نگاهی به کتاب “کردها و فرقه دموکرات”

۱۰ اردیبهشت, ۱۳۹۳
نگاهی به کتاب “کردها و فرقه دموکرات”

معرفی: کتاب کردها و فرقه دموکرات آذربایجان گزارش هایی از کنسولگری امریکا در تبریز – دی 1323- اسفند 1325 که مجموعه ای از گزارش های کنسولگری ایالات متحده در تبریز در سالهای بحرانی بعد از جنگ جهانی دوم می باشد در سال 1389 و با ترجمه کاوه بیات از سوی نشر شیرازه در 195 صفحه م نتشر شده است. این کتاب شامل مقدمه ای کوتاه به خامه کاوه بیات، فهرست موضوعی اسناد و گزارش ها، گزارش های کنسولگری امریکا و هم چنین فهرست اعلام می باشد.

·         معرفی نویسنده:

کاوه بیات نویسنده،مترجم،سند شناس و پژوهشگر تاریخ معاصر است که تا کنون آثار زیادی از وی (ده ها کتاب و مقاله ) در همین حوزه منتشر شده است. کتاب هایی چون آثاری چون طوفان بر فراز قفقاز،جنگ چچن بهای سنگین استقلال،شورش عشایر فارس،روابط نظامی ایران و فرانسه در فاصله دو جنگ جهنی اول و دوم (به همراه مجید تفرشی)،شورش کردهای ترکیه و نقش آن بر روابط خارجی ایران،عملیات لرستان،فعالیت های کمونیستی در دوره رضاشاه،بحران قراباغ،ایران و جنگ سرد-بحران آذربایجان،آذربایجان در موج خیز تاریخ،پان ترکیسم و ایران،افسانه پان تورانیسم،نبرد سیمرم- انگلیسی ها،قشقایی و جنگ جهانی دوم ،ورشو 1920و ده ها اثر دیگر به کوشش یا ترجمه این پژوهشگر بزرگ منتشر شده است.

·         درباره کتاب:

کتاب کردها و فرقه دموکرات آذربایجان اثری مهم در حوزه مباحث مربوط به اشغال شمال ایران از سوی شوروی و غائله 21 آذر می باشد. این کتاب شامل گزارش های مهمی از کنسولگری امریکا در تبریز، در یک دوره 20 ماهه است که بر فعالیت های شورشیان طیف قاضی محمد تمرکز بیشتری دارد. به نظر می رسد با توجه به اطلاعات ارزشمندی که این کتاب، در اختیار ما قرار می دهد و به ویژه انتساب این «گزارش های محرمانه» به مقامات کنسولی و دیپلماتیک کشوری ثالث، بعد از این یکی از منابع مهم در بررسی تاریخچه فرقه دموکرات آذربایجان و به ویژه حزب دموکرات کردستان به رهبری قاضی محمد به شمار خواهد رفت.
امریکایی ها به ویژه از سال 1325 روابط نزدیکی با قاضی محمد ایجاد کردند و در یک دوره عملا نقش واسطه میان وی و دولت ایران را بر عهده گرفتند. پس از مدتی قاضی محمد از راه رفته منصرف شد و وفاداری مجدد به دولت را بر رابطه پرتنش با پیشه وری و روس ها ترجیح داد. امریکایی ها نیز بر حسب منافع خود علاقه داشتند تا این اختلاف میان  را بیشتر کنند.

·         بستر تحولات:

با وجود بیطرفی، ایران در طول جنگ جهانی اول و دوم آسیب های زیادی دید. به علت نبود سیاست ورزی و روشی کارآمد و عدم توان در تامین منافع ملی توسط دولت های وقت، ایران یکی از بازنده های هر دو جنگ محسوب می شود که در هر دو مورد خاکش توسط نیروهای منطقه ای و فرامنطقه ای مورد اشغال قرار گرفت.
با اشغال شمال ایران توسط بلشویک ها چیزی نگذشت که نیات توسعه طلبانه استالین در خصوص بخش مالی کشور آشکار شد. روس ها ترجیح می دادند به جای ورود مسقیم و انضمام مناطقی از ایران به شوروی نیروهایی از داخل را تشویق و تقویت کرده و از طریق ادعای جدایی خواهی آنان در مراحل بعدی کردستان و آذربایجان را به صورت یکی از اقمار شوروی در آورند. در این راستا موفق شدند در سال 1320 قاضی محمد و در سال 1324 محمد جعفر پیشه وری از کمونیست های قدیمی ایران را جذب نمایند. پیشه وری از فعالان سیاسی و روزنامه نگاران باسابقه ای بود که در گذشته سیاسی خود نه تنها سوء نیتی نسبت به تمامیت ارضی و حاکمیت ملی ایران نداشت بلکه تا پیش از همکاری با روس ها به شدت از آن حمایت می کرد.
 روزنامه آژیر که تا 14 امرداد 1324 در تهران منتشر می گردید، مملو از تحلیل های همگرایانه ای است که پیشه وری در مقاطعی بدان آن ها پرداخته است. از آن جا که این موضوع نوشتاری جداگانه ای را می طلبد تنها به یک مورد از تحلیل های وی در خصوص مواضع سید ضیاء الدین طباطبایی اشاره می شود که دقیقا یک سال پیش از 21 آذر 1325 یعنی در 21 آذر 1234 منتشر شده است. وی در مقاله ای با عنوان “چرا سید ضیاء الدین را خائن ایران می دانیم؟ آیا سران ایلات و عشار مردمان میهن پرستی هستند؟” می نویسد:
«ایران باید یک دولت مستقل ملی به تمام معناداشته باشد و سعی بکند طایفه بازی و ایل بازی را از بین ببرد. تمام افراد ملت را در زیر یک بیرق و یک قانون تمرکز بدهد. هر کسی بر خلاف این رفتار بکند خائن است.مردان میهن پرست هرگز به تضعیف کشور خود اقدام نمی کنند و هیچ وقت راضی نمی شوند بر خلاف قوانین کشور خود رفتار نموده و هم میهنان خود را آزار بدهند و مرکزیت کشور خود را متزلزل سازند. مردان شرافتمند از بالای سر کشور خود با بیگانگان رابطه نمی زنند. در خطرناک ترین موقع ها بر علیه دولت مرکزی بر نمی خیزند و برای احقاق حقوق مشروع یا ادعاهای نامشروع خود از راه دزدی و غارتگری و شورش و بلوا اقدام نمی کنند. ارتجاع بین المللی از وحدت ایران خوشش نمی آید و سعی می کند در پیکر ایران دولت های کوچک به وجود بیاورد». [1]
درست یک سال بعد از این انتقاد پیشه وری به سیدضیاء بود که فرقه دموکرات به رهبری پیشه وری با پشیبانی همان نیروهای بیگانه بین المللی اعلام خودمختاری و با حمایت ارتش شوروی اقدام به تسخیر پادگان ها،ژاندارمری ها،مراکز دولتی، اعدام بسیاری از افسران و ارتشیان و… نمود. در این بین مقاومت های مردمی به ویژه از سوی ایل شاهسون،ذوالفقاری و… در برابر فرقه دموکرات پیشه وری به شدت ادامه داشت و تا چند ماه به طول انجامید. هر چند عناصر فرقه با شهروندانی که به مخالفت با آن می پرداختند و در ابراز نظرهای خود سیاست های آن را مورد حمله قرار می دادند به سختی برخورد می کرد، اما مردم آذربایجان همواره چشم به راه فرصتی بودند که بتوانند خود را از ستم کمونیست ها و عناصر فرقه که بیشتر از فدائیان مهاجر قفقازی تشکیل می شدند نجات دهند. این فرصت پس از مذاکرات قوام و استالین و متعاقب آن خروج نیروهای روس از شمال ایران نمود پیدا کرد. به این ترتیب ارتش برای کنترل اوضاع وارد آذربایجان شد، ولی تمام سران فرقه پیش از ورود ارتش از طریق مرز شمالی به شوروی گریخته بودند.
در مطالعه حوادث و رخدادهای آذر 1324 تا 1325 بررسی و کاوش اسناد دیپلماتیک و سفرای خارجی و وابستگان سفارت خانه ها اهمیت بسیار زیادی دارد. زیرا اولا این گروه حوادث را از بیرون می نگریستند و کم ترین منافع و در نتیجه سو گیری را در خصوص مسائل دارشتند، ثانیا ماهیت و فلسفه وجودی این دست از اسناد ایجاب می کند که مسائل موضوع مورد بررسی دقیق تر و عینی تر بازتاب داده شود تا احتمالا وزارت خارجه و دولت متبوع را در تصمیم گیری ها دچار اشتباه ننماید. در بررسی مسائل فرقه دموکرات آذربایجان و کردستان یکی از مهم ترین آرشیوها ، مربوط به بایگانی وزارت خارجه ایالات متحده است. در خلال ماه های بحرانی، اعضای هیئت دیپلماتیک آمریکا در ایران به ویژه مقامات کنسولگری تبریز، تحولات شمالغرب ایران را به دقت دنبال و گزارش می کردند. گزارش هایی که کنسولیار «جرالد اف.بی دوهر» در تبریز برای سفارت امریکا ارسال می دارد حاوی اطلاعات مهمی در همین خصوص است.

        اهمیت کتاب:

 در میان اسناد خارجی که در سال های گذشته در خصوص عائله آذربایجان منتشر شده است اسناد بایگانی شوروی اهمیت زیادی دارد. این اسناد که نخستین بار در کشورمان توسط استاد کاوه بیات پژوهشگر برجسته تاریخ معاصر انتشار یافت، حکایت از دستور مستقیم استالین برای تشکیل دو حزب جدایی خواه در میان آذری ها و کردها جهت انفکاک این مناطق از ایران دارد. این اسناد هر گونه شبه و تردیدی در خصوص وابستگی و ماهیت غیرمردمی فرقه دموکرات کردستان و آذربایجان را منتفی می سازد. اما انتشار گزارش های کنسولگری ایالات متحده در سال 1389 از سوی همین پژوهشگر اهمیت کم تری نسبت به اسناد قبلی ندارد. اگر اسناد بایگانی شوروی روند آغازین غائله 21 آذر 1234 را روشن می سازد اسناد کنسولگری امریکا جنبه های بسیار مهمی از پایان این غائله و توصیفاتی از روزهای نخستین “نجات آذربایجان” بعد از 21 آذر 1325 را توصیف می کند.

    اطلاعات مهم کتاب:

کتاب حاضر که در واقع مجموعه از گزارش های محرمانه کنسول های ایالات متحده در تبریز و در موارد اندکی گزارش های سفارت انگلیس است، اطلاعات ذیقمیتی در خصوص روند مسائل از آغاز تشکیل فرقه تا پایان کار آن در اختیار ما قرار می دهد. از جمله :
1-      تمام اسلحه و مهماتی که در اختیار نیروهای شورشی قاضی محمد و پیشه وری قرار داشت از سوی شوروی تامین می شود و این مسئله از طریق پی گیری شماره سریال سلاح های موجود در دست آنها برای امریکایی ها و هم چنین ارتش ایران روشن شده بود.[2]
2-      مقاومت های نیروهای محلی آذربایجان مانند ذوالفقاری ها، یمینی ها و افشارها در برابر نیروهای فرقه که از پشتیبانی روس ها برخوردار بودناهمیت زیادی داشت.[3]
3-      سرخوردگی زود هنگام قاضی محمد از همکاری با روس و روی گردانیدن وی از فرقه دموکرات و شوروی .چنانکه در گزارش 17 آبان 1325 آمده است قاضی محمد حاضر شده با دولت در حمله به فرقه دموکرات  پیشه وری همکاری و مشارکت نماید.[4]
4-      در گزارش 22 آذر 1325 یعنی یک روز پس از رسیدن قوای ارتش به آذربایجان در خصوص وضعیت شهرستان میانه چنین ذکر شده است: «در میانه مردم و فدائیان حدود 1000 قبضه تفنگ را تسلیم ارتش کرده اند.اردبیل در دست شاهسون ها است». [5] این موضوع نشان از استقبال مردم از نیروهای ارتشی و اقدام علیه نیروهای وابسته به شوروی است.
5-      در ارزیابی دوهر چندین بار به صراحت ذکر شده است که قاضی محمد از نقش اقلیتی که می بایست در مناطق کردنشین آذربایجان ایفاء نماید خشنود نبود.[6]
6-      درگیری های متعدد میان نیروهای قاضی محمد و پیشه وری در طول یک سال آشوبب که به پا داشته شده بود در شکست فرقه حایز اهمیت است. در خلال این مدت بارها نیروهای قاضی محمد و ایل شکاک شهرها و مراکز تحت نظارت نیروهای پیشه وری را اشغال کرده و یا در روند اوضاع اخلال ایجاد می کردند. بهانه امر سهم بیشتر و اختلاف بر سر شهرهایی چون ارومیه و میاندوآب بود که از ترکیب کردها و آذری ها تشکیل می شد.
7-      از خلال گفتگوهایی که میان سران کرد و مقامات امریکایی از جمله دوهر به عنوان میانجیگری صورت گرفته و ثبت گردیده است می توان دریافت که نارضایتی کردها از حکومت ایران بیشتر ناظر بر فشارهایی بود که در زمان رضا شاه بر ایلات و خوانین کرد وارد شده بود. بدین معنی در حرکت کوچک و بی اهمیتی که در مهاباد زیر لوای ارتش سرخ علیه حاکمیت ملی ایران توسط نخبگان محلی رخ داد، عنصر هویتی غائب بود این عده تنها از محدود شدن قدرت فئودالی و ایلی خود ناخشنود بودند. چنان که سران کرد از جمله قاضی محمد از امریکایی ها و دولت ایران می خواهد تضمینات لازم به او بدهند مبنی بر اینکه پس از اعاده قدرت دولت بر نواحی مربوطه تضییقات دوران رضاشاهی دیگر تکرار نخواهد شد. در گزارش 17 آبان 1325  کنسول ایالات متحده چنین ذکر شده است: « روسای کردهای غرب و هم چنین قاضی محمد سرخورده از مواعید بر آورده نشده دولت شوروی در حمایت از آنها …حاضرند با دولت مرکزی در حمله به آذربایجان مشارکت کنند. مشروط به آن که دولت مرکزی بدان ها اطمینان بدهد فعالیت های نظامی خود را با آن ها هماهنگ کرده و قول دهد که بعدا همان سیاست سرکوبگرانه رضاشاه را در قبال عشایر از سر نخواهد گرفت» . [7] شرط ذکر شده از زبان سران کرد در این گزارش به این معنا است که بر خلاف ادعاهای رایج امروزی قاضی محمد و طوایف کرد، در پی تامین برخی خواسته هویتی و قومی نبودند و تنها اهداف ایلی و قبیله ای را دنبال می کردند و چیزی که برایشان اهمیت داشت نه مسئله هویت بلکه قدرت و نفوذ منطقه ای بود. پیرو همین مذاکرات قوام در پیامی که از طریق دوهر در 12 آبان به سران کرد ارسال می دارد تضمین می دهد که سیاست های سرکوبگرانه رضاشاه بر “ایلات” تکرار نخواهد شد.[8]
8-      در گزارش 27 ژانویه جرالد دوهر از اوضاع کلی کردستان تاکید شده است که کردها حاضر به تسلیم سلاح های خود هستند «ولی آن ها تاکید دارند که [دولت] برای این امر باید قول دهد که برای جلوگیری از دستبرد دیگر عشایر کرد از فراسوی مرزهای ترکیه و عراق قوای مکفی بدانجا اعزام دارد و یا اجازه دهد برای دفاع از خود مقادیری سلاح داشته باشند».[9]
وجود چنین ترسی در میان کردها نشانگر پوشالی و استعماری بودن مقوله ای به نام کردستان بزرگ است. در حالی که یکی از بزرگ ترین واهمه های کردهای ایران هراس از قتل و غارت قبایل همسایه شان در ترکیه و عراق است چگونه می توان از مسئله ای به نام کردستان بزرگ سخن گفت یعنی تشکیل کشوری که اعضای احتمالی آن در ترس و واهمه از یکدیگر به سر می برند؟
9-      در گزارش کلنل پایبوس ذکر شده است که ارتش، ورود مسالمت آمیزی به آذربایجان داشت و تلاش کرده از هر گونه درگیری با غیر نظامیان خودداری کند. وی در جای جای گزارش خود اشاره دارد که کشتارهای صورت گرفته توسط خود مردم  خشمگین آذربایجان به علت فشارهای یکساله اعضای فرقه شکل گرفته است و بیشتر کشته شدگان از نیروهای مسلح فرقه تشکیل می شدند که از قفقاز به ایران آورده شده بودند. «در فاصله فروپاشی فرقه دموکرات آذربایجان تا ورود نیروهای دولتی در 22 آذر خدود 300 نفر از دموکرات های سابق توسط مردم خشمگین کشته شدند. حدود 30 درصد آنها از قفقازی یعنی از اتباع شوروی بودند که شناسنامه ایرانی نداشتند»[10].
 این در حالی است که سال ها بعد از شکست فرقه هواداران آن و برخی از نویسندگان نزدیک به حزب توده از کشتارهای وسیع و چند هزار نفری ارتش در آذربایجان سخن گفتند، بدون اینکه مدرک و سندی در این رابطه ارائه دهند. نشریه «آزادلیق یولوندا موبارزه»، یکی از ارگان های بازماندگان فرقه دموکرات در شوروی در دو شماره نام و مشخصات اعضای کشته شده خود در طی ورود ارتش به آذربایجان را بیان داشت. در این نشریه آمار رسمی ارائه شده از سوی فرقه دموکرات عددی نزدیک به چهارصد تن را نشان می دهد.

·         امریکایی ها و مسئله اشغال ایران:

امریکایی ها به ویژه از سال 1325 روابط نزدیکی با قاضی محمد برقرار کردند و در یک دوره عملا نقش واسطه میان وی و دولت را بر عهده داشتند. پس از مدتی قاضی محمد از راه رفته منصرف شد و وفاداری به دولت را بر رابطه پرتنش با پیشه وری و روس ها ترجیح داد. از سوی دیگر منافع وقت دولت امریکا در منطقه به هیچ وجه با گسترش ارضی شوروی را به سوی جنوب به ویژه ایران همخوانی نداشت. از این رو تلاش تمایل داشت مسئله قائله پیشه وری به سود ایران حل و فصل شود.
مطالعه این کتاب به خواننده کمک خواهد کرد تا بتواند به درستی مناسبات میان حزب دموکرات کردستان و فرقه دموکرات آذربایجان را ارزیابی کند و درگیر غائله آذربایجان و تنش ها و اختلافات داخلی آن ها را دریابد. این کتاب هم چنین اطلاعات ذی قیمتی در خصوص نقش ارمنی ها و آسوری ها و یاری رسانی آنان به فرقه دموکرات و همکاری با بلشویک ها ارائه می دهد. اقلیت های آسوری و ارمنی در طول حضور روس ها و تشکیل فرقه همکاری های زیادی با این دو داشتند ولی این همراهی موقت باعث آن نشد که بعد از فرار پیشه وری در ارومیه و روستاهای اطرف آن کشتارها و قتل و غارت های قبیله ای میان آن ها و سایرین روی ندهد. هر یک از این حوادث معمولا با پا در میانی مسیونرهای فرانسوی و امریکایی پایان می یافت.

·          گزارش انگلیسی ها:

دولت انگلستان در قضیه بحران آذربایجان و کردستان نقشی خنثی داشت ولی این به معنی عدم توجه دقیق این کشور به تحولات منطقه نیست.کنسولگری بریتانیا در تبریز از بدو اشغال ایران در شهریور 1320 به دقت فعالیت های بلشویک ها را زیر نظر داشت و گزارش های دقیق و زیادی از فعالیت های روس ها تا سال 1325 ثبت کرده است. یکی از این گزارش ها، گزارش پایبوس است که بلافاصله بعد از ورود ارتش به منطقه رفته و یکی از نخستین گزارش ها در این خصوص تهیه و به دلیل اهمیت آن در اختیار سفارت امریکا نیز قرار داده است. آن چه در ذیل می آید نخستین روایت یک ناظر خارجی از آذربایجان بعد از فرار پیشه وری و تسلیم شدن قاضی محمد است. آن چه می توان از این گزارش به راحتی دریافت شور و شعف مردم بعد از شکست فرقه و خشنودی آذربایجانی ها از ورود قوای ارتش و پایان آشوب هایی است که از زمان ورود ارتش سرخ ادامه داشت.
چنانچه از این گزارش بر می آید بر خلاف ادعای بعدی طرفداران فرقه دموکرات اولا پس از ورود ارتش به آذربایجان ناملایمت و خشونت زائد و نامتعارفی اعمال نشد و حتی حضور ارتش باعث شد به کشتار و انتقام جویی مردم از عناصر فرقه دموکرات پایان داده شود. کشتارها و اعدام هایی که وصف آن در برخی منابع آمده است عمدتا پیش از رسیدن ارتش به آذربایجان و توسط خود مردم در 21 آذر بوده است، دوما بیشتر کشته شدگان از میان فدائیانی بودند که عمدتا از قفقاز و توسط ارتش سرخ به صفوف نظامی فرقه پیوسته بودند و قتل ، غارت و زورگویی های بی حد و حسابی را به مردم تحمیل کرده بودند.

سرویس خارجی ایالات متحده آمریکا، سفارت آمریکا
تهران، ایران، 15 ژانویه 1947/25 دی 1325
شماره 264، محرمانه

موضوع: ارسال گزارش سفر وابسته نظامی [سفارت] بریتانیا به آذربایجان
حضرت اجل وزیر خارجه، واشنگتن. افتخار دارم که یک نسخه از گزارش کلنل جی.دی. پایبوس، وابسته نظامی بریتانیا را در شرح ملاحظاتش از سفری که در فاصله 29 دسامبر 1946 تا 3 ژانویه 1947/8 تا 12 آذر 1325 در آذربایجان داشته است، پیوست نمایم.
یادداشت‌های کلنل پایبوس از آنجایی که نخستین گزارشی است که از وضعیت کلی آذربایجان پس از اعاده اقتدار دولت مرکزی در آن استان به سفارت رسیده است، گزارش پراطلاع و ارزشمندی است.
در مورد یادداشت‌های مربوط به اصطلاح «مهاجر» کنسولیار دوهر که در نیمه دوم سال گذشته سرپرستی کنسولگری تبریز را برعهده داشت، اظهار می‌دارد که یک گروه چهارمی از مهاجران وجود دارد که در گزارش کلنل پایبوس بدان‌ها اشاره نشده است؛ این گروه تعداد معتنابهی از اتباع ایران را شامل می‌شوند که در دوره رضاشاه به دلیل عقاید چپ‌‌گرایانه خود مجبور شدند به اتحاد شوروی فرار کنند. این پناهندگان، ازجمله پیشه‌وری، جاوید و دیگر سران جنبش دموکرات آذربایجان بعد از اشغال کشور توسط ارتش سرخ در ١٩۴١/١٣٢٠ به ایران مراجعت کردند. علاوه بر این کنسولیار دوهر بر این باور است که رقم ارائه شده در این گزارش در مورد تعداد مهاجران محافظه‌کارانه است و در بخش اعظم دوره‌ای که دموکرات‌ها بر سر کار بودند حداقل ۵٠٠٠ مهاجر در آذربایجان بودند.
با احترام
جرج وی.الن
سفر آمریکا
پیوست: گزارش سفر در آذربایجان
2/60
پیوست شماره ١ به مراسله شماره 264،
مورخ 15 ژانویه 1946 [1947]،
از سفار آمریکا، تهران، محرمانه

یادداشت‌هایی از یک سفر به آذربایجان
بین ٢٣ دسامبر 1946 تا 3 ژانویه 1947

مسیر

مسیری که در پیش گرفته شد عبارت بود از تهران ـ قزوین ـ زنجان ـ میانه ـ تبریز ـ جلفا ـ خوی ـ رضائیه ـ مهاباد ـ میاندوآب ـ تبریز ـ قزوین ـ رشت ـ پهلوی ـ آستارا ـ پهلوی ـ رشت ـ قزوین ـ تهران، مسیری معادل 1800 مایل. به دلیل کمبود وقت از مراغه بازدید نشد و به دلیل برف‌گرفتگی مسیر مستقیم تبریز به آستارا از طریق اردبیل، لازم شد به قزوین مراجعت شود.

هدف

چند هفته پیش در گفتگویی با ریاست کل ستاد ارتش، ابراز امیدواری کردم که ارتش ایران پس از تصرف مجدد آذربایجان رفتار متعادلی در پیش گرفته و نباشد که در التهاب اولیه پیروزی با یک کینه‌توزی کور نسبت به هواداران پیشین احزاب توده و دموکرات، قانون را به دست خود گیرند. ژنرال رزم‌آرا به من اطمینان داد که نگرانی‌ام بی‌مورد است و پیشنهاد کرد که خودم به هر کجا که میل دارم ببینم، بروم.

تبریز
(سرکنسول اعلیحضرت [پادشاه بریتانیا] برای گزارش نیم سال خود گزارش مفصلی در مورد آخرین روزهای حکومت دموکرات‌های آذربایجان در دست تهیه دارد). برای آن که ترکیب اصلی گزارش به درازا نکشد وی به توصیه من، یک روزشمار رخدادها و یک فهرست رجال[11] از شخصیت‌های اصلی پیوست خواهد کرد).
از تیمسار هاشمی فرمانده نیروهای آذربایجان و کفیل استانداری دیدار کرده و اطلاعات ذیل را از او گرفتم:
 1- در فاصله فروپاشی تشکیلات فرقه دمورات آذربایجان تا ورود نیروهای دولتی در 13 دسامبر / 22 آذر حدود 300 نفر از دموکرات‌های سابق توسط مردم خشمگین کشته شدند. حدود 30% آنها قفقازی یعنی از اتباع شوروی بودند که شناسنامه ایرانی نداشتند.
2- از ورود ارتش به بعد کشتاری صورت نگرفت.
3- بسیاری از تسلیحاتی که توسط دموکرات‌ها توزیع شد در دست اوباش است و هنوز شب‌ها تیراندازی‌هایی صورت می‌گیرد (در ایامی که آنجا بودم سه گلوله به دیوار سر کنسولگری اصابت کرد).
4- سرکنسول شوروی تقریباً هر روز از ژنرال هاشمی دیدار کرده و نسبت به تعقیب دموکرات‌های سابق و دیگر «عناصر روشنفکر» شکایت می‌کند.
5- اهالی تبریز نسبت به پیشنهاد انتصاب صدیقی به سمت استاندار، تحت عنوان آن که وی از اعتبار، «اقتدار» و تجربه کافی برخوردار نیست، اعتراض کرده و از اعلان این [خبر] که در نهایت علی منصور [بدین سمت] منصوب شده است استقبال کرده‌اند. از نظر آنها آذربایجان از آنچنان اهمیتی برخوردار بود که رجال درجه اول بدانجا اعزام شوند. مگر نه که در ایام قاجار ولیعهد اداره آنها را برعهده داشت؟

خوی

1- در این شهر از قفقاز‌ی‌های پشتیبان دموکرات‌ها، آسیب فراوان دید و بیست و یک نفر آنها پیش از فرارسیدن قوای دولتی به دست مردم کشته شدند. حدود بیست و پنج نفر دیگرشان نیز که بعد از اسارت تحت بازجویی قرار گرفتند، اظهار داشتند که از اتباع روسِ شهر گنجه (کیروف‌آباد) می‌باشند.

2- با گروهی متشکل از پانزده نفر از نمایندگان طبقات مختلف خوی دیدار کردم که باعث شد از دورره حکومت دموکرات‌ها تصویر نسبتاً روشنی به دست آورم. از یک ملا که شخص هوشمندی بود پرسیدم که چرا تشکیلات دموکرات سعی نکرد با حسن رفتار در قبال مردم، محبوبیتی برای خود کسب کند. وی پاسخ داد که در خلال ربع اول حکومت یک ساله دموکرات‌ها، در واقع آنها در پی کسب محبوبیت بودند. تأکید مستمرشان بر آن بود که همگی برادران هم بوده و در یک سنت و براساس یک راه و رسم زندگانی بزرگ شده‌اند از این‌رو برای حکومت بر آنها از تهرانی‌های تن‌پرور و نادان و نادرست، شایستگی بیشتری دارند. در این‌که توانسته بودند ـ البته با روش‌هایی بی‌رحمانه ـ به میزانی از امنیت در حوزه‌های برون‌شهری دست یابند که با دوره رضاشاه قابل مقایسه بود،‌ تردید نیست. برای مرمت راه‌‌ها اقداماتی کرده و در صورت مشاهده ارتشاء در میان زیردستان خود نیز با شدت عمل برخورد می‌شد. برای جلوگیری از مصرف تریاک نیز تلاش‌های دامنه‌داری را آغاز کرده بودند. آموزش نیز تشدید شده بود (تعدادی از کتاب‌های درسی را نیز به من نشان ددند که از باکو تأمین شده بود ولی به دلیل عدم آشنایی به زبان ترکی نتوانستم این ادعای گروه مزبور را بررسی کنم که می‌گفتند زبانی که در [این کتب] به کار گرفته شده بود ترکی باکو بود و با زبان محلی تفاوت بسیار داشت)… . به گفته روحانی مزبور دموکرات‌های محلی لااقل به ظاهر سررشته امور را در دست داشت و بنا به اعتقاد او جز دستیابی به نوعی خودمختاری محلی در چارچوب دولت ایران هدف دیگری نداشتند. در طول نه ماه آخر حکومت [دموکرات‌ها] بود که دگرگونی‌هایی مشاهده گردید. انبوهی از «مهاجران« (در انتهای گزارش یادداشتی در [توضیح] این اصطلاح آمده است) سرریز شده و کنترل نهضت را به دست گرفتند. از آن مقطع به بعد هواداران محلی [فرقه] موقعیتی ثانوی یافته و دوران قتل و ترور، شلاق و تجاوز، و دست‌اندازی به اموال غیر آغاز شد . شروع صادرات گسترده مواد غذایی به روسیه، از دیگر جوانب این دگرگونی بود. به نظر روحانی مزبور در این زمان بود که صحبت در مورد مختاری محلی خاتمه یافت و دموکرات‌ها به صورتی علنی از جدایی از ایران سخن به میان آوردند. ترور به عنوان سریع‌ترین و مؤثرترین روشِ سرکوب مخالفت و هم‌چنین مهیا کردن مردم برای هرگونه تغییر در نوع حکومت یا حاکمیتی که ممکن بود از بیرون تحمیل گردد، آغاز گردید.

3- اختیارِ بین خوردن پهن اسب و یا تحمل ضربات شلاق یکی از شیوه‌های رایج مهاجران در تنبیه مخالفان سیاسی بود. پشت کسی را دیدم که مجازات دوم را انتخاب کرده و پنجاه ضربه شلاق را تحمل کرده بود.
4- چند نفر از اعضای این گروه بر این عقیده بودند که دولت ایران باید آموزش زبان فارسی را توسعه دهد تا زبان ترکی به تدریج از این ایالت محو گردیده و در نتیجه گرایشات جدایی‌طلب هم از میان برخیزد (من با توجه [به حساسیت موضوع] و به ویژه با یاد داشتن توصیه نافرجام سر ریدر بولارد در زمان پیشنهاد تشکیل یک کمیسیون سه جانبه تحقیق، در مورد زبان ترکی و دیگر زبان‌های [رایج در] ایران، از ورودِ به این موضوع شده بودند اظهار داشتند فارسی زبان اصلی منطقه بوده و ترکی توسط فاتحان مغول تحمیل شده بود که در مورد دقت تاریخی این نظریه اطلاعی ندارم).
5- اگرچه خوی شهر کوچک و نسبتاً دور افتاده‌ای است که انگلیسی‌ها به ندرت از آن دیدار می‌کنند ولی محبوبیت ما آشکار بود. صبح روز بعد کل جمعیت شهر به بدرقه من آمدند. اصرار بر یک سخنرانی داشتند و صفوفی از شاگردان مدرسه که سرود ملی ایران را می‌خواندند، تشکیل شد.

رضائیه

1- در اینجا نیز شور و شوق فراوانی نسبت به شاه و ارتش مشاهده می‌شود.
2- گفته می‌شود که تا پیش از ورود ارتش که به اقدامات خودسرانه مردم پایان داد، حدود یکصد «مهاجر» توسط مردم خشمگین کشته شدند. در رضائیه تعداد همکاران و هواداران [دموکرات‌ها] کم نبود و به گونه‌ای که گفته می‌شود، تقریباً اکثر آنها از میان اقلیت‌های آسوری، کلدانی و ارمنی جذب شده بودند.
4- در مورد یکی از فضایل [دوره پیشین] که بسیار تأثرانگیز است داستانی شنیدم و بعداً نیز از مادر قربانی دیدار کردم. در غیبت شوهر این خانم که به دروغ به خبرچینی متهم شده بود، سه «مهاجر» شبانه به خانه او ریخته و دختر پانزده ساله او را در برابر چشمانش مورد تجاوز قرار دادند. دخترک که مشاعر خود را از دست داده در حال حاضر در بیمارستان است.
5- به دلیل حضور بارزانی‌ها در اطراف نقده و استقرار یک واحد [از آنها] در شیطان‌آباد که به راه اصلی نزدیک‌تر است هنوز امنیت برقرار نیست. در نتیجه به من توصیه شد که شب را در آنجا به سر برده و صبح روز بعد همراه با یک نیروی محافظ به راه خود ادامه دهم.

مهاباد

1- این شهر کوچک که اخیراً هم مقر ارتش کرد و هم مرکز نهضت استقلال کردها تحت سیاست خردمندانه ژنرال همایونی، فرمانده سابق قوای ایران در کردستان، به سرعت به حالت عادی برمی‌گردد. در این حوزه نیز در حال حاضر مسئله اصلی را بارزانی‌ها تشکیل می‌دهند. قاضی محمد که در حول و حوش ١١ دسامبر/٢٠ آذر در میاندوآب (حدود ٣٠ مایلی مهاباد) خود را تسلیم ژنرال همایونی کرده بود [همان روز] به مهاباد مراجعت کرد. اگرچه وی به ظاهر برای فراهم آوردن زمینه ورود نیروهای ارتش در روز بعد، بدانجا بازگشت ولی در این فرصت باقی‌مانده ضمن چپاول ساختمان‌های دولتی تمامی تسلیحاتی و مهماتی را که ذخیره کرده بود تحویل بارزانی‌ها داد. [گفته بود] حال که تسلیم شده‌ام دیگر برای آنها کاربردی ندارم و حیف است که به دست ارتش ایران بیافتد. اگرچه این اقدام خائنانه برای او که اینک در مهاباد تحت بازداشت است و منتظر محاکمه، سودی دربرندارد ولی تا حد زیادی بر قابلیت دردسرآفرینی بارزانی‌ها افزوده است.
2- از آنجایی که تا پیش از ورود ارتش، قاضی محمد کنترل اوضاع را در دست داشت، مهاجران هدف انتقامجویی قرار نگرفتند و مهاجران نیز که اصولاً از آغاز نیز در مقایسه [حضورشان در میان] دموکرات‌ها، در میان کردها زیاد نبودند نیز فرصت کافی برای فرار داشتند.

آستارا

2- در اینجا قوای دفاعی دموکرات‌ها (مرکب از 500 مهاجر و 500 نفر از قشون [فرقه دموکرات] آذربایجان) در برابر ستون اعزامی ارتش ایران که از سمت بندر پهلوی پیشروی می‌کرد به سختی مقاومت کردند. تاریخ پیشروی این ستون درز کرده بود ـ (در ارتش ایران مسائل امنیتی به هیچ وجه رعایت نمی‌شود) ـ و در نتیجه دموکرات‌ها از چهار روز قبل مطلع بوده‌اند. به گفته افسر فرمانده [قوای مستقر در آستارا]، افسر اطلاعات محل، و حدود پانزده مغازه‌داری که من با آنها صحبت کردم دموکرات‌ها تحت هدایت نماینده تجارتی روسیه، به صورتی منظم کل بازار را مورد چپاول قرار داده و آنگاه اموال غارتی را توسط کامیون بدان سوی مرز که ٢٠٠ یارد آن طرف‌تر واقع است، ارسال داشتند. کامیون‌ها برای حمل و نقل این اقلام، هر یک بیش از پنجاه سفر بار زدند. سپس دموکرات‌ها برای جلوگیری از پیشروی ستون اعزامی موضع گرفته و هنگامی هم که بر عقب‌نشینی تصمیم گرفتند، حدود ١٠٠ یارد از بازار را آتش زدند که اینک ویرانه کاملی است.
3- تا چند روز بعد از تصرف مجدد آستارا نیروهای مورد بحث دموکرات، در آن سوی رودخانه‌ای که مرز را تشکیل می‌دهد مستقر بودند و حدود یک هفته پیش توسط ارتش شوروی چند کیلومتر آن‌ورتر، به آرچوان[12] منتقل شدند که پایه خط آهن باکو را تشکیل می‌دهد. افسر اطلاعاتی [قوای آستارا] که افسر ژاندارم مطلعی است، اظهار داشت که براساس اطلاعاتی که به او رسیده است، (نیروی مزبور) خلع سلاح شده و ابواب جمعی قشون آذربایجان ـ ایرانیان آذربایجانی‌ای که به خدمت فراخوانده شده بودند ـ توسط راه‌آهن به نقطه‌ای نامعلوم اعزام و به کار اجباری گمارده شده‌اند.

معترضه
یکی از مهاجران مجروحی که در رضائیه دستگیر شد، پس از اعزام به بیمارستان، نام خود را «شیخ حسن» اعلان داشت. درحالی‌که به جراحت او در ناحیه ران رسیدگی می‌شد، متوجه شدند که او ختنه نشده است. دکتر گفت حقیقتاً که مسلمانی واقعی هستی؟! … اسیر مجروح پاسخ داد «که مادرم خیلی شتاب داشت» چندی بعد که زخم وی چرک کرد و وضعیتش رو به وخامت نهاد دکتر را فرا خواند و در گوش او گفت «مرا به آیین مسلمانی دفن نکنید. نام من ایوانوف است و از تاشکند آمده‌ام».

یادداشتی درباره اصطلاح «مهاجر»

1- ریشه‌شناسی: اسم فاعل[13] «هجر»
2- معنا: کسی که به ویژه به دلیل آزار مذهبی، فرار می‌کند.
3- کاربرد آن در وقایع اخیر:
1- ساکنین حوزه‌ای که تا پیش از عهدنامه ترکمانچای بخشی از ایران محسوب می‌شد که در پی امتناع از پذیرش تابعیت روسیه به ایران مهاجرت کردند. تعدادی از خاندان‌های سرشناس ایرانی همانند نخجوان‌ها از این زمره‌اند. و گمان نمی‌رود که «مهاجرانی» از این دست به جنبش اخیر پیوسته باشند.
2- آن دسته از پناهندگان که در فاصله سال‌ها 1933 تا 1935 از طریق مرزهای خراسان یا آذربایجان وارد ایران شده و همه آنها مسلمان نبودند. رضاشاه با اعطای پناهندگی و تابعیت ایران بدان‌ها موافقت کرد ولی تأکید داشت که از حوزه مرزی به نواحی داخلی ایران منتقل گردند. به‌رغم مدت زمان طولانی که [از استقرار آنها در ایران] گذشت، به نظر می‌آید که در مقام ستون پنجم عمل کردند، زیرا بعداً از شمال سر در آوردند. تعدادی از آنها به یونیفورم دموکرات‌ها که روس‌ها در اختیارشان گذاشتند، درآمده و در تحرکات فرقه دموکرات و حزب توده در آذربایجان، استان‌های ساحلی دریای کاسپین و خراسان نقش راهبردی ایفا کردند.
3- اتباع ترک‌زبان روسیه، تقریباً همگی مسلمان. اکثراً از آذربایجان شوروی و در مواردی استثنایی نیز از جماهیر شوروی در ماوراء خزر. آنها را روس‌ها برای تقویت صفوف ارتش حکومت آذربایجان، فدایی‌ها (داوطلبان مسلح فرقه دموکرات) خدمت در پلیس مخفی و در خدمت کشوری مربوط به نهضت، وارد کرده بودند.
4- تعداد. ارائه ارقامی دقیق در این زمینه غیرممکن است ولی برآورد ذیل را می‌توان کم‌ویش مقرون به صحت دانست:

 
الف)     کسانی که در فاصله فروپاشی نهضت تا ورود قوای دولتی توسط مردم تبریز، رضائیه و خوی کشته شدند.  421
    

ب) دستگیر شده و منتظر محاکمه هستند.  500
    

  
پ) از سوی فرماندهان محلی تخمین زده می‌شود که در اختفاء هستند.  500
    
 

ت) از آستارا به قلمرو شوروی گریخته‌اند.    500
    

   
ج) از جلفا به قلمرو شوروی گریخته‌اند   500
    

 
کل   421/2
    

  
پی نوشت ها

[1] – پیشه وری،21 آذر 1323، شماره 224 ، روزنامه آژیر
[2]- برای نمونه بنگرید به: ص45 ،گزارش مورخ 5 اسفند 1324
[3] – ص 55 ، گزارش مورخ 7 اردیبهشت 1325
[4] – ص 83.
[5] – 84
[6] – برای نمونه بنگرید: 94
[7] – 82
[8] – 106
[9] – ص 137
[10] – ص 121
[11]- Catulogue raisonne [Résumé?]
[12]- Archevan
[13]- Active Participle

 

منبع مقاله:
کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، مهر 1391