امور خارجه وقت ایران، در نوامبر1992م آمادگی تهران را برای حل مناقشه اعلام کرد. واهان بایبوردیان، نخستین سفیر کبیر ارمنستان در ایران، حرکت وزارت امور خارجه ایران را «بی طرفی دوستانه» نامیده بود. نظر رسمی ایران بر آن بود که یکپارچگی آذربایجان باید محترم شمرده می شد و نیروهای ارمنستان خاک آن کشور را ترک می کردند ولی باید قبول کرد که سیاست کلی ایران بر حفظ تعادل و بی طرفی استوار بود.
جیمز بیکر، وزیر امور خارجه امریکا، در فوریه1992م، در سفری به ارمنستان با لئون تِر پطروسیان، رئیس جمهور وقت ارمنستان، ملاقات کرد و سپس برای دیدار با مطلب اف،3رئیس جمهور آذربایجان، به باکو رفت. داویت شاهنظریان، رابط فعال دولت ارمنستان، غرب و به ویژه، امریکا را در سال های نخست، نسبت به مناقشه قراباغ، بی تفاوت می دید. آنها تمایلی به مداخله مستقیم از خود نشان ندادند و گروه مینسک را مسئول میانجیگری شناختند. این نظر با دیدگاه سیاسی امروز آنها تفاوت فاحش دارد.
روسیه، بر خلاف اتحادیه اروپا و امریکا، نقشی اساسی را در حل مناقشه برای خود محفوظ داشته بود. یلتسین، رئیس جمهور روسیه، در24 فوریه 1992م، در مینسک و در قالب کشورهای تازه به استقلال رسیده، با هماهنگی با تِرپطروسیان و مطلب اف، دیدار سیاستمداران بلندپایه امور خارجه ارمنستان و آذربایجان را موجب شد. نگرانی دولت های خارجی از دستیابی آذربایجان به تسلیحات و مهمات باقی مانده شوروی در قلمرو آن کشور بود. رافی هُوانسیان، وزیر امور خارجه وقت ارمنستان، در مسکو و در حضور آندره کوزیراف، وزیر امور خارجه روسیه، حسین آقا صدیق اف، همتای آذربایجانی خود، را به قبول استقرار نیروهای کلاه آبی سازمان ملل و یا نیروهای صلح مشترک کشورهای تازه استقلال یافته ترغیب می کرد.
در25 فوریه 1992م، تِرپطروسیان، رئیس جمهور ارمنستان، بار دیگر خواستار دخالت رهبران چهارده کشور جهان برای جلوگیری از تشدید جنگ از سوی جمهوری آذربایجان و خصوصاً اقدامات بازدارنده روسیه در دستیابی آذربایجان به تسلیحات به جای مانده از روزهای حکومت شوروی در آن کشور شد. اعتقاد راسخ بر آن بود که ارمنستان هیچ گونه ادعای مرزی ندارد و حل مناقشه قراباغ فقط و فقط در بطن مذاکرات مستقیم دولت آذربایجان و کادر رهبری قراباغ ممکن است.
دخالت، میانجیگری و وساطت سازمان ها و دولت های دیگر مانع ادامه و تشدید خونریزی نشد چرا که شاید فاجعه جنگ همیشه هم زمان با مذاکرات صلح به اوج خود می رسد. رخدادهای خوجالو نیز از این قاعده مستثنا نبود.
لحظه حقیقت
روبرت کوچاریان، رئیس شورای دفاع ملی قراباغ، در پاسخ سؤال آندره کاراوول اف، مجری برنامه «لحظه حقیقت» تلویزیون روسیه، در مورد وقایع خوجالو، در 1994م اعلام کرد که تراژدی خوجالو را باید در کنار و شاید درسایه کشتار سومگائیت و باکو، اخراج نیم میلیون از اهالی 28 روستای ارمنی نشین آذربایجان از آن کشور و فاجعه ماراغا قرارداد. او بر این اعتقاد بود که دو طرف درگیری معمولاً عملیات خود را از مناطق مسکونی دور نگه می دارند ولی ارتش آذربایجان خوجالو را مرکز عملیات تهاجمی خود قرارداده بود و از چهار ایستگاه موشکی گراد مستقر در این شهر اقدام به بمباران مداوم شهر استپاناکرت می کرد.
شلیک موشک ها از مرکز مسکونی شهر خوجالو، بنابر قانون جنگ، خود شهر خوجالو را به هدف اصلی آتش دشمن تبدیل کرد و طبیعتاً منجر به قتل ساکنان بی گناه شهر شد.
سرژ سارکیسیان در جواب سؤالی با همان مضمون، که از سوی توماس دووال بریتانیایی مطرح شده بود، تصریح کرد که در ارائه آمار کشته شدگان و دفاع مسلحانه آذربایجانی ها غلو شده. حقیقت آن است که پیش از رخدادهای خوجالو آذربایجانی ها جنگ با ارمنیان را به شوخی گرفته و در این تصور بودند که ارتش دشمن هیچ گاه به مرکز ایستگاه های موشک گراد BM ـ21 و راکت اندازهای کریستال و آلازان، مستقر در یک منطقه مسکونی، حمله نخواهد کرد.
خلاف توهم آنها اثبات شد و افراد غیرنظامی از هر دو طرف به هلاکت رسیدند.
ساموئل بابایان، از فرماندهان جوان و ارشد ارتش آزادی خواه قراباغ، تعبیر دیگری از رخدادها داشت. او می گوید که بستر رودخانه گرگر به منزله دالان امن خروج ساکنان غیرنظامی از خوجالو به طرف شهر آغدام، از سوی رزمندگان ارمنی مشخص شده بود و از آن محافظت می شد.
آنچه که انتظارش نمی رفت اتفاق افتاد. ساکنان بی دفاع خوجالو، که از میان سنگرهای ما درطول دالان امن خروج به سمت شهر آغدام در حرکت بودند، از رو به رو با آتش سربازان جبهه ملی آذربایجان، که از طرف شهر آغدام به طرف ما گشوده شده بود، مواجه شدند.
واحدهای ارتش آذربایجان برخوردی سبعانه با افرادی که به سمت آغدام در حرکت بودند داشتند. چه طراحی شده و چه ناخواسته واحدهای رزمی آذربایجان باعث این تراژدی شدند.
بابایان می نویسد که شرایط برای جلوگیری از خروج شش هزار تن از ساکنان بی دفاع و کشتار دسته جمعی آنها برای ما فراهم بود ولی فرماندهی ما به عمد عملیات را برای چند روز به تعویق انداخت و دالان فرار را برای ساکنان غیر مسلح خوجالو فراهم کرد.
سلیمان عباس اف، از ساکنان خوجالو، شکایت می کرد که چند روز مانده به جنگ خوجالو، بلندگوهای ارتش ارمنیان خبر حمله نهایی برای اشغال خوجالو و اختصاص دالان فرار برای ساکنان غیر نظامی دهکده را پخش می کردند و در حالیکه بالگردهای ارتش ما بارها بر فراز خوجالو در پرواز و ناظر بر اوضاع بودند، کسی را نگران سرنوشت خود نمی دیدیم. درآن شرایط نه فقط قدمی برای نجات ما برداشته نشد، هیچ کمکی دریافت نکردیم و بدتر از همه، هنگامی که امکان خروج زنان، اطفال و افراد سالخورده از مسیر دالان فرار وجود داشت، ما را به ماندن ترغیب می کردند.
عین الله فتح الله اف، خبرنگار آذربایجانی، در بهار 2005م از خوجالو بازدید و با بازماندگان جنگ مصاحبه کرد. او پس از بازگشت به باکو مقاله ای از قول پناهندگان نفتلان با این مضمون نوشت:
« آنها [ارامنه] چند روز مانده به نبرد خوجالو با بلندگوهایشان از ساکنان غیر مسلح شهر می خواستند که شهر را از طریق دالان امن رود گرگر ترک کنند. اگر ساکنان شهر از طریق دالان امن شهر را ترک می کردند ارتش آزادی بخش ارمنیان قراباغ بر روی آنها آتش نمی گشود ولی نمی دانیم چرا برخی از سربازان جبهه نخست آذربایجان آنها را به سمت شهر نخجوانیک، که در اشغال ارتش ارمنیان بود، حرکت می دادند. تنها راه امن خروج از مهلکه از میان نیروهای ارمنی، بدون درگیری، تضمین شده بود ولی گویا سربازان جبهه ملی آذربایجان دریای خون هم وطنان را برای مرگ سیاسی رئیس جمهور مطلب اف فراهم می ساختند».
یک ماه پس از رخدادهای اسف بار خوجالو ایاز مطلب اف، رئیس جمهور آذربایجان، به سؤالات دانا مازالووا، خبرنگار اهل چک، پاسخ می دهد:
سوال:آقای مطلب اف نظر شما در مورد رخدادهای خوجالو چیست؟ شما پس از آن رخدادها استعفا دادید. بسیاری از اجساد فراریان خوجالو، در نزدیکی شهر آغدام که در اختیار ارتش آذربایجان بود دیده شده بود. از فاصله کم به زانوی آنها شلیک شده بود و گویا کسانی می خواسته اند از فرار آنها جلوگیری کنند. همکاران من در 29 فوریه از این اجساد فیلم برداری کرده اند.سه روز بعد وقتی در 2 مارس دوباره از آن اجساد فیلم برداری می کردیم لباس اجساد را کنده، بدن ها را تکه تکه کرده و حتی پوست سر آنها را نیز کنده بودند! و همه اینها در مناطق تحت اشغال نیروهای آذربایجان اتفاق افتاده بود. اینها را چگونه توجیه می کنید؟
پاسخ: همه اینها از پیش برای برکناری من از قدرت طراحی شده بود. با شناختی که از ارمنیان دارم بعید می دانم که آنها این چنین آشکارا آثار جنایت خود را در اختیار ما قرار داده باشند. اگر اعلام کنم که همه تقصیرها بر گردن مخالفان دولت من است، مرا متهم به افترا بستن خواهند کرد ولی از حقایق نمی توان گذشت. مسلم است که ارتش ارمنیان قراباغ دالان امنی را برای خروج ساکنان بی دفاع به وجود آورده بودند و دلیلی برای شلیک به سوی آنها نداشتند.
به محض محاصره خوجالو از سوی تانک های ارمنی، می بایست اقدام به خروج ساکنان بی دفاع از شهر می شد. پیش تر دستور صریح برای تخلیه این چنینی ساکنان شهر را در جنگ شوشی داده بودم و نمی فهمم چرا دستورات مشابه برای خوجالو به کار گرفته نشد.
مطلب اف در سال های بعد نیز بر تشکیل دالان امن از سوی ارمنیان برای تخلیه ساکنان خوجالو تأکید کرد. او می گوید که مرحوم توفیق کریم اف، وزیر امور داخلی، در غروب روز 25 فوریه گزارش کوتاهی از وقایع خوجالو و تیرباران صدها نفر از ساکنان در خود شهر خوجالو ارائه داد. بلافاصله تلفنی با شخصی به نام آرتور مگردیچیان، که سمت فرماندهی ارتش آزادی خواه ارمنیان قراباغ را داشت، تماس گرفتم و با عصبانیت توضیح خواستم. کلمه به کلمه پاسخ او چنین بود:
«پس از فتح خوجالو ما به احدی شلیک نکرده ایم. وقتی نیروهای ما وارد شهر شدند، اغلب ساکنان، شهر را از طریق دالان امن ترک کرده بودند. 734 نفری را که مانده بودند در ساختمان مدرسه حرفه ای شهر ساکن کردیم و به آنها غذا دادیم در حالی که نیروهای خودمان در مضیقه بودند. سپس، آنها را به استپاناکرت انتقال داده و بدون شرط تحویل نیروهای آذربایجان دادیم».
حرف او را باور نکردم و خواستم تا آرمن ایساگولوف را پای تلفن احضار کنند. ایساگولوف هم که فرمانده پلیس شهر بود وجود دالان امن را تأیید کرد.
به همین علت در مصاحبه آن روزها به وجود دالان امن برای تخلیه ساکنان بی دفاع اشاره کردم. من در حقیقت خود از وجود دالان امن خبر نداشتم و اظهارات من به آن دو مذاکره تلفنی باز می گشت. ولی بدانید که گفته المان محمداف، شهردار خوجالو، دال بر وجود دالان امن برای تخلیه شهر به روشنی در گزارش مِموریال، ناظر مرکز حمایت از حقوق بشر، تشریح شده است.
روزنامه های باکو، به جز روزنامه سحر، در 27 فوریه خبر از قتل فقط دو نفر دادند. سحر از هلاکت صدها نفرگزارش می داد.
شمیل الکپرلی، خبرنگارآذربایجانی، از لحظات حضورش در منطقه می نویسد:
« روز 22 فوریه جو شهر آغدام سنگین بود. چند بار سعی کردم که خود را به شهر خوجالو برسانم. موفق نشدم.
شیرین میرزایو و الله وردی باقراف، از فرماندهان پدافند، گفتند که تا چند روز دیگر ساکنان خوجالو را از طریق دالان امن منطقه عسکران به آغدام خواهند رساند و بهتر است که چند روز منتظر بمانم. تخلیه ساکنان خوجالو هیچوقت صورت نگرفت و تا به امروز نمی دانم که چه کسی مانع آن شد.
در شهرداری آغدام شاهد مکالمه تامرلین غارای اف، معاون دیوان عالی آذربایجان و المان محمداف، شهردار خوجالو، بودم. در حالی که قوای ارمنی با بلندگوهایشان از ساکنان خوجالو می خواستند که از طریق دالان امن شهر را ترک کنند غارای اف با اطمینان می گفت که جای هیچ گونه نگرانی نیست و ما تا دو روز آینده با هم در خوجالو چای خواهیم نوشید».
چند روز پس از رخدادهای اسف بار خوجالو، المان محمداف گفت که ما از دالان امن و امکان تخلیه ساکنان شهر خبر داشتیم.
در 25 فوریه 1992م و دو روز پیش از حمله ارتش آزادی بخش ارمنیان به خوجالو، خبر رخدادهای اسف بار خوجالو به باکو رسید. نه توفیق کریم اف، وزیر داخله و نه حسن اف، وزیر امنیت ملی، قادر به توجیه عدم تطابق اخبار با هم نبودند.
رئیس جمهور، ایاز مطلب اف، در 26 فوریه سعی کرد با تماس تلفنی با آرتور مگردیجیان، سخن گوی مجلس قراباغ و ایساگول اف، رئیس شهربانی خوجالو، پی به حقیقت ماجرا برد. از آنجا که مطلب اف می دانست که سقوط خوجالو برابر با برکناری خود وی از ریاست جمهوری خواهد بود طی پیامی از طریق وزارت داخله اعلام کرد که حمله ارمنیان به خوجالو دفع شده و شهر بار دیگر به دست نیروهای آذربایجانی افتاده است. جبهه ملی بلافاصله این اعلامیه را دروغی خوانده و خبر از رسیدن دو کامیون پر از اجساد ساکنان کشته شده خوجالو به شهر آغدام داد.
عملیات جنگی خوجالو
مطلب اف در 16 فوریه و پیش از پرواز به تهران به رحیم قاضی اف دستور داده بود که تا بازگشتش آتش بس را رعایت و از بمباران شهر استپاناکرت جلوگیری کنند ولی تنها چند ساعت پس از سفر او به ایران تیپ زرهی 366 بمباران را شروع کرد.
رحیم قاضی اف می گوید که ما حمله ارتش ارمنیان به سوی خوجالو را دفع کردیم و در 25 فوریه بار دیگر از نقشه حمله مجدد با خبر شدیم. ساز و برگ کافی برای مقابله با ارتش ارمنیان را نداشتیم و به دلیل مه گرفتگی شدید شهر و مناطق اطراف شوشی و استپاناکرت از شلیک موشک های گراد هم منصرف شده بودیم.
همان روز تلفنی رئیس جمهور را از حمله قریب الوقوع مطلع ساختم ولی او گفت که توفیق کریم اف، وزیر داخله، وی را از آرامش و تحت کنترل بودن اوضاع مطمئن ساخته است. همان موقع متوجه دامی شدم که برای مطلب اف پهن کرده بودند.
خوجالو، با داشتن تنها فرودگاه منطقه، هم برای ارمنیان و هم برای آذربایجانی ها از اهمیت نظامی زیادی برخوردار بود. در صورت محاصره منطقه این فرودگاه می توانست تنها راه ارتباط ارمنیان با دنیای خارج باشد.
باکو از 1988م ترکان مسخطی اخراج شده از ازبکستان را در خوجالو اسکان داده بود. فرودگاه از زمان پولیانیچکو تحت تسلط کامل ارتش آذربایجان قرار داشت و مسئولان آن از هر فرصتی برای باج گیری از ارمنیان نیازمند پرواز و حتی ربودن آنها استفاده می کردند. استپاناکرت و مناطق اطراف آن به طور دائم زیر آتش موشکی سکوهای پرتاب موشک گراد خوجالو قرار داشت.
آرکادی تِر تادئوسیان، طراح نقشه تصرف خوجالو، رهبری عملیات را بر عهده گرفت. نیروهای ارمنی می بایست از چهار جهت وارد شهر می شدند. دالان امن برای خروج ساکنان غیر مسلح از طریق بستر رود گرگر پیش بینی شده بود. 487 نفر ارمنی، که در حمله شرکت داشتند، نخستین بار بود که از دو خودرو زرهی و یک واحد ضد تانک استفاده می کردند.
تِر تادئوسیان در خاطراتش می نویسد که در عملیات خوجالو ما هشت نفر و نیروهای دشمن 32 نفرکشته دادند.
حمله به خوجالو از نیمه شب 25 فوریه، یعنی چند ساعت پس از آنکه خبر کشتار ساکنان شهر را به اطلاع مطلب اف رسانده بودند، آغاز شد. منابع گوناگون از باقی ماندن حدود سه هزار نفر از ساکنان شهر در روز حمله خبر می دهند.
علی اف حاجی اف، فرمانده گروهان 160 نفری محافظ فرودگاه، رهبری مقاومت را بر عهده گرفته بود. ارتباط آنها با شهرهای دیگر آذربایجان، به خصوص آغدام، به وسیله بالگرد صورت می گرفت. آخرین پرواز از این نوع در 13 فوریه صورت گرفته بود.
قاضی اف اعلام کرده بود که در 25 فوریه دوازده تانک از نوع تی.72، دوازده خودرو زرهی، ایستگاه شلیک موشک گراد، چهل زره ضد تانک و 2500 سرباز در آغدام وجود داشته. همه آنها را می شد برای دفاع از خوجالو اعزام کرد. ولی هیچ کمکی ارسال نشد.
چنگیز مصطفی اف
خوجالو مسلماً شاهد اسف بارترین رخدادهای مناقشه قراباغ بوده است. درطی هیچ یک از عملیات جنگی این تعداد از افراد بی دفاع، خصوصاً زنان و کودکان، به هلاکت نرسیده اند.شمار کشته شدگان تا به امروز نیز به درستی اعلام نشده است. روزنامه ها، خبرگزاری ها و سخن گویان دولتی تلفات ساکنان بی دفاع را از 213 تا 636 نفر برآورد کرده اند.
فیلم های مستند چنگیز مصطفی اف، فیلم بردار آذربایجانی، که در 27 فوریه و 2 مارس در اطراف شهر آغدام گرفته شده بود، در پارلمان آذربایجان به نمایش گذاشته شد. منطقه ای از اطراف شهر آغدام، که از آن فیلم برداری شده بود، تحت نظارت کامل ارتش آذربایجان، به ویژه، نیروهای جبهه ملی قرار داشت. این حقیقت در زیرنویس فیلم مصطفی اف نیز به صراحت عنوان شده است.
مصطفی اف نمی توانسته از اطراف شهر خوجالو، که در آن تاریخ تحت سلطه و حفاظت نیروهای آزادی بخش ارمنی بود، فیلم برداری کرده باشد. وی در 15 ژوئن، در نخجوانیک، که در اختیار نیروهای آذربایجانی بود، به قتل رسید.
هر یک از دو طرف مخاصمه قتل مصطفی اف را متوجه طرف دیگر کردند. شایعاتی هم وجود داشت مبنی بر اینکه مطلب اف موکداً از مصطفی اف خواسته بود تا در مورد رخدادهای خوجالو سکوت کند.
وحید مصطفی اف، که اغلب برادرش را هنگام فیلم برداری همراهی می کرد، به یاد می آورد که سربازان جبهه ملی آذربایجان، که در نخجوانیک مستقر بودند، در پی فیلم برداری کوتاه مدت چنگیز از شهر باز پس گرفته شده به او گفته بودند که اگر شهامت داری با ما بیا و از صف اول جنگ فیلم برداری کن. مصطفی اف در همان صف و در همان روز کشته شد.
توماس گولتز، خبرنگار امریکایی، می گوید:« این فیلم چند دقیقه ای سرنوشت جنگ و سیاست دولت آذربایجان را دگرگون کرد. هنگام نمایش فیلم در مجلس آذربایجان هزاران نفر در محوطه بیرون مجلس جمع شدند و تقاضای استعفای مطلب اف را فریاد زدند».
المیرا کافارووا در 5 مارس از مقام خود استعفا داد و یعقوب محمداف به جای وی به منزله سخن گوی مجلس معرفی شد.
مطلب اف، که محبوس کردن و به گروگان گرفتن نمایندگان مجلس را در ساختمان مجلس به دست مردم کودتا علیه دولت خوانده بود، در 6 مارس 1992 م مجبور به ترک مقام ریاست جمهوری شد.
او بعدها نوشت که مردم وی را متهم به شکست در جنگ قراباغ کرده بودند و او برخلاف خواست خود و برای اینکه نمی خواسته به درگیری خانگی دامن زند از سمت خود کناره گیری کرده. رئیس جمهور مستعفی فکر می کرد که دولت پس از او یا باید به مصالحه روی آورد و یا با ایجاد اتحاد در نیروهای آذربایجانی جنگی تمام عیار را آغاز کند. مطلب اف از نتیجه چنین جنگی اطمینان نداشت و جامعه را نیز طالب جنگ بیشتر نمی دانست.
محمد اف به مقام ریاست جمهوری رسید.
باز هم سیاست
وقایع خوجالو هم زمان بود با وساطت ایران برای خاتمه درگیری قراباغ. در آن روزهای تلخ فوریه، دکتر ولایتی، وزیر امور خارجه وقت ایران، ابتدا در باکو با مطلب اف و سپس در ایروان با لئون تِر پطروسیان، رؤسای جمهور دو کشور، ملاقات کرد. در نتیجه زحمات او دو طرف مخاصمه در اجلاس 16 مارس تهران با استقرار آتش بس یک هفته ای موافقت کردند. هدف ایجاد زمینه برای مذاکرات صلح بود.
محمود واعظی، دیگر دیپلمات ایرانی، در 20 مارس، پیمان امضا شده در تهران را از طریق آغدام به استپاناکرت رساند. آتش بس از ظهر همان روز آغاز شد و در مدتی بیش از یک هفته مراعات شد.
پطرس غالی، دبیر کل سازمان ملل، طی نامه ای خطاب به دکتر ولایتی، وزیر امور خارجه ایران، در 19 مارس، از آمادگی خود برای همراهی در حل مناقشه قراباغ خبر داده بود.
وزرای امور خارجه 48 کشور عضو اتحادیه اروپا، در 24 مارس، در هلسینکی، در جلسه ای به استماع گزارش یانوش کوبیش، فرستاده اتحادیه اروپا، که به همراهی سایروس ونس ـ وزیر امور خارجه پیشین امریکا ـ به منطقه سفر کرده بودند، پرداختند. در آن جلسه مقرر شد که کنفرانسی در مینسک تشکیل شود و از جانب اروپا و امریکا به حل مناقشه قراباغ پردازد.
اعضای گروه مینسک عبارت بودند از: ارمنستان، آذربایجان، بلاروس، جمهوری های چک و اسلواکی، فرانسه، آلمان، ایتالیا، روسیه، سوئد، ترکیه و امریکا. نمایندگان “ذی ربط” دیگر قراباغ هم به کنفرانس دعوت شده بودند. تصور بر دعوت از شورای امنیت حاکم بر قراباغ، منتخب 28 دسامبر 1991م، بود ولی بعد مشخص شد که منظور از نمایندگان “ذی ربط”، نماینده اقلیت آذربایجانی قراباغ بوده است.
آتش بس یک هفته ای، که با تفهیم وساطت ایران با بازدید واعظی، نماینده ایران، از منطقه از 21 مارس بر قرار شده بود، در پایان مارس از سوی آذربایجان شکسته و واعظی بار دیگر عازم منطقه شد.
هم زمان با حضور او در استپاناکرت بیش از ده ها نفر از ساکنان شهر در زیر آتش ارتش آذربایجان جان خود را از دست دادند و زخمی شدند. 4500 بمب، ازجمله سه هزار موشک گراد، در طول فقط چند ماه بیش از 80 در صد شهر استپاناکرت را ویران کرده بود. تعداد تلفات 111 نفر و زخمی ها 332 نفر از بین ساکنان شهر گزارش شد. نیروهای ارمنی در پاسخ شهر آغدام و مناطق مجاور را هدف قرار دادند. ده ها نفر نیز در آن مناطق به هلاکت رسیدند.
نمایندگان سازمان های بین المللی هر دو طرف مخاصمه را به اعمال خشونت، شکنجه اسرا و نقض منشور ژنو متهم کردند.
جان مارسکا، سیاست مدار امریکایی، می گوید که با وجود تشکیل گروه مینسک هیچ گونه اهرم باز دارنده و سازش گری برای حل مناقشه تعریف نشده بود. او شخصاً و به نیابت از دولت امریکا از رافائللو، سیاست مدار ایتالیایی، که در آن زمان به ریاست گروه مینسک انتخاب شده بود، خواست تا با شروع دور جدیدی از مذاکرات صلح سعی در تعریف چارچوب امکانات و برنامه گروه برای خاتمه مخاصمه داشته باشد.
در زمان کوتاهی پس از تصرف لاچین و شوشی سیاست مداران ارشد کشورهای عضو اتحادیه اروپا، در 18و 19 مه 1992م، در هلسینکی، گرد هم آمدند. هدف برگزاری کنفرانس گروه مینسک در 23 ژوئن بود که با پیش شرط باکو به بن بست کشیده شد.
باکو خروج نیروهای ارمنی را از لاچین و شوشی شرط تشکیل اجلاس قرار داد. تنها ترکیه به حمایت از پیش شرط آذربایجان برخاست. امریکا برای خروج از بن بست تشکیل جلسه ای اضطراری را برای بررسی اوضاع پیشنهاد کرد. نخستین جلسه اضطراری در فاصله زمانی 1 ـ 5 ژوئن، در ایتالیا، در محل ویلا ماداما، تشکیل و متعاقباً چهار جلسه مشابه نیز برگزار شد. تمرکز اصلی بر امکان حضور نمایندگان قراباغ در اجلاس گروه مینسک بود.
نمایندگان امریکا و ترکیه به همراه ایتالیا در جلسات ویلا ماداما شرکت کردند و در واقع، در غیاب یک اجلاس بین المللی، چارچوب عملیات گروه مینسک بدون حضور کشورهای اتحادیه اروپا تدوین شد.
لئون تِر پطروسیان، رئیس جمهور و رافی هُوانسیان، وزیر امور خارجه ارمنستان، در 21 مارس 1992م، مذاکراتی تلفنی با جرج بوش، رئیس جمهور امریکا و جیمز بیکر، وزیر امور خارجه، انجام دادند. امریکا پس از مذاکره با ترکیه بر این عقیده بود که نشست هماهنگ سه طرف ذی نفع ـ یعنی آذربایجان، قراباغ و ارمنستان ـ باید در چارچوب گروه مینسک برگزار شود. تِر پطروسیان همان روز از تأیید تلفنی این نظر از سوی حکمت چتین، وزیر امور خارجه ترکیه، خبر داد.
آرمن آیوازیان، معاون وقت نخستین رئیس جمهور ارمنستان و نماینده ارمنیان در گروه مینسک، اعتراف می کند که نه طرف ارمنستانی و نه نماینده آذربایجانی در آن اوایل به اوضاع اشراف نداشتند و این سردرگمی باعث انحراف مسیر مذاکرات و اعمال نفوذ بی مسمای نمایندگان کشورهای دیگر می شد. اثرات تصمیم های اشتباه را می توان در مدارک نخستین جلسات گروه مینسک پی گرفت.
رافی هُوانسیان، وزیر امور خارجه ارمنستان، در 3 آوریل 1993م، موافقت نامه ای دال بر بسط روابط سیاسی با آندره کوزیراف، وزیر امور خارجه روسیه، به امضا رساند. کوزیراف یک هفته بعد و متعاقباً در 10 آوریل از منطقه استپاناکرت و ایروان دیدن کرد.
ماراغا
اگر حوادث خوجالو در زمان حضور دکتر ولایتی در منطقه روی داد، حوادث انتقام جویانه ماراغا در زمان بازدید کوزیراف، وزیر امور خارجه روسیه، از منطقه به وقوع پیوست. گردانِ زرهی شاهین تقی اف طی روزهای مذاکره با نمایندگان سیاسی روسیه سرگرم انتقام گیری در ده ارمنی نشین ماراغا، در خاک آذربایجان، بود. مرز بین قراباغ و آذربایجان و خط آتش بس، از 10 آوریل 1992م،از وسط ماراغا در استان مارتاکرت عبور می کند. در آن روز کودکان، زنان و افراد سالخورده بسیاری به دست نیروهای جبهه ملی آذربایجان قتل عام شدند.
از چهار هزار نفر ساکنان ماراغا، که در واپسین روزهای جنگ بارها به اشغال ارتش آذربایجان درآمد، فقط چند صد نفری در ماراغای نو سکونت گزیدند. اغلب ساکنان این شهر به شهرهای روسیه کوچ کرده اند و در انتظار آزادسازی ماراغا هستند تا به سر خانه و کاشانه خود بازگردند.
ماراغای نو را بازماندگان کشتار سبعانه ماراغا در خرابه های دهکده دیگری بنا کردند. سینه هریک از ساکنان انگشت شمار ماراغای نو پر از تصاویر تلخ روزهای کشتار، فرار و بی خانمانی است.
حمله به دهکده ارمنی نشین ماراغای آذربایجان، در شمال قراباغ، در سحرگاه 10 آوریل 1991م، از ده میر بشیر (تارتار کنونی) شروع شد.
باران راکت ها در ساعت 7 صبح بر سر خانه ها و اهالی در خواب باریدن گرفت، سپس تانک ها وارد شدند و به دنبال آنها پیاده نظام ارتش آذربایجان هجوم را آغاز کرد. کامیون های خالی غیر نظامی، که برای حمل اموال غارت شده پس از تخلیه خانه ها آمده بودند، در پشت نیروهای مسلح به انتظار ایستاده بودند. تا ظهر همان روز چیزی از ماراغا به جای نماند.
حمله دو هفته بعد نیروهای آذربایجان اندک اهالی بازگشته به خانه هایشان را نیز برای همیشه از موطن بیرون راند.
در پی تهاجم نیروهای زرهی آذربایجان به ماراغا، 170 خانه با خاک یکسان و شصت نفر کشته و تکه تکه شدند. صدها زن و بچه را به گروگان بردند و 32 نفر ناپدید شدند.
از سرنوشت ده ها نفری که به گروگان گرفته شده اند تا به امروز هیچ خبری در دست نیست.
بارونس کارولین کوکس عصر همان روز به همراه هیئتی از دهکده ماراغا بازدید کرد.خانم کوکس، در پی مشاهده عینی وقایع ماراغا، آنچه را که اتفاق افتاده بود عمل ضد انسانی محض دولت آذربایجان نامید و از دولت های قراباغ و ارمنستان خواست که شکایت از جرائم مشهود را به دادگاه های بین المللی رسانند.
بارونس می گوید که آتش و دود خانه ها را فرا گرفته بود و از هر سو صدای گریه به گوش می رسید. شهر ماتم زده پر شده بود از اجساد کشته شدگان. سر اغلب اجساد را با اره و شمشیر بریده بودند… .
تقاضای اجازه عکس برداری از اجساد سر بریده، از عزیزان عزادار و بهت زده درد آور و غیر ممکن می نمود. تکه های بدن اجساد را جمع می کردند و به خاک می سپردند. بارونس از کسی که گوش بریده دوستش را یافته بود واز سرنیزه ها و شمشیرهای خون آلود هم عکس گرفت. با زن سالخورده ای صحبت کرد که چهار پسرش را همان صبح تیرباران کرده بودند. او دختر و دامادش را نیز گم کرده بود. پیرزن ساعت ها جست و جو کرده و فقط کلاه خون آلود دامادش را در چاله ای پیدا کرده بود. او حالا از نوه های یتیمش نگهداری می کند که طعم شیر را هم فراموش کرده اند. آخر آذربایجانی ها همه گاوها را نیز با خود برده بودند. «بانیان جهنم ماراغا انسان نبوده اند» .
این نظر بارونس کارولین کوکس در گزارش جامع گروهی از طرف داران حقوق بشر، در 1997م، بود که به کارگروه حمایت از حقوق بشرسازمان ملل تقدیم شد.
گاریک استپانیان 25 ساله حالا با همسر و دو فرزند خردسالش در ماراغای نو زندگی می کند. پدرش هنگامی که او فقط دوازده سال داشت در جنگ های مارتاکرت (منطقه ماراغا) زخمی شد و در بیمارستانی در ایروان درگذشت. گاریک و بازماندگان خانواده اش نتوانستند جسد پدر را از میان آتش عبور دهند و در خانه پدری، که در اشغال آذربایجان بود، به خاک بسپارند.
گاریک همراه با زویا سرکیسیان هفتاد ساله، المیرا ساهاکیان 57 ساله، رزا آوانسیان 82 ساله و اندک ساکنان دیگر ماراغای نو در روز 10 آوریل هر سال در پای مجسمه یادبود کشته شدگان گرد هم می آیند. سفره عزایی پهن می کنند و برای شادی روح از دست رفتگان دست به دعا بر می دارند.
هاکوپیان، تاتول. سبز و سیاه، روزشمار قراباغ. (ISDN 978-9939-53-171-1)، ایروان:
هِقیناکایین، 2008.
یادداشت مترجم
مقاله گزارش گونه تاتول هاکوپیان بازگوی صادق و کامل لحظات و وقایع جنگ خوجالو است. برداشت واقعی از واقعیات خوجالو را می توان از مجموعه تفسیرها و پی آمدهای سیاسی روز به دست آورد.
بلندگوهای تبلیغاتی آذربایجان جنگ آزادسازی خوجالو را “کشتار خوجالو” نامیدند و از اهرم رسانه ها برای محکومیت ارمنیان استفاده کامل کردند.
عکس های جگرخراش از کشته شدگان برخوردهای کوزوو، اجساد زلزله مهیب ترکیه در 1983م، کشته شدگان گروه حماس در درگیری های فلسطین، اجساد تکه تکه شده برخوردهای خونین فرقه علوی در ترکیه و حتی تل اسکلت های قتل عام برمه را به “جنایت” ارتش آزادی بخش ارمنیان قراباغ منصوب کردند.
روزشمار هاکوپیان آشکارا هدف آذربایجان را در انحراف افکار عمومی از نژادکشی ارمنیان در باکو، سومگائیت وماراغا توسط ارتش آذربایجان نشان می دهد.
جدا از ماهییت زشت جنگ و تلفات تلخ غیر قابل احتراز افراد بی دفاع طی آن، سیاست مداران احزاب مخالف آذربایجان می توانند از کشتار سبعانه مردم خود به دست مزدوران خودی برای رسیدن به اهداف سیاسی و قدرت، چون برکناری رئیس جمهور و دولت وقت خود شرمگین باشند.
تحریک افکار عمومی آذربایجان و اصرار در ایجاد نفرت و نژادپرستی نمی تواند حقایق گزارش شده از سوی خبرنگاران آزاد آذربایجانی و ناظران بین المللی را پنهان نماید. بخشی از این حقایق را می توان از زبان دانا مازالووا، خبر نگار اهل چک، در سایت
./www.golosarmenii.am/ru/19985/world/2203 و گزارش های عین الله فتح الله اف، خبرنگار زندانی آذربایجانی، در مقاله «روزشمار قراباغ»، که در روزنامه آذربایجان حقیقی، مورخ آوریل 2005م، چاپ شده است، پی گرفت.
عین الله فتح الله اف، خبرنگار دگراندیش آذربایجانی
«جنگجویان آذربایجانی مسئول کشتار 1992م خوجالو بودند نه ارمنیان»
به گفته دیسی سیندلر، خبرنگار رادیو آزادی، فتح الله اف همیشه پایبند اظهارات 2005م خود بوده است، نظری که خود دولت آذربایجان نیز به آن اعتقاد داشته ولی سال ها از خلاف آن دستاویزی برای کوبیدن طرف مخاصمه و سیاست مداران مخالف داخلی به وجود آورده است. فتح الله اف، سردبیر دو روزنامه آذری زبان گوندلیک آذربایجان و روسی زبان رییلنی آذربایجان، در 2007م به دلیل اظهارات خود در مورد مناقشه قراباغ به مدت چهار سال زندانی شد. او، که در خیابان وحشیانه مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود، شاهد قتل همکارش، المار حسین اف و ربوده شدن پدرش نیز بوده است.
فتح الله اف را پس از محاکمه به دو سال زندان محکوم کرده بودند. دو سال دیگر نیز، به دلیل “پیدا شدن” مواد مخدر نزد او در زندان، به محکومیتش افزوده شد. او پانزده روز را هم در سرمای زمستان در سلول انفرادی سیمانی شکنجه گاه متعلق به حکومت شوروی به سر برد.
عین الله فتح الله اف می گوید که ایاز مطلب اف، رئیس جمهور برکنار شده، هنوز تحت محاکمه کیفری است. او ظاهراً متهم به کم کاری در حمایت از مردم خود است. فرمانده نیروهای کشور در زمان مطلب اف، فهمین حاجی اف، نیز از یازده سال پیش به دلیل رخدادهای خوجالو در زندان به سر می برد.
تلویزیون دولتی هر ساله صحنه ای از تظاهرات گروه کوچکی از مردم را که پلاکارد تصویر آن دسته از آذربایجانی هایی را که به اعتقاد دولت در کشتار خوجالو شرکت داشته اند نشان می دهد. به عقیده فتح الله اف دولت با این کار هم سعی در تخریب شخصیت مخالفان، که در روزهای وقایع خوجالو قدرت را در دست داشته اند، دارد و هم ارائه رونوشتی تقلبی از دموکراسی و هم تشدید محکومیت آزاداندیشانی چون من.
فتح الله اف، نام آشناترین روزنامه نگار در عرصه بین المللی و جامعه روزنامه نگاران بدون مرز، زندگی خود را مرهون دخالت های سازمان های بین المللی حمایت از روزنامه نگاران و خبرنگاران و دادگاه های اتحادیه اروپا می داند. او معتقد است که مقامات زندان مشکل می توانستند در جلو چشم آن سازمان ها به زندگی اش خاتمه دهند. او، به همراه همسرش نگار، اصرار بر اقامت در آذربایجان و ادامه مبارزه دارد.
عین الله فتح الله اف در حال حاضر فعالیت خبررسانی خود را در بلاگ نویسی خلاصه کرده است، با امید اینکه روزی در شرایطی مساعد و سالم به خبرنگاری و بیان حقایق بپردازد.
ترجمه رافی آراکلیانس