذشت مشترک ما ایرانیان است. تجربیات، تشریفات، عادات و باورهایی که در سیاستهای هویتی پیشینیان آمده است، عناصر و اجزای ضروری سیاستهای کنونی هستند. تجارب ملی گذشته، کانالهایی هستند که هر ملت از طریق آنها زندگی را تعبیر میکند. این تجارب، ساختاری نمادین را فراهم میکنند که همچون فانوسی دریایی، آیندگان را در آبهای پرتلاطم جهان معاصر هدایت مینمایند. بنابراین، اگر به واسطه ایجاد انقلاب در ارزشها و تحول اخلاق اجتماعی، رفتارهای گذشته حکومتگران مستبد، ظالم و وابسته مورد نقد و انتقاد قرار میگیرد، باید تلاش شود اولاً با نگاهی نقادانه، مستند و تحلیلی این بحث مطرح شود و ثانیاً زوایای هویت اجتماعی مردم این سرزمین در آن دوران که فارغ از حکومت و سیاستهای حکومتی جریان داشته است، مورد توجه قرار گیرد. اصالت بخشیدن به میراث هویتی گذشته، امری گریزناپذیر برای ایجاد امیدواری و مشارکت مبتنی بر پایبندی به زوایای هویت ملی است.
2- پرهیز از شیوههای انتقال مستقیم پیام و بهرهگیری از ظرفیتهای انتقال غیرمستقیم آن، در فراگرفتن ارزشها و مواریث ملی، نقش بسزایی دارد. این شیوهها ممکن است شامل تبیین مبانی هویت ایرانی از نگاه دیگران، برجستهنمودن موضعگیریهای مثبت تحلیلگران بیرونی، برگزاری تئاترها و نمایشنامهها، بازدید از اماکن مذهبی ـ تاریخی، برگزاری برنامههای موسیقی و مانند آن باشد.
3- کتابهای درسی باید با دقت و ظرافت به تبیین مفاهیم معتبر فرهنگی، به فراخور سن و شرایط محیطی دانشآموزان، پرداخته و چنان پیوندی را ایجاد کنند که موجبات رشد و پایداری ارزشهای هویت ملی را فراهم نماید. به عنوان مثال، از تصاویر سمعی و بصری در متن کتاب بهره گرفته شود، نرمافزارهای رایانهای ویژهای برای آموزش دانشآموزان طراحی شود، سایتهایی که به نظر مفید هستند معرفی شوند، و ضرورت ادراک منطقی و مستدل، به طور دائم مورد تأیید قرار گیرد.
4- علاوه بر متن مکتوب درسی، نقش امکانات سمعی ـ بصری و بازدیدهای فرهنگی را نیز نباید نادیده گرفت. بهرهگیری از عکس، فیلم، بازدید عینی از نقاط تاریخی ـ فرهنگی، دیدار با فرزانگان و فرهیختگان محلی ـ ملی، جملگی از منابع مهم در فضای آموزشی هستند.
5- توجه و اهتمام هر چه بیشتر به قواعد نظم و دیسیپلین حاکم بر فضای آموزشی (اعم از معلم، دانشآموز و فضای آموزشی) میتواند موجب پرورش روحیه انضباط جمعی در میان دانشآموزان شود. ضرورت توجه به برگزاری منظم آئین صبحگاهی، پخش سرود ملی، نصب پرچم در انظار دانشآموزان و به اهتزاز در آوردن روزانه آن و پخش موسیقیهای محلی همگرایانه در ایام جشنهای ملی (نظیر دهه فجر)، میتواند موجب فراهمشدن زمینههای جانبی لازم برای فراگیری مبانی و مؤلفههای هویتی شود.
6- بهرهگیری از کادر جامعهشناسان، روانشناسان، هنرمندان و صاحبنظران، به طور همزمان، در تدوین کتب درسی امری ضروری است. هدف این مجموعه باید ورود شاخصهای هویت ملی در سه حیطه شناختی، عاطفی و رفتاری برای تعهد و پایبندی جمعی باشد.
7- دانشآموزان کشور ما فرهنگهای محلی ـ قومی مختلفی دارند. بنابراین تدوین کتب درسی نیازمند توجه به هویتهای فروملی در عین اولویتدادن به عناصر هویت ملی است. در واقع، با رویارو قرار ندادن هویتهای خرد و کلان و توجه به وجه همتکمیلی آنان، میبایست تلاش نمود تا در متون درسی تدوینشده، زمینههای احترام به فرهنگ، زبان و نشانههای هویتی ملی و محلی فراهم شود. استفاده از فولکلور، ادبیات و ترانههای محلی اقوام ایرانی که با جهتگیری کلان ملی همراه باشد، میتواند به تقویت حس تعلق بینجامد.
8- واقع مطلب این است که اغلب اعضای جامعه ـ و به طور اخص دانشآموزان ـ بیش از آنکه در چارچوبی تحلیلی ـ تئوریک احساس هویتیابی جمعی را فرا گیرند، از طریق زمینههای احساسی، رمانتیک و بصری این امر را پیگیری مینمایند. از آنرو باید با ابزارهایی هیجانآور، حماسی و امتناعکننده نظیر موسیقی، بهرهگیری از آثار منظوم پرشور، پرورش وجوه اسطورهای شناخت و انعکاس مطلوب تصاویر غروربرانگیز ملی (شامل اشخاص، قهرمانان و اماکن ملی) زمینه را برای محوریتبخشیدن به مفاهیمی نظیر وفاداری ملی، میهندوستی، جوانمردی، از خودگذشتگی، تعهد اجتماعی و فداکاری فراهم آورد.
9- توجه به نقش معلم در فرایندهای آموزشی از اهمیت بسزایی برخوردار است. معلمین باید خود با ارکان هویت ملی آشنا بوده و به عنوان اصلیترین عنصر آموزشی، افرادی واجد صلاحیت باشند. بهرهگیری از معلمین که بنا به هر دلیلی سرخورده و مأیوس به نظر میرسند، میتواند موجب از دست رفتن فرصتهای پیش رو و حتی تخریب وجوه هویت جمعی شود؛ زیرا دانشآموز، معلم خویش را الگو و مرجعی میداند که میتوان با استناد به رفتارها و نوع ادراک او به فضای پیرامون خود معنا میبخشید. آموزشهای دورهای معلمین، تهیه کتب کمک آموزشی و حفظ شأن و جایگاه معلمین، میتواند از عوامل مؤثر در این زمینه باشد.
10- برنامهریزان درسی باید ابتدا اصول مورد اجماع در نظام آموزشی کشور را مدنظر قرار دهند و نوعی جهتگیری و هدف مشخص در این زمینه ترسیم شود. اهمیت این نکته در آن است که از تعارض و نقض غرض در متون درسی به گونهای که در جایی عناصری از هویت ملی مورد تأکید و توجه قرار گیرد و در جایی دیگر به چالش کشیده شود، ممانعت میکند.
11- ضرورت توجه به خردهفرهنگهای محلی و متعارض ندانستن آنها با احساس پایبندی به هویت ملی: دانشآموزان به لحاظ روانی نیاز دارند عناصر فرهنگی و زبانی آنها در مدرسه انعکاس یابد و مورد تأیید قرار گیرد. در این راستا، باید تلاش نمود با درج مطالب و نوشتارهایی محلی و در عین حال، برخوردار از ذخایر معنایی ملی، زمینه را برای تقویت هویت ملی و محلی فراهم آورد. برای مثال میتوان از هر استان یا منطقه چند تن از بزرگان و نامآوران آنها را انتخاب نمود و با درج عکسها و مطالبی از آنان، علاوه بر توجه به زمینههای محلی، جهتگیری حرکت کلان آنان را در راستا همبستگی اجتماعی مورد توجه قرار داد. یا در نقشه ایران که در یکی از صفحات کتاب درج میشود، نشانهها و نمادهای فرهنگی هر بخش از کشور انعکاس یابد تا دانشآموز به لحاظ عینی، امتزاج هویتی خود را در صحنه ملی به تماشا بنشیند.
12- برخی از فعالیتهای فوق برنامه مدارس میبایست از آشفتگی و بیبرنامگی کنونی فاصله بگیرد و در راستای هویتبخشی به جوانان، بازبینی شود. به عنوان راهکار عملی میتوان به جای برخی اشعار کممحتوا در اردوهای دانشآموزی، پیشاپیش اشعاری را انتخاب نموده و دانشآموزان را به تکرار آن ترغیب نمود، یا در جریان برنامههای فرهنگی با پرهیز از پیامرسانی مستقیم و سخنرانیهای مطول، برنامههایی را به نمایش گذاشت که به لحاظ بصری و محتوایی بیشترین تأثیر را بر دانشآموز داشته باشد. متأسفانه در برخی اردوهای برگزارشده دانشآموزی به جای آنکه زمینه برای همزیستی و مدارای دانشآموزان اقصی نقاط کشور فراهم شود، با تدارک برنامههایی متعارض نظیر طنابکشیهای استانی، لطیفهگوییهای غیرمؤدبانه و حتی رقابتهای تخریبی و غیراخلاقی (نظیر کثیف نمودن اطراف محل اسکان دانشآموزان سایر استانها جهت ارزیابی منفی، نوشتن شعارهایی بر علیه اعتقادات مذهبی یا گویش آنها) زمینه برای تنش و از هم گسیختگی هویتی پیش میآید.
13- آموزش و پرورش، به عنوان نهاد اجتماعی، باید با مطالعه ساختارهای جامعه، در جهت برآورده ساختن نیازهای آن عمل کند. بنابراین، محتوای دروس نمیتواند و نباید بدون توجه به نیازهای واقعی جامعه و مسائل ناشی از آن، به نحوی غیرواقعی به انعکاس مطالبی بپردازد که دغدغههای اصلی افراد آن جامعه نیست و یا اگر هست آرمانهایی دستنیافتنی است؛ نظیر تربیت انسان کامل، که در چارچوب اهداف آموزش و پرورش آمده است. تحقق جامعهای کمالیافته، در وهله اول مستلزم وجود شهروندانی است که باورها، گرایشها و تمایلات لازم را برای پیشرفت و توسعه آن جامعه داشته باشند. این افراد به عنوان سرمایههای اساسی جامعه، تعیین و تسهیلکننده فرایند توسعه پایدار در تمام حوزههای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خواهد بود. دستیابی به جامعه سالم و رشدیافته، بیش از آنکه تابع موقعیت جغرافیایی یا میزان منابع مادی لازم در آن باشد، به نظام تعلیم و تربیت خلاق و پویای آن وابسته است که بتواند انسانهایی کوشا، و مستعد بسازد(ر.ک: نقیبزاده، 1374: 46).
14- محتوای برنامهریزی درسی، هنگامی از طرف دانشآموزان با استقبال روبهرو میشود که از یک طرف مطابق توانائیهای آنها باشد و از طرف دیگر دارای معنا باشد. دانشآموز نمیتواند به مطالب مغلق، پیچیده و نامفهوم توجه کاملی داشته باشد؛ زیرا این مطالب با تواناییهای او مطابق نیست. از طرف دیگر، سادگی بیش از حد مطالب نیز کسالتآور شده و به سرعت، فکر دانشآموز را به امور دیگری جلب میکند. به همین دلیل باید در هنگام انتخاب محتوای دروس، برای علایق و سلایق دانشآموزان و تفاوتهای مناطق مختلف کشور اهمیت قائل شد. نظرسنجیهای انجامگرفته از دانشآموزان و برآورد میزان رضایت یا عدم رضایت آنها از محتوای دروس، تعیین کنندهترین عنصر لازم در این زمینه است.
15- لزوم جهتدهی مطالب و محتوای متون درسی با اهداف تعیینشده: در راستای تنظیم اهداف کلان نظام آموزشی، میبایست زمینههای لازم را برای توسعه احساس هویت توأم با وفاداری به ملیت را فراهم آورد. در این میان، نقش و جایگاه دروسی نظیر ادبیات و زبان فارسی، تاریخ، جغرافیا، علوم اجتماعی و بینش و معارف اسلامی دوچندان است. تاریخ به عنوان عرصه بازنمایی روایتهایی است که جامعه از طریق آن با گذشته، حال و آینده خود ارتباط مییابد. زبان و ادبیات فارسی نیز به عنوان منبع غنی فرهنگ مشترک و بیانکننده جلوههای اصالت، معنویت، زیباییشناسی و فرهنگ نقش مهمی در انتقال و به همپیوستگی تجارب جمعی دارد. در این زمینه، انعکاس غزلیات پرشور و احساس، توجه به چارچوب روایتگونه مضامین درسی به واسطه علاقه نوجوانان و جوانان به داستانها و روایتهایی که حامل پیام غیرمستقیم است، و حتی بهرهگیری از موسیقی، میتواند مؤثر و کارساز باشد.
16- ضرورت ارتباط میان مطالب درسی با تجربیات دانشآموزان و ایجاد رابطه افقی و عمودی میان این متون: محتوای متون درسی باید با تجربیات و یادگیریهای قبلی دانشآموزان هماهنگی داشته باشد و زمینه را برای یادگیری مستمر و آموزشهای بعدی فراهم نماید. در ارتباط عمودی، محتویات درس و فرصتهای یادگیری با توجه به سلسلهمراتب یادگیری در زمانهای مختلف ارائه میشود. براین اساس، هر تجربه آموزشی بر مبنای تجربیات یادگیری قبلی تنظیم میشود و خود نیز به مثابه شالودهای برای تجربیات بعدی قلمداد میگردد. برای مثال، آنچه که در تاریخ سال اول دبیرستان خوانده میشود، با تاریخ سال دوم نیز ارتباط مییابد. ارتباط افقی عبارت است از برقراری ارتباط میان مواد آموزشی مختلف که دانشآموز باید در طول یک سال تحصیلی آنها را فراگیرد. مثلاً ارتباط بین دروس تاریخ، ادبیات، علوم اجتماعی و جغرافیا که دانشآموز در یک سال تحصیلی میآموزد. رابطه افقی و عمودی مطالب، موجب یادگیری عمیق و منسجم شده و در این راه، میتوان با تکیه بر مداومت و تکرار عناصر اصلی برنامه درسی، وسعتدادن به اطلاعات و تجارب قبلی، ترتیب و توالی مطالب درسی و وحدت و یکپارچگی آنها عمل نمود. در نتیجه، نوع سازماندهی محتوای آموزشی، عامل بسیار مهمی در تعیین چگونگی یادگیری است. بهترین و واقعیترین اندیشهها، افکار و تجربیات، در صورتی که به نحو مطلوب سازماندهی نشوند، انتقالپذیر و کاربردی نیستند؛ زیرا پراکندگی محتوای آموزشی سبب کاهش انگیزه برای مطالعه و یادگیری شده و مانع برداشت و نتیجهگیری واحد میگردد».[1]
17- ایجاد نگرش مثبت نسبت به هویت خودی در میان دانشآموزان و ارائه تصویری منصفانه و علمی از خویشتن در گذشته و حال، میتواند زمینه را برای هویتیابی دانشآموزان فراهم نماید. در این راستا با ایجاد همبستگی میان سیاستگذاران و برنامهریزان و معلمان و دانشآموزان، میتوان به تقویت نقاط مشترک ملی و توسعه هوشیاری جمعی یاری رساند. ابزارهای اجرایی تحقق چنین ایدهای میتواند بازدید از مراکز تاریخی، فرهنگی و زیارتی کشور باشد. عدم وجود مهارتهای حرفهای لازم برای معلمان، کمبود امکانات کمکآموزشی، عدم توجه به رعایت زمان پیشبینیشده برای ارائه دروس به طور دقیق و کامل و فقدان انسجام و جامعیت در رویکردها و جهتگیری محتوای کتب درسی، از عوامل بحرانساز در این زمینه است.[2] یکی از مهمترین راهها برای دستیابی به وضعیتی مطلوب در این زمینه، بهرهگیری از تجارب و اندیشههای متخصصین و مؤسسات پژوهشی در راستای تألیف کتب درسی علمی و جامعنگر است.
18- ایجاد پارکهای آموزشی با هدف ارتقای محتوای فرهنگی آموزش و فراهمآوردن امکانات و تسهیلات مناسب در ارتباط با مراکز فرهنگی ـ هنری، میتواند موجب شادابشدن هرچه بیشتر فضای مدرسه شود. این پارکها و مراکز، فضای مساعدی ایجاد میکنند تا دانشآموزان در حوزههای موضوعی مختلف و در هر سطحی که قادر باشند، به فعالیت بپردازند. این آزادی، امکان آن را فراهم میآورد که دانشآموزان استعدادها و علایق خود را در جهتی که مایل هستند، ارتقا دهند. برگزاری فعالیتهای نمایشی، موسیقی و نمایشگاه در این پارکها، فرصت مناسبی برای فراگیری بسیاری از هنجارها و موازین هویتی است.
19- وقتی ما هدف خود را تقویت فرهنگ در میان دانشآموزان میدانیم، منظور ما نباید افزایش ساعت دروس تاریخ، علوم اجتماعی یا ادبیات فارسی باشد؛ که هر چند در نوع خود شایسته توجه است، اما منظور ما باید بیش و پیش از همه آگاهنمودن دانشآموزان نسبت به دنیای اطراف و موضوعات گوناگونی باشد که آنها را در ارتباط با واقعیت قرار میدهد. از اینرو، در پیام یونسکو (گردهمایی سالیانه یونسکو) آمده است: «هر روز این اعتقاد محکمتر میگردد که هدف اصلی آموزش متوسطه، رشد فردی دانشآموزان از طریق رشد مهارتها و استعدادهای او، مطالعه دنیای مادی و جامعه انسانی توسط او، آشنا نمودن او با ایدهآلها و افکار الهامبخش و تجربه فرهنگی خلاق اوست» (ژیرایر، 1372: 116). برخلاف این ایده، متأسفانه در بسیاری از متون آموزشی در کشور ما، فضای مدرسه از فضای جامعه و نیازهای آن به تدریج جدا شده و هر یک به صورت جداگانه و گاه متعارض رشد نمودهاند. این مسأله موجب شده که دانشآموزان در میانه دو وضعیت متعارض و متفاوت قرار گیرند و آرمانگرایی آموزشی در کنار واقعیات اجتماعی با هم قابل جمع نباشد. در این شرایط، دانشآموز انبوه پیامها و اطلاعات را بدون ارتباط با تجربه شخصی ـ اجتماعی فرا میگیرد و در تمییز بین واقعیت و توهم عاجز میماند؛ زیرا میان آنچه میخواند و میداند و آنچه میبیند، سنخیتی نمییابد.
20- نظام آموزش و پرورش برای دستیابی به اهداف خود، علاوه بر تهیه و تدارک متون درسی مناسب، ناگزیر است در زمینههای دیگری نظیر فیلم و سریالهای تلویزیونی نیز سرمایهگذاری کند تا از طریق آنها بتواند هم آگاهیهای مورد نظر خویش را ترویج کند و هم زمینه را برای تأکید بر آنچه آموزش داده شده است، فراهم نماید.
21- سیاست همگانینمودن هویت و احساس پایبندی به ملیت، مستلزم تخصیص کمک مالی و مؤثر دولت به ویژه در سطح استانها و شهرها و مناطق محروم و نیز توسعه وسایل و امکانات ارتباطی، تا به آن حد است که حتی افراد بیعلاقه و گریزان را هم تحت پوشش قرار دهد. در واقع، میبایست از طریق آموزش مستمر، فرایند عدم حضور یا آنچه «غیبت اجتماعی» (Social absence) نامیده میشود، به حداقل برسد. در این راستا، میتوان با فراهم نمودن منابع آموزش، کتابهای غیردرسی مطلوب، ایجاد مراکز مشاوره، ارتباط مؤثر با والدین و توجه به فقر مالی آنها و برگزاری دورههای آموزشی مهارت در ارتباطیابی، دانشآموزان را از ورطه بحرانهای عارضشده رهانید (ر.ک به نتایج تحقیق: مریدی، تقیزادگان: 1386).
منابع:
1- ادبیات فارسی (1379)؛ سال اول، دوره متوسطه.
2- ادبیات فارسی (1380)؛ سال دوم، دوره متوسطه، رشته ادبیات و علوم انسانی.
3- ادبیات فارسی (1383)؛ سال سوم، دوره متوسطه، رشته ادبیات و علوم انسانی.
4- ادبیات فارسی (1384)؛ دوره پیشدانشگاهی، رشته ادبیات و علوم انسانی.
5- تاریخ ایران و جهان (1) (1380)؛ سال دوم، دوره متوسطه، رشته ادبیات و علوم انسانی.
6- تاریخ ایران و جهان (2) (1383)؛ سال سوم، دوره متوسطه، رشته ادبیات و علوم انسانی.
7- تاریخشناسی (1381)؛ دوره پیشدانشگاهی، رشته ادبیات و علوم انسانی.
8- جامعهشناسی (1) (1383)؛ سال دوم، دوره متوسطه، رشته ادبیات و علوم انسانی.
9- جامعهشناسی (2) (1384)؛ سال سوم، دوره متوسطه، رشته ادبیات و علوم انسانی.
10- جامعهشناسی (1385)؛ دوره پیشدانشگاهی، رشته ادبیات و علوم انسانی.
11- ژیراید، آگوستین (1372)؛ توسعه فرهنگی: تجارب و خطمشیها، عبدالحمید زرینقلم و دیگران، تهران: مرکز پژوهشهای بنیادین.
12- فارسون، سمیح و مهرداد مشایخی (1379)؛ فرهنگ سیاسی در جمهوری اسلامی ایران، ترجمه معصومه خالقی، تهران: انتشارات باز.
13- کانل، ویلیام فریز (1361)؛ تاریخ آموزش و پرورش در قرن بیستم.
14- مجاهدی، محمدمهدی (1385)؛ «آموزش و پرورش و سیاست و هویت در ایران: رویکردی کثرتگرایانه»، در نهادهای مدنی و هویت در ایران، به اهتمام داود غرایاقزندی، تهران: انتشارات تمدن ایرانی.
15- مریدی، محمدرضا و معصومه تقیزادگان (1386)؛ بررسی بحران هویت در بین دانشآموزان (نمونه موردی دانشآموزان شهر لار در سال تحصیلی 85-1384)، فصلنامه مطالعات ملی، شماره 3.
16- نقیبزاده، میرعبدالحسین (1374)؛ نگاهی به فلسفه آموزش و پرورش، چاپ ششم، تهران: انتشارات طهوری.
17- یاوری، نوشین (1373)؛ «اقوام و اقلیتها در کتابهای درسی»، فصلنامه گفتوگو، بهار.
18- http://www.iscanew.ir/fa/showNew1tem.aspy?newsitemid=93763.
19- http://www.samt.ar.ir/ASP/hamayesh/ketabdarsi/maghaleh