زبان کنونی آذربایجان از لحاظ فونتیک
زبان امروزین منطقه آذربایجان از لحاظ فونتیک ممزوجی از طرز تلفّظ آذری قدیم و ترکی و فارسی میباشد و هر سه زبان در طرز تلفظ زبان کنونی تأثیر «فونتیک» داشتهاند. تأثیر «فونتیک» زبان فارسی اختصاص به زبان مردم آذربایجان ندارد و زبان فارسی دری که زبان ادبی و کتابتی سرتاسر ایران (و از جمله آذربایجان چه در ادوار قدیم و چه در دوره رواج زبان فعلی) بهشمار میرود، چه از لحاظ طرز تلفّظ و چه از لحاظ مواد در کلّیه لهجههایی که زبانزد مردم نقاط مختلف ایران است، کمابیش تأثیر داشته و این تأثیر در زبان طبقه فاضل و با سواد آذربایجان که با زبان فارسی سر و کار مداوم دارند، بیشتر محسوس است.
از لحاظ صرف و نحو یا استخوانبندی زبان
علّت اینکه زبان کنونی آذربایجان را، با وجود غلبه مواد ایرانی بر مواد ترکی در آن زبان، زبان ترکی مینامند، مربوط به همین قسمت یعنی داشتن صرف و نحو و استخوانبندی زبان ترکی است.
از لحاظ موادّ تشکیلدهنده لفظی و معنوی زبان
از این لحاظ غلبه با مواد ایرانی(اعم از آذری و فارسی) است. برای مواد لفظی ایرانی که در زبان کنونی آذربایجان وجود دارد، باید به منابع و مآخذ مربوط به زبان آذربایجان، رجوعکرد.
از بین عناصر و مواد تشکیلدهنده هر زبان مواد و عناصر معنوی آن دارای اهمیّت خاصّی است. هر قومی طرز تعبیر، تشبیه و تمثیل خاصّی دارد و همین طرز خاصّ تعبیر و تشبیه و تمثیل است که از آن به «روح زبان» تعبیر میکنیم. روح زبان را بهطورکلّی میتوان طرز «تعبیر و تشبیه و تمثیل» یا در تشبیهات و استعارات عام (منظور تشبیهات و استعاراتی است که جنبه ادبی و ابداعی نداشته، زبانزد عموم اهل زبان است)، تعبیرات، اصطلاحات و امثال خلاصه کرد.
علّت اینکه فراگرفتن قواعد صرفی و نحوی و لغات و مواد ظاهر یک زبان برای تکلّم فصیح و صحیح به آن زبان کافی نمیباشد، همین موضوع(ناآشنایی متکلّم به روح زبان) است و اگر کسی به روح یک زبان یعنی طرز تعبیر، تشبیه و تمثیل آن زبان آشنا نباشد، تکلّم او به آن زبان خالی از تصنّع نخواهد بود و گفتار او لطافت و رنگ طبیعی نخواهد داشت.
مردم ایران که در نقاط مختلف این سرزمین پهناور زندگی میکنند و به لهجههای گوناگون زبان ایرانی سخن میگویند، با صرفنظر از طرز خاصّ تلفّظ و مصطلحات و تعبیرات مختص به خود دارای طرز تعبیر واحدی هستند و این وحدت طرز تعبیر معلول سه علت است:
نخست اینکه لهجههای مختلف ایرانی از آبشخور واحدی سیراب شدهاند و طبعاً طرز تعبیر مشترک ایرانی کمابیش در همه آنها جاری میباشد.
دوم به سبب تأثیر و ورود تعبیرات و اصطلاحات لهجههای مختلف در یکدیگر است.
سوم از لحاظ تأثیر دامنهدار زبان دری(فارسی) در لهجههای گوناگون ایرانی میباشد، و همین تأثیر روزافزون است که روز به روز از تعدّد و امتیاز لهجهها میکاهد و لهجههای مردم ایران را به هم نزدیک میکند.
پس زبان مردم نقاط مختلف ایران با وجود اختلافاتی که لازمه طبیعی لهجههای گوناگون است، دارای زمینه و رنگ واحد ایرانی میباشد و همین زمینه و رنگ ایرانی است که به وضوح در زبان کنونی آذربایجان نیز جلوهگر است و روشنتر از هر دلیلی ریشه و بن و اصل ایرانی زبان آذربایجان را نمایان میسازد.
طرز تعبیر مشترک آذربایجانی و فارسی یا تعبیرات و اصطلاحات و امثال مشترک فارسی و آذربایجانی آیینهای است که از پیوستگی و وحدت زمینه زبان مردم آذربایجان با زبان دیگر نقاط ایران حکایت میکند و نماینده این حقیقت است که مردم آذربایجان همانگونه میاندیشند و تعبیر میکنند و مثل میآورند که مردم دیگر نقاط ایران.
به عبارت روشنتر مردم آذربایجان نیز مثل مردم تهران و شیراز و خراسان گاهگاهی «سری به خانه هم میزنند» و از «پیچیدگی کردن» خوششان نمیآید و «دست باز» را کنایه از جود میگیرند و «سوگند» را «میدهند» و «میخورند» و اگر کینهای در دل داشته باشند سرانجام «زهر خود را میریزند» و هرگاه سر گِله داشته باشند «سر گلایه را باز میکنند» و کسی را که گرسنه طبع است و آز پایانناپذیر دارد، با وصف «گرسنه چشم» توصیف میکنند و بین «غوره فشاری و آب غوره گرفتن» و «گریستن» رابطه تشبیهی قایلند و شعبدهبازی را «چشمبندی» میخوانند و کسی را که بدون داشتن استعداد فطری درصدد تقلید از بالاتر و بهتر از خود است و در نتیجه روش خود را نیز فراموش میکند به «کلاغی که میخواهد روش کبک را یاد بگیرد و در نتیجه روش خود را فراموش میکند» تشبیه میکنند و اگر فارسی زبانان «از گل بالاتر نمیگویند» آنان نیز «از گل سنگینتر نمیگویند» و اگر آزمندان و بخیلان فارسی زبان «از آب کره میگیرند» آنان نیز «از آب سیاه سرشیر میگیرند» و «اشتهای ایشان نیز کور میشود» و از مردم «دو رو» بیزارند و همچون مردم سرتاسر ایران «عرقچین» به سر میگذارند و با «عرقچین» عرق خود را خشک میکنند آنان نیز «عرق را میچینند».
همچنین تصورات و تعبیرات خرافی ایشان (یعنی مردم آذربایجان) نیز با مردم سرزمینهای دیگر ایران یکی است و از صدا کردن آب، آمدن مهمان را استنباط میکنند و آب را دلیل روشنایی و شادمانی میدانند و از چشم زدن میترسند و از شورچشمی و تنگ چشمی متنفّرند و اگر کف دستشان بخارد، به فکر پول میافتند و بالاخره مثل مردم سرتاسر ایران آرزومندند که دشمنان ایران «آرزویشان را به گور ببرند(مرتضوی، 1360: 63-60).
این گفتار، بخشی از کتاب دکتر حسین نوین استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه محقق اردبیلی با عنوان «تاریخ و زبان آذری در آذربایجان» می باشد.