باعث خدشهدارشدن انسجام ملی در نواحی شمالغرب شده است. روندی که در یکی دو سال گذشته به ویژه با افزایش شعارهای انتخاباتی در زمینه آنچه که حقوق اقوام نامیده میشود آغاز گردید و مبالغه در آن باعث طرح مطالبات قومی بیسابقه اعم از لزوم تدریس به زبان محلی، خودمختاری و فدرالیسم و … در زمینی مشروع و چارچوب نظام شده است.
همین زمینهیابی مشروع از یک طرف فرصت را برای اپوزیسیون قومی آماده میسازد و از سوی دیگر رسانههای فارسی زبان وابسته مانند بی.بی.سی، صدای امریکا، رادیو زمانه، دویچه وله را تشویق میکند تا به بهانه خبررسانی وارد تحلیلهایی شوند که «دامنه» آن گستردهتر از مطالبات داخلی بوده و به نوعی خطمشی به داخل محسوب میشود.
به طور خلاصه یک دور تسلسل در در اطراف این موضوع بین سیاستمداران درون نظام، محافل قومگرای داخلی، اپوزیسیون قومی خارج و رسانههای بیگانه ایجاد شده که در مسیر همگرایی و تکمیل هم (خواسته یا ناخواسته) در حرکت است.
قومگرایی آذری و اتحاد با دشمنان تاریخی ایران
در یکی دو سال اخیر روند کلی و استراتژی حاکم بر قومیتگرایی آذری از صرف «مطالبهمحوری» و «حقوقخواهی» خارج شده و به حرکتی در تضاد با، بقایسرزمینی و عناصر شکلدهنده کشور تبدیل شدهاست. حرکت قومی در آذربایجان رقیبان منطقهای و حتی دشمنان تاریخی «کشور ایران» را متحد طبیعی خود قلمداد کرده و در مسیر همگرایی با آمال و اهداف آنان گام برمیدارد. شعارهایی مانند «خلیج عربی» در فعالیتهای این طیف را نیز باید در همین چارچوب مورد ارزیابی قرارداد.
انطباق با روندهای منطقهای
موضوع سوریه رقابت چند کشور منطقه و قدرت جهانی در آن که خود بخشی از پروژه بزرگتر است، باعث همگرایی نیروهای ضدایرانی منطقه و نیروهای قومگرای داخلی شدهاست. جریان قومگرای داخل کشور نه تنها با اپوزیسیون قومی تعیین نسبت نمیکند بلکه هر جا بتواند به ویژه در موضوعاتی مانند سیاستخارجی ایران مرزهای خود را با آن برداشته و در کنار سیاستهای ترکیه و عربستان قرار میگیرد. اپوزیسیون قومی خارج کشور نیز به نوبه خود از طریق ارتباطگیری با قطر و عربستان از یک طرف کاستیهای مالی خود را جبران میسازد و از سوی دیگر با قطبهای سیاسی که در تضاد با ایران هستند متحد میشود.
از نظر فرهنگی و تاریخی باکو و از نظر سیاسی و مالی عربستان مورد لحاظ گفتمان قومیت هستند. بنابراین این جریان از منافع این کشورها در داخل کشور و در صورت امکان رسانهها مهم حمایت میکند و متقابلاً رسانههای آن کشورها نیز این حمایت را به منزله مقبولیت ادعاهای ارضی یا تاریخی خود در بین شهروندان و لااقل بخشی از جامعه ایران قلمداد میکنند.
هنگامیکه چنین شعاری در استادیومی سرداده میشود رسانههای عربی مانند العربیه فوراً آن را پوشش میدهند. باید هشدار داد که تکرار و تأکید ادعاهای ارضی امارات در خصوص جزایر سهگانه از سوی جریان قومی آذربایجان و برخی روشنفکران و اساتید دانشگاه در سالهای آینده به عنوان سند مورد استفاده امارات قرار خواهد گرفت.
ادعاهای مجعول تاریخی و حتی ارضی جمهوری باکو در خصوص سهم ایران از دریای خزر، وارونه نمایی قراردادهای گلستان و ترکمنچای، ادعا در خصوص نظامی گنجوی، مولانا و سایر مواریث فرهنگی نیز از سوی همین محافل مورد حمایت و بازتولید در داخل کشور قرار میگیرد.
دامنه تغییر ابعاد قومیتگرایی
دامنه این تغییرات در ماهیت حرکت قومی آذری را میتوان در مواردی از این دست خلاصه کرد:
1- نفی ایرانیت و کمرنگ سازی تشیع
2-نفی هویت ایرانی آذربایجان و گام برداشتن در خصوص زدودن آثار آن
3- نفی هویت جغرافیایی و تاریخی «آذربایجان» و «تُرک قلمدادکردن» آذربایجان تا جایی که به خصومت و ستیز با مفاهیم آذری، آذربایجانی و زبان آذربایجانی میپردازد و به طور کلی منطقه را در حوزه تمدن ترکی – تورانی باز تعریف میکنند. شایان ذکر است که حتی در قانون اساسی جمهوری باکو نیز جهت باقیگذاشتن حداقلی از شخصیت ملی در برابر ترکیه (با وجود اتحاد سیاسی نظامهای حاکم) زبان رسمی این کشور «زبان آذربایجانی» نامیده شده است نه «زبان ترکی» و یا حتی «ترکی آذربایجانی». همچنین کتابهای درسی آموزشی زبان در این کشور در تمام مقاطع «زبان آذربایجان یا آذربایجان دیلی» نام دارد.
4- در سالهای اخیر حرکت قومی در آذربایجان رسالت تضاد با منافع ملی و حتی بقای سرزمینی ایران را برای خود برگزیده است و در تمام مراحل از تصویب برجام تا مسابقات ورزشی و رقابتهای منطقهای سعی در تضعیف ایران به نقع دولتهای متخاصم داشتهاست.
نتیجهگیری
در حالی که ماهیت قومگرایی در دهه های 1370 و 1380 بر مطالبهمحوری و حقوقخواهی استوار بود، در دهه 1390 به سمت تضاد با ایران و عناصر برسازنده آن متحول شده است. ورود اسرائیل در دهه 1380 به چالشهای قومی شمالغرب از کانال باکو امکان پذیر شد. «برندا شیفر» افسر اطلاعاتی ارتش امریکا و استاد دانشگاه حیفا در تئوریپردازی این حرکت نقش مهمی ایفاء کرد و کتابهای وی در این خصوص به فارسی و در ایران با تلاش همین محافل (بدون اشاره به اسرائیلیبودن نویسنده) منتشر گردید.
از همان دوران مشخص بود که سیر چنین روندی به سمت همکاری گسترده با بیگانگان و دشمنان تاریخی ایران پیش خواهد رفت و باید تهمیدات فرهنگی، اجتماعی، آموزشی و امنیتی جدی در قبال رشد «اژدهای قومگرایی» گرفته شود.
در حالیکه منطقه و جهان در آتش افراطگرایی میسوزد، نوع دیگری از افراط و افراطگرایی در کشور ما در حال ظهور است که متأسفانه مغفول مانده است. بنیادگرایی مذهبی از نوع داعش و القاعده خطر مهمی برای کشور است اما زمینه مساعد برای رشد و باروری ندارد، ولی اگر بنیادگرایی قومی نیز در کنار آن قرار گیرد، ممکن است تبدیل به یکی از خطرات بزرگ امنیت ملی گردد و بنیان وحدت ملی را دچار آسیب جدی نماید.