«از سده هجدهم تا بیستم میلادی، بیش از ۵۰۰ شاعر باخترزمینی را میتوان نام بُرد که از ادبیات فارسی و شاهنامهی فردوسی اثر پذیرفتهاند. “ویکتورهوگو”، “تورگنیف”، “لامارتین”، “بالزاک” و شمار بسیاری دیگر از بزرگان ادبیات جهان، از راه برگردان شاهنامه به زبانهای اروپایی، با این کتاب بزرگ آشنا شدند. آنها فردوسی و سخنوری همانند سعدی را بزرگترین سرایندگان خردگرایی میدانستند که روح آزادگی به مردم اروپا بخشیدهاند. از همین رو بود که در اروپا آثار و نمایشنامههای بسیاری برپایه داستانهای شاهنامه پدید آمد.»
آنچه بازگو شد بخشی از سخنان احمد تمیمداری، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطایی، دربارهی اثرپذیری ادبیات جهان از شاهنامهی فردوسی بود. او درباره تاثیر شاهنامه بر شمار دیگری از نامآوران جهان را یادآور میشود: «در سدهی نوزدهم، یک بانوی فرانسوی به نام “کلارک”، انجمنی بنیانگذاشت که در آنجا نمایشنامههایی برپایهی داستانهای شاهنامه نوشته میشد. این نمایشنامهها روح جوانمردی و دلیری را در تودههای مردم میدمید و بر جامعهی طبقاتی و آریستوکرات فرانسه اثر میگذاشت. در آمریکا نیز “فرانکلین” و “امرسون” با باریکبینی بسیاری شاهنامه را خوانده بودند. در سدهی هجدهم، یک انگلیسی به نام “ویلیام جونز”، هنگامی که به هندوستان رفت، زبان فارسی را آموخت و با خواندن چندینبارهی شاهنامه و بررسی واژگان آن، دریافت که خویشاوندی آشکاری میان زبانهای هندی، ایرانی و اروپایی هست. جونز که با 9 زبان جهانی آشنا داشت، نخستین کسی است که به پیوند میان زبانهای هندواروپایی پی بُرد.»
تاثیر شاهنامه بر سخنوران هندوستان
تمیم داری به تاثیر شاهنامه بر سخنوران هندوستان اشاره کرده و میگوید: «هنگامی که در هند بودم و میخواستم تاثیر ادبیات فارسی بر چکامهسرایان هند را بررسی کنم، در آغاز گمان میکردم که چون هندیها به عرفان و ادبیات صوفیانه گرایش دارند، آثارشان اثرپذیرفته از شعر مولانا و حافظ است. حتا میاندیشیدم چون فردوسی شاعر ملی ایران و شاهنامه تاریخ ایران است، چه بسا اثر اندکی بر ادبیات هند گذاشته باشد. اما بسیار زود دریافتم که چنین گمانی نادرست است. دست کم 500 اثر از سخنوران هندی را میتوان برشمرد که بر وزن شاهنامهی فردوسی سروده شدهاند. در همان زمان، جستاری به نام “پیروان شاهنامه” نوشتم و نام همهی این آثار را یاد کردم. در هند کتابی به نام “شاهنامهی چترا” نوشته شده است که سرگذشت جنگها و نبردهایی است که در آن سرزمین روی داده. این کتاب بر وزن شاهنامه است. سخنوران هند که به فارسی شعر میسرودند، چه در وزن و چه در برگزیدن درونمایهی کتاب خود، اثری بهتر و مناسبتر از شاهنامه نمییافتند. از همین رو بارها و بارها به پیروی از آن پرداختند.»
شاهنامه، آموزگار دلیری در میدان نبرد برای سربازان هندی به سخن تمیمداری، یکی از پادشاهان هند، به نام «اکبرشاه تیموری»، هنگامی که گرفتار جنگ سرنوشتساز و بزرگی با دشمنان خود شده بود، به وزیرش نامه نوشت و دستور داد شاهنامهی فردوسی را در اختیار سربازانش بگذارند و آنها را برانگیزند که تنها شاهنامه بخوانند تا بدینگونه دلیری در میدان نبرد را بیاموزند.
داستان سلطانمحمود و فردوسی، پرداختهی تذکرهنویسان است بخشی دیگر از سخنان تمیمداری دربارهی افسانههایی بود که دربارهی فردوسی و سرایش شاهنامه برسر زبانها افتاده است. او گفت: «بسیاری از سخنهایی که دربارهی شاهنامه گفته میشود، از دید تاریخی بیارزش است. داستان صله گرفتن فردوسی و این که سلطان محمود سکههای زر فرستاد و فردوسی همه را به پیرامونیانش بخشید، سخنی بیپایه و سراسر نادرست است. این هم که گفتهاند پاداش سلطان محمود را از یک دروازهی توس آوردند و در همان زمان پیکر بیجان فردوسی را از دروازهی دیگر شهر بیرون بُردند، باز از افسانهها و داستانهای خیالی است که ساخته و پرداختهی تذکرهنویسان است. فردوسی، شاهنامه را برای پاداش گرفتن نسرود. هیچ کدام از این داستانها هم سند درخور اعتمادی ندارند. این هم که بگوییم شاهنامه نادیده گرفته شد، سخن ناروای دیگری است. ایرانیان هرگز شاهنامه را نادیده نگرفتهاند و همواره، چه در گذشته و چه امروز، آن را پاس داشتهاند.»
فردوسی، سهروردی و صدرالدین شیرازی، 3 چهرهی بزرگ فرهنگ ایران
به گفته دکتر تمیمداری، فردوسی، سهروردی و صدرالدین شیرازی سه چهرهی بزرگ فرهنگ ایران شمارده میشوند: «فردوسی، حکیم و سخنور بود و سهروردی و صدرای شیرازی دو فیلسوفی بودند که کوشیدند تا حکمت خسروانی را در آثار خود نشان دهند.»
سخنرانی دکتر احمد تمیمداری، نشست علمی «کاخ نظم» در دانشگاه شهید بهشتی، اردیبهشت ۱۳۹۱