درآمد
بررسی مسائل و چالش های مربوط به هویت ملی نیازمند توجه به دو دسته عوامل درونی و بیرونی است. از یکسو، تحلیل و بررسی جریان ها و گروه های تجزیه طلب و واگرا مهم است و از سوی دیگر، تحرکات، طرح و تلاش های عوامل خارجی شایان توجه است. آنچه در رابطه با ایران اهمیت بیشتری دارد؛ عوامل و نیروهای تأثیرگذار بیرونی است. تحرکات بیرونی جهت متأثر ساختن وحدت ملی ایران در مقایسه با عوامل درونی خطرناک تر هستند. یکپارچگی فرهنگی ایران مورد توجه ایرانیان است و نگرش های تجزیه طلبانه در مناطق مختلف ایران بر خلاف بسیاری از کشورهای منطقه چشمگیر و برجسته نیستند. با این حال، نگاهی به تحولات تاریخ ایران معاصر گواه آن است که همواره قدرتها و عوامل بیرونی در صدد آن بودهاند تا با دستاویز قرار دادن برخی مناقشات قومی و با استفادۀ ابزاری از برخی نخبگان، تکاپوهایی با اهداف متعدد در برخی از مناطق ایران انجام دهند. یکی از مناطق مهم ایران که همواره در بسیاری از تحولات و رویدادهای مختلف تاریخی، سیاسی و فرهنگی پیشگام و اثرگذار بوده است، آذربایجان ایران است.
از این قرار بسیاری از طرح و برنامه های عوامل بیرونی معطوف به این منطقه از ایران است. از یکسو گمان اثرگذاری «پان تُرکیسم» و از سوی دیگر ظرفیتهای باکو جهت راهاندازی مجادلات هویتی باعث شده تا بسیاری از عوامل خارجی مترصد آن شوند تا در صورتی که نتوانند به صورت مستقیم اثرگذاری داشته باشند؛ با همنوایی با باکو و برخی دول عربی سعی کنند تا بلکه با کانون قرار دادن مجادلات هویتی در مناطق آذریتبار ایران بر تمامیت ارضی و نظام سیاسی ایران فشار وارد کنند. پژوهش حاضر با تمرکز بر عوامل و بازیگران خارجی و با استناد به برخی از اسناد و گزارشات ویکی لیکس سعی دارد تا تکاپوهای بیرونی جهت مسئله ساز کردن موضوعات هویتی در مناطق آذری ایران را بررسی کند.
تأثیر عوامل خارجی
استفادۀ ابزاری دولت ها و بازیگران مختلف از کارت قومگرایان و تجزیهطلبان و تلاش برای فشار بر تمامیت ارضی و هویت ملی ایران موضوع تکراری تاریخ معاصر است. اقدامات اتحاد جماهیر شوروی و غائلۀ «جعفر پیشه وری» تا حمای تهای صدام از برخی گروههای کُردی و همچنین در طول دهههای گذشته تلاشهای بازیگرانی همچون اسرائیل و عربستان سعودی جهت دستاویز قرار دادن آهنگ جدایی طلبی و نواختنِ ساز استقلال طلبی و هویت قومی و پیشاهنگ ساختن ایدئولوژی موهوم «پان» قومی در برخی از مناطق ایران، نشان از آن دارد که یکپارچگی فرهنگی ایران مورد پسند برخی بازیگران و نیروهای اثرگذار منطقه ای نیست. گرایشاتِ تجزیه طلبانه و قوم گرایانه ای که نطفۀ آن توسط دولتهای خارجی و نخبگان قومگرا شکل گرفت و تاکنون با فراز و نشیبهایی اُمید آن را دارند تا به اهداف خویش نائل شوند.
تحرکاتی که کوس آن با مدیریت اتحاد جماهیر شوروی نواخته شد و «جعفر پیشه وری» و «قاضی محمد» رقاصان اصلی این هیاهوی واهی بودند. این روند در طول دهه های بعد چندان دوام نیافت ولی همواره برخی شخصی تها و جریان ها یا بر اساس آنچه گمان میکردند درست است اما در واقع، وارونهسازی تاریخ و فرهنگ بود، یا به واسطۀ نیروهای بیرونی و عوامل خارجی، به دنبال طراحی تحرکاتی بودهاند تا برای آرمان موهوم خود و سرخوشی حامیان خود، هویتی جعل و شناسنامه ای ترتیب دهند. از این قرار، تحرکات جدایی طلبانه یا قوم گرایانه، با تلاش برای نضج مغلطۀ بیمعنای «پانیسم قومی» یا حداقل تلاش برای زمینهسازی تحرکاتی از این دست، در طول ادوار مختلف مد نظر جریانهای قوم گرا و حامیان بیرونی بوده است. در طول چند دهۀ گذشته بر اثر رقابت های سیاسی میان نظام سیاسی ایران و برخی بازیگران و قدرتهای جهانی، حمایت از گروه های قومگرا و جریان های واگرا در دستور کار برخی از قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای جهت فشار بر نظام سیاسی ایران قرار داشته است. از یکسو برخی از دولت ها سعی داشته اند تا به شکل مستقیم از این جریانهای گریز از مرکز حمایت کنند و از سوی دیگر در تکاپو بودهاند تا با توسل به برخی دولت های همسایۀ ایران همچون جمهوری آذربایجان که مدعی جدال و رقابت هویتی با ایران است؛ بر نظام سیاسی ایران فشار آورند. طبق برخی از اسناد ویکی لیکس چنین تلاش هایی را میتوان در دو زمینه تحلیل کرد. از یکسو تلاش برای تأثیر مستقیم بر ایران و حمایت از جریان های واگرا و به صورت کلی تمرکز بر فعال کردن گسل های قومی در ایران و از سوی دیگر، پیوند و توسل به همسایگان ایران به ویژه باکو برای پیاده سازی آسانتر اهداف خود.
عوامل خارجی و مسائل قومی آذربایجان
همانطور که اشاره شد یکی از برنامههای عوامل خارجی تلاش برای اثرگذاری مستقیم و فعال نمودن تنشهای قومی و چالش هویتی در برخی از مناطق ایران از جمله آذربایجان بوده است. این مهم کمتر مورد توجه نیروهای خارجی بوده است و بیشتر سعی دارند تا با توسل به همسایگان ایران اهداف خود را پیش برند با این حال، میتوان به صورت خلاصه به برخی از تحرکات آنان اشاره کرد.
تأکید موساد بر همکاری با باکو جهت واگرایی قومی
بر اساس اسناد ویکی لیکس، «مئیر داگان» (رئیس وقت موساد) در دیداری با «نیکولاس برنز» سفیر آمریکا در اسرائیل در ماه اوت سال 2007، یکی از برنامههای مهم خود در رابطه با ایران را تلاش برای ایجاد بیثباتی در ایران با توسل به راهاندازی بحرانهای قومی در مناطقی از ایران همچون آذربایجان و کردستان قلمداد کرد. داگان معتقد بود با دامن زدن به مسائل و مجادلات قومی همچون «پان ترکیسم» و «پان کُردیسم» می توان بر ایران فشار وارد کرد.[1]
داگان استفاده از جریان های حاشیه ای، محلی، قومگرا و جدایی طلب را یکی از ستونهای مهم و اصلی برای ضربه زدن به ایران دانست.[2] بر اساس ادعای داگان، جریانهای گریز از مرکز و شخصیتهایی که نگاه منفی و واگرایانه نسبت به هویت و وحدت ایران دارند؛ ابزار مناسب و کارآمدی جهت ایجاد تهدید برای ایران هستند. مئیر داگان در دیدار با «نیکولاس برنز» مدعی شد «بی ثباتی و آشوب در ایران از طریق ایجاد تنش و منازعه میان اقلیتها به پیش برده خواهد شد». او در این دیدار، گسترش قومگرایی و ایدۀ «پانترکیسم» در آذربایجان ایران را حائز اهمیت دانست.[3]
داگان خواهان آسیب پذیری ایران از طریق تحرکات «پان تُرکیسم» و هویت طلبی قومی این جریان در آذربایجان بود و بدین ترتیب، خواستار حمایت آمریکا و اسرائیل از این ستون مهم برای متأثر ساختن تمامیت ارضی و امنیت ملی ایران شد. داگان در آن زمان معتقد بود که با توجه به شرایط نابسامان اقتصادی ایران و با وجود اختلاف نظر میان نخبگان سیاسی، دستاویز قرار دادن تحرکات تجزیه طلبانه در آذربایجان و مناطق کُردنشین، می تواند ایران را بیش از هر زمانی دچار ضعف سازد. داگان فشار بر نظام سیاسی ایران را وجه مشترک سیاست خارجی تلآویو و واشینگتن دانست و مدعی بود «جنبش های دموکراسیخواهی دانشجویان» و حرکات واگرایانه «گروه های قومی» ابزارهای مهمی اند که می توان از طریق آنان عملی شدن سیاست فشار بر ایران را پیادهسازی کرد. داگان بر اهمیت شخصیت ها و جریان های «هویت طلب» در ایران و تأثیر دولت هایی هم چون «باکو» و دول عربی در کمک به این گروه ها و جریانهای قومگرا اصرار داشت. از دید داگان، اقتصاد آسیب پذیر ایران که منجر به ایجاد نارضایتیهای بسیاری شده است؛ نیازمند محرک ها و عوامل تشدیدزایی است که نابسامانی ایران را تسریع بخشد.
از دید او، گرایش های واگرایانه در آذربایجان و کردستان میتوانند به مثابۀ عوامل شتابزایی عمل کنند و شرایط ملتهب ایران را متأثر سازند. در این دیدار سفیر آمریکا و دگان، برنامه صدای آمریکا و برنامه هایی از این دست را اهرمی مهم جهت دامن زدن به مسائل و مناقشات قومی تلقی کردند و از این طریق به دنبال ترویج نگرشهای قومگرایانه بودند. داگان همچنین از ظرفیت های موجود در کشور جمهوری آذربایجان و عربستان سعودی برای تشدید منازعات قومی و تقویت جریانهای جدایی طلب و قومگرا تأکید کرد.[4]
نقش صدای آمریکا:
صدای آمریکا در مارس 2013 کنفرانس تجزیه طلبان «پان تُرک» را انعکاس داد و تشکیل گروه گاماج و آغاز فعالیت های آن را وحشتی برای ایران برآورد کرد. از این تاریخ به بعد، «ضیاء صدرالاشرافی» و «خاتین اوغلو» از فعالان مهم حامی «پان تُرکیسم» هستند که همواره در صدای آمریکا حضور یافته و مباحث متعدد و غیرتاریخی پیرامون ایران و در مقام دفاع از «هویتطلبی پانتُرکیستی» مطرح کردهاند.
به گزارش ویکی لیکس: «داگان در این گفتگو میگوید باید استفاده از حمایتهای جنبش دموکراسیخواهانه دانشجویی و گروههای قومی (یعنی آذریها، کردها، بلوچها) به رژیم فشار بیاوریم.[5]»
در ادامه :
« داگان میگوید که اسرائیل اینکار را ادامه میدهد، ولی باید قلب ایران را هدف گرفت. رسانه صدای آمریکا (وی او ای) خیلی مهم است، ولی باید تعداد رادیوهای مخابراتی بیشتری برای فارسیزبانان نیاز است. همکاری کشورهای حاشیه خلیج (فارس) میتواند مفید باشد ولی آمریکا باید همانگونه با جمهوری آذربایجان و کشورهای شمالی ایران متحد شود تا به ایران فشار بیشتری آورد.» [6][7]
تحریک گسلهای قومی در ایران:
در برخی اسناد ویکی لیکس، تلاشهایی از این دست از سوی برخی عوامل خارجی یافت میشود. یکی دیگر از اسناد که در سال 2013 منتشر شده است؛ بیانگر همکاری و همنوایی اسرائیل، آمریکا و انگلستان جهت فعال کردن گسل های قومی در مناطق مختلف ایران است. بر اساس این سند، این سه دولت مدعی بودند که تبریز و کردستان ایران و همی نطور سیستان و بلوچستان به عنوان مناطق مهمی هستند که ظرفیت آن را دارند که تنشهای قومی در آن مناطق ایجاد شود. بر این اساس، حمایت از جدایی طلبی در نقاطی همچون تبریز مدنظر طرفین به ویژه اسرائیل بود.[8] این دولت ها با تمرکز بر فعالیت های رسانهای و همچنین شخصیت های ایرانی حامی قومگرایی و جدایی طلبی به دنبال تأثیرگذاری بر مسائل آذربایجان بودند. به زعم این دولتها با تأثیرگذاری بر افکار عمومی و به دنبال آن همراهسازی اذهان عمومی برخی از مناطق ایران با شخصیت ها و جریانهای قومگرا در بلند مدت خواهند توانست به مسائل و چالشهای مهمی در ایران دامن زنند.
باکو؛ کانون همنوایی های خارجی برای ناامنی در ایران
بیشترین تمرکز عوامل خارجی در رابطه با ایجاد تنش و بحران در آذربایجان ایران معطوف به باکو و عطش دولت جمهوری آذربایجان جهت مسئله ساز کردن تحولات آذربایجان ایران است. دولت جمهوری آذربایجان مدعی انکار اشتراکات فرهنگی، تاریخی و هویتی با ایران است و با تحریف رویدادهای تاریخی و فرهنگی در کتب درسی و آموزشی و ترسیم نقشههای ضد ایرانی و برساختۀ ذهن خود، همواره به دنبال تقابل قومی با ایران بوده است.
از مواضع مختلف دولت آذربایجان و مطالب مندرج در کتب آموزشی آنان، به صراحت مشاهده می شود که مدعیاند اساساً کشوری به نام ایران در تاریخ موجود نبوده است و چیزی به نام هویت ایرانی را ساختگی تلقی می کنند. از این قرار، آذربایجان ایران مهمترین کانونی است که باکو بر آن متمرکز است. در همین راستا، تقویت ایدئولوژی «پان تُرکیسم» دستاویزی است تا بدان واسطه جدال قومی با ایران و انکار واقعیات تاریخی و فرهنگی را پیش برند. دفاتر گروه هایی نظیر «داک» (کنگرۀ آذری های جهان) در باکو به صورت آشکار و بدون اندک دردسری فعالیت می کند و بسیاری از فعالیت ها و بیانیه های این گروهک از طریق رسانه های رسمی و دولتی باکو پوشش داده میشوند.
بر اساس برخی از اسناد ویکیلیکس در ژانویه 2009، گزارشی از سفارت آمریکا در باکو به واشینگتن ارسال شد که بر طبق آن «واحد علی اُف» (مشاور نظامی و امنیتی ریاست جمهوری کشور آذربایجان) طی سفری به تلآویو با برخی مقامات امنیتی و اطلاعاتی اسرائیل کرد. در این دیدار میان طرفین توافقنامهای برقرار شد که بر اساس آن دولت آذربایجان به اسرائیل جهت انجام اقداماتی نظیر جاسوسی و استفاده از جریانهای قومگرا و تجزیهطلب علیه ایران چراغ سبز نشان میدهد. بر اساس برخی اسناد، حتی باکو همکاریهایی با تلآویو مبنی بر اسکان و حضور گروهای معارض در خاک جمهوری آذربایجان در سال 2011 جهت انجام فعالیت علیه تمامیت ارضی ایران داشته است. دو شهر «داش کسن» و «مینگه چویر» به عنوان نقاط استقرار نیروهای مورد حمایت اسرائیل (از سال 1390) انتخاب شده اند.[9]
بر اساس یکی دیگر از اسناد ویکی لیکس، در ژوئن سال 2009، ژنرال «وحید علی اُف» در دیداری با شانزده افسرکل آمریکایی مدعی شد که او در جمهوری آذربایجان با برخی از مقامات مهم ایرانی (نامعلوم) دیدار کرد. علی اُف در آن دیدار مدعی بود که سران ایران از تحریک نا آرامی های قومی در استان آذربایجان شدیداً نگران هستند. بر اساس این سند، وحید علی اُف مدعی شد که چندین سال است که آذربایجان ایران برای دستیابی به استقلال و هویت قومی خود تلاش میکند اما نظام سیاسی ایران به صورت مداوم سیاست سرکوب را در پیش گرفته است. علی اُف معتقد بود که شوروی در طول جنگ جهانی دوم برای ایجاد طرح جدایی طلبی «آذربایجان» تلاش کرد اما موفق نشد.
علی اُف در دیدار با افسران آمریکایی با تأکید بر لزوم حمایت از تلاش جدایی طلبان آذربایجان ایران، مدعی شد که سرکوب نظام سیاسی ایران منجر به آن میشود که سالانه تعداد زیادی از مردم آذربایجان ایران به باکو مهاجرت کنند. علیاُف مدعی شد که از زمان انقلاب مشروطه تاکنون، تلاشهای زیادی در آذربایجان ایران برای دستیابی به جدایی و استقلال از ایران صورت پذیرفته است اما همه این تحرکات و اقدامات توسط دولتها سرکوب شدهاند. علی اُف و افسران آمریکایی با تأکید بر اهمیت مسئلۀ جدایی طلبی در آذربایجان ایران، مدعی بودند که مبارزات بیش از صد سال گذشته در آذربایجان ایران نشاندهندۀ اهمیت مسئلۀ استقلال در شمال غربی ایران و لزوم توجه همه جانبه به آن است.[10]
تلاش برای تشدید قومگرایی:
اسناد ویکی لیکس همچنین بیانگر آن است که گرچه در گذشته اتحاد جماهیر شوروی از جریان ها و تحرکات جدایی طلبانه حمایت میکرد اکنون اسرائیل تکاپوی خاصی برای این مهم دارد. از همینرو، اسرائیل یگانه نیرویی بود که از طرح استقلال و رفراندوم اعلام جدایی اقلیم کردستان عراق حمایت کرد و بر اساس برخی اسناد ویکی لیکس رغبت خاصی برای حمایت از جریان های جدایی طلب در ایران به ویژه در آذربایجان ایران دارد. از این قرار، اسرائیل در مواردی که توانایی اثرگذاری مستقیم نداشته باشد؛ با توسل به باکو سعی میکند از جریان ها و تحرکات جدایی طلب در هر بُعد و اندازهای حمایت کند.
«برندا شیفر» یکی از مستشاران نظامی اسرائیل است که سالهای متوالی است در باکو در دانشکدۀ نظامی تدریس می کند. «برندا شفر» مدعی است که مردم آذربایجان ایران در جنوب رود ارس و مردم جمهوری اران همگی اعضای یک ملت هستند. شیفر این ادعاهای خود را در کتابی به نام «برادران و مرزها» مطرح کرده است.
ویکی لیکس سند دیگری در 11/3/2013 منتشر کرد که بر اساس آن مقامات باکو، آمریکا و اسرائیل در دیداری مشترک توافق کردند تا در حد ممکن از شدید شدن منازعات قومی در آذربایجان ایران و تحرکات جریانهای واگرا و تجزیهطلب حمایت کنند.[11]
بر اساس این سند، باکو در این بین تلاش و تقلای زیادی برای حمایت از جریانهایی همچون «پان تُرکیسم» می کرد. رژیم باکو در طول این سالها حمایتهای رسانهای گستردهای از جریان «پانتُرک» کرده و همچنین تلاش برای تحریفات تاریخی-فرهنگی را اثربخش میداند. از سوی دیگر، لابی اسرائیلی در باکو نیز راهحلهای متعددی را جهت ایجاد منازعۀ قومی در آذربایجان و حمایت از «پان تُرکیسم» در این منطقه ارائه داد که میتوان به موارد مهم این پیشنهادات اشاره کرد:
الف) برجستهسازی تنوع زبانی در ایران و تلاش برای ایجاد اختلاف میان تبارهای گوناگون ایران تحت عنوان «ملیت هایِ» مختلفِ تحتِ حاکمیت ایران.
ب) تلاش (به ویژه رسانه ای) جهت توهین و تحقیر هویت ایرانی، زبان فارسی، تاریخ و فرهنگ ایران و شخصیت های باستانی و اساطیری ایران.
ج) طرح ادعای غیرایرانی بودن آذریها و تلقی آنان به عنوان «هویت جدا و مستقل از هویت ایرانی».
د) تلاش برای ترویج مطالبۀ فدرالیسم در ایران و خودمختاری آذربایجان ایران. بر اساس این سند، در این دیدار، جدایی آذربایجان و ادغام یا الحاق آن به جمهوری آذربایجان به عنوان هدف مهم باکو و گروهکهای واگرا توسط جمهوری آذربایجان پیشنهاد شده بود.[12]
کمک مالی به همایش سالانه قومگرایان:
در برخی از اسناد ویکیلیکس نیز میتوان نقش کمکهای مالی و لابیهای باکو، آمریکا و اسرائیل در کنفرانس های سالانۀ جدایی طلبان را مشاهده کرد. کنفرانس هایی که با نام «جمهوری آذربایجان بزرگ» برگزار میشود و در آن کنفرانسها، بخشهای آذری ایران نیز تحت عنوان بخشی از طرح خیالی این گروه ها (آذربایجان واحد) در نقشه توهمشان نقش میبندد. در بسیاری از این کنفرانس ها، بحثی تحت عنوان «آذربایجان ج ن و ب ی» مطرح میشود که مراد از آن مناطق آذری ایران است و اینگونه ادعا میشود که در این مناطق گرایشات جدایی طلبانه و «پان تُرکیسم» شدید است اما اکنون همۀ این مطالبات در ایران سرکوب شدهاند. از این قرار، بر لزوم حمایت از گرایش های واگرایانه در «آذربایجان» تأکید میشود. [13]
توسل باکو به گزارشهای ساختگی:
در برخی از اسناد نیز باکو با ارائۀ گزارشهایِ ساختگیِ متعددی به واشینگتن، مدعی است که شورش های قومی بیشماری در «آذربایجان» صورت می پذیرد که صبغۀ جدایی طلبانه دارند و ایران همۀ آنها را سرکوب میکند. هدف باکو، همراه سازی آمریکا در زمینۀ مناقشات قومی با ایران است.[14]در این گزارشات، آمارسازیهای دروغین در مورد حجم شورشهای قومی در ایران و میزان سرکوب و کُشت و کشتار در آذربایجان نیز ارائه میشود.[15]باکو علاوه بر داستانسازی عجیب در مورد منازعات قومی و شورش در ایران، مدعی است که ایران با برجسته سازی موضوعات هویتی و مذهبی به دنبال بیثبات کردن جمهوری آذربایجان است.[16]باکو مدعی است که ایران به دنبال بهرهبرداری از هر نوع اعتراض و تحرکی در جمهوری آذربایجان است و قصد ایجاد تنش مذهبی و صدور بنیادگرایی به آن کشور را دارد.
ویکی لیکس همچنین اسنادی منتشر میکند که باکو در گزارش هایی که با آمریکا ارسال میکند؛ مدعی است که تعداد بسیاری از مردم «آذربایجان ایران» در باکو ساکن هستند اما هیچگونه تحرک یا فعالیت علیه هویت ملی ایران انجام نمی دهند. میتوان تصور کرد باکو به دنبال استفاده از ظرفیت مهاجران به جمهوری آذربایجان است. در این گزارش، جمهوری آذربایجان همچنین اطلاعاتی پیرامون برخی افراد و انجمنهای فعال در مورد مسائل آذربایجان و تقویت بُعد قومگرایی و «هویت طلبی» ارائه میدهد. به عنوان نمونه می توان به گروهی اشاره کرد که تحت نظارت «جواد درختی» فعالیت می کرد. این تشکل خواهان جذب حداکثری شخصیت ها و گروههای قومگرا از مناطق مختلف و ترویج فعالیتها و اقدامات واگرایانه و استقلال طلبانه است. طبق این سند، جواد درختی سابقاً سرپرست «کنگرۀ آذربایجانی های جهان» موسوم به «داک» بود.[17]
«سیاوش درختی» فرزند جواد درختی نیز از جمله اعضای فعال این کنگره بوده است که مدتها فعالیت های زیادی با هدف و ایدۀ «وحدت آذربایجان» انجام میداد و خواهان «اتحاد آذربایجان» ذیل یک پرچم واحد بوده است. در این سند همچنین به فعالیت ها و تلاشهای قومگرایانۀ «جنبش بیداری ملی آذربایجان جنوبی» به ریاست «محمودعلی چهرگانی» اشاره میشود. چهرگانی نیز خواهان حضور و فعالیت آذریهای فعال در کشورهای مختلف به ویژه ایران در تشکلهایی همانند «گاموح» بوده است.[18]«گاموح»، گروهی تجزیه طلب با هدف جداسازی «آذربایجان» از ایران و اتحاد آن با جمهوری آذربایجان جهت تشکیل «آذربایجان واحد» است.
توافق برای جعل تاریخ:
بر اساس یکی دیگر از اسناد ویکیلیکس، مثلث اسرائیل، ترکیه و جمهوری آذربایجان جهت تقابل با ایران به دنبال مسئله ساز کردن مباحث هویتی و قومی در آذربایجان هستند. بر اساس این سند، جعل هویت و برساختهسازی ادعاهای دروغین در مورد تاریخ و فرهنگ آذربایجان متناسب با اهداف این مثلث، یکی از موارد مهمی است که باید با محوریت باکو انجام شود.[19]منظور از جعل تاریخ تلاش برای تلقی ایران به مثابه کشوری دارای ملیتهای مختلف است که «هویت ملی و تاریخی مشخصی ندارد».
این موضوع به صورت خاصی توسط دولت باکو دنبال میشود. باکو همواره از طریق رسانه و مطبوعات سعی دارد ایران را کشوری فقدان هویت ترسیم نماید که با سرکوب هویتها و ملیتهای مختلف برای خود هویتی جور کرده است. این کشور تلاش دارد تا اینگونه بر اذهان تأثیر بذارد که اساساً کشوری به نام ایران در تاریخ وجود نداشته و ملیت های متعدد در این کشور باید از طرق مبارزه و تلاش به هویت مستقل و متمایز خویش دست یابند.
موضع و نگرش ضد ایرانی باکو باعث میشود تا با هر بازیگری که رویکردی منفی و رقابتآمیز با ایران دارد؛ پیوند یابد تا با ظرفیت و تکاپوی بیشتری جدال هویتی و فرهنگی خود را پیش برد. از سوی دیگر، اسرائیل از کانون مهمی به نام باکو جهت فشار بر ایران استفاده میکند. از این منظر، حفظ رابطه با باکو به عنوان مأمنی جهت فعالیت اسرائیل، برای تلآویو اهمیت بالایی دارد و از این طریق، بهتر از هر زمانی توانایی اثرگذاری بر ایران را خواهد داشت.
از سوی دیگر، باکو نیز از طرح، ایدهها و حمایتهای مالی اسرائیل به عنوان متحدی برای خود و رقیب جدی برای ایران استفاده میکند. از این قرار، خواستۀ اسرائیل یعنی فشار بر نظام سیاسی ایران با مطالبۀ جمهوری آذربایجان یعنی راهاندازی مجادلات هویتی در ایران به هم پیوند خورده است. این در هم تنیدگی منافع و اهداف باعث میشود تا تلآویو و باکو به مرور زمان به سوی ائتلاف های جدی گام بردارند و از هر عاملی که منجر به شکنندگی روابط شود؛ جلوگیری نمایند.
اهداف متفاوت عوامل خارجی جهت تمرکز بر مسائل قومی در آذربایجان ایران
میتوان گفت نیروها و عوامل خارجی اهداف متفاوتی نسبت به تمرکز بر مسائل قومی در مناطق مختلف ایران به ویژه آذربایجان دارند. مسئلۀ مهم در رابطه با تکاپوهای قومگرایانه این است که باکو و برخی جریانهای «پانتُرکیسم» بر اساس فهم نادرست تاریخی و فرهنگی، به دنبال «الحاقگرایی قومی» هستند. به این معنا که تلاش و خواستۀ آنان، مطالبههای «هویتطلبانه» است و با درک و تفسیر نادرست تاریخ، خواهان ایجاد یک «آذربایجان واحد»اند. بدینسان، جدا از نوع نظام سیاسی در ایران، نگرش باکو و برخی جریانهای موجود در آن کشور پیرامون ایران و هویت ملی ایرانی ثابت است و ربطی به آمد و شد دولت و حکومتها ندارد. مسئلۀ جمهوری آذربایجان با ایران بر موضوعات فرهنگی و هویتی متمرکز است و مدعی نوعی رقابت فرهنگی با ایران است. از این قرار، باکو با توسل به هر نوع مقولهای خواهان فشار بر هویت ملی ایران و جور کردن شناسنامهای برای خود است. باکو از این غافل است که کشور آذربایجان به لحاظ تاریخی و فرهنگی نمیتواند خارج از تمدن و فرهنگ ایرانی حرفی برای گفتن داشته باشد.
جمهوری آذربایجان که حتی اسمش هم ایرانی است یا باید به دنبال جعل تاریخ و انکار هویت و پیشینۀ تاریخی- فرهنگی خود باشد یا در صورتی که به راستی دغدغۀ شناسنامه و هویت دارد؛ باید با این واقعیت روبرو شود که تاریخ و فرهنگ آذربایجان خارج از ایران و فرهنگ ملی ایرانی معنایی ندارد. بدینسان، جعل هویت «پانتُرکیسم» و تلاش برای محقق ساختن هویت قومی مستقل، «آب در هاون کوبیدن» است.
جمهوری آذربایجان باید میان انکار کامل تاریخ و فرهنگ از یکسو و پذیرش این واقعیت که بخشی از ایران فرهنگی است، یکی را برگزیند. یا خود را کشوری بدون تاریخ و شناسنامه معرفی کند یا اگر سخن گفتن از تاریخ، هویت و پیشنیه برای باکو اهمیت دارد؛ بدون جعل و مغلطه، خود را بخشی از ایران فرهنگی بشناسد و بشناساند.
اما از سوی دیگر، تلاشهای بازیگرانی همچون آمریکا و عربستان بیش از آنکه متوجه تاریخ، فرهنگ و مجادلات هویتی باشد؛ تکاپویی سیاسی جهت مقابله با نظام سیاسی ایران است. این بازیگران به دلیل مخالفت با نظام سیاسی ایران، با توسل به هر دستاویزی به دنبال آسیبپذیر ساختن نظام سیاسی ایران هستند. بدین ترتیب، گرایشهای گریز از مرکز یا قومگرا نیز به مثابۀ دستاویزی مهم برای آنان تلقی میشود تا با توسل به این مهم، بر نظام سیاسی ایران تأثیر گذارند. آمریکا و غرب به دنبال طرحهایی همچون تجزیۀ ایران در شرایط کنونی نیستند. بر خلاف بسیاری از تحلیل ها، آمریکا و غرب، خواستار تجزیۀ ایران و ایجاد هویتهای چندگانه نیستند بلکه آنان خواهان تحول و تغییر نظام سیاسی ایران هستند و مسئلۀ قومی برای آنان ابزاری برای فشار بر دولت ایران است. همراهی آمریکا و غرب با طرح و ایده های اسرائیل در رابطه با حمایت از گروه های واگرا نیز اقدامی سیاسی بوده است. این اقدامات و همنوایی با هدف فشار بر نظام سیاسی ایران صورت میپذیرد. به عبارت دقیق، یک ایران یکپارچه اما به لحاظ سیاسی همسو با غرب و سبک سیاسی مطلوب غرب، برای آمریکا و متحدانش ارزشمندتر از ایران چندتکه با رویکردهای گوناگون و چه بسا متعارض است. حتی عربستان نیز بیشتر نگاهی سیاسی و ابزاری به مسائل و موضوعات قومی در ایران دارد. ایران یکپارچه اما به لحاظ روابط و مواضع منطقه ای همسو یا حداقل خنثی نسبت به عربستان و دول عربی، مطلوب تر از ایران چندت که با اتفاقات و جریان های غیرقابل پیش بینی است.
البته در این بین، اسرائیل شرایط متفاوتی دارد. از آنجا که این بازیگرِ منطقهای هنوز نتوانسته موجودیت خود را به صورت کامل توجیه کرده و مشروعیت دهد؛ در شرایط کنونی از هر نوع گرایش یا حرکت استقلال طلبانه، واگرایانه و گریز از مرکز جهت رسیدن به خواسته جدایی حمایت میکند. تجربۀ نزدیک این مدعا، ماجرای اقلیم کردستان عراق است که اسرائیل به صراحت از همه پرسی اقلیم و استقلال آن دیار حمایت کرد. در رابطه با مسائل آذربایجان نیز اسرائیل چنین نگاهی دارد. اسرائیل تجزیه یا تقویت گرایشهای واگرا و جدایی طلب در آذربایجان یا دیگر مناطق ایران ومنطقه را هموار کنندۀ حل بحران و چالش موجودیت خود میداند.
برآیند
تمرکز بر مسائل قومی ایران توسط عوامل خارجی و به یُمن خیانت و همراهی برخی نخبگان داخلی ایران در تاریخ معاصر این کشور، موضوع مهمی است که گرچه توفیقی حاصل نکردهاند اما شایان توجه است. از یکسو، برخی از بازیگران و عوامل بیرونی همانند باکو و تلآویو بر اثر دغدغه و نگاه هویتی و تاریخی به دنبال آن هستند تا با تأثیرگذاری بر یکپارچگی فرهنگی ایران، برای خود پیشینه و شناسنامه ای دست و پا کنند یا موجودیت خود را موجه جلوه دهند. از سوی دیگر، عامل سیاست و منافع و رقابتهای سیاسی باعث شده است تا برخی از بازیگران و قدرتهای خارجی از اهرم مناقشات قومی جهت فشار بر نظام سیاسی ایران سوءاستفاده کنند. اتحاد جماهیر شوروی زمانی «پیشه وری» را چونان عروسک خیمه شب بازی سر دست گرفت تا بر دولت ایران فشار وارد کند و بلکه منافعش به خطر نیفتد و چپاول حریصانهاش دوام یابد. اکنون نیز برخی عوامل خارجی و متحدان منطقه ای آنان سعی دارند تا با هدف متأثر ساخت نظام سیاسی ایران، به مناقشات قومی و تحرکات واگرایانه در ایران چشم دوزند. بدینسان، می توان گفت تلاش و تکاپوی بیرونی جهت متأثر ساختن یکپارچگی ایران اهمیت جدی دارد. گرچه ایرانیان اکنون علیرغم جولان آشکار تحولات اسفناک و وضع سیاسی و اقتصادی همواره حامی کیان ملی و یکپارچگی فرهنگی میهن هستند اما عوامل خارجی تا حدودی به شروع مجادلات قومی در ایران و تشدید نابسامانی در این کشور بیمیل نیستند. در این بین توجه به نمایندگان مجلس از شهرهای ارومیه و تبریز نیز اهمیت زیادی دارد. برخی از این نمایندگان کاملاً در راستای اهداف هماهنگ شدۀ جمهوری آذربایجان و عوامل خارجی عمل میکنند و خواه ناخواه تبدیل به بازوی اجرایی آنان در داخل مبدّل شدهاند.
تضعیف ایران مهمترین هدفی است که حامیان ایدههای «پان قومی» و «هویت طلب» دنبال میکنند. این موضوع ضد ایران در باکو شدت خاصی دارد و به همین دلیل باکو به «لانۀ» مطمئنی برای گروهکهای واگرا و حامیان آنها مبدّل شده است. در مطبوعات و رسانه های باکو و بعضاً موضع گیری های دولت جمهوری آذربایجان تخاصم آنها با کیان ملی و هویت ایرانی هویدا است. از دید باکو تاریخ معاصر ایران همواره عرصۀ مبارزات هویتی توسط مردم آذربایجان جهت کسب استقلال از ایران بوده است.
باکو مدعی است مردم آذربایجان و روشنفکران این دیار در یک قرن اخیر پیشروان مبارزات جدایی طلبانه از ایران بودند و با حمایت از این حرکت و جریان میتواند به خواسته خود دست یابند. نکته مهمی که در اینجا شایسته است به مثابۀ خط بطلانی بر مدعیات مقامات آذربایجانی به آن اشاره کرد این که مبارزات یک قرن اخیر گواه آن است که تبریز، مکتب تبریز و مردم آن دیار نقش ارزشمندی در مبازرات وطنخواهانه در ایران ایفا کردهاند. انقلاب مشروطه به مثابۀ آستانۀ مهمی برای تجدد در تاریخ معاصر ایران به صراحت شهادت میدهد که مردم آذربایجان و روشنفکران و آزادیخواهان آذربایجان پیشگام و طلایه دار مبارزات وطنخواهانه جهت استقرار نظم، قانون و آزادی در این مُلک بودهاند.
[1].https://wikileaks.org/plusd/cables/07TELAVIV2652_a.html
[2]. https://www.ynetnews.com/articles/0,7340,L-3991099,00.html
[3]. https://wikileaks.org/plusd/cables/07TELAVIV2652_a.html
[4]. https://wikileaks.org/plusd/cables/07TELAVIV2652_a.html
[5] . Dagan said that more should be done to foment regime change in Iran, possibly with the support of student democracy movements, and ethnic groups (e.g. , Azeris, Kurds, Baluchs) opposed to the ruling regime.
[6] . Dagan said that Israel is already doing this, and would continue to do so. Dagan reiterated the need to strike at Iran’s heart by engaging with its people directly. Voice of America (VOA) broadcasts are important, but more radio transmissions in Farsi are needed. Coordination with the Gulf states is helpful, but the U.S. should also coordinate with Azerbaijan and countries to the north of Iran, to put pressure on Iran.
[7] . https://www.wikileaks.ch/cable/2007/08/07TELAVIV2652.html
[8]. https://search.wikileaks.org/gifiles/?viewemailid=663978
[9]. https://wikileaks.org/plusd/cables/09BAKU20_a.html
[10]. https://wikileaks.org/plusd/cables/09BAKU478_a.html
[11]. https://wikileaks.org/gifiles/docs/69/690615_africa-eu-fsu-mesa-azerbaijan-plotting-with-us-israel-to.html
[12]. https://wikileaks.org/gifiles/docs/69/690615_africa-eu-fsu-mesa-azerbaijan-plotting-with-us-israel-to.html
[13]. https://wikileaks.org/plusd/cables/07BAKU880_a.html
[14]. https://wikileaks.org/gifiles/docs/18/1827032_re-s3-azerbaijan-iran-ct-south-azerbaijanis-in-iran-set-to.html
[15]. https://wikileaks.org/plusd/cables/06BAKU824_a.html
[16]. https://wikileaks.org/gifiles/docs/24/2407265_tensions-growing-between-azerbaijan-and-iran-.html
[17]. https://wikileaks.org/plusd/cables/07BAKU392_a.html
[18]. https://wikileaks.org/plusd/cables/07BAKU392_a.html
[19]. https://wikileaks.org/gifiles/docs/29/293285_re-insight-iran-azerbaijan-internal-document-for-iranian.html
همچنین برای آشنایی با مجموعه اسناد ویکی لیکس در ارتباط با ایران بنگرید: