موضوعات اقلیمی دستکم در مقیاس داخل کشور از یک مسئله محلّی به مسئله ملّی تبدیل شده است و ابعاد پردامنه ای به خود گرفته است. اگر چه امروز خوزستان و برخی از استانهای جنوبی به طور مستقیم درگیر این معضل شده اند اما در آینده نزدیک، استان های بیشتری با بی آبی دست و پنجه نرم خواهند کرد که خطه آذربایجان یکی از آنها است. تغییرات اقلیمی و خشکسالی، یکی از مشکلات مهم منطقه ما است. ایران نیز خواه ناخواه درگیر این مسئله شده و مسائلی که امروز در نتیجه مدیریت آب در استان خوزستان پدیده آمده است نتیجه همین فرآیندها است. پرواضح است که بخش بزرگی از این مشکلات ناشی از سوءمدیّریت «داخلی» است اما بخشی دیگر نیز به «عوامل قهری» مانند گرم شدن زمین و «عوامل خارجی» مانند ریزگردهایی که در نتیجه بیابانزایی در عراق حاصل شده است، قابل دسته بندی هستند.
اما ریشه این بیابانزاییها کجاست؟ به نظر می رسد، نوع نگاه برخی از کشورها به آب به مثابه یک «سلاح جنگی» بدعت خطرناکی است که در منطقه از سوی ترکیه باب شد. سد سازی بی رویه این کشور در بالا دست رودخانه های دجله و فرات یکی از دلایل اصلی ریزگردهای عراق است غرب ایران را نیز تحت تاثیر قرار میدهد. ترکیه از دهه هفتاد و هشتاد از مسئله آب به عنوان ابزار فشار سیاسی استفاده کرده است. جمله معروف رئیس جمهور وقت در دهه هشتاد میلادی، که گفته بود «اگر کشورهای عربی نفت دارند ما نیز آب داریم» به عنوان دکترین همیشگی هیدروپلیتیک ترکیه باقی ماند. تاسیس سد کِبان در 1973 و توسعه و تبدیل پروژه فرات سفلی به پروژه گاپ در 1976 آغاز مناقشات آبی سوریه و ترکیه بود. پیش از آن نیز روابط دو کشور تعریفی نداشت. چه به دلیل بلوک بندی متفاوت آنکارا و دمشق در جنگ سرد و چه به دلیل الحاق استان حاتای یا اسکندرون ِسوریه در آستانه جنگ دوم جهانی به ترکیه. اما در دهه هشتاد و نوده دو مسئله آب و حزب کارگران کردستان ترکیه نیز به آن اضافه شد.
دمیرل: ترکیه سدهای بیشتری خواهد ساخت. هر چقدر سد بیشتری بسازیم با تهدید کمتری روبرو خواهیم شد. اگر ترکیه موقعیت تبعی و ثانوی خود را در ارتباط با نفت میپذیرد، بنابراین قابل درک است که از موقعیّت خود به عنوان استفاده کننده از سرچشمه در ارتباط با منابع آبی استفاده کند
تورگوت اوزال در اکتبر 1989 هنگامی که تازه به ریاست جمهوری ترکیه رسیده بود، خطاب به مقامات سوری اعلام کرد، اگر فورا حمایت خود را از حزب کارگران کردستان ترکیه قطع نکند، ترکیه جلوی آب فرات به سوریه را خواهد گرفت. در همان ماه، نیروهای سوری یک هواپیمای مسافربری غیر نظامی ترکیه را در داخل خاک ترکیه در استان هاتای که اتفاقا سوریه به طور تاریخی بر آن ادعای ارضی دارد ساقط کرد. پس از آغاز ساخت سد آتاترک بر روی رودخانه فُرات، حافظ اسد به عنوان یک پیام سیاسی در مراسمی افسران حزب کارگران کردستان ترکیه در درّه بقاع شرکت کرد.
اما ترکیه همچنان به رویّه خود پیرامون سیاست آبی ادامه داد. سلیمان دمیرل، رئیس جمهور وقت ترکیه نیز همان رویه اوزال را در پیش گرفت. وی گفته بود:
«به نظر من تهدیداتی در مورد جنگ که در نتیجه اجرای طرح های توسعه در ترکیه مطرح شده است جای نگرانی ندارد. اگر تهدید وجود داشته باشد ما آنها را دفع خواهیم کرد. ترکیه عامل بازندارنده ای در اختیار دارد و در آینده قدرت این بازدارندگی بیشتر خواهد شد. ترکیه سدهای بیشتری خواهد ساخت. هر چقدر سد بیشتری بسازیم با تهدید کمتری روبرو خواهیم شد. اگر ترکیه موقعیت تبعی و ثانوی خود را در ارتباط با نفت میپذیرد، بنابراین قابل درک است که از موقعیّت خود به عنوان استفاده کننده از سرچشمه در ارتباط با منابع آبی استفاده کند».
این نوع نگاه به مسئله آب و کوشش برای نوعی موازنه بین نفت و آب در سیاست ترکیه آن هم در خاورمیانه ای که به اندازه کافی از شکاف های متعدد ایدئولوژیک، قومی، مذهبی و فرقه ای رنج می برد، بسیار نگران کننده است و منشاء نابسامانی های متعددی شده است. در نتیجه سد سازی ترکیه بر فرات، میزان مهاجرت از روستا به اطراف کلانشهرهای سوریه مانند حلب و دمشق افزایش پیدا کرد و طبقه محروم جدیدی در این حوزه ها شکل گرفت و لایه ای جدید بر محرومیّت شهری فقراء اضافه شد. همین مهاجران حاشیه نشین در سال 2011 به موج های سنگین اعتراضی علیه حکومت اسد پیوستند.
نتیجه بی آبی مهاجرت و حاشیه نشینی است. برخی پژوهشها نشان میدهد که گرایش معناداری به سازمان های بنیادگرا در بین گروههایی که در فضای «فقر شهری» به سر میبرند وجود دارد. نتیجه یک نظر سنجی در 14 کشور اسلامی که نماینده 62 درصد از مسلمانان هستند تایید میکند که گرایش به بنیادگرایی نه با دینداری بلکه با فقر شهری در ارتباط است. به این ترتیب تروریست ها از فقر حاشیه نشینها و مهاجران شهری استفاده کرده و بسته های هویّتی متناسب با جوامع فقیر مهاجر نشین را ترویج میدهند. بسته های محبوب، آنهایی هستند که با ارزش های سنتی روستایی شناخته میشوند و دشمنان یا دگرها را با ارزشهای مدرنیته شهری و گروههای سکولار در ارتباط با قدرت مسلط متمایز میکنند.
فشار به سوریه برای برای بیرون راندن کامل پ.ک.ک از سوریه و لبنان (دره بقاع) با استفاده از اهرم آب، منجر به استقرار همه این گروه در شمال عراق در و فاصله نزدیکی با ترکیه شد. در نتیجه، سیاست فشارهای آبی، دسترسی پ.ک.ک به استان های کردنشین ترکیه را نسبت به دهه هشتاد بیشتر و آسانتر کرد.
بنابراین مسئله به طور کلّی هم با سیاستهای داخلی و هم با منازعات ژئوپلیتیک گره خورده است. از نظر بُعد خارجی برنامه های هیدروپلیتیکی ترکیه فقط محدود به دجله و فرات نیست که مستقیما استان خوزستان و اروند رود را تحت تاثر قرار میدهد، بلکه حضور در معادلات آبی افغانستان و رودهایی که به شرق ایران جاری می شود نیز از طرف شرکت های تُرک محسوس است. از طرف دیگر، اخیرا برنامه های زیادی در مورد ایجاد سدهای متعدد بر چند ناحیه از بستر رودخانه ارس، از جانب ترکیه اعلام شده است.
براساس گزارش سایت قارص مانشتی، استاندار قارص اعلام کرده است عملیّات ساخت سد و نیروگاه کاراکورت که بر روی سد ارس در حال احداث است، در حال اجرا است سد کاراکورت و نیروگاه برق آبی این سد با توان 100 مگاوات از 2017 میلادی درحال احداث است و 2020 میلادی تکمیل و بهره برداری خواهد شد. این نقطه بزرگترین طرح حوزه آبخیز رود ارس است که در استان شرقی قارص ترکیه قرار دارد. این استان با ارمنستان و ایران همسایه و تنها چند کیلومتر با گرجستان فاصله دارد.
پیش بینی میشود که احداث سد کارکورت، به خشک شدن دست مغان منجر شود. حجم ذخیره آبی این سد یک میلیارد و شش متر مکعب است. یعنی با آب گیری آن به همین میزان از آب راس کاسته خواهد شد. بخش وسیعی از کشت زارها، حیات اجتماعی و روستایی خطه آذربایجان وابسته به ارس است. لذا با کاهش آب ارس و با توجه به رژیم حقوقی ارس که به جا مانده از دوره شوروی است، به نظر می رسد دور جدیدی از مناقشات بین کشورهای حوزه ارس آغاز خواهد شد. همچنین با خشک سالی ناشی از آب گیری کاراکورت، در دهه آینده باید منتظر موج مهاجرت های گسترده در آذربایجان باشیم. این مهاجرت میتواند هم ابعاد محلّی داشته باشد، یعنی: مهاجرت از روستاها به کلانشهرهایی مانند تبریز و رشت و هم ابعاد ملّی، یعنی مهاجرت از آذربایجان به حاشیه تهران. که این نیز به نوبه خود تبعات امنیّتی، اجتماعی و سیاسی پر دامنه ای در پی خواهد داشت. از نظر بُعد خارجی، در صورت آبگیری سد قارص، سد خداآفرین و قیز قلعه سی اهمیّت بیشتری برای پیدا میکند. زیرا مناقشه آبی بین کشورهای همجوار موضوعیّت خواهد یافت.
شاید مسئله آب در استان خوزستان، در کوتاه مدت قابل مدیّریت و درمان نباشد ولی ممکن است در همین مقایس زمانی اندک به ناکارآمدهای پایان داد و برای راه حل های قطعی زمان بیشتری به دست آورد. اما مسئله مهم این است که پس از پایان بحران فعلی، مدیران کشور باید به طور واقعی در این مسئله به طور اخص و در مورد مسئله رودخانه های مرزی چه در سیستان چه در آذربایجان (به طور اعم) چاره اندیشی کنند. رها کردن مسائل کلان به حال خود تا بحران بعدی، نباید تبدیل به عادت و رویّه جاری شود.
در نهایت باید گفت، مداخله بی جا در محیط زیست از ناحیه انسان خسارت های جبران ناپذیری دارد. به تجربه ثبات شده است که چه در سطح داخلی و چه در سطح خارجی، این مداخلات چیزی جز فاجعه به بار نمی آورد. پروژه احداث آبراه استانبول بین دریای اژه و مرمره، که هم اکنون در ترکیه مطرح است و از جانب حزب حاکم به قطر واگذار شده ، مخالفان زیادی در خود ترکیه دارد. حزب عدالت و توسعه به این نکته توجه ندارد که دامنه همان استفاده ابزاری دوره اوزال از مسئله آب در برابر سوریه نیز پیامدهای خطرناکی برای ترکیه داشت. زیرا اولا سیاست خارجی اوزال در نهایت با شکست روبرو شد و دوما فشار برای بیرون راندن کامل پ.ک.ک از سوریه و لبنان (دره بقاع) منجر به استقرار همه این گروه در شمال عراق در و فاصله نزدیکی با ترکیه شد. در نتیجه، سیاست فشارهای آبی، دسترسی پ.ک.ک به استان های کردنشین ترکیه را نسبت به دهه هشتاد بیشتر و آسانتر کرد. از سوی دیگر استقرار این گروه در مرز با ایران، امنیّت مرزی سه جانبه را هم مورد تهدید قرار داد و همه معادلات سیاسی- امنیّتی شمال عراق را دستخوش تحول نمود. هزینه های نظامی سنگین ترکیه در دو استان مرزی (شرناک و حکّاری) و چندین استان همجوار در این دوره، با منفعت های قابل تصور از طرح توسعه گاپ برابری و گاه حتی از آن تجاوز میکند. لذا استفاده ژئوپلیتیکی از آب، آن گونه که سلیمان دمیرل، می پنداشت «عامل بازدارنده» نیست بلکه علت و العلل منظومه ای از مشکلات دیگر است. خاورمیانه در شرایط فعلی به اندازه کافی مشکل دارد و همین میزان از هیدروپلیتیک مخرّب بافتار منطقه را به شکل منفی دگرگون کرده است.
نتیجه بی آبی مهاجرت و حاشیه نشینی است. تحقیقات نشان میدهد گرایش معناداری به سازمان های بنیادگرا در بین گروههایی که در فضای «فقر شهری» به سر میبرند وجود دارد. یک نظر سنجی در 14 کشور اسلامی که نماینده 62 درصد از مسلمانان هستند تایید میکند که گرایش به بنیادگرایی نه با دینداری بلکه با «فقر شهری» و حاشیه نشینی در ارتباط است.
تهدید مسئله خشک شدن ارس و جلگه های اطراف آن در ایران، علاوه بر نابودی کشاورزی و محیط زیست، پیامدهایی مانند مهاجرت از روستا به شهرهای تبریز، رشت و اطراف تهران را در پی خواهد داشت و به دنبال آن باید منتظر نا به سامانی های آینده نیز بود. بنابراین تا دیر نشده، دستگاه سیاست خارجی ایران باید در تماس با طرف تُرک نسبت به مسئله آب ارس پیامدهای آن وارد مذاکره شود. اردوغان نیز باید بداند که جدا کردن ارس از ناحیه غرب به شرق و پر کردن مسیر آن با میل و سیمان، در تاریخ ماندگار خواهد شد. هم اکنون استان آذربایجان غربی با مسئله خشک شدن دریاچه ارومیه روبرو است، بدیهی است اضافه شدن خشکی ارس به این معضل سرنوشت اردبیل و آذربایجان شرقی را نیز متحول خواهد کرد. امروزه، امنیّت یک مفهوم مجرّد که صرفا در ارتباط با یک سرزمین باشد، نیست، بلکه امنیّت کشورها به صورت سلسله وار به هم متصل است، ناامنی یک در یک حوزه، پیامدهای خود را در حوزه های دیگر نیز نشان میدهد. قطعا اگر امنیّت عراق یا سوریه تحت تاثیر قرار بگیرند، حوزه امنیّت ترکیه نیز چه از نظر اقتصادی و چه از نظر اجتماعی و امنیتی مصون نخواهد ماند. همان طور که در اوایل دهه نود چنین شد.