به صورت PDF
روایت خواجه نظام الملک از جنبش «بابک خرمدین» در «سیاست نامه»

روایت خواجه نظام الملک از جنبش «بابک خرمدین» در «سیاست نامه»

خواجه نظام الملک طوسی وزیر مقتدر دربار سلجوقی در فصل چهل و هفتم سیاست‌نامه در چند صفحه روایتی کلی از جنبش خرمدینان ارائه می‌دهد. مهم‌ترین نتیجه‌ای که می‌توان از این روایت تقریباً دست‌اول به دست آورد ناحیه‌ای نبودن جنبش خرمدین است:

«دیگر پس در سال دویست و دوازده در ایام مأمون خرمه دینان خروج کردند از ناحیت پارس و پریدن و کاپله و کره و باطنیان به ایشان پیوستند و فسادها کردند و به آذربایگان شدند» (خواجه نظام الملک،1383: 313)؛ و در ادامه می‌نویسد: «و کار بابک بالا گرفت و خرمه دینان سپاهیان را به سپاهان باز فرستاد… دیگر چون سال دویست و هجده درآمد دیگرباره خرمه دینان پارس و سپاهان و جمله کوهستان و آذربایجان خروج کردند… در پارس مسلمانان جمع شدند و بر ایشان ظفر یافتند و بسیار بکشتند و اسیر گرفتند؛ اما در سپاهان خرمه دینان جمع شدند… و سر ایشان مردی بود علی بن مزدک… و علی ابن مزدک کره بگرفت و غارت کرد و ببرد و از آنجا به آذربایگان شد تا به بابک پیوندد و از همه‌جایی خرمه دینان روی به بابک نهادند. ده هزار و بیست هزار و پنج هزار می‌شدند و میان کوهستانی و آذربایجان به شهرکی که را شارستانه خوانند گرد آمدند و بابک به ایشان پیوست» ( 314-315).

 

خواجه نظام اشاره دارد که تا سی سال پس از مرگ بابک هنوز جنبش خرمدینان در اصفهان ادامه داشت و باطنیان با آن‌ها همکاری می‌کردند. اگرچه کانون مقاومت و فرماندهی جنبش خرمی در آذربایجان و ارسباران بود، اما اصفهان نیز یکی از کانون های پر اهمیّت برای این جنبش بود. از تأکیدات مکرر خواجه نظام آشکار است که جنبش خرمدین قابل‌تقلیل به یک جنبش محلی نیست بلکه در نواحی دیگر ایران مانند است فارس و اصفهان حضورداشته است و تا سال‌ها پس از بابک تداوم‌یافته است.

خواجه نظام اشاره دارد که تا سی سال پس از مرگ بابک هنوز جنبش خرمدینان در اصفهان ادامه داشت و باطنیان با آن‌ها همکاری می‌کردند: «در ایام واثق دیگربار خروج کردند خرمه دینان در ناحیت سپاهان و تا سنه ثلثمایه (300) هجری هنوز خروج می‌کردند… و باریزدشاه خروج کرد و در کوه‌های سپاهان ماوی گرفت و خرمه دینان و باطنیان با او گرد آمدند… سی و اندی سال فتنه او برداشت… و هر که خواهد بر همه خروج‌ها و فسادهای باطنیان و خرمه دینان واقف شود، تاریخ طبری و تاریخ اصفاهان و تاریخ خلفای بنی عباس برخواند تا معلوم شود» (پیشین: 319). مؤلف مجمل فصیحی هم عباراتی مشابه خواجه نظام در مورد بابک دارد و می‌نویسد: «ابتدای خرم دینان در اصفهان بود و باطنیان با ایشان یکی شدند و از این تاریخ تا ثلثمانیه بسیار مردم به قتل آوردند».

سعید نفسی از این عبارت به درستی چنین نتیجه می‌گیرد که سال 162 نخستین سالی است که خردمدینان در ایران قیام کرده‌اند و در حدود اصفهان ظاهرشده‌اند، سی سال پس‌ازاین تاریخ است که خردمدینان آذربایجان ظهور می‌کنند و 9 سال بعد بابک به پیشوایی آن‌ها می‌رسد و پیش از آن فرماندهی خرمدینان با جاویدان پسر شهرک بود. این‌که طبری مدت کامروایی ایشان را 30 سال می‌نویسد از آغاز سال آغاز خروج خرمدینان محاسبه کرده و اینکه مورخان دیگر 20 سال نوشته‌اند مدت پیشوایی بابک را به شمار آورده‌اند (نفیسی: 1384، 45)

« خواجه نظام: ابتدای سخن ایشان آن باشد که بر کشتن ابومسلم صاحب الدولت دریغ خوردند و پیوسته لعنت کنند بر کشنده ابومسلم و صلوات دهند بر مهدی بن فیروز پسر فاطمه دختر ابومسلم»

از این تأکیدات مکرر خواجه نظام آشکار است که جنبش خرمدین قابل‌تقلیل به یک جنبش محلی نیست بلکه در نواحی دیگر ایران مانند است فارس و اصفهان حضورداشته است و تا سال‌ها پس از بابک تداوم‌یافته است. در خصوص عقاید آن‌ها خواجه توضیح زیادی نمی‌دهد اما همان مختصر نیز که آورده است نافی روایت پان آذری و قومی از بابک است زیرا:

«ابتدای سخن ایشان آن باشد که بر کشتن ابومسلم صاحب الدولت دریغ خوردند و پیوسته لعنت کنند بر کشنده ابومسلم و صلوات دهند بر مهدی بن فیروز پسر فاطمه دختر ابومسلم» (خواجه نظام الملک،1383: 320). کتاب الفهرست نوشته ابن ندیم که در سال 377 قمری تألیف شده است، قدیمی‌ترین منبعی است که به تبار بابک خرمدین پرداخته است. در این کتاب تیسفون محل تولد بابک عنوان‌شده از پدری به نام عبدالله و یا در روایتی دیگر از پدری به نام مرداس و شاید مادری به نام برومند و به روایتی دیگر فرزند مطهر ابن فاطمه دختر ابومسلم (نفیسی،1384: 152).

باید توجه داشت که بررسی نهضت خرمدین به‌صورت مجرد و مجزا از سایر جنبش‌های ملی و ضد خلافت در پهنه ایران ره به‌جایی نخواهد برد. ابومسلم خراسانی که پیروانش وی را «مهدی» می‌دانستند، پس از مرگ ابومسلم به دودسته تقسیم شدند. عده‌ای واقعیت مرگ او را نپذیرفتند و عده‌ای دیگر پذیرفتند. گروه اخیر فاطمه دختر ابومسلم را جانشین وی دانستند. همین فرقه بعدها خود دو قسمت شدند و عده‌ای هارون پسر فیروز و نوه فاطمه را جانشین (مهدی) دانستند. این گروه «خذاقیه» نام داشتند و توسعه افکارشان از سایر فرق بیشتر بود و ازجمله به آذربایجان نیز رسیده بود (رستم علی اف؛ در نفیسی، 228). ابوحنیفه دینوری در اخبار الطوال که به ذکر وقایع سیاسی سده های دوم و سوم هجرت می‌پردازد، نسب بابک را به ابومسلم خراسانی می‌رساند و می‌نویسد وی از فرزندان مطهر ابن فاطمه دختر ابومسلم بود.  چنین احتمالی با روایت سیاست‌نامه در خصوص تکریم نوادگان فاطمه دختر ابومسلم که در بالا آمد نیز مطابقت دارد. حتی اگر بابک در واقعیت نسبتی با ابومسلم نداشته باشد، این روایت نشانگر پیوند جنبش خرمدین با سایر بلاد ایران و نافی محلی بودن آن است.

بابک خرمدین در سیاست نامه PDF