خسرو انوشیروان – شاید ـ درخشان ترین چهره تاریخ ساسانیان و بی گمان یکی از بزرگترین پادشاهان تاریخ باستانی ایران هم بود. عربها بسیار با شگفتی به شکوه و بزرگی خسرو انوشیروان می نگریستند و همه ساسانیان را به نام وی کسری می خواندند همچنان که سزار (قیصر) نام هم فرمانروایان روم شد. در ادبیات ایرانی و عربی، خسرو انوشیروان نماد و تجسم یک پادشاه آرمانی است و نوشتهها و اندرزها و گفتارهای خردمندانه بسیاری به نام خسرو وجود دارد و بسیاری داستانها درباره شخصیت و ویژگیهای او چون دادگری، دینداری، خردمندی، بخشندگی، گشاده دستی و … شناخته شده است.
خسرو یک پادشاه دادگر بود و چنان که یک پژوهنده بزرگ روزگار ما می گوید عدالت خسرو انوشیروان اگر چه «سرد و آمیخته با خشونت» بود، … از عدالتی که او را در جهان بینی ایرانی شایسته لقب «دادگر» و نمونه یک پادشاه آرمانی می گردانید تهی نبود. با این همه او در تاریخ ساسانیان و در تاریخ باستانی ایرانیان، چهرهای بسیار برجسته دارد. خسرو را به عنوان یک پادشاه ایرانی سیاستمدار، جنگجو، فیلسوف، خودخواه، خردمند، زیرک، دلیر، شیفته ادبیات و گهگاه دورو توصیف کردهاند. فیلسوفان یونانی را در دربار بود پذیرفته بود و با فلسفه یونانی و رومی و نوشتههای ارسطو و افلاطون آشنا بود، اما نزدیک به چهار دهه با رومیها میجنگید. او در آوردگاه جنگ هم یک فرمانده بزرگ جنگی بود؛ در جنگ با هپتالیان کامیاب بود، ترکها را در آن سوی جیحون نگاه داشت و رومیهای جنگجو را چنان شکست داد که ژوستینین [امپراتور روم] دیوانه شد! امپراتوری روم اگرچه به معنای واقعی کلمه، باجگزار ایران نبود، اما در بسیاری از جنگها چنان شکست خورد که ناگزیر به پرداخت باجهای گزاف به ایرانیان شد.
دوره خسرو انوشیروان در تاریخ ساسانیان، روزگار درخشان فرهنگ و تمدن ساسانی، آن هم با خصلتی ایرانی بود. در این دوره، ایرانیان گذشته از پرداختن به دانش و فرهنگ ملّی خود و احیای آن، به دانشها و میراث تمدنی مردمانی چون هندیان و یونانیان هم علاقمند شدند و کوششی شایسته و فراگیر برای ترجمه کتابها و نوشتههای بیگانگان به زبان پهلوی انجام دادند. این سنت با سپری شدن روزگار ساسانیان در کوشش های نخبگان ایرانی در جامعه اسلامی و به زبان عربی تداوم یافت. دوره خسرو انوشیروان را اوج فرهنگ و تمدن ایرانی و دوره زرین تاریخ ساسانی دانستهاند. و هم از این رو بود که حتی در دوره امویان و عباسیان و در یاد ایرانیان و عربها هنوز خاطره درخشانی از او همچون یک پادشاه آرمانی وجود داشت. آگاثیاس[مورخ رومی] در داوری بسیار دشمنان و بدبینانه خود درباره خسرو انوشیروان می گوید همه مردم جهان، خواه ایرانیان و خواه پارهای از رومیها، بسیار زبان به ستایش خسرو میگشایند و میگویند او علاقمند به ادبیات و شیفته فلسفه یونانی به ویژه نوشتههای فلسفی ارسطو و افلاطون است و هیچ کدام از این نوشته ها برای او دشوار نیست. به خواست او همه کتابهای یونانی را به زبان فارسی ترجمه کرده بودند. اگرچه آگاثیاس، با زبانی گزنده درباره چهره شاه فیلسوف و خردمند خسروان سخن میگوید، نمی تواند نادیده بگیرد که او فیلسوفان نوافلاطونی آکادمی آتن را که از آزار و پیگرد مسیحیان و ژوستینین به ایران گریخته بودند، در درگاه خود پذیرفت و چون خواستند به میهن خود بازگردند، در معاهده صلح با روم [که پیرو دورهای از جنگهای ایران و روم و شکست روم به انعقاد رسید] این ماده را گنجانید که فیلسوفان در بازگشت به روم نباید هیچ آزاری ببینند، و این نشانه آشکاری از علاقمندی و شناخت خسرو انوشیروان درباره فلسفه یونانی است.
ایرانیان باستان از دوره هخامنشیان و سپس در روزگار اشکانیان و دورۂ یونانی گرایی، با فلسفه یونانی آشنا شدند. چند متن فلسفی – کلامی به زبان پهلوی وجود دارد که در آنها اندیشه های فلسفی ایرانی با مطالب فلسفی یونانی آمیخته شده اند. اگرچه احتمالا کتاب های یونانی در دوره شاپور یکم به پهلوی ترجمه شده اند، اما ترجمه بیشتر کتاب های فلسفی در دوره خسرو انوشیروان و از زبان سریانی به پهلوی انجام گرفته است. در متن های پهلوی گهگاه به نوشته های ارسطو و فیلسوفان ارسطویی، و به طور کلی فیلسوفان رومی (= یونانی) و سوفسطائیان اشاره شده است. واژگان و اصطلاحات فلسفی همچون عالم اکبر (gehani Wuzurg)، عالم اصغر (gehan kodag)، عناصر اربعه ( Cahar rastagan)، امزجه اربعه، اخلاط اربعه (cahar amezisnan)، حرکت (rawisn)، زمان، مکان (gah)، کُون (bawisn)، تکوین (bawin-estisnih)، فساد (winahisn)، جوهر (gohar) و عرض (gadag) در متن های پهلوی استفاده شده اند و معادل های یونانی آنها شناخته شده اند که این خود نشان دهنده وجود کتاب های علمی و فلسفی در زبان پهلوی است.
با پشتیبانی و علاقمندی خسرو انوشیروان بود که متنهای گوناگون علمی در زمینههای پزشکی، فلسفه، ریاضیات، نجوم و … از زبانهای یونانی، سریانی، و هندی به فارسی میانه (= پهلوی) ترجمه شدند. از این منظر خسرو انوشیروان نمونه واقعی یک شاه-فیلسوف بود و گذشته از مطالعه کتابهای علمی و فلسفی، خود در انجمنهای مناظره و مباحثه علمی حضور می یافت و با دانشمندان و پژوهندگان گفت و گو می کرد. به گزارش قفطی، «در سال بیستم از مُلک کسرى (= خسرو انوشیروان)، اطباء جندیسابور به امر مَلِکجمه شدند. و میان ایشان سؤالات و جوابات و مناظرات واقع شد. و سخن هر کس را ثبت و ضبط نمودند. و واسطه آن مجلس، جبرائیل دُرُستاباذ (= دُرُستبذ/ رئیس پزشکان) نام داشت، زیرا که او طبیب خاص کسری بود، و بعد از وی سوفسطائی و اصحاب او. دیگر یوحنّا و جماعت او. و میان ایشان مسائل و تعریفات بسیار گذشت، چنان که مطالعه کننده آن چون تأمل نماید، هر آینه استدلال بر کمال فضل و غزارت علم ایشان خواهد کرد».
علاقمندی خسرو انوشیروان به علم و فلسفه چنان بود که حتی یونانیان او را از شاگردان افلاطون می انگاشتند. به گزارش آگاثیاس، نویسنده رومی هم روزگار با خسرو انوشیروان، اورانیوس پزشک و فیلسوف سوریهای – که آگاثیاس، دشمن خسرو انوشیروان، این دانشمند را مردی فریبکار و نا آگاه می خواند! – فلسفه را به خسرو انوشیروان آموخت و پادشاه او را درباره پرسشهایی چون آفرینش، آغاز و پایان جهان، چیستی خداوند، ماده نخستین و … به مناظره با موبدان وامیداشت و خود وی هم در این گفتوگوها حضور می یافت و هوش و علاقه زیادی به آموختن استدلالهای آنها نشان می داد. پولُس ایرانی فیلسوف نستوری همروزگار با خسرو انوشیروان و از دیگر استادان فلسفه او، احتمالا متنهای فلسفی یونانی را برای خسرو انوشیروان به پهلوی ترجمه کرده است.
برگرفته از صص ۳۹۸ تا ۴۰۵ از کتاب تاریخ تحولات ساسانیان (انتشارات سمت)، به قلم دکتر شهرام جلیلیان استاد دانشگاه جندیشاپور اهواز.