اظهارات تحریک آمیز صادق زیباکلام در خصوص مسائل قومی کشور هم چنان ادامه دارد. به گزارش وب سایت خبری- تحلیلی «آذریها» زیباکلام در یکی از تازه ترین سخنرانی های خود در یک محفل های دانشجویی به ترکیب جمعیتی استان آذربایجان غربی اشاره کرده و اظهارات نسنجیده و مانند همیشه غیر علمی در این خصوص بیان داشته است. وی در بخشی از این سخنرانی که فیلم آن منتشر شده است می گوید:
« یکی از کارهایی که رضاشاه کرد تغییر نام کردستان به استان اذربایجان غربی بود. آذربایجان غربی منطقه ای کردنشین است اما اسم آن در سایه سیاست های رضاشاه ، آذربایجان شده است. مهاباد قلب ناسیونالیسم کردی بود در طول تاریخ بشریت. رضاشاه مهاباد را آذربایجان غربی کرد. [ با پوزخند] آذربایجان. یک تقسیم بندی احمقانه اینجوری. شهرهای اذربایجان غربی عمدتا کرد هستند. اسمش آذربایجان غربی است و کرد هستند».
به نظر می رسد این اظهار نظر زیباکلام مانند سایر اظهارات نابخردانه وی در خصوص مسائل قومی مملو از اشتباه تاریخی و جهل به موضوعات قومی است. در این خصوص پاره ای از توضیحات ضروری است:
1- اولین تقسیمات کشوری دوران مشروطه در سال 1285 خورشیدی تصویب شد. در این قانون کشور به چهار ایالت و 12 ولایت تقسیم می شود. چهار ایالت عبارت بودند از : ایالت خراسان و سیستان، ایالت کرمان و بلوچستان، ایالت فارس و بنادر، ایالت آذربایجان. بقیه مناطق کشور در قالب «ولایت» تقسیم بندی شده بودند. در این تقسیم بندی مناطق شمالغرب کشور به کلی «ایالت آذربایجان» است و در نواحی جنوبی آن ولایت زنجان و «ولایت کردستان» و ولایت همدان دیده می شود.
بر اساس این تقسیم بندی که پیش از دوران رضاشاه بود،در سراسر مناطق شمالغرب ایران اسمی از کردستان نیست. و این از آن جهت است که اطلاق آذربایجان به شمالغرب ایران تا رود ارس اطلاقی تاریخی است و در تمام نقشه های کشور تاریخی دیده می شود. اگر آقای زیباکلام سند معارض در اختیار دارند، منتشر کنند.
2- دومین قانون تقسیمات کشوری در زمان رضاشاه به سال 1316 به تصویب رسید. در این قانون کشور به ده استان و 49 شهرستان تقسیم می شود. شایان توجه است که در این قانون که در دوره مورد نظر زیباکلام به تصویب رسیده است، نام گذاریِ ده استان یاد شده، بر اساس اعداد است. یعنی در دوره رضاشاه اصولا استان ها اسمی جز عدد نداشتند و به طریق اولی عبارت« رضاشاه اسم کردستان را به آذربایجان غربی تغییر داد» اشتباه است.
لازم به توجه است که در این دوره استان سوم شامل : تبریز و اردبیل بود و استان چهارم شامل: خوی، رضائیه، مهاباد، مراغه و بیجار.
3- در سال 1339 یک بار دیگر تقسیمات کشوری دستخوش تحول شد. بر اساس ماده سیزدهم قانون وظایف و اختیارات استانداران همین سال، دولت می بایست نام استانها را از شماره گذاری سال 1316 با توجه به سوابق تاریخی آنها تغییر میداد.
در این دوره نام استان سوم به آذربایجان شرقی و استان چهارم به آذربایجان غربی تغییر کرد. یعنی نزدیک به بیست سال پس از استعفای رضاشاه از سلطنت. انتظار میرود یک استاد دانشگاه قادر به تفکیک بین دوره پهلوی اول 1304 تا 1320 و پهلوی دوم و اوضاع و شرایط هر دوره باشد.
مشکل اقای زیباکلام و همردههای وی این است که در ذهن خود یک تئوری را میپردازند و به جای انطباق تئوری با تاریخ و حقایق سعی میکنند تاریخ را قلب و لغو جلوه دهند تا بتوانند آن را با ذهنیات نادرست تطبیق دهند.
4-ناحیه آذربایجان ، ناحیه ای است که از نظر مفهومی فاقد معنای قومی است و تنها یک نام جغرافیایی است. هر نوع استنباط یا کوشش برای تلقی قومی از آذربایجان با تضاد، تناقض و شکست و یا؛ نتایج فاجعه بار روبرو خواهد شد.
درست است که نواحی غربی استان آذربایجان غربی عمدتا کردنشین هستند و بوده اند، اما این به معنای تقلبی بودن اطلاق آذربایجان بر آن نواحی نیست. زیرا کردهای کرمانجی در خراسان نیز به مدت چند قرن حضور دارند اما نام تاریخی آن ناحیه خراسان است. اینجا است که می گوییم تلقی قومی از نامی که ماهیت جغرافیایی دارد پیشاپیش شکست خورده است.
دقیقا از همین رو است هم میهنان و همنژادان کُرد ما سالهای سال است که در ناحیه غربی آذربایجان غربی در کنار سایر هم میهنان خود از جمله ارامنه، آشوریها و آذریها زندگی میکنند و اگر افرادی مانند زیباکلام و معدودی از پانترکیست ها و مدیرانی که قصد بهره برداری از ظرفیت آنها برای تنگ کردن دایره رقابت قدرت را دارند، اجازه دهند، سالهای بیشتری در آرامش و صلح خواهند زیست.
5- هم میهنان کرد زبان ما جزو اصیل ترین ایرانیها هستند و در کنار آذریها در صلح و صفا زندگی کرده و در آذربایجان غربی نیز حق همه گونه مشارکت در امور سیاسی و اداری استان و کشور را دارند. متاسفانه روندهای سیاسی ایجاد شده در استان آذربایجان غربی دلالت بر حذف کردها در مدیریت استانی داشته و در نتیجه دسیسه هایی که سایت آذریها در یک سال گذشته بارها بدان هشدار داده بود باعث شد که پروژه حذف کردها از تنها مدخل مشارکت سیاسی یعنی مجلس شورای اسلامی نیز کلید خورده و به اتمام برسد. اقای زیباکلام بهتر است به جای این مسائل تحریک آمیز در خصوص لزوم مشارکت سیاسی اظهار نظر نماید و به مسائل تاریخی وارد نشود که به تجربه ثابت شده است هیچ سررشته ای در آن ندارد.
6- زیباکلام در خصوص مسائل قومی «هیچ نمی داند». چه زمانی که در خصوص آذربایجان صحبت میکند چه زمانی که در خصوص کردستان یا خوزستان… بهترین مشخص این دعوی نیز همین اظهارات اخیر است که نه از مبنای تاریخی برخوردار است نه از مبنای سیاسی و نه از منظر مصلحت عمومی صحیح به نظر می رسد. برای کسی مانند زیباکلام « حرافی» و شهرت یا در «بورس بودن» مهم تر از امنیت و آرامش روانی مردم استانها است در نتیجه حاضر نیست هیچ مسئولیتی در قبال اظهاراتش بپذیرد و یا سعی کند به شکلی مسئولانه صحبت کند.
هدف از این نقد از انکار حضور پرشمار کردزبانها در استان بلکه توجه دادن به خباثت افرادی ضد ایرانی مانند زیباکلام است که به طور مشخص اولین و مهم ترین اولویت شان اقدام بر علیه مصالح عالیه کشور و منافع ملی است. کسانی یک روز اقدام تحریک و استحمار آذریها می کنند و یک روز دیگر اقدام به تحریک کردها دارند. هدف پروژه این افراد تضعیف کشور و ایرانیت از طریق منازعات و دعواهای ساختگی است.