مقدمه
استان آذربایجان غربی با مساحتی حدود 37614 کیلومتر مربع در شمالغرب کشور از جانب شمال و شمال غرب به جمهوری خودمختار نخجوان و ترکیه، از سمت غرب به ترکیه و عراق و از جنوب به استان کردستان و از شرق به استانهای آذربایجان شرقی و زنجان محدود است. طول مرز مشترک استان با کشورهای ترکیه و عراق و جمهوری خودمختار نخجوان 891 کیلومتر میباشد (سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح،1385). آذربایجان غربی تنها استان کشور میباشد که با سه کشور مرز مشترک دارد و این ویژگی موقعیت خاص ژئوپلیتیکی به آن بخشیده است. آذربایجان غربی در سرشماری 1385 [2]2873459 نفر و در سرشماری سال 1390 برابر با3,080,576 و در سرشماری 1395 برابر با 3257784 نفر جمعیت داشته است. درصد رشد برابر با 1.40 (1385-1390) بوده که بالاتر از میانگین کشوری ( 1.29) است (سرشماری نفوس و مسکن، 1386 و 1392 و 1395).
منطقه آذربایجان از جمله آذربایجان غربی از دیرباز یکی از مراکز مهم سیاسی و اقتصادی کشور بشمار میرفته است که در نتیجه آن تنوع زیادی در خصوص زبان و مذهب در این استان ایجاد شده است. آذریها و کردها از جمله مهمترین این گروهها به شمار میآیند. همچنین اجتماعات کوچکی از ارامنه و آشوریها نیز در تعدادی از روستاها و شهرهای این استان ساکن هستند.
استان آذربایجان غربی نظر به شرایط ویژه فرهنگی و تاریخی و ژئوپلیتیک خود دارای لایه های مختلفی از مسائل و مشکلات قومی – مذهبی است. در این میان وجود قوم گرایی کُردی و گاهی جریانهای تند مذهبی در میان اهل سنت این استان نکته قابل تاملی است. به عبارت دیگر اگرچه مشکلات هویتی در میان اهل سنّت دلایل گوناگونی می تواند داشته باشد اما به نظر می رسد وجود رقابت سیاسی و اجتماعی در میان نخبگان دو گروه اصلی ساکن این استان یعنی آذری ها و کردها(سنی) می تواند بخشی از موضوع مورد بحث را تبیین نماید.
بر پایه نظریه پُل براس بسیاری از مناقشات قومی ریشه در کنش سیاسی و اجتماعی نخبگانی دارد که در پی بهره گیری از ظرفیت گروههای قومی برای رسیدن به اهداف شخصی و گروهی خود هستند. چنین امری را در آذربایجان غربی می توان مشاهده کرد. یعنی تحریک احساسات قومی آذری و ترکیب آن با کُردهراسی راهبردی است که برای به دست گیری فرصت های سیاسی و اقتصادی استان از سوی برخی از نخبگان قومی برگذیده شده است. در این راستا آنها با بهره برداری از نگاه امنیتی به کردهای منطقه، دایره محدودی برای خود جهت تصدی سمت ها و مناسب مدیریتی و فرصت های اجرایی و حتی علمی استان تعریف کرده و از آنجایی که در تداوم و استمرار وضع موجود خواه ناخواه ذینفع بودند، خود نیز بر شدت موضوع دامن زدند. به نظر می رسد، قوم گرایی آذری در استان آذربایجان غربی تا اندازه ای موفق شد تا اهداف و مطالبات خود را در قالب و پوشش حکومتی پیش ببرد و در مقاطعی طرز فکر خود را (که مبتنی بر طرد کردها است) بر دستگاههای دولتی حاکم سازد. از این رو در ادامه تلاش خواهد شد با توجه به مقوله مشارکت و رقابت نخبگان به تحلیل مسئله قومگرایی کردی در استان آذربایجان غربی بپردازیم.
ادبیات نظری
برای تبیین تئوریک موضوع مورد بحث از تئوری های زیر که دلالت بر نقش نخبگان در ترویج قومگرایی در میان توده ها و در پی آن احساس محرومیت و شورش ناشی از در حاشیه ماندن نخبگان و توده ها از دسترسی به فرصتها دارد، استفاده شده است.
ابزارگرایان: یکی از نظریات مهم در این زمینه، نظریه پل.آر.براس می باشد که بر پایه آن رهبران و نخبگان قومی از گروههای فرهنگی به عنوان عاملی برای بسیج تودهای و به عنوان حامیان و هواداران در رقابت بر سر قدرت، ثروت و اعتبار استفاده میکنند(اسمیت, 1383: 81). بر پایه این نگرش تقاضاهای قومی قبل از آنکه مردم از آن آگاهی داشته باشند، به وسیله نخبگان طرح و تحت قاعده درآمده است و تودههای قومی تنها مجازاند قواعد رهبران را بپذیرند(مقصودی، 1380: 217). دراین راستا شرط کافی برای پیدایش جنبش قومی وجود ابزارهایی برای تبادل نهادهای برگزیده هویت با دیگر طبقات اجتماعی در درون گروه قومی است. براس به رشد نرخ سواد, گسترش رسانههای جمعی, به ویژه روزنامه, استاندارد شدن زبان محلی, وجود کتب در زبان های محلی و دسترسی به مدارس در جایی که آموزش و پرورش به زبان بومی است, اشاره میکند و آنها را از جمله عوامل ضروری برای پیشبرد این نوع ارتباطات و تبادل بین طبقاتی برمیشمارد. وی وجود نخبگان مذهبی محلی و تعلیم و تربیت محلی را از جمله دیگر تسهیل کنندگان بسیج اجتماعی اقوام میداند(اوزکریملی, 1383: 137-140).
احساس محرومیت نسبی: از ابزارهای نخبگان قومی برای ایجاد بسیج قومی پروراندن «احساس محرومیت نسبی» است. بر پایه این نظریه جنبشهای قومی به عنوان پاسخ محض به محرومیت نسبی گسترده و شدید تبیین شده که «تودهها» و «نخبگان» حاشیه نشین را با هم شامل میشود. از این رو مشارکت گسترده و سازماندهی آگاهانه در جهت خشونت فراهم میشود(کورز و روزنبرگ,1378: 621). نخبگان قومی از این فاکتور برای بسیج تودهها به گستردگی سود میجویند.
نگاهی به سیر تحولات قومی در آذربایجان غربی
طی یک سده اخیر همراه با ورود افکار و ایدئولوژی های مدرن به ایران و نیز افزایش دخالتهای خارجی تحت تاثیر مباحث ژئوپلیتیک مناطق کرد نشین ایران هر از چندگاهی شاهد برخی کنش های سیاسی با رنگ و بوی تجزیه طلبانه می شدند. در جدول زیر مشخصان آنها به اجمال بیان شده است.
همچنان که در جدول بالا دیده می شود تقریبا تمام یا بخش مهمی از درگیرهایی که در مناطق کردنشین روی داده از نظر جغرافیایی در آذربایجان غربی بوده است. این در حالی است که بخش مهمی از جمعیت کردهای اهل سنت ایران در بیرون از این استان و بیشتر در کردستان و کرمانشاه و نیز کردهای شیعه در استانهای کرمانشاه و ایلام ساکن هستند. این امر نیازمند بررسهای جدتری است که چرا با وجود اینکه بیشتر جمعیت کرد در استانهای دیگری بجزآذربایجان غربی است ولی این شهرهایی مانند مهاباد است که کانونی برای قومگرایی کردی قرار میگیرد. بدیهی است نگاه تقلیلگرایانه به این موضوع و جستجوی ریشه های چنین امری در یک یا دو عامل چندان سودمند نخواهد بود.
کردها در آذربایجان غربی: از حاشیه تا انکار
جمعیت کرد ساکن در آذربایجان غربی عمدتا تحت تاثیر دو امر قومی و ایدئولوژیک از مشارکت و حضور جدی در اداره امور استان محروم بوده اند. این در حالی است که مشارکت با ایجاد احساس رضایت مندی و عدم مشارکت با ایجاد احساس محرومیت نقش زیادی در همگرایی و واگرایی گروههای قومی بازی می کند. صاحبنظران از این امر با عنوان عدالت اجتماعی نیز یاد می کنند. عدالت اجتماعی به معنی برخوداری از فرصتهای برابر در زندگی اجتماعی برای همه افراد جامعه است. این اصل نه تنها این الزام را در بر دارد که مناصب و موقعیتهای شغلی، در معنای رسمیاش، «به روی همه گشوده باشد» بلکه الزام میکند که نهادهای سیاسی دست به اقدامات ایجابی مناسب بزنند تا تضمین شود که اشخاص با مهارتها و انگیزه های مشابه از فرصتهای مشابه برخوردار شوند(تلیس، 1385: 108).
عدالت اجتماعی در پی برخورداری افراد از مزایای زیستن در یک کشور بدون توجه به اعتقادات و هویتشان است که برگیرنده دستیابی به درآمد، آموزش و بهداشت عمومی از بودجه دولت میباشد(فالکس، 1381: 133). بدیهی است چنین امری قابل تسری به حوزه های اقتصادی و سیاسی نیز می باشد.
در این رابطه می توان از یک سیاست که در حال حاضر به عنوان سیاست رسمی حکومت می توان از آن نام برد عدم بکار گیری اهل سنت استان در پستهای استانی و حتی پست های حاکمیتی در سطح شهرستان نام برد. اگر چه به نظر میرسد از چند سال پیش به این سو این امر رویه تعدیل شده است ولی هنوز نمی توان آن را تغییر معنی دار بشمار آورد. در زیر به برخی از پستهای استانی اشاره می شود.
همچنانکه در جدول بالا مشاهده می شود. از سال 1369 به این سو تمامی استاندار دارای مذهب شیعه بوده اند و بجز مقطع کوتاهی در سالهای 1378 تا 1380 همه آذری زبان بوده اند تا اینکه در سال 1396 شهریاری به عنوان استاندار کرد ولی شیعه مذهب استان انتخاب شد. روشن است استاندار به عنوان کسی که در راس مدیریت استان جای دارد می تواند در انتخاب فرمانداران و حتی مدیران کل استان نیز تاثیر گذار باشد.
در انتخاب فرمانداران هم تقریبا تمام انتخاب ها از میان آذریها بوده است. البته با توجه به اینکه اکثریت جمعیت شهر ارومیه را آذریها تشکیل می دهند این امر چندان غیر واقعی به نظر نمی رسد. ولی در رابطه با شهرهایی که کرد زبان بوده و یا دارای اکثریت کرد زبان هستند انتخاب فرمانداران کرد[3] دارای حساسیت بیشتری است. بدیهی است انتخاب فرماندار از میان کردهای استان برای شهرهای کردنشن استان دارای اهمیت بالایی می باشد.
مقایسه آمار افراد گزینش شده در انتخابات پنج دوره شورای اسلامی شهر ارومیه نشان از این دارد معمولا از میانگین 20 تا 33 درصد از اعضای شورای شهر ارومیه را کُردها تشکیل می دهند. جدول زیر گویای برخی از آمارها در این زمینه است.
همچنانکه در بالا مشاهده می شود بجز دور اول کردها در چهار دوره بعد در شورای شهرارومیه حضور داشته اند. البته باید بررسی شود آیا به همان میزان و به عبارت بهتر آیا در مدیریت شهری ارومیه نیز حضور داشته اند یا خیر. بویژه اینکه در دور چهارم 33% کرسی های شورا را در دست داشته اند.
در رابطه با مجلس نیز همین امر صادق است. بررسی ترکیب نمایندگان شهر ارومیه در مجلس شورای اسلامی گویای آن است که در حالت عادی 33/33% نمایندگان این شهر را کردها تشکیل می دهند.
وجود این تعداد نماینده از شهر ارومیه نشانه آن است که سیاست رسمی جمهوری اسلامی بر امر انکار کردها در این شهر نیست و در صورتی که رقابتهای جناحی و قومی مانعی نباشد کردها در این شهر از طرف نهادهای حکومتی منعی برای حضور در مجلس ندارند.
در حالت کلی می توان گفت نسبت به سالهای گذشته روند مشارکت کردها در امور سیاسی استان روبه بهبود بوده ولی در حوزه های اجرایی هنوز تغییرات ملموس نمی باشد. اما مشکلی که در این میان بیشتر نمایان است درآمیختن مشکلات موجود با تعصبات قومی و رقابت نخبگان است. بطوری که گاهی اعمال سلایق و رقابتهای قومی، به نام نظام جمهوری اسلام تمام می شود. در ادامه به صورت بسیار کوتاهی به برخی از این موارد اشاره می شود.
قوم گرایی و انکار کردها در استان
در سالهای اخیر جریان قومگرا که گاهی ماهیت پان ترکی هم به خود می گیرد مجموعه ای از اقدامات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی را آغاز کرده است. برآیند تلاشهای آنها و به عبارت دیگر هدف نهایی شکل دادن به جریان و جنبشی فراگیر در منطه اذربایجان است که در کمترین حالت فدرالیسم و در نهایت تجزیه و الحاق به جمهوری آذربایجان و یا ترکیه را در رویا می پروراند. در میان مجموعه ای از ادعاها و اقدامات و برنامه هایی که این جریان در راستای اهداف خود پیگیری می کند مسئله کردها در آذربایجان غربی و نگاه انکارگرایانه به آنها امری حساسیت زا است.
این رویکرد از جهاتی کاملا پانترکی است زیرا مجموعه مدعیات آنها در رابطه با کردها کاملا منطبق با نوع رویکرد انکارگرایانه پان ترکیسم ترکیه به کردهای این کشور است و از جهاتی دیگر ناشی از تضادهای منطقه ای است، در ادامه به دو مورد برجسته اشاره می شود.
الف) قلمروخواهی سرزمینی(رقابت بر سر مکان)[4]
قلمروخواهی یکی از ویژگی های بارز جریان های ناسیونالیستی و قومی است. این جریانها همواره بر روی سرزمین های همسایه ادعایی مطرح می کنند که معطوف به کنترل، قدرت و حاکمیت است. هر ناحیه جغرافیایی دارای یک کانون مشخص است. هر چه از کانون به سمت دور شویم، ویژگی های فرهنگی کمرنگ تر شده و تحت تاثیر ویژگی های کانون همجوار قرار می گیرد. دقیقا در همین نقاط است که شاید درگیری ها، تضاد و افزایش تنش ها و از همه مهمتر قلمروخواهی و قلمروگستری گروههای سیاسی و قومی هستم. این نواحی، شهرها و مناطقی چند فرهنگی هستند اما گروههای سیاسی افراطی ادعاهای انحصارگرایانه در خصوص ماهیت و اداره آن مطرح می سازند.
استان آذربایجان غربی نیز یکی از همین نقاط محسوب می شود که با انحصارگرایی جریان های قومی روبرو شده است. این انحصارگرایی در حوزه های مدنی و سیاسی و حتی حاکمیتی بروز ظهور و بروز دارد.
یکی از مهمترین مجاری تبلیغی و تلاش گروههای قومگرای آذری در تحریک و بر صحنه کشاندن عموم توده آذری ها در راستای اهداف و نیات خاص خود تاکید بر رشد جمعیت کردها در شهرهای آذری نشین مانند ماکو، سلماس، ارومیه، نقده، شاهین دژ و تکاب است. آنها با استناد به تئوری توطئه وانمود میکنند که برنامه ای مشخص و هدف مند برای تصاحب نواحی آذری نشین وجود دارد که بر اساس آن گروههای کرد مهاجر در شهرها و روستای آذری نشین مستقر شده و ضمن خرید زمینها و املاک، آنها را در این مناطق از اکثریت انداخته و به اصطلاح آن نواحی را کُردیزه می کنند. بدون اینکه توجه کنند روند مهاجرت از روستا به شهرستان در دههای گذشته در سراسر کشور رخ داده و خود آذریها نیز از این قاعده مسثتنی نبوده اند.
این رویکرد(توهم توطئه تغییر بافت جمعیتی) یکی از مهمترین محورهای تبلیغاتی جریان قومگرا در این نواحی است که عمدتا در فضای مجازی با رویکردی شعاری و احساسی بیان می شود و در عین حال در بیشتر موارد فاقد هر گونه مستنداتی است که نشان از وجود چنین توطئه برنامهریزی شده ای باشد.
ب) عرصه های انتخاباتی:
عرصه انتخابات در سالهای اخیر همواره شاهد طرح مسائلی بوده است که در اکثر موارد به تحریک گسلهای قومی منجر شده است. ولی در انتخابات اخیر مجلس (1395 دور دهم) موضوع از حالت فردی (نخبگان) گذر کرده و جریانهای قومگرا به اتخاذ نوعی رویکرد زیاده خواهانه و در عین حال از موضع قدرت شروع به معرفی جریانی به نام «جریان سوم» و به زعم خود با رویکردی فراتر از اصولگرایی و اصلاح طلبی نمودند. در واقع آنها تلاش کردند در کنار جریان اصلاح طلب و اصول گرا جریانی را برای خود تعریف کرده و با ارائه لیست های انتخاباتی با شعارها و اهداف قومگرایانه دست بزنند. در این عرصه شاهد ائتلافی نا نوشته بین جریان قومی برانداز و اپوزیسیون و نامزدهای انتخابات و حتی نمایندگان حاضر در مجلس بودیم.
بدیهی است میزان مشارکت سیاسی و نیز نوع عمل جریان قومگرا در شیوه برخورد با حضور کردها در استان قابل تسری به حوزه های مختلف مانند مدیریت های سطح اول استانی، هویتهای مکانی، رسانه بویژه شبکه استانی صدا و سیما، فرصتها و خدمات دولتی و… می باشد که نیازمند بررسی ها و آسیب شناسی های عمیقتری بوده و از حوصله این بحث خارج است.
جمع بندی
- کرد هراسی: واقعیت تاریخی استان آذربایجان غربی حکایت از زندگی مسالمت آمیز گروههای قومی و مذهبی در استان می باشد ولی هر از چند گاهی این امر با مدخلات بیگانگان که خود در نتیجه تضعیت حکومت ملی در ایران بوده است حکایت دارد. نمونه های تاریخی چنین امری را در غائله سیمکو, فرقه دموکرات آذربایجان و کردستان، غائله های کردستان پس از پیروزی انقلاب اسلامی دید.
حال جریان قومی آذری تلاش دارد موضوع تقابل کرد و آذری در این استان را به اختلاف ترکیه با کردها پیوند بزند و این امر در راستای ایجاد مای جهان تُرک در برابر دشمنان ترک (بزعم پان ترک ها) مانند کردها، ارمنیها، روسها و ایرانیها و… قابل ارزیابی است.
می توان گفت کُرد هراسی پروژه نخبگان قومگرای آذری برای تحریک احساسات و ساختن ذهنیت کُردستیز در میان آذریهای استان در راستای همراه نمودن آنها با خود برای شکل دادن به پروژه ایجاد جنبش قومی فراگیر در آذربایجان است. آنها وانمود میکنند که کردها با برنامه ای حساب شده در پی تسخیر آذربایجان غربی هستند و مدعی اند نظام جمهوری اسلامی در خفا بسترهای این روند را برای آنها فراهم می آورد. این در حالی است که جریان مهاجرت از واحدهای مسکونی و روستایی کوچک به شهر، شهرستان و پایتخت جریان عمده اجتماعی ایران در دهه های گذشته بوده است
-
استان آذربایجان غربی اساسا استانی «چند فرهنگی» است از این رو اداره آن نیز باید با مشارکت فرهنگی های مختلف صورت گیرد. اینکه مدیران کلان استان همواره از میان آذریها بوده و کُردها و دیگر گروههای جمعیتی در آن مشارکتی نداشته باشند نه تنها با واقعیتهای فرهنگی این استان سازگار نیست بلکه حساسیت و واکنش نخبگان و پیرو آن توده دیگر گروههای قومی را می تواند دربر داشته باشد. نمونه بارز این امر را در مدیریت قبلی استان می توان مشاهده کرد.
در دوره استانداری سعادت برخی از معاونین و فرماندارن از قومگرایان شناسنامه دار استان بودند و در شیوه برخورد با مسائل استان بر اساس مفروضات و منویات قومگرایی عمل می کردند. برای نمونه تصمیم به تغییر نامهای غیر ترکی به نامهای جهت دار ترکی و از همه مهمتر تغییر نام میدان فردوسی به میدان انقلاب اسلامی در شهرستان سلماس و نیز اظهار نظر های جهت دار برخی از فرماندارن و مدیران کل استانی، همگی می تواند در تحریک کردها بویژه در جذب توده به سمت نخبگان قومگرای کُرد موثر واقع شده و از همه مهمتر می تواند فضای استان را از جریان طبیعی همگرایی ملّی به سوی نفرت پراکنی و واگرایی هدایت کند.
- یکی از مهمترین موضوعات کشور مساله، رقابتهای محلی و طایفه ای به هنگام انتخابات مجلس و شوراهای اسلامی شهر و روستا و تا حدودی ریاست جمهوری است. اما این مسئله در مناطق و شهرهایی که درگیر مسائل زبانی و مذهبی هستند رنگ و بوی سیاسی به خود می گیرد. برای نمونه وضعیت در استانهای سیستان و بلوچستان، خوزستان و آذربایجان غربی گویای چنین امری است. انتخابات دور گذشته مجلس شورای اسلامی در ارومیه و برخی دیگر از شهرهای استان مانند نقده، شاهد چربش قومگرایی به جریانهای مرسوم سیاسی کشور بود. برای نمونه برای نخستین بار در شهر ارومیه این امر وضعیتی جدی و هشدار دهنده ای به خود گرفت.
نتایج برآمده از صندوق انتخابات پارلمانی(دور دهم) در شهر ارومیه به طوری بود که باعث ناامیدی و سرخوردگی شهروندان کرد و اهل سنت گردید. زیرا در حالی که سهم کُردها در مدیریت استانی و تصدی مناسب میانی نزدیک به صفر بود، حضور آنها در مجلس شورای اسلامی نیز از این حوزه انتخابیه به صفر رسید که متعاقب آن موجب کاهش سهم فرهنگی و مذهبی شان در شهر میگردد. این روند در میان مدت و بلند می تواند موجب بدبینی آنها به نظام و سوق پیدا کردن جوانان کرد به سوی گروههای افراطی شده و امنیت استان را تحت شعاع قرار دهد.
-
استان آذربایجان غربی را می توان حساس ترین استان کشور از جنبه مسائل قومی و هویتی دانست. زیرا ترکیب آذری- کُرد این استان و مسائل سیاسی و امنیتی مترتب با آن می تواند نزدیک 30%-40% جمعیت کشور را تحت تاثیر قرار دهد از اینرو نمی توان با مسائل استان با نگاهی محدود و محلی برخورد کرد بلکه باید توجه داشت هر گونه ناامنی و واگرایی در این استان می تواند به سرعت به دیگر مناطق کشور نیز تسری یافته و به بحرانی فراگیر تبدیل شود. به همین جهت مسئولان کشور باید با افراد، جریانها و گرههای سیاسی که سعی در ایجاد نفرت، انحصار و قومگرایی در استان هستند برخوردی قاطع داشته باشند.
- از دوره آینده انتخابات مجلس شورای اسلامی (دهم) حوزه انتخابیه شاهین دژ و تکاب از حوزه میاندوآب جدا خواهند بود. به نظر می رسد در اتخاذ این تصمیم یک نکته بسیار کلیدی و راهبردی مغفول مانده. تاکنون در قالب سه شهرستان اکثریت جمعیت با آذری ها بود و کردها شانس زیادی برای پیروزی در انتخابات مجلس نداشتند، اما با جدایی این حوزه جمعیت کردها در دو شهرستان شاهین دژ و تکاب بالاتر از آذری ها خواهد بود از این رو آنها تلاش زیادی در انتخابات مجلس خواهند داشت تا یک کرد را به مجلس بفرستند و بدیهی است در این میان حساسیت آذری های این دو شهر که به صورت طبیعی عادت به روانه نمودن نماینده ای آذری و شیعه مذهب به مجلس داشته اند برانگیخته خواهد شد، پیامد این امر آن است که اگر تا کنون نوعی همزیستی در میان آذری ها و کردها در این دو شهرستان وجود داشته است از این پس و تحت تاثیر انتخابات مجلس نوعی رقابت قومی و مذهبی شکل گرفته و زمینه برای رشد قومگرایی در هر دو سو فراهم تر خواهد شد و به ویژه کار نخبگان قومگرا را برای جذب توده ها در راستای امیال و اهداف خود در این دو شهر را تسهیل خواهد کرد.
-
اگر چه در نگاه اول و در ظاهر امر به ویژه در رسانه ها و فضای مجازی قومگرایی آذری در استان پر رنگ تر دیده می شود، اما نگاهی به تحولات تاریخی سیاسی کشور و استان، گویای آن است که سازمان دهی، عمق و جدیت جریان واگرای کُرد با مرکزیت کانون های آن در آذربایجان غربی به مراتب قوی تر از قومگرایی و پان ترکیسم در استان است، لذا نخبگان سیاسی استان و کشور که فارغ از قومیّت به اداره کشور و استان فکر می کنند باید توجه داشته باشند که دمیدن بر شیپور پان ترکیسم در استان در بلند مدت نتیجه عکس خواهد داده و با تحریک بیشتر کردهای خاکستری و توده ها، آنها را به سوی نخبگان قومگرا و یا گروههای غیرقانونی های خارج از مرز روانه خواهند کرد.
- باید با اقدامات فرهنگی، رسانه ای و علمی به توده های مردم بویژه آذری ها تبیین شود اگر خطری از جانب تروریسم و فرقه گرایی در این ناحیه بویژه از جانب کردها در طول صد سال اخیر وجود داشته است مردم این استان تنها با تکیه بر «ظرفیت های ملّی حاکمیّت ایران» توانسته است از این بحرانها رهایی یابد.
برای نمونه آمدن و رفتن اسماعیل آقا سیمکو، قاضی محمّد، گروه های کومله و دموکرات و اخیرا پژاک تنها با امکانات و اراده حکومت مرکزی شکست خورده و متوقف شده اند. لذا ترویج پان ترکیسم و گره زدن سرنوشت استان و آذریها به تقابل تاریخی و فرهنگی کشور ترکیه با کُردها نه تنها به سود آذریها نخواهد بود بلکه در بلند مدت آسیب های بسیاری را برای مردم استان به دنبال خواهد آورد. بنابراین باید دانست که امنیّت منطقه در همگرایی، همزیستی و اقتدار حکومت تامین می شوند نه در سرسپردگی به بیگانگان و قومگرایی و نفرت پراکنی.
- تلاش در راستای تقویت هویت ملّی و برجسته نمودن ریشه های نژادی و تباری مشترک آذری ها و کردها(ماد کوچک و بزرگ) بر اساس اسناد تاریخی و جغرافیایی و نیز مطالعات ژنتیک می تواند بخش زیادی از تبلیغات برای ایجاد دوگانگی کرد و آذری و نفرت پراکنی میان این دو گروه را حنثی نماید.
- بسیاری از اقدامات صورت گرفته در رابطه با برخورد قومگرایانه با کردهای استان از سوی کسانی انجام می شود که دارای سمت های مدیریتی و حکومتی هستند. لذا برای عموم مردم کُرد اینگونه اقدامات به مثابه تصمیمی حکومتی قلمداد می شود. بدیهی است اینگونه برخوردها به نوعی نخبگان و توده را در مقابل نظام سیاسی قرار داده و آنها را به سمت واگرایی سوق خواهد داد. این جریان اهداف خود را به نام دولت و حکومت ولی به کام پان ترکیسم اجرایی میکند در نتیجه تبعات امنیتی آن نیز متوجه حکومت می شود.
نتیجه گیری
استان آذربایجان غربی استانی مهم و راهبردی است که مسائل و بحرانهای آن زمینه و بستر لارم را برای فراگیر شدن دارد از این رو در انتخاب مدیران و اداره استان باید دقت وافری صورت گیرد. اینکه مسائل و پُست های کلیدی استان صرفا به یکی از گروههای زبانی و مذهبی داده شود و گروه دیگر در حاشیه قرار گیرد به هیچ وجه نمی تواند در بلند مدت کارساز باشد. نمونه بارز پیامدهای منفی چنین امری در دوره گذشته بویژه در دوره مدیریت سعادت بر استانداری مشاهده شد.
شاید بهترین نمونه و مصداق تصمیم هوشمندانه در انتخاب مدیران کلان برای استان انتخاب محمد مهدی شهریاری به سمت استانداری بوده است. زیرا وی جدا از اینکه از نظر فکری یک فردی میهن دوست می باشد از نظر هویتی هم به نوعی می تواند هر دو گروه از ساکنین استان را پوشش دهد؛ کردها از نظر زبانی و آذریها از نظر مذهبی با ایشان احساس قرابت می کنند. اگر در مدیریت های گذشته ابراز نظرها و تصمیم های مدیران به نفع جریان و قوم خاصی بود امروزه به نظر می رسد واقع گرایی و منافع ملی بیشتر در گفتار و کردار مدیران جا باز کرده است.
واقعیت استان اینگونه نشان می دهد که در مسائل حساس و هویتی »نیروی سوم» بهترین گزینه برای کاهش تنشها و شکاف است. این امر هم منطبق بر واقعیت های ژئوپلیتیک استان است و هم منطبق بر ویژگی اجتماعی مردم استان. امروزه قضاوت کلی در مورد مردم استان بویژه در مورد شهروندان ارومیه ای دلالت بر تساهل و وسعت نظر در تعامل و برخورد با فرهنگ های دیگر است، لذا در کنار مبارزه و تلاش برای خنثی سازی جریانهای نفرت پراکن و فرقه گرا در استان از این ظرفیت واقعی و مثبت مردم استان هم برای مدیریت استان در بکار گیری دیگر هموطنان در مسئولیتها و مدیریت استان هم می توان استفاده کرد.
منابع
- اوزکریملی, اموت(1383)؛ نظریه های قومیت؛ ترجمه محمد علی قاسمی؛تهران؛ مؤسسه مطالعات ملی.
- اسمیت, آنتونی.دی(1383)؛ ناسیونالیسم؛ ترجمه منصور انصاری؛ تهران؛ مؤسسه مطالعات ملی.
- کوزر، لوئیس آلفرد. برنارد روزنبرگ(1378). نظریه های بنیادی جامعه شناختی. ترجمه فرهنگ ارشاد. تهران: نشر نی.
- فرهادی، سمانه(1396). مطالعه تطبیقی کنش سیاسی متقابل کُرد در ایران و ترکیه طی سده اخیر. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه خوارزمی.
- مقصودی, مجتبی (1380)؛ تحولات قومی در ایران؛ تهران؛ مطالعات ملی.
- مرکز آمار ایران (1390). سرشماری نفوس و مسکن. قابل دسترسی در amar.ir.
- مرکز آمار ایران (1395). سرشماری نفوس و مسکن. قابل دسترسی در amar.ir.
- توجه: این مقاله در سال 1396 تهیه و تنظیم شده است و همه آمارها و ارقام تا این تاریخ قطعیت دارد.
[1]. عطاالله عبدی؛ دانشیار گروه جغرافیای سیاسی دانشگاه خوارزمی
[3] – طی سالیان اخیر انتخاب فرماندران کرد و سنی و البته بیشتر کرد شیعه در شهرهای کرد رواج بیشتری یافته است. در اینجا به علت اینکه آمار دقیق و مطمئنی در دسترس نویسنده نیود از بیان جزئیات صرف نظر شد.
[4] – در این رابطه باید توجه داشت حفظ تعادل جمعیتی در کشور با رویکرد آمایش جمعیتی امری ضروری است. اما رویکرد قومگراها به این مقوله نه از نظر امنیت ملی بلکه بیشتر برای بسیج قومی و به نوعی ادامه گفتمان و رویکردی ترکیه در رابطه با کردها است. بدیهی است این رویکرد بیشتر به جنگ قومی منجر خواهد شد تا امنیت مبتنی بر همزیستی دیرین اقوام در استان.